خداحافظ رفيق

گروه هنر وادبيات
مدت‌ها در فضاي مجازي يك شوخي زشت و نفرت‌انگيز منتشر مي‌شد؛ شايعه درگذشت ناصر ملك‌مطيعي. اما ساعت‌هاي آغازين روز پنجم خرداد، شوخي تلخ، جدي شد. بازتاب خبر و واكنش‌ها چنان گسترده بود كه به سختي مي‌شد باور كرد درباره بازيگري باشد كه چهل سال از سينما دور نگه داشته شد.
ناصر ملك‌مطيعي در زندگي 88 ساله خود فراز‌و‌فرود بسياري را تجربه كرد. اين بازيگر و كارگردان محبوب، فعاليت حرفه‌اي خود را در سال 1328 با فيلم «واريته بهاري» به كارگرداني پرويز خطيبي آغاز كرد؛ زماني كه فقط 19 سال داشت. اما جوان زيبا و اخمو با فيلم ساموئل خاچيكيان سر زبان‌ها افتاد. با فيلم «چهارراه حوادث» در سال 1334 ستاره‌اي ظاهر شد كه تا همين امروز همچنان براي مخاطب جذاب بود؛ بازيگري كه هوادارانش با نام كوچك خطابش مي‌كردند.
بيش از 100 فيلم در كارنامه سينمايي ناصر‌ آقا به چشم مي‌خورد. پرونده كاري متنوع او گواه اين است كه هم محبوب تماشاگر عام بوده و هم مورد توجه صاحبانِ سليقه خاص و به اصطلاح روشنفكر. با هوشنگ كاووسي در «هفده روز به اعدام» همكاري كرد و با خسرو پرويزي در «آرامش قبل از توفان» و از آن سو در فيلم‌هاي «ابرام در پاريس»، «ميليونر فراري»، «پاشنه طلا» و«جيب‌بر خوشگله» هم حضور داشت.


فيلم‌هاي ‌«باباشمل»، «طوقي»، «قلندر» و سريال «سلطان صاحبقران» از آثار درخشان پرونده كاري او هستند. در «طوقي» علي حاتمي، آسيدمصطفي شد و در «باباشمل» دومين ساخته موزيكال حاتمي (پس از حسن كچل) در كنار فردين، فروزان و بهمن مفيد قرار گرفت. در «قلندر» خون خود را ريخت و در «سلطان صاحبقران» اميركبير شد و خونش را ريختند.
اما ناصر ملك‌مطيعي پيش از همه اين فيلم‌ها با فيلم «قيصر» و ديالوگ معروف «قيصر! كجايي كه داشتو كشتن» شناخته مي‌شود؛ ديالوگي كه به گفته اين بازيگر در سناريو نبود و كيميايي به خاطر اداي اين ديالوگ صورت ملك‌مطيعي را بوسيد.
سال 1348 بود كه مسعود كيميايي نقش «فرمان» را به او سپرد. اگر تا پيش از اين ملك‌مطيعي در نقش‌هايي همچون مرد روستايي (عروس دهكده)، افسر نيروي دريايي (پاسداران دريا)، شاه‌عباس كبير (حسين كرد)، رييس دزدها (هاشم‌خان)، پزشك (فرار از حقيقت) و مانند اينها ظاهر مي‌شد، اما بازي او در نقش فرمان چنان براي خودش و البته مردم جذاب بود كه باعث شد او ديگر هرگز كلاه‌مخملي را از سر بر ندارد و در تمام دوران حرفه‌اي‌اش به اين نقش وفادار بماند.
ناصر ملك‌مطيعي پارسال با مجله پاراگراف گفت‌وگو كرد. او در بخشي از اين گفت‌وگو به محبوبيت كلاه‌مخملي اشاره كرد: «تيپ كلاه‌مخملي يك تيپ دوست‌داشتني در محله‌ها بود و مردم اين آدم‌ها را دوست داشتند، چون از ديگران حمايت مي‌كردند. كت و شلوار اين آدم‌ها را محبوب نمي‌كرد. خيلي از كاراكترها از اين جنس بود، يعني تمام هنرپيشه‌هاي ايراني اين كلاه را سرشان گذاشتند، منتها اين كلاه و لباس به من مي‌آمد. من تقصيري در اين زمينه نداشتم. وقتي مي‌پوشيدم خودم هم خوشم مي‌آمد.»
