روزنامه شهروند
1397/01/22
مرخصی برای حضور در هلال
سُمیرا زمانی | پایگاه امدادونجات جادهای سلفچگان حسابی میان مسافران و توریستهای خارجی معروف است. مسافران زیادی تا به حال به آنجا مراجعه و خدمات دریافت کردهاند. توریستهای زیادی شب را مهمان حیاطش بوده و چادرشان را آنجا برپا کردهاند و درنهایت برایشان در دفترچه خاطرات پایگاه یادگاری نوشتهاند. پنج نفرند و همراه و یاور مردم. حمید سهیلی، سعید رضایی، بابک کاوندی، امیرحسین محمودیانی و محمد سلمانی امدادگران حاضر در شیفت کاری پایگاه سلفچگان هستند که از سال 89 راهاندازی شده است. مانند تمام پایگاههای امدادونجات جمعیت هلالاحمر راننده و سه نجاتگر در شیفتهای 48 ساعته خدمت میکنند. هیچکدام برایشان مهم نیست که این کار مزدی ندارد و تنها به عشق جمعیت کارشان را انجام میدهند. گزارش زیر حاصل یک گپ کوتاه در آخرین روز سال 96 است.نگاه توریستها به جمعیت هلالاحمر
خیلی مثبت است
حمید سهیلی نیروی کادری پایگاه و راننده نجاتگر در رابطه با بیشترین حوادثی که برای امدادونجات اعزام میشوند، میگوید: موارد مشخص نیست، بیشتر تصادفات است، بعضی موارد رهاسازی نیاز دارند. بعضی مواقع تماس میگیرند و به صحنه اعزام میشویم و خوشبختانه اتفاق خاصی نیفتاده است. اینطور نیست که همیشه یکسان باشد. زمانی در یک شیفت 48 ساعته به چند ماموریت اعزام میشویم و یک زمان در دو شیفت حتی یک تصادف هم نداریم.
او ادامه میدهد: اینجا موردی که خیلی مشاهده میشود، مراجعه توریستها به پایگاه است. همیشه خودشان میآیند و درخواست اسکان دارند. ما هماهنگی انجام میدهیم. از پاسپورتشان عکس میاندازیم و برای حراست ارسال میکنیم، اجازه که صادر شد، اسکان داده میشوند. نهایت کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که از آنها یک پذیرایی مختصر کنیم و اسکان داده شوند.
او در رابطه با دلیل اینکه این پایگاه این اندازه مراجعهکننده توریست دارد، میگوید: بیشتر توریستهایی هستند که با دوچرخه به سمت اصفهان میروند و شب را در پایگاه ما استراحت میکنند. نگاهشان هم به جمعیت هلالاحمر ایران مثبت است. خیلی راضی هستند، وقتی دارند میروند دفتر یادمان ما را پرمیکنند و در یادداشتهایشان جز رضایت چیزی نیست.
خدمات نوروزی میان مردم
خیلی بازخورد خوبی دارد
سعید رضایی نیروی داوطلب جمعیت هلالاحمر است، کاردانی کامپیوتر دارد و از سال 85 با گذراندن دورههای کمکهای اولیه کارش را بهعنوان یک نیروی داوطلب آغاز کرده است. او در رابطه با برخورد خانوادهاش برای این حضور بیمزد و منت میگوید: من از دوران دانشجویی وارد جمعیت شدهام و با توجه به آگاهیای که نسبت به جمعیت در خانوادهام وجود داشت، همیشه برخورد مثبتی نسبت به این داستان وجود داشت.
او اهل قم است و اعتقاد دارد آشنایی مردم با جمعیت هلالاحمر نسبت به چند سال پیش خیلی بهتر شده است: در سطح شهر، ما را که میبینند سوالشان این است که میتوانند عضو شوند و آموزش ببینند، حتی در مانورهای زلزله در مدارس، بچهها آشنایی خوبی با جمعیت دارند. ما هم همیشه تلاش میکنیم مردم را با جمعیت هلالاحمر آشنا کنیم و اینکه برای حضور در جمعیت تشویق شوند.
او در رابطه با برخورد مردم عادی با امدادگران میگوید: زمانهایی که خدمت شکل خاصی نسبت به روزهای عادی دارد، واکنشها هم بیشتر است، مثلا خدمات نوروزی میان مردم خیلی بازخورد خوبی دارد. همیشه برخوردشان خیلی خوب است و دایم از ما تشکر میکنند که از تعطیلات و خانوادهمان زدهایم تا بتوانیم به آنها خدمت کنیم.
