امید برای زندگی دوباره بلوط ها

مهتاب جودکی – شهروند| جنگل‌های زاگرس از هر سو تحت‌فشارند؛ خشکسالی رمق از درختان گرفته، جاده‌سازان جنگل‌ها را شکافته‌اند، قاچاقچیان چوب یک‌سو را می‌تراشند و سوسک‌های چوبخوار از سوی دیگر ریشه درختان را می‌جوند. زاگرس را با بلوط‌هایش می‌شناسند؛ با بلوط‌هایی که ده‌ها بلا سهمی از آنها برای خود گرفته: معدنکاران و دامداران به نمایندگی از انسان‌ها و طبیعت با کاهش بارش، گردوغبار، آفت و تغییر اقلیم. این دردها در سال‌های اخیر به قوت خود باقی بوده و چنان کرده که جنگل‌های زاگرس که وسعتی چهاربرابر جنگل‌های هیرکانی در شمال کشور دارند تا به امروز یک‌میلیون هکتار کوچکتر شده‌اند. از اواخر دهه 80 اما یک درد دیگر هم اضافه شد: بلوط‌ها خشک شدند و کم‌کم جنگل‌های هفت استان به بیماری و آفت دچار شدند: بیماری که سوسک چوبخوار با خود آورد و قارچ زغالی. فریبرز غیبی، مدیرکل دفتر جنگل‌های خارج از شمال در سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری می‌گوید 50 عامل مختلف جنگل‌های بلوط را به این وضع کشاندند اما با این همه جنگل‌ها خودشان را نجات داده‌اند: «آنها مقاوم‌تر شده‌اند، خود را با محیط وفق داده‌اند، پس باز هم احیا خواهند شد.» او در گفت‌وگو با «شهروند» از ماجرای این بیماری می‌گوید و با شاهد گرفتن بلوط‌هایی که برای فرار از این بلایا به ارتفاعات کوچ کرده‌اند، نوید می‌دهد که با وجود آلوده بودن یک‌میلیون و 400‌هزار هکتار از جنگل‌ها به سوسک‌های چوبخوار و آفت قارچ زغالی و باکتری، می‌توان از پایه‌های مقاوم بازمانده از 5‌هزار و 500‌سال پیش، بذرهای سالم را رشد داد.
  آقای غیبی، ماجرای آفت و خشکیدن جنگل‌های زاگرس مدت‌هاست مطرح است اما اخیرا این آمار داده شده که نیمی از درختان بلوط قارچ زغالی دارند و درحال خشک‌شدن هستند. با این آمار چه سرنوشتی برای زاگرس درحال رقم خوردن است؟
اینکه گفته شده نیمی از درختان زاگرس بیماری قارچ زغالی دارند، چندان دقیق نیست. براساس آخرین آمار سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری، یک‌سوم جنگل‌ها به خشکیدگی دچارند؛ یعنی یک‌میلیون و 430‌هزار هکتار از جنگل‌ها یا در مرحله خشکیدگی قرار دارند یا در اثر عوامل مختلف مثل ریزگرد، خشکسالی، تغییر اقلیم، گرم‌شدن هوا، کاهش بارندگی و فعالیت‌های عمرانی به خشکیدگی دچار شده‌اند. این مسائل دست به دست هم داده و توان اکولوژیکی جنگل‌های ما را کاهش داده و درنهایت آفات و امراض هم وارد گود شده‌اند.
