نوآوری زدن به سیم آخر نیست




نداسیجانی


هنرمقوله‌ای ارزشمند و پیچیده  است که بخشی از آن ذاتی بوده و بخشی دیگراکتسابی. بنابراین اگر فردی از بخش ذاتی آن برخوردار باشد با ممارست و آموزش صحیح و اصولی می‌تواند به آسانی به وادی هنر بپیوندد. هنرموسیقی نیز از این امر مستثنی نبوده و چه بسا بیشترین بهره را  از این گوهره ذاتی داشته است؛استادانی که موسیقی را موروثی به‌دست آورده و آن را به نسل بعد خود  منتقل کرده‌اند. اما شرایط و نسل امروز موسیقی نسبت به‌گذشته کمی متفاوت‌ترشده است. جوانانی که درحال حاضربه این وادی پیوسته‌اند با کسب تجربه‌هایی از گذشتگان و آنچه امروز در دنیای هنرو تکنولوژی رخ می‌دهد به‌دنبال اتفاق دیگری درموسیقی هستند که به نوعی نوآوری تعبیر می‌شود. نوآورانه‌هایی با عناصر مختلف موسیقی که گاهاً مسیر هنر را تغییر داده است.حسین علیزاده دراین باره براین نظر است: «متأسفانه نسل جدید ما دچار توهم در نوآوری شده‌اند. همه جوامع دنیا از فرهنگ خودشان متحول شده‌اند اما ما به کشورهای توسعه یافته چشم داریم و از آنها تقلید می‌کنیم. از نظر من موسیقی اوایل انقلاب بسیار نو‌تر از موسیقی امروز ما بود، چرا که با تکیه بر اصالت‌ها حرف‌های تازه‌ای می‌زد. نوآوری در موسیقی به معنی به کار بردن ساز ایرانی نیست.» حال امروز فرزند او صبا علیزاده با پیروی و الگو‌برداری از راه پدر به این عرصه پیوسته و آرام آرام مسیر موسیقی را طی می‌کند.او می‌گوید آنچه به‌عنوان نوآوری در گذشته وجود داشته است بدرستی هضم نشده بنابراین نوآوری‌هایی که امروز اتفاق می‌افتد معنای نوآورانه ندارد.  صبا و فرزندان دیگر اساتید  برجسته موسیقی مسئولیت سنگینی در به رسالت رساندن هنر دارند چرا که آنان وارث میراثی هستند که شاید در نسل‌های آینده دیگر کمتر به گوش برسد. گفت‌و‌گو با صبا علیزاده را در ادامه می‌خوانید:

«خاطرات پراکنده» نخستین آلبوم موسیقی صبا علیزاده درعرصه موسیقی است، اثری با سازبندی متفاوت که معرف یک موسیقی فیوژن است، ایده تولید این کارچگونه شکل گرفت؟
موسیقی فیوژن یعنی ادغام فرهنگ‌های مختلف، البته این ادغام می‌تواند به درکنارهم قرارگرفتن سازها هم تعبیرشود اما فرهنگی که این سازها را به دورهم جمع می‌کند بسیارپررنگ ترخواهد بود. به‌طورمثال تلفیق موسیقی‌های هندی، امریکایی یا ایرانی بیشتر یک قرابت فرهنگی است تا در کنار هم قرار گرفتن سازهای موسیقی. اما درمورد آلبوم «خاطرات پراکنده» که دربرلین منتشر شده است باید بگویم این آلبوم شامل 10 ترک است و مجموعه کارهای من طی 4-3 سال اخیر بوده که تقریباً هر قطعه آن در یک کشور ضبط شده است ونمونه ای که درایران منتشر می‌شود با یکسری تغییرات خواهد بود. از نگاه من تمامی این قطعات به مانند تابلوهای مختلفی هستند که هر کدام سازبندی وفضای صوتی متفاوتی دارند. دراین کار ازسازهایی چون سه تار، کالیمبا(یک ساز آفریقایی)، تمبک، قیچک، کمانچه و رباب استفاده شده که بیشتر سازها را به شخصه نواخته‌ام و نوازندگی ساز رباب آن برعهده برادرم نیما بوده و یکی دو سازالکترونیک هم با نوازندگی دوستانم انجام
شده است.
