گمشده فضای معماری توجه به مسائل اجتماعی و محیط‌زیست است

معماران و شهرسازان می توانند در «سائو پائولویی» شدن یا نشدن یک شهر(تقسیم شهر به محدوده های نفوذ ناپذیر برای اکثریت مردم) نقش داشته باشند
در شهرفضاهایی درحال ساخت است که استفاده از آن‌ها در توان اقتصادی اکثریت شهروندان نیست و امکانات رفاهی تنها برای قشر و طبقه خاصي از جامعه فراهم شده است
در اولین اصل از اصول اخلاق حرفه ای و نظامنامه رفتار حرفه ای اخلاقی در مهندسی ساختمان بر رجحان منافع عمومی، حفظ محیط زیست و میراث فرهنگی تاکید شده است
مسیر اصلاحات در صنعت ساختمان کشور هر اندازه دشوار و سخت باشد اما بر این باورم که فرصت ها محدود است و باید این اصلاحات در صنعت ساختمان را به نفع مردم و به نفع مهندسی ایران به انجام رساند


دانشگاه ها با ایده آل فاصله معناداری دارند و تربیت شدگان بیشتر مراکز آموزش معماری تا قبل از پایان تحصیلات و ورود به کار، دور از واقعیت ها به‌سر می برند و در مواجهه با مسائل حرفه ای ناتوان جلوه می‌كنند
معماران اکنون پس از هر اتفاقی دچار هیجان مثبت می‌شوند و اقداماتی را شروع می کنند اماپس از گذشت زمان، موضوع و اهمیت آن رنگ باخته و کم کم فراموش می شود یا اهمیت و ضرورتش را از دست می دهد
سوم اردیبهشت هرسال به عنوان بزرگداشت شیخ بهایی و روز معمار نام‌گذاری شده است . از خدمات شیخ بهایی بسیار گفته و شنیده ایم که شاید معروف ترین آن ساخت حمام شیخ در اصفهان است که به دلیل ویژگی منحصربه‌فرد خود با افسانه‌ها و داستان‌های متناقض آمیخته شده‌ و در کنار نام شیخ‌بهایی سال‌هاست که نام و آوازه بسیاری معماران معاصر ایران را می‌شنویم که توانسته اند خالق بنایی ماندگار در شهرهای‌مان باشند اما درواقع خلق آن بنا و ساختمان چقدر توانسته یکی از هزاران گره و مشکل زندگی ساکنان شهر را حل کند؟ به یقین ساده‌ترین مثال و تصویر ذهنی ما از ساخت بناها و برج‌های ایران، ایجاد برج آزادی و برج میلاد در شهرتهران در حدود فاصله زمانی چند دهه از یکدیگر است که از سوی دو معمار ایرانی طراحی آن‌ها صورت گرفت و در نهایت امرافتتاح شدند.اینکه مردم چقدر از وجود این‌گونه آثاردر شهرها بهره‌ مند می شوند، خود نیاز به تحقیق و پژوهشی جامع از سوی مدیران شهری‌مان دارد و حال نام‌گذاری روزی به نام معمار، سبب شد تا نگاهی به عملکرد و جایگاه این حرفه داشته باشیم که از دیرباز با هنر آمیخته شد تا بتواند بنایی خلق شود برای مطلوب کردن زندگی مردم در جای جای شهرهای جهان و به طور حتم نقش خواهد بست در خاطر مردمی که معماری را پاسخی به بخشی از نیاز خود در زندگی می‌دانند. برای تبیین نقش و جایگاه معماری در خدمت مردم، گفت‌وگویی انجام دادیم با حامدمظاهریان، استادمعماری دانشکده معماری دانشگاه تهران و معاون کنونی مسکن و ساختمان وزارت راه و شهرسازی و از وی جویا شدیم که آیا معماری کنونی پاسخ صحیحي را برای نیازهای مردم در شهرها و روستاها دارد؟ و جامعه معماری به چالش‌های جاری در حوزه‌های مختلف اجتماعی،محیط زیست، میراث فرهنگی و حتی مدیریت شهری کشور چگونه پاسخ داده است ؟ مظاهریان در این گفت‌وگو، نقش معماران را نقشی اصلاحگر در شهر و روستا می‌داند اما نقدی نیز بر ایفای صحیح این جایگاه دارد که در ادامه بايكديگر می خوانیم:
