عماد قلی‌پور کارگردان نمایش «تابوت عهد» در گفت‌وگو با «ابتکار » : تئاتر و سینمای ما «فست فودی» شده است

سیدحسین رسولی
این روزها نمایش «تابوت عهد» به نویسندگی «نیل لبیوت» و کارگردانی عماد قلی‌پور در تماشاخانه باران روی صحنه رفته است. اولین نمایشنامه از همین نویسنده آمریکایی که در ایران روی صحنه می‌رود و بر اساس دیالوگ است. کارگردان نیز تاکید بسیار زیادی بر گفت‌وگوی پر سرعت دو بازیگر روی صحنه دارد. نشانه «چاقو» بارها در نمایش تکرار می‌شود. فضایی از ترس و تردید انسانی نیز شکل می‌گیرد. قلی‌پور از فضای تئاتر این روزهای ایران و چگونگی اجرا در سالن‌های خصوصی می‌گوید. او اعتقاد دارد که نمایش‌ها از اندیشه دور شده‌اند و بیشتر به سمت خنداندن رفته‌اند. قلی‌پور در گذشته نمایش‌هایی مانند «گلن گری گلن راس» را اجرا کرده است و سابقه بازیگری در چندین نمایش از جمله «ترن» به کارگردانی حمیدرضا آذرنگ را در کارنامه کاری خود دارد. او تئاتر را در کشور انگلستان و آکادمی زنده‌یاد حمید سمندریان تحصیل کرده است. گفت‌وگوی ما را در ادامه بخوانید.
چه دغدغه‌ای باعث شد تا نمایش «تابوت عهد» را روی صحنه ببرید؟
فکر می‌کنم یکی دو سال پیش بود که یکی از دوستان پیشنهاد خواندن این نمایش را به من داد. تازه هم چاپ شده بود. خواندم. اصولا دغدغه بازیگری نسبت به کارگردانی دارم. چند هفته‌ای درگیر متن بودم. خیلی آن را بالا و پایین کردم. گذشتن از متن «تابوت عهد» برایم سخت بود. به همین شکل تصمیم گرفتم که اجرای نمایش را در دست بگیرم. البته یک وقفه‌ای طولانی در تمرینات واقع شد. زمانی هم


«امیر جعفری» تصمیم گرفت تا متن را روی صحنه ببرد. خانم ریما رامین فر، بازیگر کار ،‌ مشغول بازی در سریال تلویزیونی شد، کارگردانی متن هم من در دست گرفتم.
فکر می‌کنم علاقه بسیار زیادی به نمایشنامه‌های آمریکایی دارید. در گذشته هم نمایشنامه «گلن گری گلن راس» به نویسندگی «دیوید ممت» را کارگردانی کردید. به نظرتان چه تفاوتی بین نمایشنامه‌های آمریکایی و دیگر متن‌ها وجود دارد؟
در واقع، تنها به نمایشنامه‌نویس‌های آمریکایی علاقه ندارم. برخی نویسنده‌ها هستند که واقعا محکم می‌نویسند. منظورم این است که دیالوگ‌نویسی دیوید ممت خیلی خاص، محکم و تیز است. گویا به صورت «تق تق» پیش می‌رود. حتی در همین اجرای «تابوت عهد» از صدای تق تق برای چاقو استفاده کردم. اصولا خیلی از نمایشنامه‌ها چیدمان دارند. تنها دیالوگ‌ها پشت سر هم قرار می‌گیرند، بیشتر آن‌ها هم فاخر هستند. در حقیقت، سلیقه من نیستند. بیشتر به چیدمان نمایشنامه گرایش ندارم. باید محکم باشد. جنس دیالوگ‌هایی مانند «تابوت عهد» را می‌پسندم.