تعریف شما ازموسیقی فیوژن چیست؟ آنچه امروزازموسیقی تلفیقی روی صحنه‌ها دیده و شنیده می‌شود بیشتر به رنگ‌بندی سازها شباهت دارد تا ادغام فرهنگ‌های مختلف؛ شاید کاربرد صحیح آن بخوبی تعریف نشده است. نظر شما در این باره چیست؟
همان‌طور که پیش ازاین اشاره کردم موسیقی فیوژن یعنی درکنارهم قرار گرفتن فرهنگ‌ها برای رسیدن به یک زبان مشترک است. اما درمورد درست یا نادرست بودن یا برخوردار شدن ازکیفیت هنری آن چندان نمی‌توان به قطعیت قضاوت کرد به این دلیل که ذات هنرتجربه کردن است. به باور من فضای امروز موسیقی بخصوص در نسل من نسبت به نسل‌های گذشته متفاوت‌تر شده و این امر تنها بواسطه دسترسی به اینترنت و ایجاد گستره‌های صوتی ایجاد شده و باعث می‌شود با رنگ‌های بیشتری از موسیقی آشنا شویم و طبیعتاً آثاری که تولید می‌شود از رنگ ‌بندی‌های متفاوتی برخوردار است. البته ناگفته نماند برخی ازاین ساز ‌بندی‌ها امروزه باب شده است.
این باب شدن به چه دلیل می‌تواند باشد؟ آیا به سبب بهتر و بیشتر دیده شدن کاربوده یا معرفی یک نوع موسیقی است؟
به عقیده من و به زعم بسیاری ازاین دوستان بخشی ازاین جذابیت‌ها واستفاده ازسازبندی‌های جدید درموسیقی امروز و ریز مهیج‌هایی که وجود دارد به‌دلیل گرایش نسل جوان‌تر به موسیقی است. البته این نکته را هم نباید فراموش کرد که درحال حاضر موسیقی یا هنرما به‌عنوان یک صنعت سرگرمی معرفی شده و کارهای بسیاری هم دراین باره دیده و شنیده می‌شود. به‌ طورمثال آنسامبل‌هایی که روی صحنه می‌رود یک حرکت روبه جلواست.لازم به ذکر است کارهایی که دراین صنعت تعریف می‌شود شاید به‌دلیل نداشتن کیفیت هنری بالا چندان کارهنری محسوب نشوند. من براین باورم ما به یک جامعه مصرفی تبدیل شده‌ایم. زمانی که نوجوان بودیم شعار مرگ بر امریکا سر می‌دادیم درصورتی که مصرف‌گرایی از امریکا درتمامی کارها و فرهنگمان کپی شده است و نخستین چیزی که دراین باره صدمه خواهد خورد هنراست؛ این اتفاق که دائمی هم نخواهد بود باید رقم می‌خورد تا چند سالی ازاین هیجانات بگذرد و آن آثاری که ناب هستند و جنبه هنری دارند به عرصه حضور بازگردند. بخش دیگراین اتفاق به مطبوعات باز می‌گردد و در این باره بی‌تقصیر نیستند. به باور من خبرنگار مستقل وجود ندارد و بیشتر در بسته‌های تبلیغاتی تعریف شده‌اند و کمتر جریان‌سازی صورت می‌گیرد.
منظور شما این است که موسیقی ایران ازحالت سنتی به صنعتی گرایش پیدا کرده است؟
بله. فضای جامعه ما دراین مسیرحرکت می‌کند. البته موسیقی اصیل برسرجای خود باقی است و نسل ما درپاس داشتن آن بسیارتلاش می‌کنند اما به‌دلیل نداشتن برد خبری دیده نمی‌شود. موسیقی اصیل ایرانی همچنان مخاطب خاص خود را دارد و نسل جدید هنوزهم به‌دنبال تکنوازی ساز و آواز هستند. موسیقی ایرانی فرمی از فرهنگ ما است که هیچ گاه فراموش نخواهد شد اما دچار تغییرمی شود. باور بسیاری براین است وقتی ردیف به نت تبدیل وضبط می‌شود ازحیات باز می‌ماند و ما تنها آنچه را که از گذشته باقی مانده است تکرار می‌کنیم در صورتی که این گونه نیست؛ ردیف موسیقی که امروزه نواخته می‌شود با ردیف موسیقی نسل قبل ما متفاوت بوده و همیشه پویایی داشته است؛ هرچند که شاید این پویایی و زندگی خیلی جزئی باشد و فقط از دید یک متخصص نمایانگر شود.