به نظر شما، معماران چه نقش و جایگاهی می‌توانند در جوامع ایفا کنند؟
در واقع نقش متصور برای معماران را می‌توان در یک طیف ترسیم کرد. در یک سر طیف آن‌ها به شیوه‌ای هنرمندانه فضای هیجان انگیزي خلق می‌کنند و حتی در این حالت گاهی زیبایی بر کاربردی بودن ارجحیت دارد. به بیان دیگر شاید کاربرد آن اثر، همان ارزش های تکنولوژیکی یا هنری است. به‌طور مثال خانه موسوم به خانه چرخان که با هزینه گزافي ایجاد شده با امکان چرخشی که بنا دارد جذابیت فضایی و فرم تازه‌ای را در پیش روی ما در ایران قرار دهد، در جای خود می تواند دوست داشتنی نيز باشد اما مشاهده می‌شود که مساله و مشکلی را از جامعه حل ‌نمی‌کند و شايد معمار آن نیز چنین قصدی برای خلق آن نداشته است. در چنین طرح های پر هزینه ای که استفاده بسیار محدودی در حد یک نفر یا حداکثر یک خانواده دارد، گزاف نیست اگر بگوییم معماری، ابزار جلوه‌گری سرمایه شده است. در سر دیگر طیف توجه به معماری تنها برای حل مشکلات مردم است. به خاطر دارم دو سال پیش، پس از اعلام اینکه الخاندروآراونا به عنوان برنده جایزه پریتزکر 2016سال انتخاب شد و همه می دانند که جایزه جهانی پریتزکر، از جمله مهم ترین جوایز معماری جهان است و به عنوان نوبل معماری شناخته می‌شود، پاتریک شوماخر از منتقدان و معماران برجسته جهان در یادداشتی نوشت :«معماری خصوصیت خاص خود را از دست داده و ابداع معماری، جای خود را به نمایش نیات خیرخواهانه داده است». شاید با تعریف متداولی که از معماری بیان می‌شود که معماری باید انسان ها را ذوق‌زده کرده، رازآلود بوده و تعجب آنان را برانگیزد، در نگاه اول آنچه شوماخر می‌گوید، چندان نيز بی‌راه به‌نظر نرسد ولی آیا اینجا معماری تمام می شود؟ آیا معماران رسالتی اجتماعی برای خود قایل نیستند؟ مردم و مسائل پیش پای جامعه، چه می شود؟ آیا معماری و معماران در قبال کمک به حل چالش‌های پیچیده ای که جامعه با آن روبه‌رو است، نقشی نداشته و تنها نظاره گرند؟ ایده‌ الخاندرو با عنوان «نیمی از یک خانه خوب» یا «مسکن تدریجی»توانسته گونه‌ جدیدی از مسکن اجتماعی را پیشنهاد کند که در این طرح مجموعه‌ای از آپارتمان‌ها برای طبقه‌ کارگری در محدوده‌ مرکزی شهر و به شکل ساخت تنها قسمت‌های پرهزینه و اساسی ساختمان و با حداکثر کیفیت احداث می‌شود و واحدهای مسکونی در مرحله پایان سفت‌کاری با کمک خود ساکنان تکمیل شده و در نهایت با تجهیزات ضروری و بهداشتی تحویل طبقات کم درآمد و قشر ضعیف جامعه می‌شود؛بنابراین در این طرح با بودجه تعیین شده دو برابر معمول خانه (بدون کاستن از کیفیت)ساخته می‌شود ومی‌توان گفت که خلاقیت معمار در کالبد معماری برای ارتقاي کیفیت جامعه و آن شهرمورد استفاده قرار گرفته است.
