کار هلال‌احمر ادامه راه سربازی است

 سُمیرا زمانی| در روزهای زلزله کرمانشاه هرجا که می‌رفتم، حضور داشت. هر جا که مشکلی پیش می‌آمد، اسمش را می‌آوردند و مردم به هیچ‌کدام از مسئولان به اندازه او اعتماد نداشتند. تمام منطقه را خوب می‌شناخت و عجیب دغدغه مردم را داشت. روزها پایش را از روستاهای زلزله‌زده بیرون نگذاشت و هنوز هم بعد از گذشتن چند ماه بیشتر زمانش در این مناطق می‌گذرد. امیر سرتیپ فریدون نوری عضو شواری‌عالی جمعیت هلال‌احمر و فرمانده سابق منطقه غرب ارتش، متولد کرمانشاه است و به همین دلیل مناطق زلزله‌زده را به خوبی می‌شناسد، همین باعث شد در نخستین ساعات پس از زلزله با همراهی دیگر مسئولان جمعیت هلال‌احمر برای کمک‌رسانی به مردم در روستاهای صعب‌العبور امداد هوایی جدیدی را تجربه کنند که خوشبختانه تا حد زیادی موفقیت‌آمیز بود. فرمانده ارتشی منظم حال خودش را سرباز بی‌مزد و منت جمعیت هلال‌احمر می‌داند و می‌گوید، در جمعیت هلال‌احمر آدم باید به معنای واقعی کلمه عاشق باشد. برایش زلزله کم از جنگ ندارد و حتی این قهر زمین را بسیار بدتر از جنگ می‌داند. اینکه زلزله این‌بار جایی را نشانه گرفته که سال‌ها با مردم، کوه‌ها، دره‌ها، دشت‌ها و حتی سنگ‌هایش زندگی کرده، برایش بسیار سخت بوده و شاید برای همین است که هنوز هم نمی‌تواند از مناطق زلزله‌زده دل بکند. پای صحبت‌هایش که می‌نشینی، خودش مصداق بارز این عاشقی است و خواندن حرفایش شاید خالی از لطف نباشد. حرف‌هایی که وقتی تمام شدند، با خنده می‌پرسد از 100 چه نمره‌ای می‌گیرد و شکی نیست این نمره همانند نمره‎ای که مردم سرپل‌ ذهاب به او داده‌اند، کم نیست.  همه در جمعیت شما را به نام امیر نوری می‌شناسند و ارتش، کمی از رزومه کاری خودتان برایمان می‌گویید؟
فرمانده منطقه غرب بودم و سال 85 بازنشسته شدم. 8سال جنگ را در جنگ بودم، بعد از جنگ هم فرمانده لشگر و فرمانده قرارگاه عملیاتی بودم، در مناطق مرزی کشور فرماندهی داشتیم. تقریبا در یک‌سوم مرزهای جمهوری اسلامی مسئولیت داشتم. در طول سال‌های جنگ و بعد از آن 136ماه منطقه عملیاتی در روزمه خدمتم هست. سلسله مراتب فرماندهی را از فرمانده گروهان، گردان، تیپ، لشکر، فرمانده قرارگاه عملیاتی غرب، فرمانده ارشد نظامی 8 استان کشور هم گذرانده‌ام. معاون پدافند غیرعامل کرمانشاه، معاونت سیاسی- امنیتی استانداری کرمانشاه و رئیس شورای شهر کرمانشاه هم بوده‌ام. دوره دانشکده فرماندهی ستاد و دوره‌های مختلف را در حین خدمت گذراندم و کارشناسی ارشد مدیریت دارم و 10سالی می‌شود که در دانشگاه هم مبانی دفاع را تدریس می‌کنم.