اشاره کردید که بیشتر دغدغه بازیگری دارید. چالش بین بازیگری و کارگردانی چگونه است؟
در خارج از کشور بازیگری و در ایران هم کارگردانی سینما را دنبال کردم؛ اما، دغدغه اصلی‌ام همیشه بازیگری بوده است. به نظرم رمز و راز تئاتر در بازیگری است. بازیگری جهان متفاوتی را خلق می‌کند. استاد حمید سمندریان در مصاحبه‌ای گفته بود که « بعضی‌ها دوست دارند کارگردانی کنند! بیخود می‌کنند! نهادی باید باشد تا جلوی آن‌ها را بگیرد.» این جمله همیشه در گوشم است. همیشه دنبال این هستم تا شناخت، پژوهش و دغدغه لازم برای کارگردانی و متن را داشته باشم. مدام جمله حمید سمندریان را با خودم زمزمه می‌کنم. البته در کارگردانی جسارت می‌کنم. با این حال، از نتیجه کار راضی هستم. چند روزی است که اجرای نمایش «تابوت عهد» را آغاز کرده‌ایم. فکر می‌کنم با میزان مسافرتی که مردم تهران به شمال داشتند، اگر در آن منطقه اجرا می‌رفتیم خیلی موفق می‌شدیم. با این احوال از میزان تماشاگرها رضایت دارم. خروجی‌های تئاتر این روزها سخت است. کارگردانی چالش متفاوتی دارد. یک بازیگر، متن را می‌پسندد، روی کاراکتر کار می‌کند و بعد هم اجرا می‌رود. به چیز دیگری فکر نمی‌کند. کارگردانی جهان عظیم‌تری دارد. سختی فراوانی دارد. باید روی متن سوار باشید. ۷۰ درصد کار هم مبارزه با مشکلات و حواشی اجرا است. در واقع، بیشتر درگیری و چالش شما با سختی‌های پیش روی اجراست.
شما جوان و از نسل جدید تئاتری‌ها هستید. معضلات شما چیست؟ فضای کارتان چگونه است؟ این جهان تئاتر معاصر را چگونه می‌بینید؟
در واقع، می‌توانم یک ساعت در این زمینه حرف بزنم. یک وقت‌هایی پیش می‌آید که به خودم می‌گویم: «ای کاش عاشق تئاتر نبودم». ای کاش این هنر را دوست نداشتم. تئاتر، خانه خراب کن است. زمانی که از انگلستان به ایران آمدم در خارج از تهران مترجم شدم. درآمد بسیار بالایی داشتم. با سختی به تهران آمدم. تنها به عشق تئاتر هم آمدم. معضلات فراوانی پیش روی کارگردان‌های جوان است. اولین بخش هم مشکلات مالی است. سالن‌های دولتی نوبت‌دهی طولانی دارند. سالن‌های خصوصی هم هستند؛ همراه‌تراند ولی، هزینه‌های عجیب و غریبی دارند. بزرگ‌ترین معضل ما هزینه سالن است. هیچ مرجعی نیست که فضا را عاقلانه کند. عددها در حد و اندازه نامعقولی است. اصلا درباره تماشاخانه «باران» نمی‌گویم. آن‌ها گروه همراهی هستند. به طور کلی درباره سالن‌های خصوصی نظر می‌دهم. حضور تماشاگر هم معضل بزرگ دیگر است. در این روزگار حضور «سلبریتی‌ها» نیاز اساسی اجرا شده است. به نظرم، نه تنها کمکی نمی‌کند، بلکه آسیب جدی هم می‌زند. هیچ مشکلی با سلبریتی‌ها ندارم. دوستانی هستند که وارد تئاتر شده‌اند، هیچ شناختی از این مدیوم ندارند. خوراک چند سال