روزنامه ابتکار
1397/02/16
آیا باید به کتابهای ایرانی یارانه بیشتری تعلق بگیرد؟ «ساخت ایران»های حوزه نشر بهدنبال برابرتر شدن
فاطمه امینالرعایااین روزها بازار کتاب داغ است، در خیابانهای تهران بیلبوردهای تبلیغاتی شما را به نمایشگاه کتاب دعوت میکنند. نمایشگاهی که در کنار دیگر طرحهای حمایتی سعی در بالا بردن سطح مطالعه در جامعه دارد. در این میان نویسندگان ایرانی اما معتقدند باید سهم بیشتری در سبد مطالعاتی مردم داشته باشند و دولت باید در این راه به آنها کمک کند. اما آیا تنها مشکل کمتر خوانده شدن کتابهای ایرانی، حمایت یکسان کتابهای ترجمه و ایرانی است؟
روزهای پایانی اسفندماه سال گذشته بود که انجمن داستاننویسان استان تهران در نامهای به وزیر فرهنگ و ارشاد اعتراض خود را ضمن حمایت از طرحهایی مانند «عیدانه کتاب» به آنچه که بیتوجهی به آثار ایرانی خوانده، اعلام کرد. در بخشی از این نامه آمده است: «بدیهی است که انجمن داستاننویسان استان تهران در انجام چنین اموری پشتیبان و همراه شما خواهد بود. اما میخواهیم اعتراض خود را به بیتوجهی به تولیدات فکری ایرانی و کار تالیف نیز جلب کنیم و اینکه یکسان یارانهدادن به کتابهای خارجی و ایرانی طبعاً به معنای کمک بیشتر به انتشار کتابهای خارجی و بیشتر سوق دادن ناشران و کتابخوانها به سوی ترجمه و اجحاف در حق نویسندگان ایرانی است. چنانچه مطلع هستید در نبود کپیرایت (که بهرغم تلاشهای چند ساله آن وزارتخانه و درخواست بسیاری از نویسندگان هنوز لایحهاش در مجلس شورا به تصویب نرسیده است) و دستِ باز ناشران برای انتشار کتابهای خارجی به شیوه دلخواه خود، ادبیات و بهخصوص داستانهای ایرانی که با مشقتهای گاه چند ساله نوشته میشوند، به سادگی در مرتبه دوم توجه ناشران قرار دارند. سهل بودن دسترسی به کتابهای خارجی و امکان برگزیدن هر کتابی از میان میلیونها کتابی که هر ساله در سراسر جهان منتشر میشود، طبعاً تولید ادبیات و فکر ایرانی را مانند تولیدات دیگر ایرانی در رقابتی نابرابر قرار می دهد و دادن یارانه برابر به کتابهای خارجی و ایرانی به این نابرابری دامن زده است».
نبودن ایران در معاهده برن باعث شرمندگی است
البته بر کسی پوشیده نیست که استقبال از آثار ترجمه بیشتر از آثار ایرانی است اما شاید برای بررسی این موضوع بهتر باشد کمی ریشهایتر به ماجرا نگاه کنیم. قاعدتا مخاطب ایرانی با داستانی که از دل فرهنگ ایرانی برآمده است باید احساس نزدیکی بیشتری کند، اما چرا با این وجود، مخاطب ایرانی باز هم به سراغ آثار ترجمه شده میرود؟ آیا نویسندگان ایرانی توان رقابت با آثار ترجمه را ندارند؟ کامران محمدی، سخنگوی انجمن صنفی داستاننویسان استان تهران در پاسخ به این سوال به «ابتکار» میگوید: آنچه من میبینم به علت نداشتن توان رقابت نیست، بلکه علتش شرایط نابرابر رقابت است. در هیچ کجای دنیا به محصولات خارجی یارانه نمیدهند. بلکه دقیقاً برعکس، سیاستها و قوانین را طوری تنظیم میکنند که مردم به سمت تولید ملی هدایت شوند. یکی از مهمترین قوانین بینالمللی در حوزه فرهنگ و هنر، کپیرایت است. در بین همه کشورها، فقط در حدود 10 کشور بیاهمیت و کوچک عضو معاهده برن نیستند که وجود نام بزرگ ایران در بین آنها واقعا باعث شرمندگی است. متعهد نبودن ما به کپیرایت صرف نظر از وجهه جهانی بسیار بدش، اقتصاد نشر آثار داخلی را نابود کرده است. اگر قیمت بهترین و مشهورترین برندهای دنیا با تولیدات داخلی یکسان باشد، روشن است که مردم به سمت آنها هدایت میشوند. آثار ترجمه در ایران، گزیدهای از بهترین برندهای دنیای داستان از شرق دور تا جنوب آمریکا، از قلب اروپا تا شاخ آفریقا، از ابتدای تولد داستان تا همین حالا هستند. با قیمتی برابر و حتی کمی ارزانتر از کتابهای ما، چون هزینه حقالتالیف هم ندارند. بنابراین شاید بهتر باشد که بگوییم ما توان رقابت با بهترین آثار جهان را با قیمتی برابر و شرایطی کاملا نابرابر نداریم.
