گفت‌و‌گو ي «اعتماد» با فرانكو نرو بازيگر سرشناس ايتاليايي: مديون جان هيوستن هستم

ارغوان اشتري
 
فرانكو نرو، بازيگر سرشناس ايتاليايي كه در بيش از ۲۰۰ فيلم سينمايي و تلويزيوني مقابل دوربين رفته، يكي از مهمانان ويژه سي و ششمين جشنواره جهاني فيلم فجر است. نرو كه سابقه همكاري با فيلمسازاني چون جان هيوستن، لوئيس بونوئل، راينر ورنر فاسبيندر، كلود شابرول و فرانكو زفيرلي را دارد، در اواسط دهه ۱۹۶۰ با بازي در نقش اصلي وسترن اسپاگتي «جانگو» (سرجو كوربوچي) به شهرت رسيد. او سال‌ها بعد در «جانگوي از بند رسته» (۲۰۱۲، كوئنتين تارانتينو) كه وامدار فيلم‌هاي وسترن اسپاگتي است، نقشي كوتاه ايفا كرد. نرو از جشنواره‌هاي فيلم ميلان، مسكو، ترانسيلوانيا و تائورمينا جايزه يك عمر دستاورد دريافت كرده است.
 


در «كتاب مقدس» (۱۹۶۶، به كارگرداني جان هيوستون) ايفاي نقش كرديد، چطور اين همكاري ميان شما و او شكل گرفت؟
خيلي جوان بودم، فكر كنم 22 سال سن داشتم، يك پاپاسي پول هم در بساط نبود. وردست عكاسي بودم كه در منطقه عكاس‌ها از تابلوهاي نقاشي عكس مي‌گرفت. روزي عكاسي از استوديو دو لارنتيس آمد، به من چشم دوخت و گفت مي‌توانم چندتا عكس ازت بگيرم؟ گفتم: «بسيار خب. عكس بگير» اين عكس‌ها روي ميز كار آقاي جان هيوستن قرار گرفت كه مي‌خواست «كتاب مقدس» را بسازد. من اصلا تلفن نداشتم، با دوست عكاسم تماس گرفتند و گفته بودند كه جان هيوستن مي‌خواهد من را در گراند هتل شهر رم ملاقات كند. من به رم رفتم وارد اتاقي شدم كه [ ... ] همكار جان هيوستن بود. جان هيوستن برگشت به من گفت: «بيا جلو. بيا جلو جوان.» مقابلش نشستم، خيلي با دقت به من نگاه كرد. گفت: «حالا راه برو و يك چرخ بزن. » دوباره نگاهم كرد و گفت: «بسيار خب، ...» و سپس رفت. بعد از دو سه روز باز با همان دوست عكاسم تماس گرفتند و گفتند: «به رفيقت بگو جان هيوستن او را براي نقش انتخاب كرده.»
من همه‌چيز را مديون جان هيوستن هستم نه فقط براي آن نقش كوتاه بلكه براي تبليغاتي كه براي من در تمام دنيا ايجاد شد. مي‌گفتند جان هيوستن كشف جديدي داشته. من همه‌چيز را مديون جان هيوستن هستم. براي اينكه در طول فيلمبرداري «كتاب مقدس» از من درخواست كرد كه زبان انگليسي را خيلي خوب ياد بگيرم. اصلا خود جان هيوستن معلم زبان من بود. من با كمك صفحه‌هاي گرامافون نمايشنامه‌هاي شكسپير را كه اجراي بازيگران بزرگ انگليس جان گيلگود و لورنس اوليويربود گوش دادم و زبان انگليسي را با گوش سپردن به اجراهاي صوتي نمايشنامه‌هاي شكسپير ياد گرفتم. من به جان هيوستن مديون هستم. علت را توضيح مي‌دهم. شبي در لندن جان هيوستن با جاشوا لوگان (كارگردان كملوت) شام مي‌خوردند. لوگان به جان هيوستن مي‌گويد دنبال بازيگر جديد هستم نمي‌خواهم دوباره با چهره‌هاي شناخته‌شده‌اي مانند جولي اندروز، ريچارد برتن و ريچارد گوليت همكاري كنم. جان هيوستن مي‌گويد من در فيلم خودم (كتاب مقدس) دو قهرمان دارم يكي از آنها ريچارد برتن و ديگري فرانكو نرو است. جاشوا ،گفت: «من او را نمي‌شناسم.» جان هيوستن به او توصيه مي‌كند: «بايد ببيني او را.» جاشوا با من تماس گرفت و من به شهر لندن رفتم تا او را ببينم. جاشوا تا من را ديد، گفت: «حق با جان هيوستن است. به لحاظ فيزيكي مناسب هستي.» اما خيلي اصرار داشت من انگليسي حرف بزنم. من خيلي انگليسي حرف زدن بلد نبودم. جاشوا لوگان گفت: «من متاسفانه نمي‌توانم بازيگري را انتخاب كنم كه بر زبان انگليسي تسلط ندارد.» گفتم: «آقاي لوگان، من اما نمايشنامه‌هاي شكسپير را به زبان انگليسي بلدم اجرا كنم.» لوگان جواب داد: «تو انگليسي بلد نيستي حرف بزني چگونه مي‌خواهي نمايشنامه شكسپير را به انگليسي اجرا كني؟ اجرا كن، ببينم.» (مي‌خندد) وقتي چند جمله از نمايشنامه‌هاي شكسپير را اجرا كردم ديوانه شد. گفت: «پس اگر شكسپير را مي‌تواني بخواني پس چهار تا ديالوگ را هم مي‌تواني ادا كني.»
