بازخوانی سناریوی فقر و شکاف طبقاتی، به بهانه بررسی میدانی اوضاع معیشت و زندگی کارگران خطوط اتوبوسرانی شهری

زندگی در ایستگاه رنج
همدلی| رضا نحوی- یکی از مصداق های عینی شکاف طبقاتی را می توان در وضعیت کارگران ایستگاه‌های «بی‌آرتی» مشاهده کرد. کسانی که مرخصی ندارند و اگر هم درخواست مرخصی بدهند باید مرخصی بدون حقوق بگیرند. عیدی و پاداش آخر سال به آنها تعلق نگرفت و دستمزد ثابت روزانه بدون توجه به ماموریت در روزهای تعطیل محاسبه می‌شود.
بخش اول؛ بررسی آماری شکاف طبقاتی
در 10 سال گذشته شکاف طبقاتی آن‌چنان گسترده و عینی شده است که مصداق‌هایش را می توان کوچه به کوچه و محله به محله دید. دیگر این تصور که طبقه مرفه در شمال شهر زندگی می کنند و فرودستان در پایین شهر، انگاره‌ای ساده لوحانه است. برای مثال درست در زیر برج های سر به فلک کشیده شهرک غرب،


بیغوله های دره فرحزادی وجود دارند. یکی دیگر از مصداق های عینی شکاف طبقاتی را می توان در وضعیت کارگران ایستگاه‌های «بی‌آرتی» مشاهده کرد.
بسیاری از کارشناسان معتقدند اگر در دوره
احمدی نژاد با شیوه‌هایی کاملا ساده بر شکاف طبقاتی سرپوش گذاشته می شد و ضریب جینی به شکلی تصنعی و با آمارسازی ها سیری نزولی را در پیش گرفته بود، در دوره روحانی این زخم کهنه پنهان، سر باز کرد و واقعیت خشنش عریان تر از هر زمانی سیرش به شکلی تصاعدی بالا رفت. به نحوی که به گواه گزارش سال گذشته بانک مرکزی ۱۰ درصد بالایی طبقه مرفه ۱۵ برابر نسبت به 10 درصد فرودست ترین طبقه محروم، ثروتمندتر شده‌اند و از این رو شکاف طبقاتی و درآمدی رشدی بی‌سابقه در 10 سال گذشته یافته است.
براساس تعاریف علمی، خط فقر مطلق به آن بخشی از جامعه گفته می‌شود که درآمد آنها کفاف تامین نیازهای ابتدایی زندگی را هم نمی‌دهد. زیر خط فقر مطلق یا به گفته کارشناسان (خط بقا) یعنی اینکه کسانی از ضروریات ابتدایی مانند مسکن، آموزش، درمان و حتی تغذیه روزانه خود محرومند. در ایران سال‌ها است ارقام مربوط به درآمد خط فقر نسبی و نه مطلق اعلام می‌شود و به همین دلیل بیشتر آمارها تخمینی و از این رو غیر قابل بررسی علمی و کارشناسانه هستند. آن‌چه بیشتر کارشناسان و صاحبنظران بر آن صحه می‌گذارند، این است که درآمد کمتر از 2 میلیون و 500 هزار تومان در ماه برای یک خانوار، به معنای زیر خط فقر مطلق بودن است. بر اساس آخرین آمارها و به گفته بسیاری از مسئولان، 13 میلیون نفراز ایرانیان زیر خط فقر مطلق قرار دارند و 25 تا 30 میلیون تن، زیر خط نسبی فقر بسر می برند.
اسف‌بارتر آنکه اگر مرز خط فقر نسبی را 2 میلیون و 500 هزار تومان در ماه در نظر بگیریم، در این صورت به شکلی حدودی 50 درصد خانواده‌های ایرانی زیر خط فقر دسته بندی می‌شوند. این در حالی است که برآورد فریبرز رئیس دانا در گفت وگو با همدلی از خط فقر در کلانشهر‌ها برای یک خانوار سه نفری حدود سه میلیون تومان است. بانک مرکزی در گزارش سال گذشته خود، میانگین درآمد سالانه خانواده‌های ایرانی
(در همان سال ) را 35 میلیون و 258 هزار و 600 تومان اعلام کرد. با این حال، وجه تراژیک ماجرا دقیقا آنجایی است که بر اساس جداول منتشر شده از سوی این عالی ترین نهاد بانکی کشور، حدود 2/67درصد جمعیت کشور درآمدی کمتر از رقم اعلامی داشته اند هرچند بانک مرکزی جداول خود را به نحوی طراحی و منتشر کرده که نمی‌توان به رقمی دقیق و به تبع آن به یک بررسی مبتنی بر آمار رسید اما به شکلی تقریبی و چند درصد این طرف و آن طرف عدد 2/67 درصد به دست می آید. غرض از بیان این موضوع در وهله اول طرح این پرسش است که چرا و چگونه نزدیک به 70 درصد از افراد یک جامعه درآمدشان از پایین ترین رقم اعلامی بانک مرکزی درباره حداقل هزینه سالانه یک خانوار پایین‌تر است؟
آیا نه این است که این واقعیت تلخ زمانی اتفاق
می افتد که اقلیتی در همان جامعه در زمانی کوتاه درآمدی بسیار بالا داشته‌اند؟ اقلیتی که میانگین
درآمدی اش 17درصد بالاتر از میانگین درآمدی را نشان می دهد. این همه در حالی رخ داده که رشد
اقتصاد ی کشور در سال گذشته 7درصد اعلام شده بود اما آن طور که کارشناسان می گویند از آنجایی که نظام توزیعی ثروت‌ و سرمایه به شکلی ناعادلانه عمل کرده خود این امر سبب افزایش شکاف طبقاتی در جامعه شده است. علاوه بر این سیاست‌هایی چون تعدیل ساختاری و کاهش حمایت‌های دولت از بخش‌های ناتوان جامعه هم مزید بر علت شده تا این شکاف امروز چون دره‌ای عمیق خودنمایی کند.