 نظامی‌بودن برایتان از چه سنی به عنوان یک شغل و علاقه‌مندی اصلی مطرح شد؟ خانواده و اطرافیانتان با انتخابتان موافق بودند؟
سال 1355 در دانشگاه رازی رشته شیمی قبول شدم. معمولا مردم در نقاط مرزی بر مبنای ریشه‌های فرهنگی و تاریخی‌ای که دارند، کمی ماجراجو هستند، مسائل نظامی و دفاعی فرهنگ جاافتاده‌ای در این مناطق هستند، به همین دلیل نیروهای مسلح در ارتش و سپاه اکثرا کسانی هستند که از استان‌های مرزی کشور هستند. خودم هم علاقه زیادی به این داستان‌ها داشتم، به همین دلیل شیمی را کنار گذاشتم و وارد ارتش شدم و اولین فارغ‌التحصیل‌های دانشکده افسری تهران بعد از انقلاب اسلامی هستم. بعد از دانشکده وارد مناطق عملیاتی در جنگ شدم. تربیت تخصصی و علمی من و هم‌دوره‌ای‌هایم به صورت حقیقی در جنگ و عملیات‌ها شکل گرفت.


   فعالیت در جمعیت هلال‌احمر را از چه زمانی آغاز کردید؟ اصلا جمعیت را می‌شناختید؟ دلیل این انتخاب بعد از ارتش برایتان چه
 چیزی بود؟
با توجه به اینکه میان شرح وظایف جمعیت هلال‌احمر و نیروهای نظامی اشتراکات خیلی زیادی وجود دارد، یک‌سال قبل از بازنشسته‌شدن یعنی از سال 1384 همکاری با جمعیت هلال‌احمر را شروع کردم. بعد از بازنشستگی عملا وارد جمعیت شدم و دو دوره عضو شورای‌عالی جمعیت بودم و سه دوره هم عضو هیأت‌مدیره جمعیت کرمانشاه بودم. درحال حاضر هم به عنوان مشاور امور بحران‌ها و پدافند غیرعامل جمعیت هلال‌احمر مشغول به خدمت هستم. سال 75 زمانی که فرمانده تیپ در قصر شیرین بودم، یک روز رئیس شعبه جمعیت هلال‌احمر در آنجا در یکی از جلسات از جمعیت و اهدافش صحبت می‌کرد و این من را مشتاق کرد که اصلا بدانم این نهاد چیست. از شعبه بازدید کردم و دیدم سازوکار عملیاتی و اجرایی آنها مانند نیروهای نظامی است. وارد صحنه‌ای می‌شدند که کشته و زخمی داشت و باید نجات دهند و امدادرسانی کنند. همان زمان طرح‌ها و دستوراتش را که می‌دیدم، اشکالاتی هم وجود داشت اما همپا با دستگاه‌های نظامی بود.
 یعنی به دلیل همین شباهت خدمت در جمعیت هلال‌احمر را شروع کردید؟
یکی از دلایلم این بود که جمعیت هلال‌احمر را شبه‌نظامی می‌دانم، زلزله از جنگ بسیار خطرناک‌تر است. آثار تخریبی زلزله چندین برابر جنگ است. در جنگ ایران و عراق منطقه سرپل‌ ذهاب یک‌هزارم این زلزله آسیب ندید، اصلا شهرها و خانه‌ها چنین آسیبی ندیدند. در جنگ خانواده و زن و بچه نیستند، نیروهای نظامی حضور دارند و کارشان را می‌کنند، اما کار جمعیت هلال‌احمر این‌گونه نیست، 20ثانیه زمین می‌لرزد و همه چیز از بین می‌رود. جنگ خبر می‌کند، برایش شواهد وجود دارد اما زلزله