در «تريستانا» با لوئيس بونوئل و كاترين دونوو همكاري داشتيد، چه خاطره ويژه‌اي از همكاري با بونوئل و كاترين دونوو داريد؟
وقتي نخستين‌بار كاترين دونوو را در اتاق گريم ديدم مانند بانوان فرانسوي نشسته بود. گفتم ببين سرصحنه بايد بهمان خوش بگذرد اينطوري بخواهي برخورد كني به همه‌مان سخت خواهد گذشت. شب‌ها پس از فيلمبرداري در شهر مي‌گشتيم. بنابراين خيلي با هم دوست شديم.
گفتيد تلويزيون سينما را خراب كرده. چرا؟
سينما رفتن انتخاب تماشاگر است كه چه نوع فيلمي را تماشا كند. او پول بليت را مي‌پردازد و فيلم را مي‌بيند. اما دست آخر تصميم با اوست كه فيلم را دوست بدارد چراكه فيلم را در سكوت و تاريكي سالن سينما تماشا مي‌كند. در تلويزيون در ساعات پربيننده تماشاگر هزار كار انجام مي‌دهد، غذا مي‌خورد، موبايل بازي مي‌كند، در كنارش فيلم را هم مي‌بيند. پس هيچ احترامي براي زحمتي كه كشيده شده قائل نيست. روزي يكي از عزيزترين دوستانم فرناندو ري (بازيگر اسپانيايي) بهم گفت مي‌داني فيلم دون كيشوت كه بازي كردم، پانزده ميليون تماشاگر داشته؟ گفتم خير شايد 200 هزار نفر فيلم را ديده باشند. بقيه فيلم را تكه پاره ديده‌اند. من در ايتاليا اين نكته را تست كردم. دوستي گفت فيلمي از تو را در تلويزيون ديدم. گفتم داستان را تعريف كن. توانست بخشي از داستان را تعريف كند. تنها فايده نمايش فيلم در تلويزيون اين است كه اگر تماشاي فيلم را در سالن سينما از دست دادي، بعد از چند ماه مي‌تواني آن را درتلويزيون تماشا كني.
چطور با كوئنتين تارانتينو در «جانگوي از بند رسته» همكاري كرديد؟
تارانتينو از دوراني كه وارد سينما نشده بود يك علاقه‌مند جدي سينما بود. در دوراني كه در يك ويدئو كلوب مشغول كار بود چندتا از فيلم‌هاي من را ديده و بسيار علاقه‌مند شده بود. در دوراني كه هنوز اينترنت وجود نداشت او جست‌وجو كرده بود و تمام فيلم‌هاي من را كه در امريكا نمايش نداشت، پيدا كرده و ديده بود. نخستين‌بار در شهر رم با يكديگر ملاقات كرديم و آشنايي نزديك ما شكل گرفت.
تا چه حد با سينماي ايران آشنايي داريد؟
من زياد با سينماي ايران آشنايي ندارم. اما فيلم‌هاي عباس كيارستمي يا اصغر فرهادي را ديده‌ام. در ضمن يكي از دوستان نزديكم ويتوريو استوارو مدير فيلمبردار با يكي از كارگردان‌هاي شما (در فيلم محمد رسول‌الله مجيد مجيدي) همكاري داشته و از نتيجه همكاري راضي بود.
 
  من زياد با سينماي ايران آشنايي ندارم. اما فيلم‌هاي عباس كيارستمي يا اصغر فرهادي را ديده‌ام.
تارانتينو از دوراني كه وارد سينما نشده بود يك علاقه‌مند جدي سينما بود. در دوراني كه در يك ويدئو كلوب مشغول كار بود چندتا از فيلم‌هاي من را ديده و بسيار علاقه‌مند شده بود.
سينما رفتن انتخاب تماشاگر است كه چه نوع فيلمي را تماشا كند. او پول بليت را مي‌پردازد و فيلم را مي‌بيند. اما دست آخر تصميم با اوست كه فيلم را دوست بدارد چراكه فيلم را در سكوت و تاريكي سالن سينما تماشا مي‌كند. در تلويزيون در ساعات پربيننده تماشاگر هزار كار انجام مي‌دهد، غذا مي‌خورد، موبايل بازي مي‌كند، در كنارش فيلم را هم مي‌بيند. پس هيچ احترامي براي زحمتي كه كشيده شده قائل نيست.