یعنی نسل امروز به ردیف‌های موسیقی گرایش دارند؟
بله. ردیف‌های موسیقی به مانند یک کتاب مرجع است و می‌توانیم استفاده‌های بسیار انتزاعی از آن داشته باشیم. الگوی من درموسیقی پدرم است و امیدوارم توانسته باشم از ایشان تأثیر بگیرم. تمامی آثار موسیقایی پدر برگرفته از ردیف بوده اما به انتزاعی رسیده است که دیگرنمی توان منبع آن را حدس زد. به عقیده من تفحص و تفکر در ردیف باید بازنویسی شود و این امر می‌توانست در فاصله زمانی تعلیم و تربیت ما کمی دقیق تر و خلاقانه‌تر انجام بگیرد که به‌نظر من این اتفاق نیفتاده است؛ حداقل درساز کمانچه مشاهده نمی‌شود.
برای مصرفی نبودن در موسیقی باید چه فرهنگ‌سازی انجام بگیرد؟
این موضوع آسیب بزرگی برای هنراست که در جامعه ما وجود دارد. ما درجامعه‌ای زندگی می‌کنیم که از وضعیت اقتصادی چندان خوبی برخوردارنیستیم. آثار موسیقی به مانند یک کالا تبلیغ می‌شود و صدمه بزرگی به موسیقی است. ارگان‌های فرهنگی و دولتی و همچنین هنرمندان باید در این زمینه فرهنگ سازی کنند و دچار این کالا شدگی نشوند.
استاد علیزاده در ابتدا موسیقی را به‌طور کامل از استادان گذشته دریافت کرده و بعد آن نوآوری‌هایی را در نوازندگی ایجاد کردند که به سبک خود حسین علیزاده معروف شد. این تجربه و علمی است که کمتر در نسل امروز دیده می‌شود یا بدرستی شکل نگرفته؛ آیا تا به حال به نوآوری در موسیقی فکر کرده اید؟
ساز یک وسیله است و طبیعتاً دو نوازنده به لحاظ داشتن فیزیک متفاوت نمی‌توانند به مانند هم یک نوع موسیقی را بنوازند بنابراین در سلیقه نوازندگی افراد هم تأثیرمی‌گذارد. اما درخصوص نوآوری باید بگویم به عقیده من نوآوری بیشتردرظاهرماجرا قرار دارد. به‌طورمثال قرارگرفتن گیتارباس وکاخن درکنارهم لزوماً یک نوآوری نیست و مهم آثاری است که با آن خلق می‌شود. در خصوص نوآوری این نکته را باید در نظر داشته باشیم که یکسری افراد مؤلف هستند و یک تعداد نیستند. البته تقلید برای هر نوازنده واجب است. من باید آثاراستاد بهاری را تقلید کنم تا به درک درستی از موسیقی برسم اما اینکه برخی افراد بعد از تقلید درهمان فضای کاری باقی می‌مانند و پیشرفتی نمی‌کنند یک بحث دیگراست و به خلاقیت فرد بستگی دارد.
شما سبک متفاوتی را در موسیقی دنبال می‌کنید آیا درانتخاب این مسیر ازراهنمایی پدر بهره برده اید یا آنکه استاد بیشتر تمایل براین داشتند راه ایشان را ادامه بدهید؟
شاید دیگرآن گونه نباشد که کسی بخواهد راه استاد خود را ادامه بدهد. خود من به شخصه هیچ گاه نمی‌توانم راه پدر را ادامه بدهم به این دلیل که ایشان یک هنرمند با مشخصاتی متفاوت است و هنرش در یک دوره دیگربه تبلور رسیده و من در دوره دیگری هستم. اما قطعاً تأثیرات بسیاری از ایشان گرفته‌ام. به این دلیل که اولاً پدرم بوده و دیگر اینکه حسین علیزاده برای من به شخصه مهم‌ترین آهنگسازاست، این قطعیت نه بواسطه احساس و عاطفه پدر و فرزندی است بلکه به این سبب که هر اثری که ایشان خلق می‌کند از نام اثر تا نحوه ارائه و سازبندی آن دارای معماری بخصوصی است. من براین باورم که آثار حسین علیزاده تا به امروز هم بدرستی درک نشده است و ما هم نتوانسته‌ایم نوآوری‌های نسل گذشته را هضم کنیم بنابراین نوآوری‌هایی که امروز اتفاق می‌افتد معنای نوآورانه ندارد چون نوآوری نسل قبل درک نشده است.اما اینکه درانتخاب مسیر هنری‌ام چه میزان ازراهنمایی‌های پدر بهره گرفته‌ام باید بگویم من و نیما برادرم از استاد علیزاده تعلیم موسیقی ندیده‌ایم. ساز نیما تاراست و ازهمان ابتدا نزد شاگردان پدر آموزش دیده است. ایشان براین باور  بودند که موسیقی لزوماً موروثی نیست. انتخاب در مسیر موسیقی به تصمیم شخص خودم بوده اما پدرهمیشه حمایت‌های لازم را داشته‌اند. رشته کارشناسی من عکاسی است و در این زمینه هم هیچ گاه ایشان مخالفتی نداشتند و همیشه راهگشا بودند.حسین علیزاده انسان خاصی است وذهن بسیار بازی دارد. فرقی نمی‌کند که شما از چه متریالی استفاده کرده اید اگرمواد اولیه آن از ابزار الکترونیک باشد اما بارهنری دارد آن را درلحظه درک و تحلیل
 می‌کند.