جامعه معماری ایران به کدام یک از این دو جریان فکری یعنی «زیباشناسی» و «یافتن راه حل برای دغدغه های مردمی» بیشتر توجه دارند؟
باید گفت که خوشبختانه معماران ایرانی با چنین نگرش‌هایی بیگانه نیستند. در دهه‌ اخیر به واسطه رشد امکانات ارتباطی و تغییر نوع روابط اجتماعی، سمن‌ها و گروه‌های صنفی و اعتلایی معماران گسترش یافته است. تشکیل گروه‌های متعدد در هفته های پس از زلزله اخیر غرب کشور از سوی معماران و در پی آن رویدادهای متنوعی که اتفاق افتاد ، بیانگر نوعی احساس مسئولیت اجتماعی بود که با قوام بهتر سمن‌ها و تشکل‌ها می‌تواند نویدبخش روزهای بهتر در این خصوص باشد. حتی از این دست نگاه‌های اجتماعی می‌توان به پروژه مشترک در سیستان یا پروژه‌های پویاخزائلی در بردسیرکرمان، کویر مرکزی و روستاهای مختلف و برای سکونت مردم یا حتی اسکان موقت پناهجویان سوری اشاره کرد. براي مثال در دو سال پیش شاهد بودیم که این حس مسئول بودن در قبال اجتماع منجر به همکاری جمعی از معماران در زمان بسیار محدود، برای تامین وثیقه آزادی یکی از افراد فعال رسانه‌ای در حوزه معماری و شهرسازی شد. شاید در نگاه اول حرکتی محدود و فردی به نظر برسد اما حاکی از تغییر نوع روابط و اولویت‌بندی افراد در جامعه معماری کشور است که قبل ازآن دیده نشده بود.
در واقع از نظر شما در جامعه معماری ایران نیز حرکت های اجتماعی برای مردم آغاز شده است؟
بله همین گونه است؛ البته در سال های اخیر یکی از آسیب‌های حرکت‌های اجتماعی و مردمی این‌چنینی در معماری ، رویداد محوری افراطی حاکم بر آن بوده ‌است. به این معنی که پس از هر اتفاقی دچار هیجان مثبت می‌شوند و اقداماتی را با تمام توان شروع می کنند ولی پس از گذشت زمان، موضوع و اهمیت آن رنگ باخته و کم کم فراموش می‌شود یا اهمیت و ضرورتش را از دست می‌دهد. این موضوع باعث می‌شود که باوجود صرف انرژی زیاد، فردی با ویژگی‌های حسن فتحی در مصر ساخته نشود. حسن فتحی معماری بود که در خانه‌سازی برای مستمندان مصری سرآمد است و بنای مستمندان (عمارة الفقراء) اثر برجسته اوست؛ در حالی‌که در کارنامه کاری خویش دارای مهم‌ترین جوایز معماری جهان مانند جایزه تقدیری دولت در هنر، جایزه بهترین مهندس جهان و جایزه آقاخان است و همیشه به فکر کمک به طبقات ضعیف جامعه از طریق معماری بود. 
آیا این دیدگاه هنری و اجتماعی که شما از آن صحبت می‌کنید، تنها در معماری قابل بحث است یا در دیگر حوزه های هنری نیز مصداق دارد؟
بله، این موضوعی فرا دیسیپلینی است که به اصطلاح Pop-Culture (مصادیق فرهنگی مردمی) در مقابل High-Culture (مصادیق فرهنگی فاخر) شناخته می‌شود. پاپ کالچر، عامه و توده جامعه را مخاطب قرار می‌دهد. براي مثال نوازنده‌ای که در فضای شهری امکان شنیدن موسیقی زنده را برای شهروندان عبوری از کنار خویش فراهم می‌کند، درواقع برای ارتقای جریان زندگی شهری نقشي ایفا کرده است و می تواند نقش ارزشمندي در روحیه ساکنان آن شهر داشته باشد. تئاتر خیابانی همین‌گونه است یا می توان این موضوع را در هنرهای تجسمی، گرافیتی و نقاشی دیواری در لایه‌ها و سطوح مختلف شهرهای جهان مشاهده کرد و چقدر این هنرها تاثیری مهم در فضا و چهره شهرها دارند و مهم‌تر از همه مردم به راحتی با آن ارتباط برقرار می کنند، حتی گاهی این هنرها رنگ واکنش به خود می‌گیرند و بر علیه تبعیض ها و نظام طبقاتی حاکم بر جوامع حرکت می کنند و در تعدادی از رشته‌های هنری تا آنجا پیش‌روی کرده که خود به رشته هنری مستقلی تبديل مي‌شود. براي مثال تئاتر خیابانی اکنون برای خود جشنواره نیز