او ادامه میدهد: مترجمان ما با هوشمندی و دقت زیادی، بهترینها را انتخاب میکنند. کافی است نگاهی به آثار داستانی بازار بیندازید تا خیلی زود متوجه شوید که گزیدهای از بهترینها هستند و همگی امتحانشان را پس دادهاند. برگزیدگان نوبل، بوکر، گنکور، اورنج و سایر جوایز معتبر دنیا، نویسندگانی که در کشور یا حتی قاره خودشان مطرح و شناختهشده هستند و... واقعا فکر میکنید نویسندگان ایرانی باید بتوانند با اینها رقابت کنند؟
ممیزی بلای جان ادبیات ایرانی
محمدی با بیان اینکه ممیزی یکی دیگر از شرایط رقابت نابرابر است، میگوید: ما در کشوری مینویسیم که از شروع فکر کردن به ایده، خودسانسوری را شروع میکنیم. چرا که میدانیم نوشتن آزادانه و بیتوجه به شرایط سانسور، یعنی وقت تلف کردن و نویسنده حرفهای برای دل خودش نمینویسد. مینویسد که خوانده و دیده شود، که منتشر شود. اما ای کاش با همین خودسانسوریها موضوع حل میشد! متاسفانه هیچ قاعده روشنی در این زمینه وجود ندارد و برای کارهای ایرانی و خارجی بهشدت متفاوت است. ما هر چهقدر که به خودمان سخت بگیریم، باز هم کارمان در ممیزی گیر میکند و معلوم نیست اصلا منتشر بشود یا نه. اما این بهترینهای دنیا که آثارشان را مدام به سر نویسندگان داخلی میکوبیم هم با سانسور و ممیزی درگیرند؟ آنها حتی در ایران هم خیلی وضعشان بهتر است، چرا که از نظر ممیزان ما، مثلا وجود مشروب در رمان خارجی با توجه به فرهنگ آنها بلامانع است، اما در آثار داخلی نه و همین طور الی آخر... با این اوصاف، بگذارید من از شما بپرسم! وقتی میتوانید رمانی از برگزیده نوبل مثلا همین امسال را که بدون سانسور و در فضایی کاملا باز و آزاد نوشته شده و در ایران هم (چون مستقیما به مسائل داخلی و فرهنگ ما کاری ندارد) با کمترین ممیزی چاپ شده،اگر با قیمتی برابر یا حتی پایینتر از رمان من بخرید، باز هم ممکن است رمان مرا انتخاب کنید؟ من که انتخابم کتاب خودم نیست!
راه حل؟ پیوستن به کپیرایت!
انجمن داستاننویسان استان تهران به طرحهای حمایتی فصلی انتقاداتی وارد کرده است اما چاره چیست؟ آیا این انجمن پیشنهاد عملی برای برطرف کردن آنچه که بیعدالتی میخواند دارد؟ سخنگوی این انجمن میگوید: برای دادن پیشنهاد عملی، باید عمیق و دقیق فکر و حتی پژوهش کرد. ما برای بررسی جنبههای مختلف این ماجرا، سمیناری را تدارک دیدهایم که احتمالا شهریور امسال در کاشان برگزار خواهد شد که از زوایای مختلف به موضوع کپیرایت میپردازد. چون واقعیت این است که همه راهها به مساله کپیرایت ختم میشود. در واقع پیوستن به کپیرایت خودش یک پیشنهاد عملی است. چرا که خودبهخود بین آثار ایرانی و خارجی اختلاف قیمت ایجاد میکند و سازوکاری فراهم میآورد که این بازار بینظم و بیحساب و کتاب ترجمه، سروسامان بگیرد. مثلا همین حالا چیزی حدود پانزده ترجمه مختلف فقط از یکی از کتابهای اورهان پاموک در بازار است. چون هر کسی که اندکی زبان بلد باشد میتواند هر کتابی را بردارد و ترجمه کند و بدهد ناشر. ناشر هم به خاطر نام پاموک یا سایر بزرگان ادبیات جهان، کتاب را فورا منتشر میکند چرا که میداند فروشش تضمین است. اما قانون کپیرایت باعث میشود هر کسی نتواند سراغ این طور کارها برود. نویسنده اصلی روی کار خودش نظارت میکند. ناشر صاحب آن اثر میشود و... همه اینها شرایط را معقول میکند. ضمن اینکه به لحاظ اخلاقی و کیفیت انتشار آثار ترجمه نیز پیوستن به کپیرایت حتما اقدام شایستهای است. با این حال ما میدانیم که امضای این معاهده، جنبههای گوناگونی دارد و زمان میبرد. عمیقاً امیدوارم که مجلس شورای اسلامی و هیات دولت، این موضوع را جدی بگیرند و یک بار برای همیشه، این مشکل بزرگ را که در حال نابود کردن فرهنگ و ادبیات داخلی است، حل کنند.
