سلفی برادران آب منگول با پیکر فرمون!

محمدرضا ستوده- این یادداشت در ادامه مطلب دیروز است‌. عکس‌های زیر را با دقت ببینید‌. یک آریایی در حال سلفی گرفتن با ساق پای مرحوم ملک‌مطیعی‌.
یک پیرمرد آریایی دیگر در حال تلاش برای سلفی گرفتن با شکم و پهلوی مرحوم‌. من عکس‌ها را با دقت نگشتم‌. شما بگردید شاید عباس جدیدی را هم پیدا کردید‌.
او فوق تخصص گرفتن سلفی در شرایط سخت از بیماران در حال احتضار است‌. همیشه به خودم می‌گفتم: چه کسانی به عباس جدیدی رای می‌دهند و عباس جدیدی نماینده کدام بخش از جامعه است؟
الان فهمیدم‌. سلفی‌بگیران با بیماران و جنازه‌ها در شهر تهران کم نیستند‌. آنقدر هستند که اگر رای‌هایشان روی هم جمع بشود بتوانند یک نماینده را به شورای شهر بفرستند!


البته عباس جدیدی نماینده شورای شهر بوده و کلاسش بالاتر از این حرف‌هاست که قاطی عوام‌الناس شود و با سختی از لابه‌لای جمعیت خودش را به جنازه برساند‌.
او احتمالا شب قبل از تشییع با روابطی که دارد خودش را به سردخانه بیمارستان رسانده و سر فرصت با خیالی آسوده با ناصر ملک‌مطیعی خلوت کرده و از 27 جهت گوناگون با ناصرخان سلفی گرفته‌.
همان‌طور که دیروز هم گفتم، ما با مرده ‌آدم‌ها کار داریم‌. زنده آنها به درد ما نمی‌خورد! مسوولان هم همین طورند‌. الان یک به یک صف می‌کشند، پیام تسلیت می‌دهند و ابراز تاسف می‌کنند‌.
مثلا وزیر ارشاد می‌گوید: ناصر ملک‌مطیعی یک اسطوره و کوهی از تجربه بود‌. قدرش باید بیشتر دانسته می‌شد‌. بعد یک نفر نیست که بگوید: آقای وزیر ارشاد‌.‌.‌. وزیر صنعت که نباید قدر ناصر ملک‌مطیعی را بداند! شما باید قدرش را می‌دانستید‌. یا اینکه رییس سازمان سینمایی می‌گوید: ملک‌مطیعی و ملک‌مطیعی‌ها سرمایه‌های سینما هستند‌. به عبارتی این آقایان در این مواقع به خودشان متلک می‌گویند‌. مخاطب تمام حرف‌هایی که می‌زنند، خودشان هستند! معمولا هم بعد از مرگ‌سرایه‌ها نطق‌شان باز می‌شود چون طرف دیگر زنده نیست تا جوابشان را بدهد!