نمی‌خواهم در قدرت بمانم

نمی‌خواهم در قدرت بمانم فریدون مجلسی- تحلیلگر روابط بین‌الملل تذکر این نکته مهم است؛ زیرا پسرخاله‌های او هرکدام کاره‌ای هستند؛ از‌جمله یکی از آنها وزیر جنگ کنونی است که در بزنگاه‌ها پشت یکدیگر را خالی نمی‌کنند. نخست‌وزیر فعلی از دانشگاه ناتینگهام، لیسانس اقتصاد صنعتی می‌گیرد و به کشور بازمی‌گردد. اینکه گفتم از کودکی عهده‌دار مقامات سیاسی می‌شود، به‌‌ دلیل ‌این است که در ٢٣سالگی کرسی پدر مرحومش را در پارلمان اشغال می‌کند که برای چنان مقامی کودک محسوب می‌شود. این لیاقت و استعداد موروثی موجب می‌شود که‌ از‌‌آن‌‌پس تاکنون دائما به وزارت در رشته‌های مختلف اشتغال داشته باشد. این‌گونه ‌اشخاص اصولا تخصص‌شان وزارت و مصونیت از تعرض است. سال گذشته در اثر اقدام روزنامه‌نگاران -که جز مزاحمت کاری از دستشان بر‌نمی‌آید!- معلوم شد مبلغ ناقابل ٦٧٠‌‌‌ میلیون‌ دلار از حساب سعودی به حساب شخصی، یعنی جیب ایشان، واریز شده ‌است. دادستان کل مالزی ناچار وارد قضیه شد و دادستانی حرفه‌ای را به رسیدگی گمارد. دادستان یاد‌شده زیادی پاپیچ می‌شد و طوری رفتار می‌کرد که‌ انگار آقای «ن.‌ر» از بودجه مملکت خودش خورده ‌است؛ بنابراین او را برکنار کردند و دادستان معقولی به جایش قرار دادند! ایشان به‌زودی دریافت که هدیه‌ای دوستانه ‌از طرف پادشاه سعودی به خاطر اخلاق خوب و گُل روی «ن.ر» به ‌ایشان پرداخت شده که ربطی به دیگران ندارد. دادستان ضمنا افزود که ‌از آن مبلغ، ٦٠٠‌‌ میلیون دلارش را هم پس داده و موضوع منتفی است! به عبارت دیگر فرضا که پس‌دادن راست باشد، تتمه‌اش که ٧٠ ‌‌میلیون دلار است، اصلا قابل جناب نخست‌وزیر را ندارد... هنوز پرونده بسته نشده، فایلی در روزنامه وال ‌استریت- همان سخنگوی سرمایه‌داری! - گشوده و پیگیر قضایایی می‌شود که در هفته گذشته منجر به محکومیت و توقیف یک‌ میلیارد دلار پول‌شویی و سرمایه‌گذاری از اموال مسروقه مالزی در آمریکا می‌شود... باری، معلوم می‌شود شازده‌پسر با همکاری دوستش که از چینی‌تباران مالزیایی است، ضمن اینکه خودشان بزرگ می‌شدند، دست به معاملات بزرگ هم می‌زدند. خرید آپارتمان ٨٠ ‌‌میلیون‌دلاری در نیویورک، خرید پِنت‌هاوس ده‌ها ‌میلیون دلاری در بِوِرلی هیلز لُس‌آنجلس، خرید هتل و هواپیمای صد ‌‌میلیون‌‌دلاری شخصی که بتوانند سر وقت به اموراتشان برسند، اینها غیر از پول‌هایی است که از آن صندوق یا کیسه خلیفه به سوئیس و لوکزامبورگ و قبرس و جاهای دیگر غیر از مالزی فرستاده‌اند». اعتبار مهاتیر محمد فقط به خاطر سازندگی مالزی نبود، به خاطر اسیرنشدن در دام قدرت نیز بود که‌ از او به جای نخست‌وزیری فرتوت و منفور پدرخوانده‌ای ملی و نگران و محترم ساخت. فرنگی‌ها به ‌این‌گونه چهره‌ها «رِزِرو ناسیونال» می‌گویند که یعنی چهره مقبول و ذخیره ملی برای روز مبادا و این روز مبادا در مالزی فرا رسید، زمانی که معاون و جانشین ناخلف مهاتیر محمد حرمت میراث پاکدستی و امانت‌داری او را پاس نداشت. اکنون او را به ‌اعتبار حرمتش برای نجات وطن از شر فساد و خودکامگی آورده‌اند و اینکه‌ از روز نخست می‌گوید «نیامده‌ام که بمانم!» او می‌داند چرا باید کار را به کاردانان بسپارد و با احترام بیش‌ازپیش به خانه بازگردد. احترام او در گرو همین بازگشت به‌موقع به خانه ‌است.