دارد. در شهرهای ایران پرده‌خوانی، نقالی، نمایش‌های روحوضی و حتی تعزیه را اجرامی کنیم که گونه هایی از هنر هستند و با زندگی توده جامعه گره خورده‌اند. البته مقصودم از طرح این موارد به هیچ عنوان رد اهمیت تولید مصادیق فرهنگی فاخر نیست و باور دارم که هیچ کدام از این دو جریان قرار نیست نقش یکدیگر را بازی کنند. اما براین باور نيز هستم که یکی از کارکرد های هنر و معماری تعادل بخشی به جامعه است و زمانی که جامعه امروز ما با چالش های بزرگی روبه‌رواست، معماران و هنرمندان نمی توانند بی تفاوت بوده و کار خود را در انزوایی خودخواسته، لامکان و لازمان خلق کنند. اگر نگاهی به تاریخ هنر و معماری کشور بیندازیم می‌بینیم که در فرهنگ ایران از قدیم، نوعِ هنرِ تنیده با زندگی روزمره مردم وجود داشته است.
منطبق بر این دیدگاه آیا جایگاهی برای واکنش معماران در مواجهه با مسائل و چالش های زیست محیطی نیز وجود دارد ؟
به طور حتم در مواجهه با مسائل ‌زیست محيطي، نقش معماران می‌تواند موثر باشد. همین جریانی که در استفاده مجدد از بناها در دهه‌های اخیر در دنیا پیگیری می‌شود، از یک سو کارکرد فرهنگی دارد و از دیگر سو اهداف اکولوژیک را دنبال می‌کند. در بحث مصرف انرژی گفته می‌شود که نزدیک به 50 درصد مصرف انرژی مربوط به بخش ساختمان و مسکن است. این نشان می‌دهد که وظیفه سنگینی بر دوش مهندسان معمار قرار دارد و متاسفانه در موضوع انرژی با جریان های جهانی فاصله داریم و جزو کشور های پر مصرف در موضوع انرژی هستیم. البته تا مادامی که بهای حامل‌های انرژی به‌طور غیرواقعی پایین باشد، اتفاقی در تغییر نوع مصرف انرژی و صرفه‌جویی آن رخ نخواهد داد اما این موضوع از مسئولیت سنگین معماران کم نمی‌کند. در گذشته شکل ساخت‌وساز به شکل غیرفعال (Passive) بوده و حداقل‌های آسایشی افراد در فضاهای داخلی ساختمان تامین می‌شد اما پس از تغییر شکل تولید معماری، تنظیم شرایط محیطی وابسته به سامانه‌های فعال و سوخت‌های پایان پذیر فسیلی شده است و تغییر این شرایط، عزمی ملی و بین دستگاهی می‌طلبد اما تا آن زمان معماران می توانند و باید حداقل در مقیاس خرد، طرح های کاهش مصرف انرژی را عملی کنند. همین‌طور در موضوع ارتباط مصرف آب با صنعت ساختمان باید گفت که در واقع دو نوع شیوه ساخت‌وساز «خشک» و ساخت‌وساز«تر یا همراه با‌آب» وجود دارد که به دلیل کمبود آب اکنون در جهان از روش ساخت و ساز خشک استفاده می شود و با توجه به مصرف آب در حوزه ساخت و ساز کنونی ایران، نیازمند بازنگری جدی در شیوه ساخت و ساز کشور هستیم زیرا طبق پیش‌بینی ها در دهه پیش رو با چالش جدی در زمینه آب مواجه خواهیم شد. به طور حتم در خصوص مسائل محیط‌زیستی باید گفت که دستگاه‌های اجرایی، صنعتی و مراکز دانشگاهی، در این موارد یکدیگر را یاری نکرده و همکاری منسجمی نداشته‌اند؛ در حالی‌که در تعریف درست مسائل، راهبری، ترویج روش‌های جایگزین و تغییر شیوه‌ها، این سه بخش باید با یکدیگر همکاری داشته باشند. باید یادآوری کنم که توجه به محیط‌زیست به ویژه در پویش‌های اخیر گروه‌ها و سمن‌های معماری دیده شده است و معماران به آن می‌پردازند. به‌طور مثال مسابقه طراحی و ساخت قوام الدین در سال‌های اخیر در شیراز برگزار شده و در سال‌های گذشته آن موضوعاتی مانند فرم یا طراحی المان به مسابقه گذاشته شده است اما امسال رودخانه خشک شیراز موضوع محوری آن قرار گرفته و این موضوعی امیدوار کننده است و شاید همین تحرکات ساده سبب شودتا این رودخانه به سرنوشت رودخانه قم یا سایر رودخانه ها و تالاب های ایران دچار نشود.
