دستپخت آقازادگی

فیلم فراری به دلیل همزمان شدن نمایشش با اکران سه فیلم مهم سی‌وششمین جشنواره‌ فیلم فجر، در فصل اکران خود به خوبی دیده نشد و این بی‌اقبالی با حواشی زیادی همراه بود. فارغ از حواشی، فیلم فراری اثری مهم و قابل‌توجه در سینمای اجتماعی ایران است. فراری از جابه‌جایی ارزش‌هایی در جامعه ایرانی می‌گوید که در گیر و دار مناسبات امروز کمرنگ شده‌اند؛ از تبدیل شدن ارزش‌های انسان‌های امروز می‌گوید و علاقه‌ عجیب آدم‌ها به برندها. خودرویی به نام «فراری» واسطه‌ای است به‌منظور نمایش تلاش آدم‌های امروزی برای رسیدن به زندگی‌های لوکس و لاکچری. البته ظرافتی که در طراحی این فیلم توسط کارگردان و نویسنده شکل‌گرفته نشان‌دهنده تقابل بین ارزش‌های کهنه و نو در فضایی واقعی و به دور از شعارها و کلیشه‌ها یا از دسترس خارج کردن شخصیت‌هاست. ظاهر فیلم، قصه یک دختر فراری شهرستانی است که در جست‌وجوی یک اتومبیل فراری به تهران آمده ولی در نمایش این مساله ابزارزدگی جوان امروز باقی نمی‌ماند و به خوبی تقابل ارزش‌های دیروز و امروز نشان داده می‌شود. «فراری» فیلم هشدار است. جمله‌ جالبی در فیلم گفته شده که وقتی «حاجی» (با بازی سیامک صفری) به نادر (با بازی محسن تنابنده) می‌گوید این دختر کیست که آوردی؟ نادر جواب می‌دهد این ‌همه گفتی بیرون چه خبر است، بیرون را آوردم اینجا تا خودت ببینی، این همان بیرون است! «فراری» قرار نیست فقط از نمایش تبدیل‌شدن ارزش‌های انسان امروز حرف بزند، بلکه تلاشی است برای این هشدار که جامعه ارزشی امروز باید صریح و بی‌واسطه با واقعیت بیرونی روبه‌رو شود. واضح است که داودنژاد به آنچه در جامعه جریان یافته، اعتراض دارد و این اعتراضش را در قصه پنهان کرده است؛ مانند رزمنده‌ای که در گوشه خانه افتاده و مسئولانی که نیستند و فقط ردپای آقازاده‌هایشان در فیلم هست. فراری قرار نیست نمایشی بر تفریحی باشد که در دهه‌های اخیر به‌شدت در میان پایتخت‌نشینان و سرمایه‌سالاران دیگر شهرهای بزرگ کشور، رواج یافته است. وجه‌تمایز «فراری» با دیگر آثار سینمای ایران، این است که پا را از شهر تهران بیرون گذاشته و تاثیرات فضای مجازی و رسانه‌های جدید در استان‌های دیگر را هم در نظر دارد و دایره‌ آن را به داخل شهرستان‌ها و حتی روستاهایی که فاصله زیادی از پایتخت دارند، می‌کشاند؛ این در حالی است که تاکنون سینمای ما، دایره این تاثیرات را در قشری از تهرانی‌ها و عموما بالاشهرنشین‌ها روایت کرده بود. یکی از وجوه هشداردهنده‌ فیلم این است که بحران‌های فرهنگی و اجتماعی که تا چندی پیش مختص طبقه‌ بورژوای شهری تلقی می‌شد، امروز به عمق خانه‌های روستایی و شهرستان‌ها هم نفوذ کرده است. فیلم از دغدغه‌هایی می‌گوید که هرآن می‌تواند به گل‌درشت‌گویی متهم شود اما ترکیب بازیگران و بازی به جای محسن تنابنده و رنگ‌آمیزی صحنه و قصه باعث شده روایت و دغدغه فیلم واقعی شود. فیلم «فراری»، روی فرهنگ مصرفی و کالایی‌ شدن روابط در پس مناسبات سرمایه‌داری امروز دست گذاشته است. آنچه به شکل پیشرفته‌ای در فیلم مدنظر قرار گرفته، این است که در جامعه‌ای مصرف‌زده مانند جامعه‌ ما، صرفا خود کالای مصرفی نیست که اهمیت دارد بلکه تحت‌تاثیر این مصرف‌گرایی حاد، روابط انسانی و اجتماعی هم به روابط کالایی و ابزاری بدل می‌شوند. انگار انسان‌ها هم برای یکدیگر تبدیل به کالا می‌شوند. در «فراری» شاهد روابط کالایی بین انسان‌ها هستیم. مثلا گلنار چه با آن جوان طلافروش و چه با خود نادر، رابطه‌ای کالایی دارد و اتفاقا همین‌جاست که رابطه‌ غیرکالایی نادر با او برایش بسیار تعجب‌برانگیز است. به همین دلیل چندین‌بار از نادر می‌پرسد تو در عوض کاری که برایم می‌کنی از من چه می‌خواهی و شرطت را بگو! شکل اکران فیلم «فراری» ثابت کرد ساختن این‌گونه فیلم‌ها و پرداختن به چنین ایده‌هایی در جامعه‌ امروز، به نوعی ریسک تبدیل شده است. فیلم «فراری» در تحسین ارزش‌هایی است که کمرنگ شده‌اند یا طی یک دوره متهم به شعارزدگی است؛ ارزش‌هایی که در دهه‌ 60 و اوایل انقلاب به‌عنوان آرمان‌های اجتماعی و ارزش‌های اساسی مردم ایران مطرح بود. «فراری» تمام‌قد قماش نوکیسه‌ای که با کمال پررویی بر بادآورده بودن ثروت‌شان مباهات می‌کنند را به نقد می‌کشد و در جای درستی ایستاده و تحسین دوباره‌ای است بر ارزش‌هایی که همه به نوعی می‌خواهند بگویند «دیگر زمانش گذشته است».