مهدی مطهرنیا در گفت و گو با «ابتکار»: در ماجرای برجام مردم با مردم و حکومت با دولت یک صدا شوند

امید عبدالوهابی
دولت ها همیشه دو پای اتکای مهم دارند که به هم وابسته اند و باعث می شوند تا آن دولت محکم تر گام بردارد. چنانچه یک پا آسیب ببیند امکان حرکت دولتمردان آن کشور میسر نخواهد شد و این دو نقطه اتکا: مردم و سیاست خارجی است. در کشور ما این مسئله هماره دچار چالش بوده است که یکی از عوامل آن انقلابی بودن نظام حاکم برکشور ما است. توجه به آرمانهای مبتنی بر گفتمان انقلاب و ایدئولوژی حاکم بر آن در عین تاکید بر واقعیت سیاسی به ویژه در حوزه روابط بین الملل کار را پیچیده کرده است. حفظ استقلال و تمامیت ارضی، رابطه با امپریالیسم و در صدر آن آمریکا و اسرائیل، نفوذ در منطقه و تعامل با شرق و غرب مبتنی بر شعار «نه شرقی، نه غربی جمهوری اسلامی» از جمله دلایل پیچیدگی ماجرا است.در عین حال دولت ها معمولا با تکیه بر نیروی داخلی می توانند گام های موثرتری در عرصه بین المللی بردارند. سیاست قدیمی چماق و هویج همچنان الگویی برای نشستن پشت میز مذاکرات است و عده ای در ایران معتقدند که برجام ستیزی را می توان ابزاری برای فشار به آمریکا دانست در حالی که موافقان برجام ضمن احترام به آزادی انتقاد، صدای ضد برجامیان را در شرایط فعلی کشور به مصلحت نظام نمی دانند. مهدی مطهرنیا کارشناس روابط بین الملل است. او اذعان دارد که جمهوری اسلامی در مسیر سختی قرار گرفته و حمایت مردم از سیاست های حکومت مشروط شده است بنابراین باید مراقب بود تا بهترین تصمیم در حوزه سیاست داخلی به جهت پشتیبانی از سیاست خارجی ایران گرفته شود تا بار دیگر به عقب باز نگردیم. سطور پیش رو مصاحبه ما با این استاد دانشگاه در فضایی است که پشت دیوار خانه های شهر نگرانی از آینده ایران موج می زند.
همانطور که می دانید بعد از خروج آمریکا از برجام بسیاری از سیاسیون دعوت به وحدت کردند. این مسئله ای بدیهی است اما با چه ابعادی باید رخ بدهد؟
کار سیاست خارجی، پلی به سیاست داخلی کشورها است. یک سوی این پل در زمین سیاست داخلی استقرار پیدا می کند. اقتدار ملی در هر جامعه بیش از آنچه که متکی بر قدرت اقتصادی، نظامی، امنیتی و حتی قدرت سیاسی باشد متکی بر اتحاد ملی در درون مرزهای جغرافیایی میان اقوام، فرقه ها و اقشار گوناگون با یکدیگر و همگی آنها با دولت ها به معنای حکومت های حاکم بر مرزهای جغرافیایی است. وقتی از دولت نام می بریم منظورمان فقط قوه مجریه نیست بلکه کل نظام حکومتی است و شامل چهار رکن مردم، سرزمین، حاکمیت و حکومت می شود. لذا اتحاد ملی هم باید میان آحاد مردم با یکدیگر در سطوح گوناگون ایجاد شود و هم با نظام حکومتی و اگر این اتحاد ملی وجود نداشته باشد سیاست خارجی از نظر درونی نمی تواند از استحکام معنادار جهت مانور بیرونی برخوردار باشد. هرچه این استحکام درونی ضربه بخورد و به گونه ای اتحاد ملی مختل شود دستگاه دیپلماسی که تنها ماموریت اجرای ابلاغیه های دستگاه سیاست خارجی یک کشور را دارد محدود می شود.


متاسفانه ما در سطح حاکمیت هم صدای واحدی نمی شنویم هرچند که صدای وحدت طلبان بلندتر است اما باز شاهد صدور برخی مواضع مخالف از تریبون های مختلف رسمی هستیم...
