ایالات متحده و مسئله کمونیسم در ایران

  گروه اندیشه
info@khorasannews.com

ایران بعد از شهریور 1320، دوره جدیدی را در تاریخ خود آغاز کرد که شاید مشابه آن را در کمتر دوره تاریخی پیش از آن بتوان یافت؛ دوره‌ای که از آن با عناوینی مانند «دموکراسی نیم‌بند» و دوران «شبه دموکراسی» یاد می‌شود؛ این دوره، علاوه بر رهاورد آزادی‌های نیم‌بند برای احزاب و گروه‌های داخلی، نتیجه‌ای دیگر نیز در پی داشت؛ طی 10 سال، آمریکایی‌ها توانستند به تدریج نفوذ خود را در ایران افزایش دهند و جای انگلیسی‌ها را بگیرند. به گزارش مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، واقعیت این بود که تا پیش از دوران کودتای 28 مرداد 1332، شوروی بازیگری فعال در سپهر سیاست ایران محسوب می‌شد، اما پس از کودتای 28 مرداد، معادله تغییر کرد و آمریکا به قدرت مسلط در ایران تبدیل شد. به همین دلیل، می‌توان گفت که فوبیا و هراس از کمونیسم و نفوذ و سیطره آن در ایران، یکی از عواملی بود که تلاش برای نفوذ بیشتر در ایران را، در اتاق فکر دیپلماسی آمریکایی‌ها توجیه می‌کرد. اما این‌که چه میزان از این کمونیسم هراسی واقعی و چه میزان از آن، صرفاً بهانه‌ای بود تا آمریکا از طریق آن حضور خود را در ایران بسط دهد، مسئله‌ای است که باید نگاهی تاریخی به آن داشت و در این زمینه، می‌توان دوران نخست‌وزیری دکتر محمد مصدق و اتفاقات رخ داده منتهی به کودتای 28 مرداد را بررسی کرد.
جنگ سرد و کمونیسم


