محسن یگانه هولوکاست ایرانی؛ بدون شلیک حتی یک گلوله

سال ۱۹۱۴میلادی آتش جنگ جهانی اول برافروخته شد. تلفات جنگ جهانی اول تا آن زمان در تاریخ بی‌سابقه بود؛ برای نخستین بار از سلاح‌های شیمیایی در این جنگ استفاده شد. برای نخستین بار، به گونه‌ای انبوه مناطق غیرنظامی بمباران هوایی شدند و نیز برای نخستین بار در این سده کشتار غیرنظامیان در ابعادی گسترده رخ داد. از نسل‌کشی آشوری‌ها، یونانیان و کردهای علوی به‌طور گسترده به عنوان بزرگ‌ترین نسل‌کشی‌های سده بیستم در حین جنگ جهانی اول نام برده می‌شود، این در حالی‌ست که بزرگترین تلفات غیر نظامیان جنگ جهانی اول مربوط به ایران است.
چرچیل وزیر دریاداری و از وزرای پرنفوذ وقت حکومت انگلیس، خواهان تامین سوخت کشتی‌های خود به جای زغالسنگ از نفت شد؛ چون با این کار حجم زیادی از ظرفیت باربری کشتی‌ها به جای زغالسنگ برای حمل اسلحه و مهمات و نیروهای نظامی آزاد می‌شد. منابع نفتی جنوب ایران که در انحصار شرکت نفت ایران و انگلیس و برداشت نفت ایران را در انحصار داشت، هدف اول تامین نفت نیروی دریایی انگلیس شد.
در حین جنگ جهانی اول، امپراتوری عثمانی، آذربایجان ایران را اشغال کرد و به دنبال آن نیروی نظامی آلمان متحد سیاسی، نظامی عثمانی وارد ایران شد. جدا از دلایل ژئوپلتیک و منابع حیاتی ایران که برای انگلیسی‌ها ضروری بود، ورود آلمان‌ها و عثمانی‌ها به ایران و شکل‌گیری احساسات همسو با آلمان‌ها در ایران و بیم تصرف ایران به دست آلمان‌ها، انگلیس‌ها و روس‌ها را که به دنبال منافع خودشان بودند، به تعرض و اشغال ایران سوق داد.
برای انگلیس به‌طور خاص قضیه بزرگترین مستعمره خود، هند مطرح بود. به همین دلیل انگلیس در وهله اول در افغانستان و شرق ایران با ایجاد کمربند دفاعی، مانع ورود عناصر اطلاعاتی و نظامی عثمانی‌ها و آلمانی‌ها به هند شدند و با توافق با روس‌ها، سد راه نفوذ و ورود عثمانی‌ها به خزر شدند. هدف دوم انگلیس‌ها اشغال ایران بود تا منافع نفتی انگلیس در جنوب و خطر تهدید هند مرتفع شود. اما اشغال ایران از راه نظامی به چند دلیل برای انگلستان میسر نبود؛ اول اینکه، به‌دلیل گستردگی جبهه‌های جنگ، امکان استفاده از نیروی نظامی جدید در ایران، برای انگلیس امکان نداشت. دوم، افزایش هزینه‌های جنگ برای انگلیس و سوم، با اعلام بی‌طرفی ایران از جنگ جهانی اول، انگلیس برای حفظ موقعیت بین‌المللی خود آشکارا خواهان نقض بی‌طرفی ایران نبود.


انگلیس با هدف حفظ منافع نفتی خود در جنوب ایران اقدام به تشکیل پلیس جنوب کرد. از دیگر اقدامات انگلیس خرج پول‌های کلان در ایران بود. بخشی از این پول‌ها صرف خرید غلات شد. غلات به قیمتی بسیار بالاتر از کشاورزان در سراسر ایران خریداری شد. انگلیسی‌ها تمامی منابع و تولیدات کشاورزی ایران را در طی سال‌های ۱۹۱۶تا۱۹۱۸ برای رفع نیاز سربازان خود و از پا در آوردن مردم ایران خریداری و احتکار کردند. از سوی دیگر برای رسیدن به هدف بزرگ خود یعنی اشغال ایران، از ورود غلات به عنوان بزرگترین مواد غذایی ایرانیان از بین‌النهرین و هند، جلوگیری کردند.
