افزایش متوالی و نایاب شدن کاغذ، نشریات مکتوب را زمین گیر کرد رسانه‌ها در بستر مرگ

به علت بحران کاغذ روزنامه از امروز تا اطلاع ثانوی در 8 صفحه منتشر خواهد شد
آسو محمدی- گرانی و کمیابی کاغذ، مطبوعات چاپی را مستاصل کرده و بیم آن می‌رود که همین تیراژ کم را هم از دست بدهند. کار به جایی رسیده که برخی نشریات اعلام کرده‌اند، فعلا منتشر نمی‌شوند، چون بحث گرانیِ صِرف نیست تا از خوانندگان یا آگهی‌دهندگان یاری بخواهند. حالا کاغذ نه‌تنها گران شده که کمیاب هم هست و همین مطبوعات چاپی را با مشکل جدی روبه‌رو کرده است. حالا بعضی از روزنامه‌ها، از جمله روزنامه‌های پُر سابقه و مشهور برای بقا و حفظ مخاطب به کاهش صفحات روی آورده‌اند و در این وانفسای شمارگان این مشکل هم اضافه شده که تنها یک مشکل نیست و می‌تواند ام‌المعضلات باشد و به تنهایی برای از پا درآوردن یک مطبوعه کافی است.
در این میان دو روز پیش وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در واکنش به این موضوع اظهار کرد: با توجه اهمیت دولت به نیاز فرهنگی، کاغذ در لیست کالاهای اساسی قرار خواهد گرفت. سیدعباس صالحی با انتشار پیامی در صفحه شخصی توئیتر خود، در این باره نوشت: «کاغذ در لیست کالاهای اساسی چون مواد غذایی و دارویی قرار گرفت و از تفاوت ارزی، که دولت تامین می‌کند، برخوردار خواهد بود. برای ناشران، نویسندگان و اصحاب مطبوعات، خبر خوشایندی است که دولت نیاز فرهنگی را چونان غذا و دارو برای کشور مهم و اساسی می‌داند.»
«وحید» یکی از کارمندان بخش اداری یک روزنامه در این باره به «همدلی» می‌گوید: «امروز تاریخ ٢٧ فروردین متوجه پایان کاغذ در چاپخانه شدیم که طبق روال همیشه با یک تماس و یک چک چندماه برای خرید کاغذ، کاغذ سرازیر چاپ خانه می‌شد ولی امروز حتی با چند تماس با واردکنندگان کاغذ تهران متوجه شدیم فروشندگان حتی نقدی حاضر به فروش کاغذ نمی‌شوند که دیگر فعلا مجبور به کاهش تیراژ و تعداد صفحات نشریه شدیم. در نهایت اندکی به صورت نقدی با قیمت خیلی بالاتراز همیشه چند تن کاغذ تهیه کردیم.»


از سوی دیگر در رویارویی با این بحران و نقش دولت چند گزینه محتمل است. نخست این دیدگاه که کتاب و روزنامه با دیگر کالاهای اقتصادی تفاوت ندارند و بنگاه‌های تولید آنها از همان منطقی پیروی می‌کنند که دیگر بنگاه‌های اقتصادی اداره می‌شوند و کسی که در این زمینه فعالیت و مدیریت می‌کند منطق حاکم بر بازار را پذیرفته است. کمااین‌که در صنعت فولاد وقتی مواد اولیه مانند زغال سنگ و سنگ آهن گران می‌شود، هزینه تولید فولاد هم بالا می‌رود. با این نگاه مدیر یا بنگاه‌دار مطبوعاتی هم باید چاره‌اندیشی کند. یا قیمت کالای نهایی را بالا ببرد یا از ذخیره موجودی خود مصرف کند یا برای ماندن در بازار شکیبایی پیشه کند، یا عرصه را ترک کند یا زیان این روزها را به حساب سودهای احتمالی قبلی و بعدی بگذارد.
در این نگاه روزنامه و کتاب، کالای نهایی تولید شده در یک بنگاه اقتصادی‌اند مانند پفک نمکی. با این تفاوت که پفک نمکی مشتری فراوان‌تری دارد و بابت تولید آن مالیات می‌گیرند و کتاب و نشریه متقاضیان بسیار کمتری دارند و از پرداخت مالیات هم باید معاف باشند. نگاه دوم اما مغایر اولی است. درست است که کاغذ هم یک کالاست اما کالای فرهنگی است و نمی‌توان با منطق صرف اقتصادی و آدام اِسمیتی و اقتصاد آزادی به آن نگریست. کمااین‌که دارو هم یک کالاست ولی دولت تنها نظاره‌گر نیست. با این نگاه دولت باید بابت کاغذ یارانه بپردازد و در این مقطع خاص یارانه فوق‌العاده؛ چنان که برای دارو چنین می‌کند، زیرا نسبت به ارتقای فرهنگی متعهد است و بدون کتاب و نشریه نمی‌توان از توسعه فرهنگی سخن گفت.
نگاه سوم این است که مطبوعات چاپی محکوم به مرگ‌اند و کاغذ گران و ارزان و زودیاب و دیریاب تفاوتی ندارد. پس دولت تماشا کند تا بمیرند و از بین بروند. مردم هم نخوانند و سرشان در گوشی و تلگرام باشد و چشم‌شان به شبکه‌های ماهواره‌ای. همین که صداوسیما بابت تولید برنامه‌های کم‌بیننده سالی هزار میلیارد تومان پول بگیرد، کافی است. چرا مردم باید روزنامه بخوانند و فکر کنند؟ به این ترتیب بحث اعطای پروانه به روزنامه‌نگاران هم به خودی خود منتفی می‌شود، چون وقتی روزنامه‌ای نباشد، دغدغه پروانه و یارانه هم از میان می‌رود.