بی‌خبر چند صدهزار نفر را تحت تاثیر قرار می‌دهد. در زلزله کرمانشاه چند هزار زخمی داشتیم، چند صدنفر کشته شدند اما مردم عادی همین منطقه در 8سال زمان جنگ به این اندازه آسیب ندیدند. دلیل دیگرم برای انتخاب جمعیت این است که هلال‌احمر یک موسسه خیریه است، شخص من در حال حاضر در این نهاد یک حقوق‌بگیر نیستم، هیچ منافع مادی در این نهاد ندارم و برایم یک کار داوطلبی است. نگاهم برای کار در این سیستم ادامه راه سربازی است، سرباز این کشور بودم، زمانی می‎ایستادیم که گلوله به ما بخورد که به مردم نخورد. آن زمان حصار دفاعی مردم بودم، الان هم جبهه عوض شده است و در جمعیت هلال‌احمر خدمت می‌کنم. یک سازمان خیریه که در حوادث زن و بچه مردم را نجات می‌دهد و این بزرگترین عبادت است و این را هم‌پای جهاد در جنگ می‌بینم و ارزشش کمتر از آن نیست. در بعضی جاها حتی شاید ارزشش بیشتر از آن هم باشد. در جنگ ما موظف بودیم، با شناخت وارد بازی شده بودم و حقوق داشتم اما اینجا اینطور نیست و من یک داوطلب هستم. خدمتی که انجام می‌دهم بدون منت برای جمعیت و هلال‌احمر است و این یک لذت و عشق بی‌نظیری برایم دارد؛ «در بلایا می‌چشم لذت او   مات اویم مات اویم  مات او».
 از هلال‌احمر مثل یک عشق حرف می‌زنید، انگار که خدمت در آن لذت عجیبی برای‌تان دارد؛ همیشه نگاه‌تان اینطور است؟
در جمعیت هلال‌احمر آدم باید به معنای واقعی کلمه عاشق باشد. در این زلزله امدادگران و داوطلبانی را در منطقه می‌دیدم که با جان و دل کار می‌کردند. یکی از دختران ما از خراسان شمالی آمده بود و مثل یک شیرزن به چند روستا رسیدگی می‌کرد. این آدم‌ها کم نبودند. وقتی آنها را می‌دیدم خجالت می‌کشیدم و فکر می‌کردم که پس ما خیلی کم گذاشته‌ایم. توانمندی‌های‌شان کم نبود و عاشقانه به کارشان نگاه می‌کردند. جمعیت هلال‌احمر بر مبنای تعریفی که دارد یک سازمان داوطلب‌محور است؛ حتی در بعضی مواقع باید از نیروهای سازمانی و موظفش کم کند و از نیروهای داوطلب استفاده کند که هزینه‌های سازمانی پایین بیاید و در حوادث از حداکثر توان نیروهای داوطلب استفاده کند. به همین دلیل است که من به عنوان یک سرباز و یک نیروی داوطلب جمعیت را دوست دارم و افتخار می‌کنم که در زلزله کرمانشاه امداد هوایی را سازماندهی کردیم.
  از زلزله کرمانشاه حرف بزنیم، زمان زلزله کجا بودید؟
خودم در کرمانشاه ساکن هستم، شب زلزله برای جلسه‌ای به تهران آمده بودم. ساعت 10 شب تماس گرفتند و از آسیب مطلع شدم و بلافاصله خودم را به مناطق زلزله‌زده رساندم و هنوز هم آنجا هستم؛ تنها برای جلسات مهم به تهران یا کرمانشاه می‌روم.
