خاموشی صدای خاطره‌انگیز خبر

قاسم افشار گوینده باسابقه خبر تلویزیون در 67 سالگی درگذشت
 فقدان یک ضلع از مثلث صدا

محسن بوالحسنی


روزنامه‌نگار
آن سال‌ها... وقتی از آن سال‌ها حرف می‌زنیم تصویری مات و کدر روی پرده ذهنمان می‌نشیند و خاطراتی که به آن می‌گویند:«خاطرات دهه شصتی.» دو شبکه تلویزیونی بود و یک اخبار ساعت 21 (تنها و مهم‌ترین بخش خبر تلویزیون) با چند چهره همیشگی اما جذاب که آرام آرام همچنان که ما بزرگ شدیم تا به دهه هفتاد برسیم، آنها نیز جلوی چشم‌مان پیر و پیرتر شدند. «افشار»، «حیاتی»، «بابان». سه ضلع مثلث خبرهای مهم آن سال‌ها بودند با صداهایی دلبرانه که در ذهن می‌نشستند... این صداها نوستالژی‌های روزهای سخت و شیرین ما بودند و شدند. ما با خبر و در خبر بزرگ شدیم و آنها در متن خبر پیر شدند و حالا دیگر این چهره‌ها به میانسالی رسیده‌اند. بعدها شنیدیم و فهمیدیم که اضلاع انسانی این مثلث، رفقایی بودند که از تحریریه خبر گذشته بودند و با هم زندگی‌ها داشتند. حالا یکی از آنها رفته است و ما مات و مبهوت به جای خالی چهره‌ای نگاه می‌کنیم که وقتی شنیدیم «مائده» دختر خردسالش بر اثر خفگی از دنیا رفته چقدر برای سوگواری‌اش غصه خوردیم. حالا نوبت به خود او رسیده تا افسوس رفتنش را بخوریم. «قاسم افشار» مرد شریفی که هر بار از او حرفی نقل محافل می‌شد به احترام بود و ذکر شریفی و شرافتش. سخت و سنگین گوشی را برمی‌دارم تا به رفیقش زنگ بزنم برای تسلیت. «محمدرضا حیاتی» را می‌شناسم. احساساتی و رفیق‌باز است. نمی‌تواند از شدت گریه حرف بزند. تسلیت می‌گویم و چندکلامی رد و بدل می‌شود تا حیاتی از رفیق رفته‌اش حرف بزند.


مرگ، خبر آخری بود که خواند

محمدرضا حیاتی
گوینده خبر
هنوز باورم نمی‌شود. صبح که خبر را در شبکه‌های مجازی دیدم گفتم این هم یک خبر جعل و دروغی دیگر است مثل همه خبرها. یکی از دوستان به من زنگ زد و گفت خبر را خواندی؟ گفتم امکان ندارد. قاسم حالش خوب است. دلم شور افتاده بود. با همکار قدیمی خانم شیرالی حرف زدم و وقتی خبر را تأیید کرد که قاسم در خانه‌اش فوت کرده است، نفسم بند آمد. از ابتدای دهه شصت که کار را شروع کردیم رفاقت ما از کار و... گذشته بود. ما تمام این سال‌ها کنار هم زندگی کردیم و از برادر به هم نزدیک‌تر بودیم. هنوز هم باورم نمی‌شود. تمام آن روز‌ها جلوی چشمم رژه می‌روند و حضور او که همیشه با آن صدا و انرژی خوبش برای همه ما عزیز بود. وقتی پا به تحریریه می‌گذاشت، یکی از آن سلام‌های خاص خودش را می‌کرد و همه ما سر برمی‌گردانیدم به سمت آن صدای زیبا و با صلابت. بعد شروع می‌کرد به حرف‌های قشنگ زدن. آنقدر جذاب بود و خوش انرژی که هر کسی را به خودش جذب می‌کرد. همان‌طور که گفتم، از دست دادن برادر سخت است. انگار برادرم را از دست داده‌ام. تمام این سال‌ها حرفی نزد. یک روز تصمیم گرفت برود و از کار فاصله بگیرد و به زندگی شخصی‌اش برسد. یک روز گفتند او وضعیت مالی خوبی ندارد. دروغ بود. قاسم افشار نه تنها وضع خوبی داشت، بلکه مدام دستش به کار خیر و خیریه بود. چند وقت پیش هم برخی دوستان به دیدنش رفتند و من خبردار نبودم. گله کردم که چرا به من اطلاع ندادید؟ گفتند شما به این قرارملاقات‌ها نیاز ندارید. خودتان هر وقت بخواهید با هم رفت و آمد می‌کنید. راست هم‌ می‌گفتند. حالا او رفته است. حیف بزرگی است رفتن قاسم افشار. آن هم در این سن، آن هم به این شکل. ما این رفتن‌ها را می‌بینیم و درس عبرت نمی‌گیریم. چرا قدر هم را نمی‌دانیم و فقط در چنین موقعیت‌هایی است که مرگ را باور می‌کنیم. زندگی به یک مو بند است. قاسم دیشب که می‌خوابید حتماً برای امروزش برنامه‌ها داشت که برود به کارهایی که داشت برسد اما به ظهر نکشیده رفت که رفت. بگذارید حالا که صحبت از قاسم افشار شده، درددلی کنم که پیش‌تر هم یکبار در گفت‌و‌گو با خود شما گفته‌ام. ما گوینده خبر هستیم. مسئول سیاستگذاری خبرها نیستیم. مردم باید بدانند که گوینده خبر نمی‌تواند در متن خبر دخل و تصرفی داشته باشد. ما هم مثل همه مردم یک خبرهایی را دوست نداریم و برخی خبرها را دوست داریم. امروز یکی از سخت‌ترین و تلخ‌ترین روزهای زندگی من است. قاسم افشار و هر کسی مثل او برای فرهنگ، رسانه و خدمتگزاران این کشور منبع خیر و برکت است و فقدانشان سخت؛ چه برسد که در این سن و سال آنها را از دست بدهیم. هنوز باور ندارم که او دیگر نیست. سخت است و روی زبانم نمی‌آید که رفتنش را به خانواده‌اش تسلیت بگویم. به خانواده‌ای 80 میلیونی به اندازه یک ایران که با او خاطره‌ها داشتند و قاسم افشار را برای همیشه در یاد و خاطر خود نگه می‌دارند.
مراسم تشییع پیکر قاسم افشار گوینده نام آشنا و با سابقه خبر، امروز ساعت ۹ صبح از مقابل منزلش در بزرگراه صدر، خروجی منظریه، خیابان شهید رحمانی، کوچه دلاور ساختمان آرام برگزار و در قطعه 92 درکنار دخترش مائده به خاک سپرده می‌شود.

