مرثیه ای بر رویای خوزستان از محسن چاوشی

اکرم انتصاری- خوزستان؛ این دیارِ کهن ایران که هنوز تنش خسته جنگ است و رویش پوشیده از غبار. این دیار مهجور، نوازش می خواهد و آغوشی پر از مهر. چه روزی می تواند بهتر از سوم خرداد، سالروز آزادی خرمشهر، فرزند رنجور خوزستان باشد برای این که آهنگی از «خوزستان» خوانده شود و چه خواننده ای بهتر از محسن چاوشی که خود زاده خرمشهر است، برای آهنگی که ملال مجسم تمام روز و شب های خوزستان است؟ آن هم در روزی که «ممد نبودی ببینی شهر آزاد شد» مدام در حال پخش است و «خرمشهر آزاد شد اما آباد نشد» ورد زبان مردم. احتمالا این ترانه و آهنگ، مخالفانی هم دارد و حتی نقدهایی فنی بر آن وارد است اما مهم این است که وقتش بود، وقت گفتن از این غریبِ جنوبی. اجازه دهید از اول شروع کنیم. از لحظه ای که محسن چاوشی، در صفحه اینستاگرامش از انتشار قطعه «خوزستان» خبر داد و گفت اگر گوش شنوایی باشد این آهنگ خود حدیث مفصلی است. درست در سالروز آزادسازی خرمشهر آهنگ منتشر شد و مردم آن را شنیدند و پسندیدند. آهنگی که شروعش مانند قطعه «امیر بی گزند» با صدایی آشنا از شنونده استقبال می کند، در امیر بی گزند با نوای اذان و در خوزستان با «ممد نبودی ببینی» و ادامه اش مرثیه ای که چاوشی عمق همدردی اش را با جنس و رنگ خاص صدای خودش به زبان می آورد. او می خواند تا در روزهایی که هم صنف هایش، صورت رنجور و گرد و غبار گرفته خوزستان را نمی بینند، صدای خوزستان باشد، لالایی شیرینی بخواند و آرامَش کند. او آن قدر خوزستان را می خواند تا به رویا برسد و به چپک زدن ها (دست زدن خوزستانی که در باور مردم به معنی خوش خبری است). چپک ها می گویند رویاها واقعی می شوند و آبادی می رسد از راه...  .