روزنامه ابتکار
1397/03/07
رضا دهکی جان سخت!
4 هزار شماره! به تعبیری فارغ از کم و زیاد شدن صفحات و ویژهنامهها و اندازه عکس و آگهی، به عبارتی 64 هزار صفحه و به همین ترتیب کمابیش 268 میلیون کلمه! این آمار برای روزنامهای که هم خصوصی است و هم اصلاحطلب – و به همین جرم!! تحت فشار بیشتر است – آمار بدی نیست.این اعداد نشان میدهد که روزنامه ابتکار از تولد تا به امروز، چقدر با مخاطبانش حرف زده است. حدیثی که تک تک روزنامهنگاران این روزنامه، با همه سختیهای روزنامهنگاری – به ویژه در ایران – باز از دل بر میآورند تا شاید بر دل بنشیند.
اگر واقعبینانه نگاه کنیم، روزنامه ابتکار بهترین و برترین روزنامه ایران نیست. توان و امکانات روزنامههای دولتی، جایی برای رقابت روزنامههای خصوصی باقی نمیگذارد. با این حال در جمع روزنامههای خصوصی، فارغ از تفاوتهای زیرساختی، وسعت تحریریه و مانند آن، جایگاه خاص خود را دارد. ابتکار توانسته است به اندازه بضاعت خود دیده شود، خوانده شود و از مردم و مسئولان واکنش و بازخورد بگیرد. به ویژه هر چه از پایتخت دورتر میشویم، این اثرگذاری بیشتر هم میشود.
این یک واقعیت است که آمار مطالعه و به تبع آن روزنامهخوانی در ایران فرصتی برای نتایج عددی و آماری بزرگ و قابل مقایسه با رسانههای جهانی در تیراژ و مخاطب باقی نمیگذارد. در روزگاری که فضای مجازی – علیرغم همه سدهایی که بر سر راهش میسازند – اولین رسانه نزد مردم به شمار میرود، روزنامههای کاغذی کار سختتری هم برای بقا دارند. با این حال بر این باوریم که روزنامه همچنان منبعی قابل وثوق، موثر و حتی خوراکدهنده به همین رسانههای جدید به شمار میرود. روزنامهها اگر – چنان که ابتکار تلاش دارد – از اخبار به سوی نقد و نظر و تحلیل بروند و همچنین خود را به ابزار روز متصل با شبکههای اجتماعی مجهز کنند، میتوانند بقای خود را در عصر سرعت و گستردگی اطلاعات و اخبار نه شاید تضمین که تامین کنند.
هر چند فضای مجازی به عنوان جدیترین تهدید – در عین فرصت بودن – روزنامهها شناخته میشوند، اما شاید اصلیترین تهدید رسانههای ایرانی، این باشد که در فضای «جمهوری اسلامی ایران» که اولین واژهاش نشان از جمهوریت و دموکراسی دارد، همچنان رسانه، به عنوان پایه چهارم دموکراسی شناخته نمیشود و تیشهها به ریشه این پایه مهم و اساسی زده میشود. حاصل این تیشهها را میتوان در اخبار متعدد از افشای فسادهای گوناگون گرفته تا سر باز کردن دملهای چرکین سرپوش گذاشته شده اجتماعی جستوجو کرد. رسانه و به تبع آن مردم، همچنان بیگانهاند. رسانهها هنوز پر از «بگم بگم»های مسئولان است که گفته نمیشوند و البته رازهایی هم مانده که حتی به اشاره هم نمیرسند و شاید در زمانه تاریخ شدن حال سر بگشایند. دیوارهای شیشهای بدون رسانهها ساخته نمیشوند و بدون دیوارهای شیشهای، اعتماد پشت گردوغبار ابهام گم میشوند. واقعیت این جاست که رسانهها با خط قرمزهای مبهم فراوانی روبهرو هستند که بسته به شرایط بهروز هم میشوند! عناوین جرم کلی، امکان نشستن بر هر نوشتاری را در صورت لزوم مییابند و مسئولی از این نکته میگوید که اگر مصاحبهشوندهای در گفتوگو با رسانهای دروغ گفت، انتشار آن دروغ مصداق نشر اکاذیب است و جرم محسوب میشود و لابد رسانهها برای هر مصاحبه باید به مصاحبهشونده دستگاه دروغسنج وصل کنند! همه اینها در حالی است که هر چند قرار است همه در برابر قانون برابر باشند، اما برخی رسانهها برابرترند! نتیجه این که هر چند قاعدتا رسانه باید با فراغ بال و بدون ترس بنویسند، برای حفظ تریبون یک جریان برابر جریان رسانهای «برابرتر»، ناچارند کمربند احتیاط را سفتتر ببندند و چه کسی است که نداند گرفتن بی پروایی از رسانه، از جذابیت آن میکاهد و به تبع آن با کاهش مخاطب و اثرگذاری، حیات آن را مختل میکند. با این همه ابتکار تلاش میکند با رعایت اعتدال گفتار، نوشتار و تحلیل، رعایت اصول حرفهای و البته قانونی، روی خطوط قرمز بندبازی کند و نیفتد و البته امیدوار است که نگاه مسئولان به رسانهها از نگاهی ابزاری گرفته تا «مرغ عزا و عروسی دانستن»، به سوی پذیرش رسانههای آزاد و به دور از ترس تیغ تیز سانسور و خودسانسوری تغییر یابد و از حضور آنها به عنوان اصلیترین محور توسعه و پیشرفت جامعه از جنبههای گوناگون اعم از کاهش فساد تا افزایش سطح فرهنگی جامعه بهره گرفته شود.
دردهای روزنامهنگاری زیادند. روزنامهنگار از یک سو دغدغه خود را به عنوان فردی از اجتماعی دارد که مشکلات فراوانی را تجربه میکند و از سوی دیگر با مشکلات صنفی بسیار هم دست و پنجه نرم میکند. در عین حال دغدغهمندی روزنامهنگار باعث میشود که علاوه بر شخص خود، بار دغدغههای جامعه را نیز بر دوش بکشد و همه اینها را در سختی و استرس فراوان روزنامهنگاری و علیرغم مشکلات فراوان کار رسانه به جان میخرد. باید بپذیریم که شاید روزنامهنگاران، «جان سخت»های دنیای واقعی محسوب شوند؛ انسانهایی که شاید قطعا «آخرین مرد – و ایضا زن – ایستاده» نباشند، اما احتمالا یکی از مصادیق «آخرین انسان ایستاده» پای انسانیت به شمار میروند.
روزنامه ابتکار اکنون در میانه سال پانزدهم انتشار قرار دارد و زمستان امسال 15 سالگیاش را هم جشن میگیرد. در طول این سالها و در عرض صفحات این روزنامه، روزنامهنگاران بسیاری قلمزدهاند، نقش خود خوانده و از صحنه رفتهاند. دبیران و سردبیرانی چند حتی کار خود را از این روزنامه آغاز کردهاند. جا دارد که دست تک به تک همه این همکاران سابق را بفشاریم و از تلاشهایشان در مسیر رساندن روزنامه به عدد 4 هزارم تشکر کنیم. همچنین سپاسهای بی دریغی را نثار همراهان فعلی روزنامه ابتکار میکنیم که صمیمانه، علیرغم همه کمیها و کاستیها، تمام تلاش خود را به میدان میآورند تا کاری در خور ارائه دهند. امیدواریم که عددهای بزرگتر و افقهای بلندتری پیش روی «ابتکار» ببینیم و مخاطبان بیشتری نیز همراه خود داشته باشیم.
سردبیر روزنامه ابتکار
سایر اخبار این روزنامه