صمیمی و اصیل

سعید فانیان
فعال رسانه‌ای
قاسم افشار شخصیتی متین، صمیمی و معتقدی اصیل به آرمان‌های اسلامی و کرامت انسانی بود. فعالیت‌های رسانه‌ای او بویژه اجرای اخبار سیما طی نزدیک به سه دهه، به بخشی از خاطرات نسل دیروز و امروز این سرزمین تبدیل شده است. افشار از آنچه چهره رسمی و حرفه‌ای‌اش می‌نمایاند،  بسیار صمیمی‌تر، مطلع‌تر و محترم‌تر بود.
او چه در زمان اوج فعالیت‌های رسانه‌ای ‌اش -که تک ستاره بود- و چه در سالهای بعد از آن، می‌توانست چهره‌ای جنجالی و تبلیغاتی از خود بروز دهد، اما همواره از حاشیه‌ها پرهیز می کرد.
قاسم افشار طی سال‌های اخیر تنها مشغولیتش فعالیت در مؤسسه خیریه‌ای بود که به‌نام و یاد دختر از دست رفته‌اش بنیاد نهاده بود و از این راه در مناطق محروم و دور افتاده کشور تعدادی مدرسه برای کودکان محروم این مرز و بوم بنا کرده بود. او همچنین تعداد زیادی از کتابخانه‌های مدارس و مؤسسات فرهنگی، آموزشی را در دور دست‌ها تجهیز و تکمیل کرده بود.
مرحوم قاسم افشار بدون تردید یکی از سرآمدان خبر سیما طی چند دهه اخیر کشور است؛ صدایی رسا و تصویری جذاب و البته سواد و تسلطی بالا داشت، به‌همین دلیل در بین گویندگان خبر تلویزیون جایگاهش ویژه و اجرایش کم نظیر بود.
او گرچه کارمند رسمی تلویزیون نبود اما سهم زیادی در مقبولیت و تشخص خبر سیما طی سال‌های اجرا داشت و به‌دلیل متانت و مردمداری و منش انسانی‌اش همواره مورد توجه و احترام خاص همکاران، دوستان و مخاطبان بود.
قاسم افشار با دلخوری و گلایه جدی از خبر تلویزیون رفت در حالی که می‌توانست سالیان زیادتری در خدمت بینندگان باشد. اما صداوسیما در سال‌های گذشته تلاش زیادی برای برگرداندن و بهره‌مند شدن از حضور او به عمل نیاورد و هیچگاه تجلیلی شایسته و یادی بایسته از او نشد.
برای روح بزرگ او آرامش ابدی و برای خانواده گرانسنگش عزت مستدام آرزومندیم.