او گرچه با موج نو سينماي ايران همراه شده و در فيلم‌هاي مورد‌پسند مخاطب خاص هم بازي كرده بود، اما در فيلم‌هاي ديگر همچنان اين كلاه را بر سر داشت. گويي براي مردم سخت بود كه ناصر آقا نقش ديگري بازي كند، شايد هم براي خود او سخت بود كه از قالب مرد ساده و نجيب و جوانمرد بيرون بيايد.
اين قصه فقط مربوط به دوران كاري‌اش نبود، حتي بعد از گذشت چهل سال بيكاري او همچنان به خود و نقشي كه بازي كرده وفادار باقي ماند. زماني كه نقش آقا بزرگ در سريال «شهرزاد» از سوي حسن فتحي به او پيشنهاد شد ملك‌مطيعي اين نقش را نپذيرفت: «وقتي جناب حسن فتحي از من براي نقش آقا بزرگ در سريال «شهرزاد» دعوت كرد به او گفتم كه اين نقش بعضي وقت‌ها دستورهايي مي‌دهد كه مطابق كاراكتر من نيست. من آدمي نيستم كه براي كسي پاپوش بدوزم.»
ناصر آقا كه سال‌ها به عنوان هنرمند مردمي شناخته شده، رابطه خود و مخاطب را اينگونه تفسير كرده است: «نصيريان، مشايخي و انتظامي كاراكتر ثابتي ندارند و آرتيست واقعي هستند و همه‌جور نقشي در كارنامه دارند، اما من را مردم به عنوان يك آدم متعصب و غيرتي و قوي كه از ديگران حمايت مي‌كند و نامردي نمي‌كند مي‌شناسند. من اگر در يك فيلم نامردي كنم مردم درِ سينما را مي‌شكنند.»
او در سينماي قبل از انقلاب بازيگر و كارگرداني فعال محسوب مي‌شد، البته بي‌انصافي است كه او را صرفا فعال و پركار بدانيم چرا كه هنرمندي محبوب هم بود.
ملك‌مطيعي به فضاي سياسي و ملتهب روزهاي پيش از انقلاب علاقه‌اي نداشت. او درباره سياسي نبودن خود گفته: «من تمام حواسم در پي ورزش بود و بعد هم به سراغ سينما رفتم. سينماي ايران به سياست هيچ ربطي نداشت. كسي اصلا اهميت به سينماي ايران نمي‌داد. سينماي ايران هنوز خيلي ابتدايي و قابل صحبت نبود. يك عده ايراني علاقه‌مند بودند و دل‌شان مي‌خواست آرتيست و داستان ايراني ببينند. داستان‌هاي آن‌وقت يك آدم پولدار را نشان مي‌داد كه در اثر معاشرت با آدم‌هاي بد به بدبختي مي‌افتاد. چيزي نبود كه دولت حمايت كند يا اهميت به آن بدهد. الان طوري است كه جامعه و دولت از هنرمندان و ورزشكاران براي همه‌چيز مثل انتخابات، پيشرفت كار و اسم ايران كمك مي‌گيرند. مثلا به فستيوال‌ها مي‌رفتيم، نام‌مان بود ولي ما را نمي‌شناختند چون فيلم‌مان را نديده بودند. بعدها اين اتفاق افتاد كه سينماي جوان به جشنواره‌ها رفت كه واقعا باعث افتخار است.»
با اين‌حال او كه سياسي نبود در جريان انقلاب اسلامي شرايط متفاوتي را تجربه كرد. عده‌اي از اهالي سينما و هنر از ايران رفتند ولي او ماند و تاوان اين ماندن را هم داد. عشق او به كشورش چنان بود كه هرگز نخواست ايران را ترك كند. سال 1361 در فيلم «برزخي‌ها» ساخته ايرج قادري بازي كرد و پس ‌از آن به مدت 31 سال در هيچ فيلمي بازي نكرد: «هيچ كس مانع نشد. من هم نامه‌اي‌ ننوشتم كه بگويم ديگر اين كار را نمي‌كنم. من خيال مي‌كردم كه تعزيه هم اجرا كنند، من آدم خوب تعزيه هستم. كار بدي نكرده بودم ولي اصولا خسته شده بودم.»