بله، برای همین است که می گویم دستگاه سیاست دیپلماسی زیرمجموعه دستگاه سیاست خارجی است که در یک قوه خلاصه نمی شود. اینکه این دستگاه بخواهد از تالی صالح های یک اقدام در عرصه بین الملل بهره ببرد و تالی فاسدهای آن را تنها به دولت نسبت دهد شکاف دیگری به وجود می آید که معروف است به شکاف حکومت- دولت که اکنون در عرصه سیاست خارجی ما به واسطه عدم تمرکز مسئولیت در دستگاه سیاست خارجی انتقادات شدیدی متحمل شده است. در این شرایط دستگاه دیپلماسی عملا نمی تواند با پشتوانه و اطمینان کامل و با قدرت، رودرروی دیپلمات های دیگر کشورها قرار بگیرد چراکه هراس از خالی شدن پشتوانه های موجود در دستگاه سیاست خارجی همیشه همراه او است. لذا این اتحاد ملی در درون کشور در حمایت از تصمیم دستگاه دیپلماسی در دو سطح باید انجام شود: نخست در سطح حکومتی یعنی حکومت و نهادهای فرادولتی که کاملا باید با دولت ادبیات یکسانی داشته باشد. از طرف دیگر با توجه به این اوضاع موجود، ملت ایران باید بالاترین میزان حمایت خود را از آقای ظریف و تیم او به عمل آورد. این نیازمند این است که نخست یک اتحاد درونی در ساختار قدرت و نظام حکومتی به وجود آید و دوم اتحاد در میان نخبگان حاکم به بدنه مردم منتقل شود تا سرآمدان ملی و روشنفکران آن جامعه بتوانند به رسالت خود عمل کنند. مادامی که این شرایط به وقوع نپیوندد ایجاد یک اتحاد در درون مردم و همگرایی با عرصه سیاست خارجی با مشکل مواجه خواهد شد و نتیجه‌ای در بر نخواهد داشت.
مخالفان برجام نمی توانند خوشحالی خود را پنهان کنند. آنها کار خود را می کنند اما برخی معتقدند که ایران می تواند از آنها به عنوان چماق استفاده کند که در صورت شکست مذاکره سیاست خارجی ایران را رادیکال می کنند. آیا با این نگاه موافقید؟
خیر. مخالفین برجام بیش از آن که نسبت به خروج آمریکا از این قرار داد بین المللی خوشحال باشند از شکست دیپلمات های کشور و دولت روحانی پایکوبی می کنند وگرنه خوشحالی از این اتفاق که منجر شود به کاهش ارزش پول ملی و مسائل عمده و بحران های مختلف در جامعه ایران، برای هر انسان معتقد به نظام اسلامی چندان امر شایسته ای تلقی نمی شود. لذا دلیل این رفتار آنها بیشتر متوجه سوءاستفاده از این وضعیت در عرصه سیاست داخلی و ایجاد شکاف و اختلاف میان نیروهای موجود در کشور است که در حقیقت مخالفت با اتحاد ملی قلمداد می شود و این بیشتر آسیب است تا نفع و دست بالا برای مذاکره.
فرض بگیریم که این وحدت ملی ایجاد شد و تداوم یافت، کشورما چگونه می تواند از آن به عنوان اهرم فشار استفاده کند؟
خروج آمریکا از برجام براساس استدلالات کذبی انجام شده است که ترامپ آن را به ایران نسبت می دهد. ترامپ می گوید ایران برجام را رعایت نکرده، فعالیت های موشکی را ادامه داده و در پس ماجرا به دنبال افزایش فعالیت های هسته ای خود بوده است و درواقع راستی آزمایی های آژانس بین المللی انرژی هسته ای را صحیح نمی داند و به آنچه استناد می کند که دستاوردهای سیستم اطلاعاتی صهیونیسم است. اینکه کدام یک حقیقت را بازگو می کنند بحث دیگری است اما آنچه که از نظر عینی و واقعیت سیاسی مسجل است این ادعای ترامپ است که خروج از برجام را برای اعمال فشار به ایران انجام داده است. ایران باید با دیپلماسی و عملیات رسانه ای بسیار موثر به افکار عمومی جهان در دو بخش توده ها و نظام موجود در جهان ثابت کند که دلیل ادعا شده برای خروج ترامپ از برجام حقیقت ندارد. اینجا است که ایران باید در وضع کنونی سامانه جامع اطلاعاتی اش را در جهت تداوم چهره صلح طلبانه خود در جامعه جهانی با قدرت به کار گیرد.