مسألهای بهعنوان کسب درآمد یا پول
در امدادگری مطرح نیست
بابک کاوندی، مهندسی معماری خوانده است و اکنون هم در یک دفتر مهندسی مشغول به کار است. او از دوران کودکی با دیدن اخبار مربوط به جمعیت هلالاحمر نسبت به این نهاد نگاه ویژهای داشته، اما اطلاعات دقیقی نداشته که پایگاههایی وجود دارند که در زمان حوادث، امدادگران از آنجا به محل حادثه برای کمکرسانی اعزام میشوند، تا اینکه وارد جمعیت شده و دورههای مختلف را گذرانده و امدادگر جمعیت شده است. او میگوید: اصلا مسألهای بهعنوان کسب درآمد یا پول در امدادگری مطرح نیست. همه ما در جای دیگری کار میکنیم و درآمد داریم و حتی برای حضور در شیفتها از محل کار خودمان مرخصی میگیریم. فقط به خاطر علاقهای که داریم این کار را انجام میدهیم. بین بچههای ما حتی کسی وجود دارد که تاجر است، به این معنا که هیچ نیاز مالیای ندارد و تنها به دلیل علاقهای که دارد، در جمعیت هلالاحمر مشغول به کار شده و به دنبال این است که به مردم خدمت کند. او میخندد و از برخورد خانواده و نزدیکانش و از اینکه خیلی مواقع شده چون هنگام سال تحویل یا مناسبتهای دیگر کنار خانواده نیست، شکایت داشتهاند، میگوید: اما این علاقهای است که دارم، فعلا هم که دوران مجردی است، شاید وقتی زن بگیرم، حداقل موقع سال تحویل خانه بمانم و شیفت نباشم.
جذابیت این کار
برایم نجات دادن جان آدمهاست
امیرحسین محمودیانی 20سال دارد و 3سال است که عضو داوطلب جمعیت هلالاحمر شده است. او دانشجوی برق است. جذابیت این کار برای او نجات دادن جان آدمها بوده و اینکه میتواند یک زندگی را نجات دهد و خودش هم هیچ منفعتی در این کار ندارد. او در جواب اینکه فکر میکند بعد از تمام شدن درسش و داشتن کار ثابت باز هم امدادگر خواهد ماند، میگوید: به جمعیت هلالاحمر پایبند هستم و همیشه در هر شرایطی میمانم.
توریستها خیلی به جمعیت هلالاحمر اعتماد دارند
محمد سلمانی 23سال دارد، درسش تازه تمام شده، دامپزشکی خوانده، دکترای حرفهای هم قبول شده است و دفترچهاش را برای رفتن به خدمت پست کرده است. او اصلا نمیدانسته جمعیت هلالاحمر چیست تا اینکه یکی از دوستانش جمعیت را به او معرفی کرده است. چهارسال پیش دوستش که خودش امدادگر بوده برای آمدن تشویقش کرده، دورهها را گذرانده و امدادگری برایش شروع شده است. کارش را که شروع کرده، دیده چقدر این کار را دوست دارد و برایش هیجانانگیز است. حرف از مهمانان توریست پایگاه که میشود، میگوید: اینجا توریست زیاد میآید، خیلی از آنها اصلا میشناسند و شنیدهاند که اگر به سمت قم رفتید، حتما به پایگاه سلفچگان بروید. همه آنها برایم جذاب هستند. وقتی کسی از استرالیا با دوچرخه راه افتاده و به ایران آمده، قطعا آدم جالبی است. یک بار مامور نیروی انتظامی به پایگاه آمده و از آنها خواسته بود به آنجا بروند، اما آنها آرم جمعیت هلالاحمر را دیده بودند و میگفتند اینجا برای ما امنیت دارد. در حیاط ما زیر پرچم چادر میزنند و ما هم همیشه تا جایی که میتوانیم به آنها کمک میکنیم، البته توریستها خیلی به جمعیت هلالاحمر اعتماد دارند.
سایر اخبار این روزنامه
صورت سازان
سکوت یک صدای خاص
دلار مبهوت
زندگانی دشوار نویسنده مهاجر
مرخصی برای حضور در هلال
پشت پرده «مردان آهنین»
خادم با منت برگشت!
اسناد انحراف جنسی ترامپ در دستان اف.بی.آی
فرزند فرخنده جنگ
صفحه شهرونگ
آیا دلار هنر و سینما را خواهد لرزاند؟
قاتل اهورا اعدام شد
راهنمای کامل خرید صندلی بچه در خودرو
انتخاب سرپرست با حاشیه املاک نجومی
دلار و احتیاط های آینده
تسلیت
تسلیت