عاقبت اندیشی برای مدیریت پایتخت

نزدیک به ۲۰ سال پیش، شوراهای اسلامی شهر و روستا به‌عنوان نهادهای مدیریتی که کار را به دست نمایندگان واقعی مردم می‌سپارد، به همت دولت اصلاحات درسراسر کشور، از جمله در تهران، شهر‌هزار مشکل بنا نهاده شدند. برای شورای اسلامی شهر تهران چهره‌های سرشناسی از جبهه اصلاحات که جمعی از وزرا و وکلای سابق در میان آنان بودند، توسط مردم با آرای بالا انتخاب شدند تا هزاران مشکل شهروندان تهرانی را رفع کنند و از پایتخت ایران که دولت تصمیم داشت آن را به نقطه دیگری از ایران منتقل کنند، شهری برازنده ام‌القرای اسلامی و مرکزی برای زندگی آرام و آبرومند برای مرکزنشینان بسازند. پس از تشکیل شورای اسلامی شهر تهران، همه انتظار داشتند به آرای آنان بها داده شود و اعضای شورای شهر با همکاری و همراهی مردم، اقدامات موثری صورت دهند، اما سوگمندانه باید گفت انتظار مردم به‌دلیل اختلافات کشنده‌ای که بین اعضا پیش آمد، برآورده نشد. یکی از دلائل بروز اختلاف در همان آغاز کار شورای شهر، همانا دعوا بر سر انتخاب شهردار برای کلانشهر تهران بود، دعوایی که نتیجه‌اش بی‌اعتنائی به مشکلات مردم و در نهایت انحلال شورای اسلامی توسط دولت بود. رفتار تاسفبار اعضای شورای شهر تهران و بعضی شهرهای بزرگ دیگر نتیجه‌ای نداد جز این که مردم از انتخاب مجدد اصلاحطلبان رویگردان شوند و شورای شهر و شهرداری را به دست جناح راست یا اصولگرا بسپارند. این تصمیم مردم که انعکاس نزاع قدرت در میان اصلاح‌طلبان بود، گرفتاری‌های زیادی را برای کشور به بار آورد. از آن پس تا مردادماه سال گذشته، شورای شهر و شهرداری پایتخت در اختیار جناح راست و آن هم از نوع نسبتا افراطی آنان بود. این چند سطر از تاریخچه شورای تهران را از آن نظر نوشتم که اعضای جوان شورای پنجم را از خطر تکرار آن چه از ناحیه شورای اول تهران بر سر پایتخت و کشور آمد، آگاه کنم. اعضای میان سال و مسن شورای اخیر به احتمال قوی رنج آن مصیبت را بر ذهن و دل خود احساس می‌کنند و قطعا نخواهند گذاشت که فاجعه آن دوره دوباره رخ نماید. در حال حاضر که یک بار دیگر سرنوشت کلانشهر تهران توسط مردم به دست اصلاح‌طلبان افتاده است، قدرت‌طلبی، منفعت‌گرایی، حزب بازی و رقیب ستیزی، سم مهلک است و حتی یک رأی برخلاف نظر جمع، همان کاری را خواهد کرد که در ۵ سال قبل، نامهربانی را بر سر شهرداری پایتخت فرود آورد.
ادامه صفحه 7