آیا در آیین نامه ها و نظامات مهندسی ساختمان و معماری، تعریفی برای این مسئولیت های اجتماعی و محیط زیستی وجود دارد؟
در اولین اصل از اصول اخلاق حرفه ای و نظامنامه رفتار حرفه ای اخلاقی در مهندسی ساختمان که همه مهندسان از جمله معماران باید ملزم به رعایت آن شوند، بر رجحان منافع عمومی، حفظ محیط زیست و میراث فرهنگی تاکید شده است. مشکل نه کمبود مقررات که باور و عمل به این اصول مترقی است، موضوعی که باوجود فاصله داشتن تا ایده آل در رابطه با آن خوشبختانه حرکت های خوبی شروع شده که همه ما را به آینده امیدوار می کند.
باتوجه به اهمیت میراث فرهنگی، شما مسئولیت اجتماعی معماران در برابر این میراث کشور را چگونه تعریف می کنید؟
در ابتدا برای ورود به این موضوع باید تاکید کنم که میراث‌فرهنگی و بناهای تاریخی ارزشمند کشور جزو سرمایه‌های ملی ما هستند و حتی می توان با نگاهی صحیح از آن‌ها به عنوان پشتوانه اقتصادی برای جامعه یاد کرد. میراث فرهنگی در واقع باید به عنوان نماینده ارزش های انسانی جوامع مختلف در مقیاس جهانی نمود پیدا کند و یکی از نقش های پر رنگ معماران، کار روی مرمت و احیاي همین بناهای تاریخی است و از سوی دیگر لازم است تا معماران حرمت این بناها را در هنگام طراحی نگهدارند تا کوچک‌ترین آسیب به بنای مذکور وارد نشود و به طور حتم می‌توان با رعایت دستورالعمل‌های تدوین شده میراث فرهنگی به این هدف رسید.
آیا در حاکمیت شهری و مدیریت شهرهای ما به این نوع ارتباط معماران با فضای شهری توجه می‌شود؟
به طور کلی معماران و شهرسازان می‌توانند در «سائوپائولویی»شدن یا نشدن یک شهر(تقسیم شهر به محدوده های نفوذ ناپذیر برای اکثریت مردم) نقش داشته باشند و آنچه که اهمیت دارد، این است که سیاست حاکمیت شهری در این خصوص چیست که از دانش یک معمار و شهرساز برای ساخت شهر بهره می برد؟ بر این باور هستم که معماری ما می تواند نظم فضای حاکم بر شهرها را ارتقا داده و نباید به مسائل و بحران های شهری مانند شکاف طبقاتی در شهر دامن زند، فضاهای شهری باید بتواند در اختیار همه شهروندان شهر قرار گرفته و همه بدون محدودیت طبقاتی بتوانند از آن استفاده کنند. اما باید سوال کرد که دغدغه کاستن فاصله و شکاف طبقاتی چقدر از اهداف مهم مدیران شهری ما تا کنون بوده تا از دانش معماران بهره‌مند شوند؟ متاسفانه شاهد آن هستیم که فضاهایی درشهر درحال ساخت است که استفاده از آن‌ها در توان اقتصادی اکثریت شهروندان نیست و در آن تنها امکانات رفاهی برای قشر و طبقه‌ای خاص از جامعه فراهم شده است. خاستگاه ایجاد فاصله طبقاتی در معماری نیست ولی معماران با طراحی می توانند آن را در چشم مردم تشدید کرده یا از آن بکاهند.