بعد از جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد میان ابرقدرت‌ها، آمریکا یکی از اهداف اصلی خود را جلوگیری از توسعه کمونیسم در کشورهای خاورمیانه قرار داد و در این بین، برخی از کشورها از درجه اهمیت بالاتری برای آمریکایی‌ها برخوردار بودند که یکی از آن ها ایران بود. ایران قرار بود به پایگاهی جدید برای توسعه نفوذ آمریکایی‌ها در منطقه خاورمیانه و غرب آسیا تبدیل شود و برای رسیدن به این مقصود، کمونیسم یک سد راه بزرگ بود؛ آن قدر که آمریکایی‌ها، حتی حاضر بودند ولو به صورت کوتاه مدت، با انگلیسی‌ها همکاری کنند و در برهه‌ای، مانند دوران نخست‌وزیری دکتر مصدق، سازش با او را از ترس فراهم شدن زمینه بیشتر برای توسعه کمونیسم کنار بگذارند و راه حل را در حذف وی ببینند.
کابوس حزب توده
حزب توده یکی از منسجم‌ترین تشکیلات، در میان نمونه‌های احزاب ایرانی بوده است؛ پس از شهریور 1320 و متأثر از آزادی عمل ناخواسته‌ای که شاه به فعالان سیاسی داده بود، حزب توده در عرصه سیاست ایران شروع به رشد کرد و تا کودتای 28 مرداد 1332، مقطع تاریخی مهمی را در دوران فعالیت حزبی خود پشت سر گذاشت و در یکی از مهم ترین مسائل تاریخ معاصر ایران، یعنی ملی شدن صنعت نفت نیز، ایفای نقش کرد. مسئله دیرینه حزب توده، حمایت و طرفداری پروپا قرص از منافع شوروی در ایران بود و همواره درصدد بود، بدیلی در برابر امتیازی که به انگلیسی‌ها در جنوب ایران در زمینه نفت داده شده بود، در شمال به شوروی اعطا شود و همین مسئله، سبب شده بود ارتباطی دوگانه با دولت مصدق داشته باشد. اما نکته مهمی درباره حزب توده، در این برهه تاریخی، وجود دارد؛ با این که حزب، دیگر آن یال و کوپال گذشته را نداشت، اما همچنان مهم ترین ابزار توسعه کمونیسم یا حداقل «احتمال» توسعه کمونیسم محسوب می‌شد و این، همان نقطه‌ای بود که سبب بدبینی آمریکایی‌ها به آنان می‌شد؛ زیرا آمریکایی‌ها می‌دانستند حزب توده و کمونیسم، هر لحظه که اراده کند، می‌تواند در قامت یک اپوزیسیون واقعی ظهور کند. وزیر خارجه آمریکا در این برهه زمانی معتقد بود: «تشدید فعالیت حزب غیر قانونی توده در ایران و اغماضی که دولت ایران نسبت به فعالیت حزب مزبور روا می‌دارد، باعث نگرانی آمریکا و موجب شده است که اعطای کمک از طرف آمریکا به ایران را مشکل‌تر کند».
جنگ روانی علیه کمونیسم
در سال‌های منتهی به کودتای 28 مرداد 1332 و در دورانی که هنوز دکتر مصدق سر کار بود، آمریکایی‌ها اقدامات روانی وسیعی را علیه کمونیسم در ایران آغاز کردند. در همین برهه تاریخی، مستشاران آمریکایی و متخصصان جنگ روانی سیا، مقالات، کاریکاتورها و جزوه‌ها و کتاب‌های متعددی را تهیه می کردند و در اختیار ایرانیان قرار می‌دادند که براساس آن ها، حزب توده و کمونیسم عاملی ضد اسلام و ضد ایران معرفی می‌شد. هرچند رویکرد ضدمذهبی کمونیست‌ها، مسئله‌ای عیان بود اما دستکم در آن برهه، حزب توده ترجیح می‌داد ابداً به این مسئله ورود و افکار عمومی را تحریک نکند.
نفت یا کمونیسم؟
پرسش بنیادی درباره حضور و مشارکت آمریکایی‌ها در رخدادهای منتهی به کودتای 28 مرداد این است که آیا کمونیسم هراسی آنان یک مسئله واقعی بود یا امری ساختگی و ناشی از توهم آمریکایی‌ها برای حضور و نفوذ بیشتر در ایران؟ در واقع، چه میزان می‌توان به کمونیسم هراسی آمریکایی‌ها اطمینان داشت و چه میزان باید آن را صرفاً بهانه‌ای برای حضور بیشتر در ایران دانست؟ شاید اگر تحلیلی واقع‌بینانه داشته باشیم، بتوان گفت که آمریکا در برهه شکل‌گیری کودتای 28 مرداد، منافع اقتصادی چندان زیادی در ایران برای خود تعریف نکرده بود. برخلاف انگلیسی‌ها که دقیقاً چشم به نفت ایران داشتند، آمریکایی‌ها حداقل در برهه زمانی مورد بحث، بهره‌ای از استخراج و اکتشاف نفت در ایران نداشتند؛ هرچند که برتری در کودتای 28 مرداد، سبب شد آن‌ها نیز بی‌نصیب نمانند و سر سفره نفت ایران بنشینند. بنابراین، شاید بتوان گفت که نفت، انگیزه مناسب و بالایی برای آمریکایی‌ها در این حوزه ایجاد نکرده بود و مسئله‌ای که در محور دغدغه آن ها قرار داشت، کمونیسم و هراس از آن بود. از سوی دیگر به نظر می‌رسد آمریکایی‌ها، به اشتباه، به این جمع‌بندی رسیده بودند که دکتر مصدق و دولتش ممکن است ایران را به دامان کمونیسم بیندازد و به تنهایی قادر نیست در برابر نفوذ کمونیست‌ها مقابله کند و همین، دلیل کافی را در اختیار آن‌ها قرار داد تا با انگلیسی‌ها، در طرح کودتا علیه دکتر مصدق و در عملیات «تی. پی. آژاکس» مشارکت کنند. رویکرد آمریکایی‌ها پس از پیروزی در کودتای 28 مرداد نیز، بیانگر بخش دیگری از راستی‌آزمایی کمونیسم هراسی آمریکایی‌هاست؛ آن ها یک دولت نظامی به سرکردگی فضل‌ا... زاهدی را روی کار آوردند؛ آمریکایی‌ها همواره در پی این بودند که آیا دولت فضل‌ا... زاهدی توانایی مقابله با حزب توده و سرکوب کردن تشکیلات، سازمان افسران، کمیته‌های ایالتی و کمیته تهران را دارد یا خیر و این، به یکی از دغدغه‌های همیشگی و اصلی آن ها تبدیل شده بود و با همین استدلال نیز، روز به روز دامنه و گستره نفوذ خود را در ایران، پس از کودتای 28 مرداد، بسط دادند.
واقعیت آن است که بررسی برهه تاریخی کودتای 28 مرداد، نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها در آن زمان، چندان در پی منفعتی به نام نفت در ایران نبودند و کلیت دستیابی به قدرت در ایران مد نظر آن ها بود که بعدها، نفت نیز در این پازل قرار گرفت. اما در این مسیر، اندیشه چپ و کمونیسم را مانعی مهم در مسیر دستیابی به هدف خود می‌دیدند و به همین علت است که در گام نخست، دست به جنگ روانی وسیعی علیه کمونیست‌ها زدند و در گام دوم، با انگلیسی‌ها پیمان اتحاد بستند تا دکتر مصدق را برکنار کنند؛ زیرا دکتر مصدق را مانند یک ساعت شنی می‌دیدند که لحظه به لحظه ممکن است بخش وسیع‌تری از منافع آن ها را در اختیار کمونیست‌ها قرار دهد.