بخش دوم؛ کارگران بی آرتی، راویان عمق مغاک طبقاتی
در این گزارش تلاش شده است، تا پای سخنان کارگران «نادیده‌انگاشته شده» ایستگاه‌های بی.آر.تی بنشینیم، تا روایت آنان، بخشی از مغاک شکاف طبقاتی شهری را بهتر از هر آمار و ارقامی برای‌مان به تصویر بکشد. در گفت‌و‌گو با کارگران ایستگاه‌ها چند مورد ذهنم را به خود مشغول کرد؛ اول اینکه غالب این افراد به اجبار تن به چنین کاری داده‌اند؛ دوم، بسیاری از آنها از شرایط حداقلی قانون کار بی‌اطلاع هستند، -امری که از قضا زمینه سوء استفاده کارفرماها را بیش از پیش میسر ساخته است- و مهم‌ترین مورد قابل تامل آنکه این قشر از کارگران شهری ذیل قانون کار قرار نگرفته‌اند. درواقع در پس ذهن کارفرما یا قانون، «کارگران بی.آر.تی» به مثابه «شهروند -کارگر درجه دو» تعریف می‌شوند. به عبارتی دیگر آنها از اصل وپایه اساسی قانون کار یعنی اصل حمایتی بودن آن بی بهره اند. در حالی‌که تمام کارکنان تحت پوشش قانون کار باید از مزایای عیدی و پاداش پایان سال به تناسب تعداد ماه‌های کارکرد برخوردار شوند، اغلب این قشر از طبقه کارگر از عیدی و پاداش پایان سال گذشته محروم بوده‌اند. وقتی درباره وضعیت شغلی و امنیت کاری با انها وارد گفت و گو می شوم می گویند که تنها حمایت شرکت پیمانکار خصوصی ازآنها، پوشش بیمه‌ای است. هرچند درباره شرایط بیمه کردن کارگرانبی.آر.تی ابهامات زیادی وجود دارد. براساس گفت‌وگوهای صورت گرفته خبرنگار همدلی با کارگران ایستگاه های «بی‌آرتی»، این افراد، فاقد حق گرفتن مرخصی هستند و اگر مرخصی بخواهند باید قید حقوق روزهای مرخصی را بزنند!
ساعت کاری این افراد در سه شیفت ۶ صبح تا ۱۴، ۱۴ تا ۲۲ و ۲۲ تا ۶ صبح تقسیم شده است؛ برای شاغلان یکی از دو شیفت‌ ۶ تا ۱۴ و ۱۴ تا ۲۲، روزانه ۴۰ هزار تومان دستمزد پرداخت می‌شود که با احتساب حضور ۳۰ روزه، ماهیانه یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان دستمزد دریافت می کنند. این‌رقم برای شاغلان ۲۲ تا ۶ صبح روزانه ۵۰ هزار تومان و ماهیانه به شرط حضور ۳۰ روزه یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان است. در حالی که در سال جدید مقرر شد، حدود 20 درصد به دستمزد کارگران مشمول قانون کار اضافه شود، کارفرمایان شرکت‌های خصوصی ترجیحشان این است که همانند سال گذشته روزانه 40 هزارتومان به کارگران بی آرتی دستمزد بدهند!
یک کارگر بی.آر.تی می گوید اغلب ماه‌های سال قبل را دو شیف در دو ایستگاه کار کرده است. او
می گوید در مولوی خانه ای کلنگی گرفته و سه فرزند دارد. «باید پول اجاره را در بیاورم، پول آب و برق و گاز و مهم تر از همه پول غذا برای خانواده ام را... حالا بماند هزینه‌هایی مثل هزینه درمان و... باورتان می شود... در سال جدید هم همین کار را می کنم و دو شیفت و اگر بشود (درحالی که می خندد) سه شیفت کار می کنم! من یادم رفته آخرین بار چه زمانی درمانگاه رفتم؟ از او می پرسم خودش یا خانواده اش بیمار می شوند چه کار می کنند؟ پاسخ می دهد« خود درمانی» و می خندد!