صبا علیزاده، حافظ ناظری، همایون شجریان، سهراب و تهمورث پورناظری فرزند استادانی هستند که چه بخواهند و چه نخواهند نام شان در زیر سایه پدران قرار گرفته به همین منظور مخاطبان جدی موسیقی یا علاقه‌مندان به موسیقی ناخودآگاه انتظاراتی از شما خواهند داشت که گاه نقدهایی هم دراین باره وجود داشته است؛ نظر شما در این باره چیست؟
اینکه پدرمن حسین علیزاده است موهبت و افتخاری است و مطمئن هستم دوستان عزیزی هم که نام شان برده شده همین احساس را نسبت به پدرخود خواهند داشت. این امرمسئولیت سنگینی است و قطعاً در هرقدمی که برداشته می‌شود به تمامی این مسائل فکر شده است ولی درنهایت نباید دچارخودسانسوری شویم. من در دورانی دیگر متولد شده‌ام و قطعاً برآیند من با تأثیراتی که از هنر پدر دریافت کرده و مسیری که انتخاب کرده‌ام متفاوت تراز پدرخواهد بود. همایون شجریان فرزند استاد شجریان است و سبک‌های مختلفی را درموسیقی تجربه کرده و سربلند ازآن برآمده است. او یکی از بهترین خواننده‌های نسل من است که بیشترین قابلیت را از موسیقی داشته و دارد بنابراین دلیلی ندارد که همایون دنبال رو راه استاد باشد.
با این تفاسیر چه شد که موسیقی را انتخاب کردید؟
گرایش و تأثیرپذیری من به موسیقی ابتدا ازسوی مادرم بود. مادرم علاقه بسیاری به موسیقی نواحی ایران و دیگر کشورها دارد و اغلب گلچینی از این کارها در منزل پخش می‌شد. جالب است بدانید دلیل اصلی انتخاب و گرایش من به ساز کمانچه مادرم بوده، یک روز به همراه ایشان به کنسرت زنده یاد هابیل علی اف درحوزه هنری دعوت شدیم که اتفاقاً همایون شجریان نوازنده تمبک آن کنسرت بود بنا براین با علاقه‌مندی ساز خود را انتخاب کردم و بعد از  آن با آقای فرج پوری این مسیر را ادامه دادم.
با وجود پیشرفت درموسیقی وتکنولوژی آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که در کمانچه تغییراتی ایجاد کنید؟
سازکمانچه تنها‌ سازی است که بیشترین تغییرات درساختار آن انجام شده؛ از زمان نوازندگی استاد بهاری تا نوازندگی استاد اردشیر کامکار تغییرات وسیعی دراین ساز صورت گرفته و می‌توان گفت یک ساز دیگراست.هرساز یک کاراکتری دارد و هرچقدر هم درآن دست برده شود به تکامل نمی‌رسد.من مخالف تغییردر موسیقی و ساز نیستم اما سلیقه شخصی‌ام به سازهای قدیمی تر کمانچه نزدیک تراست. درنوازندگی کمانچه مکتب‌های مختلفی وجود دارد. سبک نوازندگی استاد اردشیرکامکاروشاگردان ایشان با تکنیک استاد کلهرمتفاوت است.
