سالروز تولد حمید سمندریان یادمان انداخت آخرین جمله بیضایی را درباره نبودن بزرگ تئاتر ایران؛

نمایش هنوز داغدار اوست
اشکان گلشاهی- حمید سمندریان نامیست که در دنیای هنر و تئاتر نمی شود از آن به سادگی گذشت. نامی وزین و موقر، با کارنامه ای بس درخشان و روشن و شاگردانی چون عزت الله انتظامی، رضا کیانیان، میکائیل شهرستانی، احمد آقالو، پرویز پورحسینی، گلاب آدینه و مهدی هاشمی و... که هر کدام بر اعتبار تئاتر و سینمای مملکتمان افزودند. هنرمند و مترجمی که تئاتر ایران را تحت تاثیر خود قرار داد. به روز بود و با شناخت و ادراک کامل از تئاتر کلاسیک و تحصیل در آلمان (کنسرواتوار عالی موسیقی و هنرهای نمایشی هامبورگ تحت آموزش مارکس راینهارت و ادوارد مارکس) که یکی از پرچم داران تئاتر مدرن است به همراه بزرگانی همچون بهرام بیضایی، رکن‌الدین خسروی، آربی آوانسیان، علی نصیریان و دیگر بزرگانی تئاتر را در ایران دهه 1340 و 1350 به پایگاه جدی تری رسانیدند. حمید سمندریان اردیبهشت سال 1310 در تهران دیده به جهان گشود. فعالیت های تئاتریش را از همان دوره متوسطه آغاز کرد و در کلاس های تئاتر و هنرپیشگی حسین خیرخواه، نصرت کریمی و شباویز که زیر نظر عبدالحسین نوشین اداره می‌شد شرکت کرد. سمندریان دستی بر ساز نیز داشت. ویولن را زیر نظر محمود ذوالفنون برادر بزرگتر زنده یاد جلال ذوالفنون می آموخت. سمندریان پس از اتمام دوره دبیرستان به آلمان رفت و دوره گرمایش سانترال را در دانشگاه صنعتی برلین گذراند. وی بعد از اتمام دوره به کنسرواتوار عالی موسیقی و هنرهای نمایشی هامبورگ رفت. برخورد با تئاتر بقدری برایش جذاب بود که مجالی برای موسیقی نمی ماند و سمندریان تمام قد در خدمت تئاتر ایستاد و به فراگیری هر چه بیشتر آن پرداخت.
سمندریان طی شش سال به صورت کاملا آکادمیک تحت آموزش ادوارد مارکس که از استادان شناخته شده تئاتر در آلمان بودند اصول و مبانی کارگردانی و بازیگری را آموخت و همزمان در آلمان مشغول به کار شد. وی پس از پایان این دوره به دعوت ادارهٔ هنرهای نمایشی دراماتیک ادارهٔ کل هنرهای زیبای ایران به کشور برگشت. سمندریان در پی نمایش بود، ولی پس از این که تلویزیون راه خود را به خانه‌ها باز کرد به تیم او برنامه‌ای تلویزیونی سفارش دادند؛ ولی سمندریان از این سفارش خشنود نبود به این ترتیب، نخستین کار حمید سمندریان تله‌تئاتر «جراحی پلاستیک» نوشتهٔ پیر فراری بود که در سال ۱۳۴۰ برای تلویزیون ملی ایران )ثابت پاسال) کارگردانی کرد. یک سال بعد او و تیمش در ادارهٔ هنرهای دراماتیک سالن ۵۰ تا ۶۰ نفری درست کردند که چند برنامهٔ تئاتری در آن اجرا شد. سمندریان اولین اثر خود نمایشنامهٔ «دوزخ یا در بسته» نوشتهٔ ژان پل سارتر را در همین تالار نوبنیاد روی صحنه برد و کار نمایش را پیوسته ادامه داد. سمندریان اما عاشقی بود مثل شمع و تشنه آموزش، از این رو وی با همکاری مهدی فروغ دست به تاسیس هنرستان آزاد هنرهای دراماتیک که وابسته به هنرهای زیبای کل کشور بود زد. پس از آن حمید سمندریان به دعوت مهندس هوشنگ، مهدی برکشلی و با همکاری مهدی نامدار دانشکدهٔ تئاتر دانشگاه تهران را بنیان گذاشتند. پس از انتقلاب شکوهمند اسلامی سال 1357 و در پی انقلاب فرهنگی و پاکسازی دانشگاه ها از بسیاری از استادان حمید سمندریان به علت سوء ظن به گرایش کومونیست و ترجمه دایره گچی قفقازی اثر برتولت برشت نویسنده آلمانی از فعالیت هنری منع شد. در نتیجه سمندریان به ناچار مجبور به باز کردن رستورانی در تهران شد تا خود و تنی از شاگردانش اگر نه از طریق تئاتر بلکه از راهی شرافتمندانه امرار معاش کنند. وی با وساطت شاگرد قدیمی خویش یعنی بهروز غریب پور که در آن دوران مورد وثوق بعضی از کسانی بود که به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان وارد شده بودند از این اتهام تبرئه شد و به داشکده هنرهای زیبا برگشت. سمندریان به دعوت ناصر باباشاهی (رئیس دانشکده هنر و معماری دانشگاه تهران) در نیمه نخست سال 1370 به تشکیل گروه نمایش این دانشگاه همت گمارد و در سال 1373 کلاس های آزاد بازیگری و کارگردانی را در تهران بنا کرد که در آن شاگردانی بس حرفه ای و اثر گذار پرورش یافتند. سمندریان برخی از مهمترین متون نمایشی از نویسندگان شاخص ادبیات نمایشی غرب همانند فردریش دورنمات، برتولت برشت، آنتون چخوف، اوژن یونسکو، آرتور میلر، تنسی ویلیامز،ژان پل سارتر و هنریک ایبسن را ترجمه و سپس کارگردانی کرد. از این منظر باید او را یکی از کارگردانان شاخص تئاتر در تاریخ تئاتر ایران به شمار آورد که سهمی جدی در آشنایی مردم و علاقه‌مندان تئاتر و نمایش با متون و آثار کلاسیک و برجستهٔ تاریخ تئاتر جهان داشتند. سرانجام در روز پنج شنبه 22 تیر ماه سال 1391 حدود ساعت 5 بعدالظهر حمید سمندریان بر اثر بیماری سرطان کبد دار فانی را وداع گفت. این در حالی بود که استاد سمندریان در تمام این سال ها حسرت اجرای "زندگی گالیله" اثر برتولت برشت را با خود داشت که هیچ گاه به ایشان اجازه نمایش این نمایشنامه فاخر داده نشد. آخرین بار در سال 1389 سرگرم ترجمه و کار بر روی این نمایشنامه بود و قصد داشت اواسط تیر ماه همان سال گروه بازیگران این نمایش را انتخاب کند تا بر اساس توافقات انجام شده با شهرداری “زندگی گالیله” را از بهمن سال 1389 تا اردیبهشت سال 1390 در تماشاخانه ایرانشهر به صحنه ببرد که این آرزو هرگز محقق نشد و برای توجه و مجال مسئولین اندکی دیر بود. بهرام بیضایی که هنگام مرگ سمندریان در آمریکا به سر می‌برد، همان روز از درگذشت وی آگاه شد و در یادداشتی با عنوان «یادمانِ سمندریان» در سوگش نوشت، که در آخرین سطر آن آمده‌است: «نمایش داغ‌دارِ اوست!»
یاد و نامش تا ابد گرامی و زنده باد.