کوله‌گردی با مامان

وقتی خانواده نمی‌گذارند تنهایی به سفری متفاوت بروی، وقتی دوستی همراه و پایه برای سفر با یک کوله نداری، وقتی برنامه زندگی و پول اجازه سفر به مدل‌های دیگه رو نمیده، هی صدای جاده است که تو رو صدا می‌زنه، بهتره به ذوق و اصرار مادرت برای اینکه همراهت بشه گوش کنی و بری عین همه لوازمی که برای خودت جور کردی رو برای مادرت هم جور کنی و دل به جاده بدی! 
مامان؛ زنی پنجاه‌وچند ساله است که مثل همه زنان خانه‌دار، کمردرد و زانودرد داره اما ذوق این سفر و همراهی 10روزه کاری کرد که همه اینها کنار برن و بتونه کوله‌ای بزرگ و سنگین رو حمل کنه. قبل از سفر برنامه فیزیوتراپی گذاشت و یه مانتوی گشاد، بلند و خنک دوخت و کوله‌اش رو خودش جمع کرد. مامان تجربه سفرهای خانوادگی و با ماشین یا قطار رو داشت و غیر از این هیچ مدلی از فضای بیرون از خونه رو تجربه نکرده بود اما دیدن شیراز و ساحل بوشهر و همه نقاط جدیدی که تا به حال ندیده بود، مامان رو به همراهی با دخترش بیشتر ترغیب می‌کرد. 
کوله‌گردی مدل نسبتا قدیمی در دنیا و مدلی جدید در ایران هست که هنوز خیلی از جوان‌ها و سایر گروه‌های اهل سفر با اون آشنا نشدن و یا هنوز تجربش نکردند. مدلی از سفر که با کمترین میزان وسایل و جمع‌کردنش در یک کوله‌پشتی به راه می‌افتی و با یک مقصد نهایی، باقی جزئیات رو در همون مسیر سفر و شرایطی که پیش میاد تعیین و انتخاب می‌کنید. این مدل از سفر نیاز به زمان بیشتری داره چون اصلا زمانبندی مشخصی نداره و باید دید چه پیش میاد. مثلا برنامه‌ریزی من این بود که به جز شیرازگردی و بوشهرگردی، مناطقی مثل عسلویه و خارک هم که محل مأموریت‌هامون بود و مامان چشم نگرانمون می‌شد رو هم نشونش بدم. عسلویه به بهترین شکل جور شد و مامان از نزدیک پالایشگاه و تأسیسات و فضای شلوغ و بازار قدیمی «نخل تقی» رو دید اما با اینکه یک روز بیشتر در بوشهر موندیم اما هوای غبارآلود نگذاشت برنامه رسیدن ما به جزیره خارک در زمان مشخص اجرا بشه و کلی حالمون گرفته شد. 
این اتفاقات یک‌دفعه‌ای، خاصیت سفر به مدل کوله‌گردی است و این شما هستید که باید این اتفاقات رو مدیریت و تبدیل به یک سوژه و فرصت جدید کنید. یعنی مثلا وقتی مجبورید به‌خاطر رفتن به خارک، یک روز بیشتر در بوشهر بمانید راه می‌افتید به سمت گوشه‌های دیده‌نشده و قدیمی ساحل بوشهر و به جایی به نام «ریشهر» می‌رسید. ریشهر قرن‌ها قبل برای خودش شهر و قلعه‌ای بزرگ و اسکله‌ای دیدنی داشته که امروز جز نشانه‌های کوچکی از آنها چیزی باقی نمانده و حالا تبدیل به ساحل تفریحی مردم بوشهر شده است. دیدن خانه «ملک»، «چند امام‌زاده قدیمی»، «قبرستان انگلیسی‌ها» و مقبره شاعر معاصر «منوچهر آتشی» و درنهایت «موزه رئیسعلی دلواری» در دلوار که هر کدام ماجراهای مفصلی داشتند. 