  شما خودتان اهل کرمانشاه هستید، این‌که زلزله در جایی آمده که خاک خودتان است و دیدن درد مردم این مناطق برای‌تان
چگونه بود؟
از سال 58 تا اواخر جنگ دایم در همین مناطق حضور داشتم. من با مردم، کوه‌ها، دره‌ها، دشت‌ها و حتی سنگ‌های آنجا زندگی کردم. این‌ها آسیب‌های خیلی زیادی در جنگ دیدند و بسیاری از این آسیب‌ها هنوز هم ادامه دارد. سال‌ها با تمام داغ‌هایی که بر سینه این مردم بود، زندگی کردم. جنگ سال‌ها دامن این مردم را گرفت و هنوز هم آثار جنگ در این منطقه وجود داشت که زلزله بر سرشان آوار شد. ما در جنگ گریه نکردیم، جنگ بود، دشمن روبه‌رو بود و می‌دانستیم باید بجنگیم؛ اما در روزهای زلزله نمی‌توانستم اشک نریزم؛ مظلومیت مردم و نابودی همه چیز را دیدم بسیاری از هموطنانم آسیب بسیاری دیدند و این دوباره آسیب دیدن‌شان برای من سخت‌تر از خیلی‌ها بود. همیشه فکر می‌کنم حجت‌های خداوند بر روی زمین زیاد هستند. آدم‌های خوبی که بر روی زمین هستند که خداوند دوست‌شان دارد؛ مردم ما دعا کنند که خداوند این بلا را از سر مردم رفع کند. جدا از بودجه‌های زیادی که باید صرف شود، جان و آرامش مردم ما مهم است.
 مشکلات مناطق زلزله‌زده در روزهای نخست کم نبودند، حتی جمعیت در توزیع چادرها به مشکلات جدی برخورد، فکر می‌‌کنید این امر چه دلیلی داشت؟
مردم ولی نعمت ما هستند و نباید به آنها آسیبی رساند. منتهی برای هر کاری راهی وجود دارد. برای ورود به یک منطقه آسیب‌‌دیده باید تمام موارد را در نظر گرفت. نمی‌توان انتظار داشت در منطقه‌ای که زلزله آمده و تخریب شده مردم اغتشاش روحی و روانی نداشته باشند. جمعیت هلال‌احمر در زلزله در حق هیچ کدام از مردم کوتاهی نکرد. حتی در روزهای اول برای توزیع چادر وقتی به مشکل خوردیم، باز هم حق مردم را نادیده نگرفتیم. آن ملت نجیب و بزرگ هستند، نمی‌توان در حادثه از مردم انتظار بیجایی داشت. همه سازمان‌ها در زلزله خوب عمل کردند اما یک فرماندهی منسجم و سیستماتیک نبود و شاید مشکلاتی که به وجود آمد، ناشی از همین امر بود. ما در تمام سیستم‌ها تشویق داریم باید تنبیه هم داشته باشیم، باید در چنین مواقعی مقصران را هم مشخص کنیم تا دوباره به چنین مشکلی نخوریم. اگر من در پستی قرار گرفتم و کارم را درست انجام ندادم، باید تنبیه شوم. این اتفاقات باید تجربه‌ای برای اتفاقات بعد شوند.  باز هم تاکید می‌کنم که جمعیت هلال‌احمر برای امدادرسانی و کمک به مردم چیزی کم نگذاشت. خیلی از کارها در شرح وظایف جمعیت هلال‌احمر نیست اما در این زلزله انجام داد و هنوز هم بعد از چند ماه در منطقه حضور دارد؛ در حالی که طبق اساسنامه بعد از 45 روز باید منطقه را ترک کنند. این را رد نمی‌کنم در دو روز اول اشکالات در مناطق زلزله‌زده زیاد بود اما خدا را شکر در نهایت
حل و فصل شد.
 داستان امدادرسانی هوایی در زلزله کرمانشاه یکی از نقاط قوت جمعیت هلال‌احمر بود. شما به عنوانی کی از افراد موثر در این کار بودید، چطور شد که تصمیم به انجام چنین کاری گرفتید؟
بعد از حادثه خیلی سریع امداد هوایی را سازماندهی کردیم. 10 فروند بالگرد در جمعیت هلال‌احمر داشتیم، با دکتر پیوندی صحبت کردیم و ایشان هم اجازه دادند این کار را انجام دهیم. با توجه به سختی‌ها و مشکلاتی که برای دسترسی به مناطق صعب‌العبور وجود داشت، امداد هوایی را برنامه‌ریزی کردیم و خوشبختانه توانستیم به چندین روستا با 11 روز پرواز که کار سختی بود و برای اولین‌بار هم بود که انجام می‌شد امدادرسانی داشته باشیم. کار اصلی جمعیت هلال‌احمر در حوادث اسکان اضطراری، امدادرسانی و تغذیه اضطراری است که در همان مراحل اول که همه نیاز به کمک داشتند توانستیم کار خوبی را انجام دهیم. در عین حال امنیت روانی مردم هم برایمان مهم بود، زمانی که یک نفر خانه‌اش خراب شده و عزیزانش را از دست داده در مرحله اول منتظر است ببیند چه کسی به دادش می‌رسد، همه نگاه‌شان به جمعیت هلال‌‎احمر است. حتی برق و آب هم که قطع شده بود از جمعیت برای درست‌شدنش  انتظار داشتند.