مکتب استاد کلهر چه ویژگی‌هایی دارد که اکثریت کمانچه را با نام ایشان می‌شناسند؟
آرشه‌گذاری استاد کلهرمتمایز با دیگراستادان بوده و به‌ صورت تکنیکال است. این تمایز الهام گرفته ازموسیقی خراسانی است. کاراکتر کمانچه نوازی استاد کلهر بسیار بُراق (جاندار‌تر) تراز هم‌نسلی‌های خود بوده است. ایشان پلی از استاد بهاری به این نسل هستند. البته سال‌ها زندگی و نوازندگی خارج از ایران وجهه هنری ایشان را بین‌المللی کرده است.
شما به موسیقی بی‌کلام علاقه‌مند هستید یا با کلام؟با توجه به فعالیت و تجربه شما در خارج ایران بیشتر از چه نوع موسیقی استقبال می‌کنند؟
 من در فضایی بزرگ شده‌ام که موسیقی‌سازی حرف اول را می‌زد؛ البته موسیقی آوازی هم درآثار پدر بسیاراستفاده شده است اما تا به این سن نخواسته‌ام کلام را به موسیقی وارد کنم.به عقیده من زمانی که کلام به موسیقی وارد می‌شود بواسطه تصویری که برای مخاطب می‌سازد انتزاعی درموسیقی به وجود می‌آورد.
من به موسیقی با کلام چندان علاقه‌مند نیستم چون براین باورم زمانی که آهنگساز از کلام در موسیقی بهره می‌برد به کلام شاخ و برگ می‌دهد وچون باید با کلام همراهی کند نقش و انتزاع موسیقی از آن گرفته می‌شود. فضای حاکم بر موسیقی امروز به سمت ترانه است و شاید ساز و آواز دیگر چندان درحوصله مردم نگنجد. اما در خصوص استقبال از موسیقی ایرانی باید بگویم موسیقی ایرانی درخارج از ایران مخاطبان خاصی دارد و لزوماً همه مخاطبان ایرانی نیستند و شاید هم این موسیقی را تخصصی‌تر دنبال می‌کنند.
برای داشتن مؤلف درموسیقی به چه مؤلفه‌هایی نیاز است؟
به عقیده من خلاقیت باید به موسیقی وارد شود. هرفردی که ساز تدریس می‌کند لزوماً نباید به متد اکتفا کند و ذهن هنرجو باید به سمت جست‌و‌جو و تحلیل در موسیقی برود.
آیا موسیقی پاپ درکمتر شنیده شدن موسیقی ایرانی تأثیر‌گذار بوده است؟
قطعا بی‌تأثیرنبوده است. من اصولاً با موسیقی‌های پاپی که تولید می‌شود مشکل دارم و به عقیده من کارهایی که تولید می‌شود بسیار یکدست است. فضای امروز موسیقی پاپ به نوحه خوانی تبدیل شده است و نوحه خوانی به مانند موسیقی پاپ است و این اتفاقات جای تعجب دارد.
درصدا و سیما یک ماشین تبلیغاتی به وجود آمده که یک شبه خواننده می‌سازد. برنامه‌هایی که مخاطب بسیاری دارد و یک هفته قبل از کنسرت خوانندگان در فضای تبلیغاتی که راه‌اندازی کرده‌اند به معرفی کار خود می‌پردازند. این اتفاق بسیار برخورنده است. رسانه ملی ما بعد از 40 سال، آخرین فیلم‌های هالیوودی را با دوبله فارسی به نمایش می‌گذارد در صورتی که در همین مدت زمان ساز در تلویزیون نمایش داده نشد.این اتفاقات توهم آمیز‌ترین برخورد با موسیقی است و ضربه سنگینی به فرهنگ ما است. انواع واقسام دزدی و موادمخدر تلویزیون‌های غربی در رسانه ملی به نمایش درمی آید اما نشان دادن نوازندگی استادجلیل شهناز دارای اشکال است.
به موسیقی فولک هم علاقه‌مند هستید؟
در این زمینه فعالیتی نداشته‌ام اما بسیارعلاقه‌مندم. به عقیده من کسی که‌زاده منطقه ای است و موسیقی آن منطقه را به ارث برده است می‌تواند پررنگ تر در این زمینه فعالیت کند و افراد دیگر می‌توانند از این موسیقی الهام بگیرند.