اخیر سینمای ما هم مشخص است. به اسم‌ها نگاه کنید. از «آلبالو» تا «نهنگ» را می‌بینید. دیگر اندیشه وجود ندارد. آن را از مردم گرفته‌ایم. تئاتر و سینمای ما «فست فودی» شده است. مردم را عادت داده‌ایم که باید «رقص»، «خنده» و واژه‌های «عجیب» در تئاتر و سینما باشد. به هر حال این چیزها می‌فروشند. دیگر مرز تئاتر آزاد و تئاتر به اصطلاح هنری کمرنگ شده است. البته تئاتر آزاد خیلی محترم است. کارگردان‌ها باید کارهایی انجام بدهند که دوست ندارند. هزینه تبلیغات خیلی بالاست. به مسیرهایی رفته‌ایم که باید به چهره‌های سوال‌برانگیز فضای مجازی تبلیغ بدهیم. واقعا، باید بگویم که شرایط همین و طبیعی هم است. فکر می‌کنم این سیستم را بلد نیستم. در حال اذیت شدن هستم. شاید باید از این فضا خداحافظی کنم. هر شغلی را نگاه کنید خیلی از چیزهای قدیمی آن جا به جا شده است. اصلا همه چیز عوض شده است. در جایگاهی نیستم که حرف‌های ویژه بزنم. از نظر من نفس‌های نهایی تئاتر هنری را شاهد هستیم. تعریف تئاتر برایم این است که مردم چیزی را ببینند که در زندگی عادی نمی‌بینند. در این روزگار، مردم اندیشه لازم ندارند، دوست دارند که بخندند. مردم دیگر در زندگی نمی‌خندند. با همین توضیحات، تئاترهای «فست فودی» فضای جولان خود را پیدا کرده‌اند. باید روی این موضوع تاکید کنم. آن‌ها به دنبال خنداندن هستند. شرایط یه گونه‌ای رقم خورده است که بیشتر تئاتر و سینمای ما در ژانر کمدی خلاصه شده است. به سوی چیزهایی رفته‌ایم که مردم دوست دارند. هیچ خوراک فرهنگی که با اندیشه توام باشد برای مخاطب نداریم. این چیزها کار را خیلی سخت می‌کند. شما را مجبور می‌کند به مسیر دیگری بروید که اصلا علاقه‌ای به آن ندارید.
سه سالی می‌شود که از کارگردان‌های تئاتر می‌پرسم «تئاتر خصوصی» خوب یا بد بوده است؟ نظر شما چیست؟
از افرادی که پرسش کردید بیشتر چه جوابی شنیده‌اید؟
جواب‌ها متفاوت بوده است. تقریبا نیمی نظر مثبت و نیم دیگر نظر منفی داشتند. خیلی عجیب است. برای جوان‌ها بیشتر مثبت بوده است، ولی ضررهای مالی سنگینی هم کرده‌اند. قدیمی‌ترها هم شکایت می‌کنند. واقعا نمی‌توانم برایند مشخصی بگیرم...
قطعا باید بگویم خوب بوده است. چون اگر بد بود، تئاتر کار نمی‌کردند. امکانی ایجاد شده است تا جوان‌ترها کارهایشان را اجرا ببرند.
زودتر هم دیده می‌شوند. تجربه می‌کنند. به نظرم تئاترهای خصوصی باید بیشتر شود. اگر رقابت ایجاد شود، هزینه‌ها هم کمتر
می‌شوند.
امیدوارم کیفیت سالن‌ها بالاتر برود. هر اتفاقی که قرار است برای تئاتر ما بیفتد، از سوی جوان‌ترها است. در تاریخ تئاتر هم جوان‌ها بودند که تئاتر را پیش بردند و تغییرات مهمی در آن ایجاد کردند. باید عرصه را برای جوان‌ها راحت‌تر کنیم.