  نخستین گزارش‌ها درباره خشکیدگی به چه زمانی برمی‌گردد؟


تاریخ نخستین خشکیدگی در زاگرس به‌ سال 1387 برمی‌گردد. آن زمان نخستین گزارشات در این‌باره از دو استان ایلام و دشت برمِ شیراز در فارس به ما داده شد. گفتند که درختان بلوط درحال خشکیدنند و عوامل آن مشخص نیست. ادارات کل از سازمان جنگل‌ها به‌عنوان متولی درخواست کرد که کارشناسی به مناطق جنگلی اعزام شود و دراین‌باره تحقیق کند. بلافاصله پس از این درخواست کارشناسان سازمان بررسی کردند و با مشاوران و استادان بنامی در موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور، دانشگاه آزاد، دانشگاه تهران و دفاتر تخصصی سازمان همکاری را آغاز کردند و کارگروه خاصی در سازمان جنگل‌ها تشکیل دادیم و پس از بازدیدی که از مناطق شد دستورالعملی را برای پیشگیری و کنترل بیماری به اداره کل ابلاغ کردیم. براساس آنچه استادان و مشاوران تشخیص دادند، آن‌جا سوسک چوبخوار شناسایی شد؛ این سوسک تنه درختان را سوراخ می‌کرد و بعد از
ضعیف شدن درخت، قارچ زغالی که گونه‌ای همزیست بوده و در اکوسیستم جنگل موجود است، طغیان می‌کرد و درنهایت باعث خشکیدگی کامل درخت می‌شد.
  در گزارش‌های اولیه سطح آلودگی چقدر اعلام شد؟
بر اساس اعلام اداره‌کل ایلام اکثر جنگل‌های بلوط استان به آفت و بیماری آغشته شدند.
  و کم‌کم در استان‌های دیگر هم شیوع پیدا کرد. در کل چند استان آلوده به آفت شد؟
بعد از آن استان‌های زاگرسی دیگر مثل کرمانشاه و لرستان اعلام آلوده شدن کردند. مطابق این روند هفت استان اعلام کردند که این بیماری در زاگرس شیوع پیدا کرده است و متاسفانه کردستان هم‌سال گذشته به این استان‌ها اضافه شد. حتی در استان همدان که قسمت بسیار محدودی از جنگل‌های بلوط را در خود دارد (مثل سیاه دره) آثار و شواهدی از بیماری و خشکیدگی بلوط مشاهده شده است.
با توجه به این‌که خشکسالی بروز پیدا کرد و ادامه داشت، استان‌های زاگرسی دیگری که شاید پیش از این دقت نکرده بودند، یک‌دفعه متوجه رشد این بیماری در جنگل‌ها شدند و اعلام کردند که بلوط‌هایشان خشک شده‌اند؛ مثل چهارمحال‌و‌بختیاری، کهگیلویه و بویر احمد، شمال خوزستان ایذه ، باغملک و همچنین قسمتی از کردستان که خودم در بازدیدی نخستین گزارش را درباره آن دادم؛ در منطقه بانه و مریوان.
  سازمان جنگل‌ها برای حل مسأله چه کاری کرد؟
بعد از آن راهکارهایی پیشنهاد کردیم و دستورالعمل کنترل و مبارزه با خشکیدگی اعلام شد. ازجمله این‌که درختانی که به بیشتر از 50‌درصد خشکیدگی دچار بودند را از محل حذف کردیم و در همانجا سوزانده و تبدیل به زغال شدند تا این بیماری شیوع پیدا نکند.
از سوی دیگر با توجه به این‌که یکی از عوامل بروز این بیماری، کاهش بارندگی است، یکی از راهکارهای ما این بود که اطراف درختان و داخل سیستم جنگلی، هلالی‌ها و راه آب‌هایی ایجاد کردیم که آب پای درختان بیاید تا در زمان بارندگی بیشترین حجم نفوذ اتفاق بیفتد و روان آب‌ها بتوانند جذب شوند.
سال گذشته هم خود بنده 10‌درصد از اعتبارات خارج از شمال را فقط برای مدیریت خشکیدگی جنگل‌ها لحاظ کردم که توسط استان‌ها به کار گرفته شد. درحال حاضر سازمان جنگل‌ها‌ درصدی از اعتبارات بخش جنگل را برای کنترل این بیماری و مبارزه با آن و کمک به اکوسیستم جنگلی و افزایش توان آن اختصاص داده و این کار با کمک جوامع محلی درحال انجام است.