وضعیت بد کارگران ایستگاه های جابه جایی بدن های سرکوب شده به همین جا ختم نمی شود؛ در عین حال که براساس قانون کار برای روزهای تعطیل باید مبلغی به عنوان اضافه‌کار به نیروی شاغل پرداخت شود اما براساس گزارش‌ها، برای این افراد دستمزدی ثابت در نظر گرفته شده است.یک کارمند نهاد جذب کارگران بی.آر.تی می‌گوید: شرایط جذب در تمام خطوط بی.آر.تی یکسان است اما استخدام افراد در دو سامانه توسط ما انجام می شود. از او درباره میزان دستمزد کارگران می پرسم می گوید: دستمزد افراد در شرکت ما روزانه 40هزار تومان است که البته پایه حقوق قانون کار روزانه ۳۲ هزار و ۶۰۰ تومان است. می پرسم آیا در سال جدید حقوق این کارگران افزایش خواهد داشت می گوید: تا‌کنون در این مورد به ما چیزی ابلاغ نشده است. این کارمند شرکت جذب ایستگاه‌ها ادامه می‌دهد: افراد یک هفته پس از جذب تحت پوشش بیمه قرار می‌گیرند و «دستمزد ماهیانه آنها یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان است».
محصور در میان صدا، دود و آهن و بتن
یک جوان حدودا 30 ساله که از کارگران بی آرتی است با ابراز نگرانی از امنیت شغلی‌اش به همدلی
می گوید: وقتی شرکت می‌خواست مرا استخدام کند گفتند به شرط اینکه از آغاز خودم را بیمه کنم و اگر از کارم رضایت داشتند بعدها حدود 90 درصد از پول بیمه را می دهند، جذبم کردند اما حالا پس از گذشت مدت‌ها مبلغی که برای بیمه قولش را به من داده بودند پرداخت نکرده اند.
براساس بررسی های میدانی انجام شده توسط همدلی، بسیاری از کارگران بی.آر.تی با چنین شرایط بیمه ای مواجه‌اند. رحمت می گوید:‌ از طرفی نمی‌توانیم دنبال حق و حقوق بیمه‌ای خود برویم، چرا که با مرخصی ما موافقت نمی‌کنند و درکل اگر بخواهیم مرخصی بگیریم یا مرخصی بدون حقوق می دهند یا با خطر اخراج مواجه می شویم.
بر اساس بررسی‌های انجام شده شرکت‌های کارفرمای کارگران «بی‌آرتی» به شکلی مداوم ایستگاه‌های محل خدمت کارگران را تغییر می دهند. این امر احتمالا برای این است که اگر بازرسی برای شناسایی فرستاده شود هر بار با افراد جدید رو به رو شود.
یک کارگر دیگر می گوید:از شرکت بیمه بارها و بارها برای احراز بیمه ما بازرسانی آمدند ولی
تاکنون بیمه نشده‌ایم. علی اکبر یک پیرمرد کارگر
بی آرتی در این باره می گوید: گرما، سرما، آلودگی، صداهای گوش خراش، برخوردهای تند و خشن مردم و کارفرما، ساعت هایی که به سختی می گذرد، شب هایی ناامن را تحمل می کنیم تا تنها و تنها بیکار نشویم چون دیگر کاری برای انجام دادن نیست....
شب و روز در گذر است. آسمان تیره و روشن می شود... زمستان به سرآمده بهار از راه رسیده با دلسردی و زرد‌رویی.... همچنان «بی‌آرتی‌ها» قطار‌وار از جنوب شهر به سمت شمال و از شرق به غرب و بالعکس در حرکتند. انگار که وظیفه‌شان جابه جایی حجم انبوهی از بدن‌های خسته و رنجور از نقطه ای به نقطه ای دیگر است. در این میان بی خانمان ها سیزیف‌وار شب های سرد زمستان و داغ تابستان شب ها را در بی آرتی ها سپری می کنند؛ وقتی بی.آر.تی به آخرین ایستگاه در شمال شهر می‌رسد با صدای راننده از خواب بیدار می‌شوند و در همان ایستگاه در اتوبوسی دیگر پناه می گیرند تا به جنوب آیند تا کسری‌های خواب هفتگی و شاید ماهانه خود را این‌گونه، اندکی جبران کرده باشند. این عمل تا خود صبح در تکرار است. با‌این‌همه این کارگران ایستگاه های بی. ار.تی یا همان ایستگاه‌های بدن های رنجور و خسته هستند که در سرما و گرما، در شب و روز و محصور میان دود و بتن و آن و صدای گوشخراش ممتد نظاره‌گر ثبت کارت بلیت مسافران هستند.