بي‌احترامي به ورزش بانوان بي‌احترامي به ورزش ايران

اتفاق تلخي که براي تيم بسکتبال بانوان نفت آبادان رخ داد، شأن ورزش ايران و حتي شأن زن ايراني را زير سؤال برد. دختران بسکتباليست با هزار و يک اميد جواز حضور در رقابت‌هاي غرب آسيا را به دست آوردند و گمان مي‌کردند مديران وزارتخانه از آنها نيز همچون تيم مردان حمايت مي‌کنند، بي‌خبر از اينکه صدور برخي مجوزها در آخرين لحظه به مشکل مي‌خورد؛ مشکلي که دامن تيم دختران نفت را گرفت و بسکتبال بانوان را مضحکه خاص و عام کرد. بايد ديد کدام مدير يا مديران مسبب اين شدند که تمام اعضاي تيم نفت ساعت‌ها در فرودگاه منتظر بمانند و در حالي که کارت پرواز دريافت کرده بودند با نااميدي هرچه تمام به خانه‌هايشان بازگردند. گويا مسئولان يادشان رفته که براي گرفتن مجوز حضور بانوان مسلمان در ميادين بين‌المللي چه پروسه سختي پشت سر گذاشته شد!
باور اينکه ورزش بانوان رشد چشمگيري داشته و اين قشر سختکوش و زحمتکش با کمترين امکانات بهترين نتايج را مي‌گيرند، هنوز براي بسياري قابل هضم و باور نيست تا جايي که با سوءمديريت، کاهش امکانات و حتي بي‌احترامي به آنها سعي در متوقف کردن بانوان دارند. غافل از اينکه زنان اين مرز و بوم با تکيه بر باورها و با تلاشي خستگي‌ناپذير قله‌هاي افتخار را مي‌پيمايند و از اعتبار ورزش کشورمان دفاع مي‌کنند، آن زمان است كه همه مديراني که کوچک‌ترين اعتقادي به ورزش بانوان ندارند خود را عامل موفقيت معرفي مي‌کنند.
درست است که در نهايت با فشار رسانه‌ها و فضاي مجازي اين تيم به رقابت‌هاي غرب آسيا اعزام شد، اما آب ريخته جمع شدني نيست. چطور مي‌توان انگيزه از دست رفته را به تيم دختران بازگرداند تا آنها بتوانند عملکرد واقعي خود را در اين بازي‌ها به نمايش بگذارند، ضمن اينکه رفتار مديران نفت به منزله تحقير اين تيم و همچنين ورزش بانوان تلقي مي‌شود و مهر تأييد ديگري بر بي‌تفاوتي آقايان به ورزش بانوان است! از همه بدتر اينکه متأسفانه اينگونه رفتارها تنها به بسکتبال ختم نمي‌شود و ساير رشته‌ها نيز از تبعيض‌هاي جنسيتي در امان نخواهند بود. گزارشگر صداوسيما وقتي از دختران نوجوان فوتبال در خصوص لباس‌هايشان سؤال مي‌کند، پاسخ‌هاي آنها تعجب‌آور و ناراحت‌کننده است: «لباس‌هايمان را پس از هر بازي مي‌گيرند و به بازيکني ديگر مي‌دهند!»
متأسفانه در فوتبالي که گردش مالي‌اش ميلياردها تومان است و هيچ بحران اقتصادي بر آن تأثير نمي‌گذارد، يک دست لباس فوتبال براي دختران فعال در اين رشته پيدا نمي‌شود که به آنها بدهند و از آنها پس نگيرند. با هر تفکري که به اين قضيه بنگريم باز هم پذيرفتني نيست که فدراسيون فوتبال توانايي خريد لباس براي تيم‌هاي بانوان را نداشته باشد. فدراسيوني که براي خريد لباس تيم‌هاي مردان با برندهاي بنجل خارجي مذاکره مي‌کند و قرارداد مي‌بندد، قطعاً توانايي تهيه لباس دختران را نيز دارد، اما مشکل اصلي اينجاست که ورزش زنان اهميتي براي آنها ندارد و شايد به همين خاطر است که از خرج کردن همان بودجه اندک نيز صرف‌نظر مي‌کنند.
بخواهيم يا نخواهيم، خوشحال باشيم يا ناراحت، بايد پذيرفت که ورزش زنان پابه‌پاي مردان پيش مي‌رود و در رشته‌هاي مختلف مي‌درخشد. نگاه جامعه نسبت به اين بحث مهم تغيير کرده و انتظارات هم از آنها بالا رفته است. با وجود اين، تفکر مديران بالادست بدون تغيير باقي مانده و به‌رغم شعارهايي که سر مي‌دهند، اما قدمي در جهت کمک به بانوان برداشته نمي‌شود. به عنوان مثال رقابت‌هاي غرب آسيا بهترين فرصت براي بسکتبال زنان ايران بود که در نخستين حضور بين‌المللي با پوشش اسلامي با دو نماينده قدرت‌نمايي کند، ولي يک تيم دولتي به خاطر سياست‌هاي عجيب پاي پرواز از سفر باز مي‌ماند. همين رفتارهاست که نااميدي را به ورزش بانوان و حتي جامعه تزريق مي‌کند. به نظر مي‌رسد فعالان ورزش بانوان بايد مبارزه با تبعيض، سوءمديريت و بي‌مهري‌ها را جزيي از برنامه‌هاي روزمره خود قرار دهند و در هر لحظه خود را براي تحمل شرايط سخت آماده نگه دارند. اين در حالي است که حمايت و فراهم کردن امکانات ابتدايي ورزش از جمله وظايف مديران اين عرصه است، وظايفي که در قبال زنان ناديده گرفته و به دست فراموشي سپرده مي‌شوند.