جهان بخش محبی نیا شناسنامه های مظلوم

هرکس که در سرزمینی متولد می‌شود تا زمانی که بار فراق نبسته است و...
تابعیت مطلق کشور دیگری را نپذیرفته باشد از حقوق مسلم و بدیهی بهره مند است که هیچ کس یا نظامی قادر به نادیده گرفتن آن نیست. حق شهروندی، تابعیت، حیات و یا حق برخورداری از وطن، انسان را مستحق بهره‌مندی از همه امکانات، دارایی ها و برخورداری ها می‌کند به همان سان که دیگران صاحب حق اند. مشارکت، مسئولیت و مساوات آیین اشتراک در زندگی اجتماعی است. درواقع عصر حاضر دوران خروج از تنگنای طبقاتی و ایدئولوژی مسلط است. حیات انسان با وجود مشکلات پیچیده ای که بر سر راه است به قدری از شفافیت و استحکام برخوردار است که حتی مهاجرین غیر قانونی را هم نمی توان از حقوق آشکار حیات محروم کرد. طبیعی است هرچقدر انسان ها به صلاحیت های برخورداری وقوف پیدا کنند و واجد آن باشند و مالکیت مادی و معنوی آن ها مصون از تجاوز و تعدی باشد، همبستگی ملی در کشورها و نظام های سیاسی تقویت پیدا خواهد کرد و به اوج تاثیرگذاری خواهد رسید. در ایران با وجود تاریخ غنی برخورداری از فرهنگ و تمدن هنوز قابلیت مذکور به برجستگی و شفافیت نرسیده است و بدون تعارف یکی از علل عدم توسعه در ایران به این امر برمی گردد. خروج میلیون ها هم‌وطن از کشور و پناه بردن به بیگانگان شاید معلول عدم برخورداری از حقوقی است که آنان را عاصی کرده است و نباید به سادگی مورد غمض قرار گیرد. دولت ایران در قبال تک‌تک آنها مسئول است و تحت هیچ بهانه ای مجاز نیست نسبت به سرنوشت کسانی که در این مرز و بوم چشم به جهان گشوده اند و هنوز شناسنامه ی ایرانی دارند بی تفاوت باشد. این حق خدادادی است و انسان قادر به محو آن نیست دولت در ایران هنوز یاد نگرفته است که هم‌وطنان ولی نعمت نظام سیاسی‌اند البته مشکل فقط ایرانیان خارج از کشور نیست، متاسفانه در داخل نیز هم‌وطنان در بعضی از موارد به شدت مورد بی مهری و کم لطفی نهادهای سیاسی و قضایی واقع می شوند. نحوه برخورد با متهم در دادسراها و بازپرسی ها و استفاده افراطی و ابزاری از مجوز نگهداری و حبس در بسیاری از مواقع به امری جهت تخلیه ی اطلاعات و استحکام شیوه های بازجویی برمی گردد. تمدید مستمر قرار بازداشت موقت و عدم تبدیل و فک آن و اعمال محدودیت خشن در تنظیم ملاقات با وابستگان، خود جایگزین شکنجه‌هایی می‌شود که متاسفانه در برهه ای از زمان عمومیت پیدا می کرد. مداخله ضابطین در امر بازپرسی و چه بسا محاکم یکی از آفات آشکاری است که نهاد قضا بایسته و شایسته است خود را از آنها پالایش ببخشد تا انسان ها آنچنان که قادر مطلق اراده کرده است به حیات خویشتن شکل دهند البته ایجاد نظم و انظباط متکی بر قانون امری مبرهن و مورد توافق شریعت و قانون است. اکنون که در میان ملل جهان، دولت و ملت های متنوعی برای رسیدن به اهداف اجتماعی و انسانی تلاش می کنند باید توجه داشته باشیم سهل انگاری در تامین حقوق مردم خود از بزرگترین گناهان و جفایی است که هرگز بخشوده نمی شود. قاطعیت و استحکام برای احیای حقوق مردم بدون شک با لجبازی تفاوت دارد. با لجاجت نمی شود مردم را به سعادت رساند کمااینکه تاکید بر حقوق مردم و مدارای با آنها به مفهوم و منزله ی شلختگی و بی تفاوتی و غرق در نسبیت نیست. تعریف حقوق مصرح مردم و تاکید و تلاش نظام جهت تامین آن بنیان امنیت ملی و هویت جمعی را محکم تر می کند. عدم اعتنا به حقوق انسان هاست که بزرگترین بلای قرن حاضر یعنی آوارگی و بی پناهی را رقم زده است از قضا بزرگترین مصیبت حال حاضر بشریت آوارگی است که انسان را به دره های وحشتناک فقر، بیکاری، اعتیاد، جرم و جنایت، سرقت و فحشا می کشاند. ریشه آوارگی در عدم برخورداری انسان از حق حیاتی است که به آن نرسیده است یا انسان را از آن محروم کرده اند. بخشی از فلسفه وجودی بعثت برانگیختگی است. سوق دادن انسان به آشنایی با قلم، نوشتار و خروج از زندگی غریزی و رسیدن به قله‌های آگاهی است. نفی تمامی الهه ها و پاک کردن هیبت جامعه و فرد از شرک است. انسان‌ها با اختیاری که خداوند بزرگ در اختیار آنها گذاشته است می‌توانند بمانند یا برهند. حق آنها است، حق را محترم بشمرید.