موسیقی الکترونیک چطور؟
به این سبک موسیقی علاقه‌مندم و دلیل اصلی که درکارهایم ازابزار الکترونیک استفاده می‌کنم تحصیل در رشته موسیقی تجربی در امریکا بود.این رشته خط مرزی بین هنرهای تجسمی و موسیقی است اما به‌صورت آکادمیک دردانشگاه‌های ایران تدریس نمی‌شود.
شما این موسیقی را تدریس می‌کنید؟
بله. نزدیک به 4 سال است که به ایران بازگشته‌ام و دراین مدت زمان چندین ورک شاپ برگزار کردم که از این به بعد بیشتر خواهد شد.
موسیقی تجربی می‌تواند نیازی به قلم، کاغد و نت نداشته باشد و فرآیند آهنگسازی آن متفاوت است.این نوع موسیقی سبک خاصی است و شاید کمی آزاردهنده باشد و مخاطب خاص خود را دارد. من تصمیم دارم در سال‌جاری در یک تعداد از آب انبارهای ایران تورموسیقی برگزار کنم؛ البته پیش از این در شهرهای مختلف ایران چون ساری، قزوین، کرمان، شیراز، بوشهر و یزد این اتفاق افتاده است.
چرا پرفورمنس «صلح» را درایران اجرا نکردید؟
این کار قابلیت اجرا شدن در ایران را ندارد و موضوع به حضور یک ایرانی در امریکا در دوران ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد برمی‌گردد. آن دوران تمامی موقعیت‌های عادی که برای یک دانشجوفراهم بود به لحاظ ایرانی بودن گرفته شد بنابراین به همین انگیزه تصمیم به ساخت این کار گرفتم. اسم قطعه «یک ایرانی در حال خنثی‌سازی بمب اتم» درخاک ایالات متحده بود که نامی طنزآمیز دارد و به وضعیت ایرانی‌ها درآن دوران اشاره
می‌کند.
 ارزیابی شما از فضای موسیقی ایرانی چیست؟
موسیقی ایرانی یک فرم هنری و تاریخی است و هیچ گاه نابود نخواهد شد.خود موسیقی نمی‌تواند موسیقی را نابود کند. تغییراتی که امروز در موسیقی به چشم می‌خورد با 40 سال گذشته و اوایل انقلاب بسیار کنتراست دارد. با مطالعه تاریخ خواهید دید هر زمان که فرم ابزارارتباط جمعی تغییرمی کند هر چیز دیگری هم دچار تغییرات شده و هنر نخستین چیزی است که مورد تغییر قرار گرفته است. بنابراین نمی‌توان انتظار داشت که موسیقی 60 سال گذشته تکرار شود. اگر خود موسیقی هم نخواهد بازهم تغییرات اعمال می‌شود حالا یکسری هستند که به زعم خودشان تغییراتی ایجاد می‌کنند که بیشتر کارهای بصری است تا ریشه ای و حتی تفکری.
چشم اندازشما از موسیقی ایرانی چیست؟
موسیقی به یک روند رو به رشد رسیده است. در بسیاری از آثارموسیقایی کیفیت بخوبی دیده می‌شود و در برخی از کارها نیاز به زمان است. متأسفانه موسیقی هنری در جامعه ما کمتر تولید می‌شود و کارهایی که عموماً تولید می‌شود جنبه بازاری پیدا کرده است.


نیم نگاه
درحال حاضر موسیقی یا هنرما به‌عنوان یک صنعت سرگرمی معرفی شده است
موسیقی ایرانی فرمی از فرهنگ ما است که هیچ گاه فراموش نخواهد شد اما دچار تغییرمی شود
من براین باورم که آثار حسین علیزاده تا به امروز هم بدرستی درک نشده است و ما هم نتوانسته‌ایم نوآوری‌های نسل گذشته را هضم کنیم بنابراین نوآوری‌هایی که امروز اتفاق می‌افتد معنای نوآورانه ندارد چون نوآوری نسل قبل درک نشده است
فضای حاکم بر موسیقی امروز به سمت ترانه است و شاید ساز و آواز دیگر چندان درحوصله مردم نگنجد.
فضای امروز موسیقی پاپ به نوحه خوانی تبدیل شده است و نوحه خوانی به مانند موسیقی پاپ است