کمی هم برای پول ملی خودمان دل بسوزانیم

غلامرضا کیامهر - بارها در یادداشت‌هایم نوشته‌ام و می‌خواهم در این روزهای باقی‌مانده از سالی که رو به پایان است، یک‌بار دیگر بنویسم که پول ملی، پرچم ملی، زبان ملی و در مورد ما ایرانیان مذهب رسمی که تشیع است، از جمله مهم‌ترین نشانه‌های هویت ما محسوب می‌شود که به خاطر سربلندی نزد دیگر ملت‌های جهان باید تا بی‌نهایت تاریخ این نشانه‌های ملی را محترم بشماریم و از هر اقدامی که به شکوه و حیثیت آنها در انظار جهانی خدشه وارد سازد، خودداری ورزیم. این نشانه‌ها، اجزایی به هم پیوسته هستند که محترم شمرده شدن یکی و بی‌حرمتی به دیگری کل هویت ملی ما را زیر علامت سوال قرار خواهد داد و البته امروز گذرنامه ملی هم به این اجزای چهارگانه هویتی افزوده شده که متاسفانه برای حفظ حرمت، ارزش و اعتبار آن در عرصه داخلی و خارجی، کاری از دست ما شهروندان عادی ساخته نیست و تا زمانی که دولت‌ها از تبدیل ارز حاصل از فروش نفت به ریال برای تامین هزینه‌های جاری و جبران کسر بودجه‌های سنگین سالانه خود استفاده می‌کنند، چاره‌ای جز تحمل خدشه‌ها و ضربه‌هایی که به اعتبار پول ملی ما وارد می‌شود، نخواهیم داشت. این یک‌سوی مشکل سرکوب ارزش پول ملی ما به حساب می‌آید که ... گره کور آن تنها با کوچک‌سازی دیوانسالاری دولتی و کاهش اساسی هزینه‌ها و ایجاد انضباط شدید مالی در دستگاه‌های دولتی باز خواهد شد اما سوی دیگر این مشکل عطش سیری‌ناپذیری است که برخی از فعالان اقتصادی تاجرپیشه ما و به طور عمده آنهایی که از نزدیک دستی در مصائب تولید ندارند از خود درخصوص سرکوب هرچه بیشتر ارزش و اعتبار این وجه مهم هویت و غرور ملی ما ایرانیان یعنی پول ملی نشان می‌دهند.
آنها با دستاویز قرار دادن منافع صادرکنندگان و نیازهای صادراتی کشور، در هر فرصتی دولت را به سرکوب نرخ ارز و پایین نگه داشتن تصنعی قیمت دلار ابراز نگرانی می‌کنند و مدعی می‌شوند که نرخ ارز در کشور ما واقعی نیست. اما با زیرکی هرچه تمام‌تر به‌طور علنی نمی‌گوید که نرخ ارز واقعی موردنظر آنها چیست و آنها حتی زمانی که از ضرورت تک‌نرخی شدن ارز حرف می‌زنند منظورشان نرخ ارزی به مراتب فراتر از نرخ کنونی بازار آزاد است.
آنها در عمل خواستار سرکوب هرچه بیشتر ارزش و اعتبار پول ملی هستند و کاری هم به این ندارند که در یک اقتصاد به شدت ارزمحور که برخلاف کشورهای پیشرفته صنعتی صفر تا صد چرخه تولید و صنعت را در اختیار ندارد و گردش چرخ‌های واحدهای تولیدی آنها بعضا تا حدود 70 درصد وابسته به واردات مواد خام، مواد واسط، تکنولوژی و تجهیزات و قطعات از خارج است، هر یک سنتی که به نرخ ارز افزوده شود باعث افزایش قیمت تمام‌شده محصول و در نتیجه کاهش قدرت رقابت تولیدات داخلی در برابر رقبای خارجی خواهد شد.
افزایش نرخ ارز در برابر ارزش پول ملی نه‌تنها موجبات افزایش صادرات را فراهم نخواهد ساخت بلکه همین بازارهای صادراتی موجود را هم از دست ما خارج خواهد کرد.