او ادامه میدهد: اما تا پیش از آن، ما دو پیشنهاد عملی دیگر نیز در جلسهای که با ریاست خانه کتاب داشتیم، ارایه کردهایم. اول اینکه در طرحهای مختلف وزارت ارشاد که عموما به صورت فصلی برگزار میشوند، بین تخفیف آثار داخلی و خارجی تفاوت باشد. میزان این تفاوت چندان مهم نیست، مهم این است که به هر حال تفاوتی باشد تا خریداران کمی بیشتر به سمت خرید آثار داخلی هدایت شوند. این موضوع طبیعتا خاص ادبیات داستانی هم نیست. یعنی همین که کسی کتابی با نویسندهای ایرانی انتخاب میکند، کمک به چرخه تولید فکر در داخل است، در هر حوزهای. تصور میکنم در سالی که به نام حمایت از کالای ایرانی نامگذاری شده است، این کار میتواند اقدام شایستهای از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باشد. چرا که کتاب هم مثل لباس و خودرو و مبل و لوازم خانگی، داخلی و خارجی دارد.
محمدی درباره پیشنهاد دوم میگوید: پیشنهاد دوم برگزاری یک هفته اختصاصی به نام «هفته داستان ایرانی» است که در آن تخفیفهای خانه کتاب، به طور مشخص به آثار داستانی ایران اختصاص مییابند. در این هفته، مساله فقط تخفیف نیست، بلکه میتوان کارهای دیگری نظیر دیدار با مخاطبان، جلسات نقد، میزگردهای تخصصی، جشن امضا، سخنرانی و... را نیز در همه استانهای کشور تدارک دید تا مثل یک جشن ملی برای تقویت داستاننویسی داخلی که با همه مشکلات هنوز زنده است، برگزار شود. شخصا تصور میکنم جای این برنامه بهشدت خالی است. سینما و تئاتر و موسیقی و هنرهای تجسمی، یعنی همه هنرها، هر کدام در ایام دهه فجر، جشنوارهای دارند که شبیه همین است. اما متاسفانه نمیدانم چرا داستاننویسی، با وجود تاکیدات روشن رهبری، چندان مورد توجه مسئولان نیست. به هر حال امیدوارم خانه کتاب و مجموعه وزارت ارشاد برای انجام این هر دو پیشنهاد، با ما همکاری کنند. انجمن صنفی داستاننویسان هم به طور کامل آماده است تا در طراحی و اجرای جشن ملی «هفته داستان ایرانی» مشارکت کند.
نویسندگان ما آنقدر که تکرار شده، بد نیستند
اما سوالی که در این میان به وجود میآید این است که آیا با برطرف شدن مشکلات پیش روی داستان نویسان مثل سانسور و ممیزی سلیقهای مخاطب باز هم به سوی داستانهای ایرانی روی خوش نشان خواهد داد؟
محمدی میگوید: چرا نشان ندهد؟ مگر مخاطب ایرانی خدای نکرده با نویسندگان مملکت خودش پدرکشتگی دارد؟! وقتی ما همه شرایط را طوری ایجاد میکنیم که مخاطب به سمت آثار خارجی هدایت شود، معلوم است که اینطور میشود. اما اگر این شرایط تغییر کند، مطمئن باشید که داستاننویسان ایرانی آنقدرها هم که در این سالها تکرار شده، نویسندگان بدی نیستند. ما در داستان کوتاه، تقریباً همتراز دنیا هستیم و در رمان، حرکتمان بسیار روبهرشد و قابل ملاحظه است. مگر سینمای ایران با سیاستهای حمایتی و رفتار درست دولت نتوانست دنیا را فتح کند؟ چرا داستان ایرانی نتواند؟ وقتی داستاننویس ایرانی مدام با سانسور محدود میشود، وقتی آثار خارجی، بدون هیچ قاعده و به صورت کاملا بیحساب و کتاب، بازار را اشباع میکنند، وقتی رسانه ملی هیچ علاقهای به ادبیات داستانی نشان نمیدهد، وقتی قیمت به شکل روزانه تغییر میکند، وقتی کتابهای قاچاق، جلو خانه کتاب به قیمت یکسوم فروخته میشوند، وقتی حتی برای استادان دانشگاه هم مرغ همسایه همیشه غاز است...، مخاطب چه گناهی دارد؟ شما اینها را عوض کنید، مطمئن باشید که مخاطب ایرانی، با داستان ایرانی مشکلی ندارد.