با توجه به گسترش نماهای رومی ساختمان‌ها در شهرهای ایران، شاهد آن بودیم که برخی سازمان‌های نظام مهندسی ساختمان در استان‌ها تلاش دارند تا با دستورالعمل‌های جدید از ساخت این‌گونه بناها جلوگیری کنند. شما این اقدام را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
به طور کلی از این اقدام های صورت گرفته باید استقبال و حمایت کرد زیرا به هر حال نظم و انضباط شهری را رقم خواهند زد اما باید دانست که علت مخالفت با این نماها چیست؟ در واقع باید درنظر داشت که ساختمان و بناهای ساخته شده لازم است متناسب با باور و فرهنگ های آن جامعه باشند. این نماها از نظر کیفیت ساخت بهتر از نماهای قبلی هستند اما سوال اینجاست، آیا مردمی که در آن‌ها ساکن می شوند، نسبتی با نمای رومی دارند؟ به هر حال باید از ایجاد انضباط شهری حمایت کرد اما آنچه که مهم است، ارائه شیوه اجرا و پیشنهادهای جایگزین قابل قبول به‌جای این‌گونه نماهاست .
و سوال پایانی، شما برای تحقق بخشیدن به این خواسته که معماران به مسائل جامعه اشراف پیدا کرده و بخشی از راه حل باشند، چه توصیه ای می کنید و این کار را باید ازکجا شروع کرد؟
در واقع گمشده ما در خلق فضای معماری توجه به مسائل اجتماعی است. در نگاه من معماری باید در خدمت مردم شهر بوده و تلاش شود كه آن، بخشی از راه حل باشد، نه خود به مشکل تبدیل شود. معماری می تواند تضاد طبقاتی را در شهر به شکل آزاردهنده ای تجسم عینی بخشد، می‌تواند به ابزار جلوه گری سرمایه تبدیل شود، می تواند به نام عمران شهری توجیه‌گر تخریب میراث فرهنگی و محیط زیست باشد و در همه این موارد، دیگران را از سیاستمداران، اقتصاددانان و مدیران شهری تا مهندسان دیگر رشته های ساختمان را مقصر اصلی جلوه دهد که شاید نيز پربیراه نباشد اما این همه هیچ‌کدام از مسئولیت آنان را در قبال غم جامعه کم نخواهد کرد. برای شروع لازم است دانشکده‌های معماری دانشجویان را در مباحث کلاسی و تمرین های درسی در مواجهه با مسائل واقعی شهری قرار دهند. درحال حاضر دانشگاه ها با این ایده‌آل فاصله معناداری دارند. تربیت شدگان بیشتر مراکز آموزشی معماری تا قبل از پایان تحصیلات و ورود به کار حرفه‌ای، دور از واقعیت‌ها به‌سر می برند و در مواجهه با مسائل حرفه‌ای ناتوان جلوه مي‌كنند؛بنابراين‌در همین رابطه اکنون اقدامات انجام شده در معاونت مسکن و ساختمان برای انجام اصلاحات درجهت شفاف شدن مسئولیت‌ها و اصلاح امور درجریان است. تهیه اصلاحیه قانون نظام مهندسی و کنترل ساختمان، تهیه پیش‌نویس آیین نامه کنترل ساختمان، تنظیم نظامنامه اخلاق حرفه ای و ابلاغیه های جدید وزارت راه و شهرسازی مانند جلوگیری از اشتغال همزمان کارکنان دولت در حرفه مهندسی به نیت ارتقاي کیفیت خدمات مهندسی بوده است. حال شاید مسیر دشوار و سخت باشد اما بر این باورم که فرصت ها محدود است و باید اصلاحات در صنعت ساختمان کشور را به نفع مردم و به نفع مهندسی ایران به انجام رساند.