متاسفانه برخی اقتصاددان‌های به ظاهر طرفدار اقتصاد آزاد هم که به خاطر حفظ مصالح و موقعیت پرسود خود در مناصب مشاوره‌ای و عضویت در هیات‌مدیره‌های شرکت‌های بزرگ دولتی اجازه پیش کشیدن ضرورت کوچک‌سازی دولت و هزینه‌های آن را به منظور کاهش نیازهای ارزی و ریالی آن به خود نمی‌دهند، هر بار که بحث نرخ ارز در جامعه به میان می‌آید همصدا با تاجرپیشگان فارغ از دغدغه‌ها و مشکلات صنعت و تولید کشور و خطراتی که افزایش نجومی نرخ ارز در آغاز کار دولت یازدهم برای ادامه حیات واحدهای تولیدی داشته است به جای درخواست صریح از دولت برای افزایش نرخ ارز، بحث سرکوب نرخ ارز را به میان می‌کشند.
تازه این همه ابراز نگرانی غیرمنطقی از پدیده‌ای به نام سرکوب نرخ ارز و دلسوزی ظاهری برای صادرات در شرایطی صورت می‌گیرد که از زمان لغو قانون پیمان‌سپاری ارزی صادرکنندگان موردنظر مخالفان به اصطلاح سرکوب نرخ ارز، هیچ صادرکننده‌ای الزامی به بازگرداندن درآمدهای ارزی خود به داخل کشور و فروش آن به بانک مرکزی ندارد. پس باید پرسید این همه هیاهو برای نرخ ارز چه هدفی جز سرکوب هرچه بیشتر ارزش و اعتبار پول ملی ما دنبال می‌کند.
حد و مرز سرکوب این مظهر هویت و غرور ملی ما ایرانیان از نظر حضرات نگران پایین بودن و غیرواقعی بودن نرخ ارز کجاست؟ چرا ما به خود اجازه می‌دهیم تا این حد به یکی از مظاهر هویت ملی خود به خاطر تامین منافع که نقش چندانی در تولید ثروت، اشتغال و ارزش‌افزوده برای اقتصاد کشور ندارند، خدشه وارد شود. امروز اگر تولیدکنندگان و صنعتگران واقعی که توانایی تولید محصولات قابل صادرات را دارند در ارتباط با نرخ ارز طرف سوال قرار گیرند، هیچ روی خوشی به افزایش نرخ که معنای واقعی آن سرکوب ارزش پول ملی است، نشان نخواهند داد.
این رفتار دوگانه‌ای که برخی از فعالان اقتصادی و اقتصاددان‌های کشور با مظاهر غرور و هویت ملی دارند، چه توجیهی می‌تواند داشته باشد؟ آیا ما اجازه می‌دهیم کسی پرچم و زبان ملی ما را مورد اهانت و بی‌حرمتی قرار دهد؟ یقینا اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران به این سوال پاسخ منفی خواهند داد.
پس چرا باید پول ملی خود را به چنان سرنوشت خفت‌باری دچار کنیم که هیچ ایرانی در خارج از مرزهای کشور نتواند به آن به چشم یک وسیله دارای قدرت خرید مستقیم نگاه کند یا نتواند اسکناس‌های ملی خود را در برابر چشم بیگانگان با احساس غرور نشان دهد و به آن افتخار کند.
چرا وقتی پرچم ملی ما در میدان‌های ورزشی جهان به نشانه پیروزی ورزشکاران‌مان برافراشته می‌شود، فارغ از همه تعلق‌خاطرهای سیاسی و جناحی به وجد می‌آییم و احساس غرور می‌کنیم ولی در برابر شکستگی و خفت و خواری پول ملی خود و کاهش دائمی قدرت خرید و نرخ برابری آن در برابر ارزهای خارجی تا این حد بی‌تفاوتیم.
این دوگانگی رفتاری که به آن دچار شده‌ایم از کجا می‌آید؟ چرا در حالی که به مناسبت‌های مختلف درست یا نادرست، پرچم آمریکا یا انگلیس را می‌سوزانیم یا آنها را روی زمین می‌اندازیم و پا روی آنها می‌گذاریم اما وقتی نوبت به پول ملی آن کشورها می‌رسد، دلار و پوند را روی سر می‌گذاریم و اگر پس‌انداز به ریال داشته باشیم در اولین فرصت به منظور نجات آن از گزند تورم و بی‌حرمتی‌ها آن را به دلار و ارزهای معتبر دیگر تبدیل می‌کنیم؟
چرا هیچ‌یک از این آقایان نگران سرکوب نرخ ارز، حتی یک‌بار برای حفظ ظاهر هم که شده برای سرکوب ارزش پول ملی ابراز نگرانی و دلسوزی نمی‌کنند؟ راستی ما در کجای تاریخ ایستاده‌ایم و آیندگان به خاطر این همه دوگانگی‌های رفتاری درباره ما چگونه قضاوت خواهند کرد؟
Kiamehr_gh@yahoo.com