  چطور از جوامع محلی کمک گرفتید؟
اتفاقا در این مورد از درختانی که باقی مانده و مقاوم بودند بذر گرفتیم، تولید نهال کردیم و در همان عرصه‌ها با کمک جوامع محلی و مشارکت مردم احیا کردیم. بذر دادیم و خود جوامع محلی نهال تولید کردند و دوباره از آنها نهال خریداری کردیم و خودشان هم در عرصه‌های جنگلی ما کاشته شدند. علاوه بر این پروژه‌ای بین‌المللی با فائو (سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد) را برای توانمندسازی جوامع محلی انجام دادیم که‌سال پیش به اتمام رسید و فعالیت در راستای این پروژه برای مدیریت پایدار جوامع جنگلی منجر به صدور دستورالعملی شد که در شورای جنگل درحال بررسی است. درباره این همکاری با فائو دو استان ایلام و فارس به صورت پایلوت در نظر گرفته شدند. در طول این پروژه کارشناسان ارشد فائو از مناطق جنگلی و این فعالیت‌ها بازدید کردند و نشست‌هایی با مراکز تحقیقاتی، دانشگاهی و سازمان جنگل‌ها انجام شد و همکاری‌هایی صورت گرفت تا درنهایت یک دستورالعمل فنی صادر شود که اکنون در مراحل انتهایی است و به‌زودی برای اجرا به تمام استان‌ها ابلاغ خواهد شد تا بتوانیم راهکار مناسبی برای حل مشکل جنگل‌های بلوط فراهم کنیم.
  درباره مقابله با بیماری با مراکز پژوهشی هم همکاری دارید؟
در این‌باره در ابتدای ‌سال 87 و بعد از آن در دهه 90 به مراکز تحقیقاتی‌مان پروژه‌های مختلفی را سفارش دادیم تا عوامل بیماری و خشکیدگی را شناسایی کنند و راهکارهایی که می‌توان برای کنترل این بیماری در نظر گرفت را پیشنهاد دهند. در این راستا با همکاری موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور  10پروژه سفارش دادیم و قرارداد بستیم. با موسسه بیوتکنولوژی کشاورزی کرج قرارداد بستیم تا ژن مقاوم را شناسایی کنند. به پژوهشکده آب و خاک سفارش دادیم تا در بحث پایش و ارزیابی و کنترل این بیماری همکاری داشته باشند و مناطق مختلف را به سازمان جنگل‌ها معرفی کنند. همچنین از مراکز دانشگاه‌ها برای مدیریت پایدار جنگل‌های خارج از شمال و مخصوصا جنگل‌های زاگرسی کمک می‌گیریم.
  الان چه سطحی از وسعت جنگل‌های زاگرس بیمار شده؟
آماری وجود دارد که می‌گوید؛ به‌طور کلی 6‌میلیون هکتار جنگل بلوط داریم اما براساس آمار نهایی که سازمان جنگل‌ها اعمال کرده، چیزی در حدود 5‌میلیون و 430‌هزار هکتار جنگل‌های بلوط داریم که با توجه به میزان سطح اعلام‌شده از سوی اداره‌ها، به‌طور تقریبی یک‌میلیون و 80‌هزار هکتار و طبق آماری که دفتر مهندسی سازمان جنگل‌ها تأیید کرده، حدود یک‌میلیون و 400‌هزار هکتار از سطح زاگرس به سوسک‌های چوبخوار، آفت قارچ زغالی و یک نوع باکتری که در خشکیدگی نقش دارد، آلوده شده است.
  چه عاملی سوسک‌های چوبخوار و قارچ زغالی را به زاگرس کشانده؟
مسأله‌ای که وجود دارد این است که باید بدانیم علاوه بر این بیماری و آفات، بسیاری از امراض در اکوسیستم‌های جنگلی داریم که با برهم‌خوردن تعادل اکولوژیکی امکان بروز پیدا می‌کنند. آفات به صورت خاموش در اکوسیستم زاگرس آماده‌اند و ما هوشیاریم و مدام آنها را ارزیابی می‌کنیم. آفات و امراض در اکوسیستم جنگل همزیستی دارند و هر زمان که تعادل اکولوژیکی جنگل به هم می‌خورد، مهاجم می‌شوند و به صورت مریضی درمی‌آیند. این درحالی است که خودشان در این بستر زندگی می‌کنند.