قرار بود تهیه‌کننده‌های حرفه‌ای وارد تئاتر خصوصی شوند. فکر می کنم جای این اتفاق، افرادی با عنوان «مجری طرح» وارد تئاتر حرفه‌ای شده‌اند. کسانی که رانت‌های گوناگون دارند و به راحتی در سالن‌های دولتی هم اجرا می‌گیرند، در صف نوبت هم قرار ندارند. نظر شما چیست؟
در واقع، تهیه‌کننده نداریم، چون هیچ سود و فروش مثبتی نیست. یک زنجیره کلی وجود دارد. اصل آن هم اقتصاد است. حق می‌دهم که تهیه‌کننده وارد تئاتر نشود. ژانر آثاری که می‌فروشند هم مشخص است. این موضوع هم خوشایند و هم دردناک است. سرمایه‌گذار در تئاتر نمی‌آید چون می‌داند ضرر خواهد کرد. پولی درونش نیست. مطمئن هستید که سودی نیست. چرا باید چند صد میلیون هزینه کنید و در نهایت سودی نکنید. شما از نظر مالی در بهترین حالت پایاپای خواهید کرد.
اگر از نظر نشانه‌شناسی به کار نگاه کنیم. با دو عنصر «چاقو» و دیالوگ‌های پینگ‌پنگی روبه‌رو می‌شویم. در این باره توضیح بدهید.
المان چاقو جدا از این که پیشنهادی از سمت خانم بیتا معریان-بازیگر نمایش- بود، ماجرای «۱۱ سپتامبر» و داستان فروریختن هم برایم جذاب بود. فرو ریختن درون دو شخصیت نمایش را هم
می‌بینیم. آنها نگاه متفاوت به اتفاق مشترکی دارند. جدا از شوخی‌هایی که در متن وجود دارد، دیالوگ‌ها مانند ضربات چاقو است. گویا نوعی موسیقی است. همین را اصل کار قرار دادم.
تیزی لبه چاقو جایی است که شخصیت‌های نمایش روی آن حرکت می‌کنند. هر لحظه ممکن است که ببرد. ترس و تردید در سراسر نمایش موج می‌زند.
نام نمایش هم «تابوت عهد» که اسم پیچیده‌ای است. در این باره چه نظری دارید؟
اسم اورجینال نمایش به تختی در دوران حضرت موسی (ع) اشاره دارد. از تخت برای پیروزی در جنگ‌ها استفاده می‌شد. در شهرها می‌چرخید و مردم در برابر آن اعتراف می‌کردند. می‌تواند اسم آن «تخت رحمت» هم باشد. مترجم محترم، هوشمندی به خرج داده است. به جای «تخت رحمت» از «تابوت عهد» استفاده کرده است. در واقع، این تخت، تعهدی را ایجاد می‌کند. اعتراف می‌کنید و دیگر خلاص می‌شوید.
سایر اخبار این روزنامه
پس از چندماه بررسی، دلیل آتش سوزی و غرق شدن نفتکش ایرانی مشخص شد خطای انسانی در کشتی چینی عامل بروز سانحه سانچی سنگر خالی روحانی شهاب‌الدین بی مقدار در گفت‌و‌گو با «ابتکار» تشریح کرد بایدها و نبایدهای رفتار حزبی در ایران رضا دهکی تلگرام، فیلترینگ و ناامیدی از دموکراسی تعبیر عجیب وزیر نیرو درباره میزان افزایش قیمت برق در شرایط ثبات یارانه نقدی بررسی شد انتخابات پارلمانی لبنان پس از 9 سال کلید خورد آزمون دشوار ثبات در لبنان گرد و غبار با آب و هوای زمین چه می‌کند؟ خوب و بد ریزگرد‏ها برای آیندگان «ابتکار» از طرح دوفوریتی امکان آزادی تجمعات و راهپیمایی‏ها گزارش می دهد موانع خیابان «مردم» عماد قلی‌پور کارگردان نمایش «تابوت عهد» در گفت‌وگو با «ابتکار » : تئاتر و سینمای ما «فست فودی» شده است آیا باید به کتاب‌های ایرانی یارانه بیشتری تعلق بگیرد؟ «ساخت ایران»های حوزه نشر به‌دنبال برابرتر شدن مالیات یا خراج! معاون اول رئیس جمهوری: مشکلات نظام اداری سرعت توسعه کشور را کند کرده است