حمایت مالی در عوض چه؟
یکی از مشکلات حمایت مالی از هر موضوعی توان ایجاد فشار در قبال آن حمایت است، در این صورت آیا حمایت مالی به شکل مطرح شده در بیانیه انجمن داستاننویسان استان تهران در آینده باعث ایجاد فشار یا توقع از سوی نهادهای حمایتکننده بر داستان نویسان نخواهد شد؟ آیا ممکن است در صورت اجرایی شدن حمایت مالی به شکل مورد درخواست، این حمایتها صورت گزینشی بگیرد و تنها به آثار خاصی اختصاص داده شود؟ محمدی میگوید: متاسفانه ما همیشه با این گونه مسائل مواجه هستیم و طبیعتاً باید برای هر اقدامی، به همه جنبههایش فکر کرد، اما تصور نمیکنم پیوستن به کپیرایت یا دادن تخفیف بیشتر به آثار داخلی، بتواند شکل گزینشی به خود بگیرد. در واقع شکل مورد درخواست ما، شکل مخاطبمحور است. همین حالا هم همینطور است. یعنی ارشاد حق انتخاب را به مخاطب داده است. آنچه در نامه ما آمده، فقط این است که بین آثار داخلی و خارجی، به طور کلی، تفاوت قائل شوند. اما داشتن انتظار بیشتر از نویسندگان ایرانی، چیز ترسناکی نیست. به عبارت بهتر، کاش انتظارات از نویسندگان ایرانی بیشتر شود. انتظار بیشتر، یعنی توجه بیشتر. البته تصور میکنم در نهایت باید به سمت کاهش تصدیگری دولت حرکت کنیم و ما نمیخواهیم دولت را به دخالت بیشتر تشویق کنیم. برعکس، دولت باید این امور را به اهالی ادبیات واگذار کند. برای اولین گام، بد نیست دستکم به آنچه تا کنون ما درباره کپیرایت، طرحهای فصلی، نمایشگاه کتاب، ممیزی و امثال آن گفتهایم به طور جدی فکر کند.
سایر اخبار این روزنامه
پس از چندماه بررسی، دلیل آتش سوزی و غرق شدن نفتکش ایرانی مشخص شد
خطای انسانی در کشتی چینی عامل بروز سانحه سانچی
سنگر خالی روحانی
شهابالدین بی مقدار در گفتوگو با «ابتکار» تشریح کرد
بایدها و نبایدهای رفتار حزبی در ایران
رضا دهکی
تلگرام، فیلترینگ و ناامیدی از دموکراسی
تعبیر عجیب وزیر نیرو درباره میزان افزایش قیمت برق در شرایط ثبات یارانه نقدی بررسی شد
انتخابات پارلمانی لبنان پس از 9 سال کلید خورد
آزمون دشوار ثبات در لبنان
گرد و غبار با آب و هوای زمین چه میکند؟
خوب و بد ریزگردها برای آیندگان
«ابتکار» از طرح دوفوریتی امکان آزادی تجمعات و راهپیماییها گزارش می دهد
موانع خیابان «مردم»
عماد قلیپور کارگردان نمایش «تابوت عهد» در گفتوگو با «ابتکار » :
تئاتر و سینمای ما «فست فودی» شده است
آیا باید به کتابهای ایرانی یارانه بیشتری تعلق بگیرد؟
«ساخت ایران»های حوزه نشر بهدنبال برابرتر شدن
مالیات یا خراج!
معاون اول رئیس جمهوری:
مشکلات نظام اداری سرعت توسعه کشور را کند کرده است