  اصلی‌ترین مسأله‌ای که تعادل اکوسیستم را بر هم ریخته، چیست؟
وقتی که دام بی‌رویه در جنگل‌ها چرا می‌کند و وقتی کارآفرینی در زاگرس به دامداری خلاصه می‌شود، به اکوسیستم فشار وارد می‌شود. دام مازاد به جنگل اجازه تجدید حیات نمی‌دهد و جنگل پیر می‌شود. شاخه‌های کهن با ریشه‌های کهنسال نیاز به جوان‌شدن دارد اما دام اجازه سبزشدن به بذر نمی‌دهد، اما این تمام ماجرا نیست. وقتی زراعت دیم در جنگل زاگرسی اتفاق می‌افتد، تعادل بر هم می‌خورد. شاید بالغ بر 50 عامل حال‌وروز جنگل‌های زاگرس را به این‌ روز انداخته: ریزگرد، کاهش بارندگی، افزایش دما، چرای دام، زراعت دیم، آتش‌سوزی، پروژه‌های آب‌بندی، سدسازی، جاده‌های جنگلی که بدون مطالعه در زاگرس ساخته می‌شود، معادنی که مدام فعالند و تمامی اینها می‌توانند بر این مسأله تاثیرگذار باشند. بنابراین برای این جنگل باید برنامه‌ای بدهیم که سرانجامش برقراری تعادل بین توان اکولوژیک و ظرفیت بهره‌برداری باشد؛ هرگاه از این تعادل خارج شویم، زاگرس دچار آسیب می‌شود. ما به دنبال این هستیم که با کمک جوامع محلی و بین‌المللی و تمام دست‌اندرکاران مرتبط این تعادل را برقرار کنیم و زاگرس را به یک پایداری برسانیم تا در مقابل این ناملایمات طبیعی که انسان هم در آن نقش داشته، آن را مقاوم کنیم.
  اخیرا درباره خشکیدگی بلوط‌ها به علت گردوغبار زیاد صحبت می‌شود. چقدر این موضوع قابل اتکاست؟
 ما نمی‌توانیم بگوییم که یک عامل یا دو عامل باعث خشکیدگی جنگل‌های بلوط است. ابتدا باید گفت که این امراض تنها محدود به بلوط نیست و بلکه زوال کل اکوسیستم جنگلی را به دنبال دارد. به این دلیل از بلوط حرف می‌زنیم که این‌گونه به لحاظ آماری بیشترین تعداد را در پایه‌های زاگرس دارد. در این‌باره هم مجموعه‌ای از عوامل مختلف باعث این عارضه شده است. یعنی تک‌تک عوامل یادشده می‌توانند در قالب یک مجموعه تاثیرگذار باشند. این درحالی است که بسیاری از پایان‌نامه‌ها روی موضوع تأثیر گردوغبار بر سرعت‌بخشیدن به خشکیدگی مانور داده‌اند که براساس آنها وقتی غلظت ریزگرد بیش از حد مجاز باشد، روزنه‌های برگ را می‌بندد. با این‌که با کاهش پیداکردن فتوسنتر و متوقف شدن آن، درخت ضعیف می‌شود و زمینه بروز بیماری را تقویت می‌کند، این یک چرخه است.
  و چطور می‌شود زاگرس را از این خشکیدگی رها کرد؟
به امید خدا اگر وضع بارندگی مناسب باشد، این آفات و امراض قطعا کنترل خواهند شد. علاوه بر این اکوسیستم جنگلی، می‌تواند خودش را بازسازی کند و ما می‌توانیم به‌عنوان یک آلترناتیو به احیا و بازسازی این اکوسیستم کمک کنیم.
  مثل مقاومتی که باعث شده بلوط‌ها به ارتفاعات بالاتر کوچ و در آن‌جا خودشان را از بخشی از عوامل تهدید دور کنند؟
بله. خوشبختانه این مقاومت را در طول سنوات گذشته در تاریخ زاگرس می‌توان دید. جنگل‌های بلوط با قدمتی به قدر 5500‌سال بارها دچار خشکیدگی شده‌اند و بارها شرایط محیطی مختلف را تجربه کرده‌اند و قطعا این پایه‌هایی که ما حالا می‌بینیم، باقیمانده همان پایه‌هایی است که در طول سالیان مقاوم شدند. ما در زاگرس بسیاری از پایه‌ها را می‌بینیم که هیچ اثری از بیماری و خشکیدگی در خود ندارند و مشخص است که اینها ساختار ژنتیکی‌شان مقاوم است.