 این انتظار در تمام حوادث وجود دارد اما در زلزله کرمانشاه به نهایت خودش رسیده بود و حتی خیلی جاها دیده شد که جمعیت هلال‌احمر را به خاطر انجام‌ندادن کاری که جزو وظایفش نبود، سرزنش کردند.
این را نباید فراموش کرد از 14 سازمان درگیر در بحران جمعیت هلال‌احمر تنها یک قسمت است. اینکه در سرپل ذهاب سرویس بهداشتی نبود، وظیفه جمعیت هلال‌احمر نبوده است. اتفاقا بسیاری از کارهایی که جمعیت هلال‌احمر در زلزله کرمانشاه انجام داد و هنوز هم دارد انجام می‌دهد، جزو وظایف جمعیت نبوده است. حتی اولین بیمارستان صحرایی در سرپل‌ذهاب را جمعیت هلال‌احمر ساعت 3 صبح برپا کرد. در این‌که مشکلات بسیار زیاد بود، شکی وجود ندارد اما جمعیت هلال‌احمر انصافا با تمام توانش هر چه که داشت را وارد صحنه کرد. روز اول زلزله وقتی رئیس جمعیت دکتر پیوندی به مناطق زلزله‌زده آمده بود، وضعیت را برای‌شان تشریح کردیم و گفتیم اینجا جای حساب و کتاب نیست و باید هر چیزی که در توان داریم، برای مردم انجام دهیم؛ ما رعیت مردم هستیم و در چنین شرایطی است که باید هر چه که هست به مردم برگردد. ایشان هم کامل موافقت کردند و هر چه در توان داشتیم انجام دادیم. به جرأت می‌گویم جمعیت هلال‌احمر در زلزله کرمانشاه خسّت نکرد و این هم از نگاه خوبی بود که دکتر پیوندی داشتند. هر چند که به عملکرد جمعیت هم نقد وجود دارد، ما بر مبنای تجارب خودمان همه معایب را می‌گوییم تا در حادثه بعدی تکرار نشود. برای همه چیز باید در عالم واقع فکر و برنامه‌ریزی شود. درصدد این هستیم که از تجربیاتی که در این زلزله داشتیم یا حتی تجربیاتی که در جنگ داشتیم، استفاده کنیم و در تمام سطوح بازنگری کنیم. حتی باید برای نفس‌کشیدن مردم هم طرح داشته باشیم. در زلزله یک بچه آسیب دیده و با پدر و مادرش به کرمانشاه آمده است، حتی باید برای اسکان و حال روحی آن پدر و مادر هم فکر داشته باشیم. بعضی اتفاقات تلخ هستند اما در عین حال خیری هم در آنها وجود دارد.
 دقیقا زلزله کرمانشاه بسیار تلخ بود اما فرصت مناسبی برای این است که بتوانیم از تجارب آن در حوادث احتمالی آینده
 استفاده کنیم.