از آنجایی که این مدل از سفر هنوز برای مردم جدید است، دیدن دو خانم که یکی سن‌وسال بالایی دارد و کوله سنگینی را حمل می‌کند برای خیلی‌ها سؤال‌بر‌انگیز بود، به‌همین‌دلیل مامان در طول سفر دائم مورد سؤال و توجه قرار می‌گرفت و درست به‌همین‌دلیل بود که خیلی‌ها ترجیح بیشتری در کمک و همراهی با ما داشتند. توی هر ماشین، نونوایی، پارک یا خانه معلم و چادر هلال احمری که می‌رفتیم یا حتی توی کوچه و خیابونای شیراز که پر از گردشگره، از مامان می‌پرسیدن که چطوری این مدلی اومدی سفر؟ کوله سنگین نیست؟ دو تا خانوم؟ و بعد کلی ایشالا - ماشالا و ایول و دمتون گرم و از این حرفا داشتیم. باید گفت یه‌جورایی مامان تو اولین تجربه کوله‌گردی من برکت سفرم شد و حضورش کلی برام اومد داشت. 
همین نگاه‌های متفاوت در شیراز که مملو از گردشگر بود، هم وجود داشت. مردم به ما و مخصوصا مامان با کوله‌ها سؤال‌وار نگاه می‌کردن و گاهی حتی تعارف می‌زدند که استراحتی کنارشان داشته باشیم و چای بخوریم. دو روز مانده به پایان سال و در اوج روزهای خرید شب عید و حضور گردشگران داخلی و خارجی به شیراز رسیدیم و خیابان‌های منتهی به حافظیه بسیار شلوغ بود. جایی برای سپردن کوله‌ها نبود، پس باید روی دوشمان می‌ماند و همان‌طور مشغول عکس‌گرفتن می‌شدیم. وقتی از دروازه قرآن می‌گذشتیم و عکس می‌گرفتیم، مسافران اتوبوس گردشگران خارجی هم هم‌زمان پیاده شدند و یکی از آنها که زنی مسن بود جلو آمد و با لبخند و بدون مقدمه با زبان خودش پرسید «شما مادر و دختر هستید؟» سرم رو تکون دادم و مامان هم به تبعیت از من سرش رو تکون داد. اون زن با حالتی شگفت‌زده شروع به تعریف کرد و می‌گفت که کمتر دیده مادر و دختر با هم کوله‌گردی کنن و بعد خواست که با هم عکس بگیریم. 
کوله‌گردی این روزها برنامه سفر جوان‌های زیادی در داخل و خارج از کشورمون شده و فضای امن و مهمون‌نواز شهرهای مختلف ایران به این نوع از سفر پروبال بیشتری می‌دهد. بسیاری از کوله‌گردها برنامه سفر را براساس مرام و معرفت و همراهی راننده‌ها و مردمان مسیر سفر می‌گذارند و در عمل بسیار بیشتر از آنچه فکر می‌کردند مورد استقبال قرار گرفته‌اند. نمونه این ميهمان‌نوازی را به‌خوبی می‌شود در شهرهای مختلف بوشهر دید؛ وقتی به گناوه رسیدیم قرار بود یکی از آشنایان نقاط دیدنی را به ما معرفی کند اما بعد از گشت و گذار در شهر و بازار و ساحل‌گردی، برای رفتن به منزل خود اصرار کرد و وقتی رسیدیم متوجه شدیم از قبل تدارک دیده است و آن شب یکي از جذاب‌ترین قسمت‌های سفر من و مامان بود. 
کوله‌گری می‌تواند ساده‌ترین و شیرین‌ترین و البته ارزان‌ترین شکل سفر باشد که ارتباطات انسانی راهم بیشتر کند و به نظر می‌رسد باید بیشتر آن را به جوانان، خانواده‌ها و گروه‌های دوستانه توصیه کرد.