ملك‌مطيعي سرانجام سكوت خود را با بازي در فيلم «نقش نگار» در سال 1392 شكست.
پس از انتشار خبر درگذشت ناصر آقا، فيلمي از او منتشر شد. فيلمي تلخ از چهره مردي خسته كه در طول اين مدت در مشاغلي همچون قنادي و مشاور املاك مشغول به فعاليت بود. او خطاب به دوربين گفت: «خيلي دلم مي‌خواست به جبهه مي‌رفتم، بهترين دوران من خدمت نظامي‌ام بود. متاسفانه ما كنار بوديم و محل‌مان نگذاشتند. افسوس مي‌خورم. از جامعه عقب افتادم. من يك آدم صادق و روراست هستم. همان مهدي مشكي هستم، همان لوطي سر چهارراه تا آخرش خودم هستم. اميركبير هم بودم همان مهدي مشكي بودم. كاراكترم همان بود.»
سال گذشته ناصر‌آقا به تلويزيون دعوت شد، اما پخش برنامه منتفي شد. عده‌اي گفتند دليلش درگيري درون‌گروهي ناشي از حسادت و رقابت دو گروه برنامه‌ساز بوده است. اما عدم پخش برنامه‌اي با حضور بازيگر محبوب سينماي ايران كه تنها مقصرش در نهايت سياست‌هاي غيرشفاف و آشفته صدا و سيما است، ثابت كرد كه ناصرآقا برخلاف صداقت هميشگي‌اش اين‌بار شايد روراست نبود كه گفت «هيچ‌كس مانع نشد.» يا شايد باز هم مردانگي كرد؛ بر ف رفتاري كه نزديك به چهار دهه با او شد.
«بلند شو ببين كه ديگه ممنوع‌التصوير نيستي»
 
امير علي ملك مطيعي پسر مرحوم ناصر ملك مطيعي پيامي در اختيار رسانه‌ها گذاشته است. او در بخشي از اين قطعه آورده است: «در اين پنج سال آخر، همه كار كردم تا تو به آرزويت برسي
به عشق ديرينه‌ات برسي
به سينما
و رسيدي
يادت هست وقتي تصويرت را بالاي سردر سينما نشانت دادم، چقدر خوشحال شدي!»
او در اين متن علاوه بر اشاره به اميد ناصر ملك‌مطيعي براي آينده بهتر در حوزه سينما به ممنوع‌التصويري پدرش در سينما هم اشاره كرده است: «بابا جانم بلند شو
بلند شو ببين مردم برايت چه مي‌كنند
بلندشو ببين هنرمندان برايت چه مي‌كنند
بلند شو ببين، خبر رفتن‌ات را صدا وسيما هم پخش كرد !
بلند شو ببين كه ديگر ممنوع‌التصوير نيستي !
من باور نمي‌كنم كه رفته‌اي
تو زنده‌اي
تو هميشه زنده‌اي
براي من
براي مردم
براي سينما».
مراسم خداحافظي با هنرمند
پيكر ناصر ملك‌مطيعي صبح امروز، ششم خردادماه از مقابل ساختمان شماره ۲ خانه سينما تشييع مي‌شود.
مراسم تشييع بازيگر قديمي سينماي ايران ساعت 9:30 صبح امروز (۶ خردادماه) از مقابل ساختمان شماره ۲ خانه سينما واقع در خيابان وصال به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) برگزار مي‌شود.
مراسم ختم اين هنرمند نيز روز سه‌شنبه 8 خرداد ماه از ساعت ۱۷ تا 18:30 در مسجد پيامبر اعظم(ص) به آدرس خيابان شريعتي، نرسيده به سيدخندان، روبه‌روي پارك انديشه، ورودي 11 باشگاه پيام برپا خواهد شد.