اما شما در پشتیبانی داخلی این را در نظر نمی گیرید که مردم شیء و ابزار نیستند که به آنها دستور وحدت بدهند و آنها هم متحد شوند و این به پاسخگویی به مطالبات آنها نیز بر می گردد. چگونه این مسئله را تحلیل می کنید؟
مردم دیگر حمایت خود را مشروط کرده اند. ما در لایه های مختلف حیات اجتماعی می توانیم به عینه مشاهده کنیم که آنها امتیازاتی را از نظام خواهانند و براساس دریافت آن امتیازات بتوانند آرام آرام اعتماد از دست رفته را دوباره به دست آورند. آنچه در جامعه دیده می شود لغزندگی این اعتماد نسبت به سیستم های گوناگون در حوزه نیروهای اجتماعی و مدنی است و التیام بخشی آنان در شرایط موجود چندان کار آسانی نخواهد بود.
این شروطی که از آن حرف می زنید چیست؟
شروط مردم را می توانید در اعتراض های گوناگون نسبت به مسائل اقتصادی و مدنی دیده بانی کنید. مردم مخالف فساد و خواهان گسترش آزادی های مدنی و سیاسی مطابق قانون اساسی هستند.
بر خلاف نظر شما عده ای معتقدند که دیگر قدرتی برای اصلاح حاکمیت در راستای مطالبات مردم وجود ندارد.
مخالفم، چراکه امیدواری وجود دارد اما زیاد نیست.
اگر مقصود شما از اعتراض های گوناگون به عنوان مثال تظاهرات خیابانی مردم در دی ماه سال گذشته است آنها نیز بابت حداکثری شدن ناامیدی به اصلاح پذیر بودن تصمیمات غلط به میدان آمدند پس چگونه از وجود امید به اصلاح می گویید؟
آن بخش از جامعه اگرچه از اصلاح طلبی گذشته اند اما از اصلاح گری نگذشتند. عبور از اصلاح دو بخش دارد: بخش نخست گریز از اصلاح طلبی است که در سال 96 انجام شد و نماد آن شعار اصلاح طلب اصولگرا دیگر تمام ماجرا بود که عبور مردم از اصلاح طلبی را نشان داد اما مردم هنوز از اصلاح گری عبور
نکرده اند.
به این معنا که کسانی وارد حکومت و نظام و ساختار قدرت شوند که جایگاه مناسبی را در اختیار بگیرند و به جای شعار، اصلاح گری را عملا انجام دهند و اساسا قدرت انجام این کار را داشته باشند. اینکه پست بگیرند اما اختیاری برای انجام اصلاحات در هیچ زمینه ای نداشته باشند این موجب می شود که اصلاح طلبان سر کار بیایند اما توان اصلاح گری نداشته باشند و این در نهایت منجر به عبور از اصلاح گری نیز خواهد
شد.
این مردم قطعا تحلیل منطقی می خواهند. تصور شما چیست؟ از کدام تئوری استقبال خواهند کرد؛ مسیر کره شمالی و روسیه و خروج از برجام و از سرگیری فعالیت های سابق هسته ای یا ماندن در برجام به هرقیمتی؟
در این باره باید بگویم که در تئوری نخست ما مشروطیم به بالا بردن توان نظامی و حکومت در ساماندهی به وضعیت موجود که در یک فرآیند بسیار پیچیده و نامتوازن قرار می گیرد و قدرت بالایی را طلب می کند. امروز بازدارندگی مسکو برای ایالات متحده آمریکا تا چه اندازه است؟ نمایش قدرتی که آمریکا در سوریه نشان داد خود گواه ماجرا است. در مورد کره شمالی و آنچه که کیم جونگ اون در پنج سال اخیر به نمایش گذاشت در انتها به کجا می انجامد؟ لذا باید پرسید که آیا ایران می تواند یک جامعه ویژه باشد که بستر مقاومت در برابر این همه تحریمی که در گذشته گفته می شد هیچ اثری جز اثرات مثبت در اقتصاد ایران ندارد و اکنون خواهان برداشتن همه تحریم ها است؟ آیا می تواند در آن شرایط اقتصاد خود را سرپا نگه دارد؟ اقتصادی که امروز یک هزار افغانی (پول ملی افغانستان) اندازه 85 هزار تومان ایران است، آیا این اقتصاد که در مقایسه با پول ملی همسایگان شرقی ما یعنی افغانستان دارای این طراز پرداخت است می تواند دوباره خود را بازیابد؟ مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، نظامی و امنیتی و هزینه های بالای این مقاومت آیا شدنی است؟ اگر هست و می توان برآورد کرد پس بسم الله، باید سریعا و همین امروز نه تنها خروج از برجام بلکه اعلام خروج از ان پی تی را به جهان اعلام کنیم. اما اگر نه، سریعا باید وارد مذاکرات جدی در حل و فصل کلیه مسائل برای جلوگیری از آسیب های حاصل از آن شد.