  یعنی با این روند می‌توان به زندگی بلوط‌ها که در تمام این سال‌ها مدام از زوال آنها صحبت می‌شود، امیدوار بود؟
درحال حاضر برای احیای جنگل‌ها در زاگرس از همین پایه‌های مقاومی که در طول سالیان هماهنگ و مقاوم به خشکیدگی شده‌اند، استفاده می‌کنیم. بنابراین علاوه بر این‌که کاری کنیم که جلوی روند خشکیدگی را بگیریم و احیا و بازسازی‌شان کنیم، این نوید را به همه می‌دهیم که پایه‌های مقاومی از بلوط وجود دارد که می‌توان از آنها بذر گرفت و دوباره این اکوسیستم را احیا کرد. جنگل بلوط نخواهد مرد، چون مقاومت دارد و خودش را با شرایط محیطی مختلف سازگار می‌کند.
  معمولا صحبت از جنگل‌های هیرکانی شمال زاگرس است و کمتر از سوی سازمان جنگل‌ها از زاگرس می‌شنویم. پروژه‌های پرسروصدایی در هیرکانی اجرا می‌شود و با وجود انتقاداتی که به اجرای پروژه‌ها وجود دارد، انتقاداتی درباره بی‌توجهی به جنگل‌های خارج از شمال مطرح است. آیا جنگل‌های زاگرس در درجه دوم اهمیت دارند؟
این‌طور نیست. زاگرس به‌عنوان یکی از مهمترین جنگل‌های کشور و بزرگترین ناحیه رویشی جنگلی کشور که بیشترین تولید آب را در کشور دارد، برای سرزمین ما یک اکوسیستم حیاتی است. در دامن این جنگل‌ها بیشترین دام و بیشترین عشایر حضور دارند و علاوه بر این، 40‌درصد آب کشور از این ناحیه تأمین می‌شود به‌طوری که 7 رودخانه از 9 رودخانه بزرگ کشور در زاگرس جریان دارند. بنابراین اگر بگوییم حیات کشور به زاگرس بستگی دارد، بی‌ربط نگفته‌ایم.   یک میلیون و 430 هزار هکتار از جنگل‌های زاگرس یا در مرحله خشکیدگی قرار دارند یا دچار خشکیدگی شده اند
  بسیاری از امراض در اکوسیستم‌های جنگلی با برهم ریختن تعادل اکولوژیکی بروز پیدا می کند
  اگر بارندگی مناسب باشد آفات و امراض کنترل خواهند شد و اکوسیستم می تواند خودش را بازسازی کند
  جنگل های زاگرس که 5500 سال قدمت دارند، در طول این سالیان بارها دچار خشکیدگی شده و خود را احیا کرده‌اند
  بسیاری از پایه های جنگلی زاگرس هیچ اثری از بیماری و خشکیدگی در خود ندارند و مشخص است که ساختار ژنتیکی‌شان مقاوم است
  در احیای جنگل‌های زاگرس از پایه‌های مقاومی که در طول سالیان با محیط سازگار شده و به خشکیدگی مقاوم شده اند استفاده می‌کنیم
  نوید می دهیم که می توان از پایه های مقاوم بلوط بذر گرفت و دوباره این اکوسیستم را احیا کرد
  جنگل بلوط نمی‌میرد چون مقاومت دارد و می‌تواند خود را با شرایط محیطی مختلف سازگار کند
  سال گذشته 10 درصد از اعتبارات جنگل‌های خارج از شمال برای مدیریت خشکیدگی جنگل ها لحاظ شد
  از حدود 5 میلیون و 430 هزار هکتار جنگل های بلوط یک میلیون و 400 هزار هکتار به سوسک های چوبخوار و آفت قارچ زغالی و یک نوع باکتری آلوده است که همگی در خشکیدگی بلوط‌ها نقش دارند