همینطور است؛ زلزله بسیار ناگوار است، اما الان زلزله در کرمانشاه آمده است. این کشور یک میلیون و 648 هزار کیلومتر مربع وسعت و 80 میلیون جمعیت دارد، باید آماده باشیم که در صورت تکرار چه کاری انجام دهیم تا آسیب به مردم کمتر شود. باید از عقل جمع استفاده و برنامه‌ها عملی شود. در سیستم‌های نظامی اعتقاد ما بر این است که هر چه عرق در میدان آموزش ریخته شود، از ریختن خون در میدان جنگ جلوگیری می‌شود. اینها باید تمرین شود، ما باید برای صحنه‌های حقیقی در سطح کشور سناریو بنویسیم و تمرین حقیقی انجام دهیم. این کار باید آنقدر انجام شود که نیروها با مهارت تمام بتوانند کارشان را انجام دهند. باید در طرح‌ها بازنگری کنیم و آموزش را به روز کنیم. چیزی که به عنوان سرباز این مردم احساس می‌کنم این است که نگاهی که در سطح مدیریتی جمعیت هلال‌احمر به وجود آمده است، روند خوبی را برای تعالی جمعیت به دنبال خواهد داشت. به همین دلیل زمینه را برای انجام کار درست مهیا می‌بینم. من به عنوان یک سرباز و نیروی نظامی دانسته‌هایی دارم که حال زمان آن شده که بدون هیچ چشمداشتی از آنها استفاده کنم و در اختیار سازمانم قرار دهم. در جمعیت هلال‌احمر نه غم نان دارم و نه غم نام و هر کاری که از دستم بر بیاید، برای مردم انجام می‌دهم.
 و به عنوان سوال آخر، شما کسی بودید که از روز نخست تا به حال در مناطق زلزله‌زده کرمانشاه حضور داشته‌اید، بدون هیچ‌گونه عرق سازمانی به جمعیت هلال‌احمر در این حادثه نمره قبولی می‌دهید؟
قطعا و بدون هیچ‌گونه تعصب سازمانی و خوشامد سازمانی به جمعیت هلال‌احمر نمره قبولی می‌دهم و این بر مبنای چیزهایی است که به چشم دیدم هر چند که معتقد هستم در این سازمان هم باید کارهای زیادی در ساختار و مسائل آموزشی انجام شود؛ اما در این اتفاق هیچ کوتاهی انجام نداد. درس های ماندگار زلزله در یک نگاه  تربیت تخصصی و علمی من و همدوره‌ای‌هایم به صورت حقیقی در جنگ و عملیات‌ها شکل گرفت.
 چیزی که به عنوان سرباز این مردم احساس می‌کنم این است که نگاهی در سطح مدیریتی جمعیت هلال‌احمر به وجود آمده است که روند خوبی را برای تعالی جمعیت به دنبال خواهد داشت.
 زمانی که یک‌نفر خانه‌اش خراب شده و عزیزانش را از دست داده، در مرحله اول منتظر است ببیند چه کسی به دادش می‌رسد، همه نگاه‌شان به جمعیت هلال‌‎احمر است، حتی برق و آب هم که قطع شده بود، از جمعیت برای درست‌شدنش  انتظار داشتند.
  این را نباید فراموش کرد که از 14 سازمان درگیر در بحران جمعیت هلال‌احمر تنها یک قسمت است. اینکه در سرپل ذهاب سرویس بهداشتی نبود، وظیفه جمعیت هلال‌احمر نبوده است.
  در جمعیت هلال‌احمر آدم باید به معنای واقعی کلمه عاشق باشد. در این زلزله امدادگران و داوطلبانی را در منطقه می‌دیدم که با جان و دل کار می‌کردند. یکی از دختران ما از خراسان‌شمالی آمده بود و مثل یک شیرزن به چند روستا رسیدگی می‌کرد. این آدم‌ها کم نبودند. وقتی آنها را می‌دیدم، خجالت می‌کشیدم و فکر می‌کردم که پس ما خیلی کم گذاشته‌ایم. توانمندی‌های‌شان کم نبود و عاشقانه به کارشان نگاه می‌کردند.