انگلیسی‌ها غلات خریداری شده را انبار و برای مردمی که برایش جنگ یا کار می‌کردند، غذای رایگان تامین می‌کرد. مکانیزمی که در آن هم منافع انگلیس تامین شد و هم رضایت محلی را برای آنها به همراه داشت. خرید غلات از داخل و منع واردات آن به داخل کشور، سبب دامن زدن به فقر و هلاکت مردم شد.
نداشتن حکومت مقتدر مرکزی، خشکسالی، شیوع بیماری‌های واگیردار و عفونی که حاصل اجساد بر زمین مانده بود مانند تیفوس، طاعون، وبا و غیره، نداشتن سیستم حمل و نقل مکانیزه در ایران که باعث مصادره حیوانات مردم شد و آتش جنگ که بسیاری از خرمن‌ها و انبار غلات مردم را نیز طعمه خود کرد؛ باعث ایجاد بزرگترین قحطی تاریخ ایران شد تا یک سوم جمعیت ایران در بین سال‌های ۱۹۱۷تا۱۹۱۹ از گرسنگی بمیرند.
محمدقلی مجد در کتاب قحطی بزرگ خود می‌نویسد:«براثر چنین فاجعه عظیمی بود که جامعه ایران به شدت فروپاشید و استعمار انگلیس توانست به سادگی حکومت دست‌نشانده خود را در قالب کودتای ۱۲۹۹ بر ایران تحمیل کند. هیچ تردیدی نیست، که انگلیسی‌ها از قحطی و نسل‌کشی به عنوان ابزاری برای سلطه بر ایران استفاده کردند.»
هرچند که آمار دقیقی از تعداد تلفات ایران در قحطی بزرگ در دست نیست، اما بر اساس برخی گزارش‌ها نزدیک به یک سوم جمعیت ایران در این قحطی از بین رفتند. بدون شلیک حتی یک گلوله جمعیت ۲۰میلیونی ایران در سال 1914 میلادی به ۱۱میلیون نفر در سال ۱۹۱۹ کاهش یافت و ایران هم به دست انگلیس اشغال شد.
از نقش انگلیسی‌ها در ایجاد این قحطی و نسل‌کشی بگذریم، بی‌کفایتی احمدشاه و دربارش در این رویداد مهم تاریخ معاصر ایران نیز انکارناپذیر است.
بعد از گذشت یک قرن از آن رویداد تلخ و دردناک، نشانه‌های قحطی جدید حس می‌شود؛ قحطی آب! بی‌آبی نوع جدیدی از مهاجرت‌ها را در ایران رقم زده است. دکتر عیسی کلانتری در این رابطه می‌گوید:« اگر به همین وضع ادامه دهیم، حدود ۷۰درصد ایرانیان یعنی جمعیتی حدود ۵۰میلیون نفر برای زنده ماندن ناچار به مهاجرت از کشور هستند.»
پدیده خشکسالی به عنوان یکی از رخدادهای طبیعی جهان به طور متناوب در طول زمان اتفاق می‌افتد که اثرات آن در کشورهای فقیر و در حال توسعه بسیار گسترده و زیان‌‎بار بوده و خسارت‌های جبران‌ناپذیری را بر جامعه انسانی، حیوانی، گیاهی و محیط زیست وارد می‌کند. اما آنچه ایران را به سمت قحطی بزرگ آب هدایت کرده، نه پدیده خشکسالی که مدیریت ناکارآمد بهره‌برداری از آب در طی دهه‌های اخیر بوده است.
زمان زیادی برای جلوگیری از این قحطی بزرگ نداریم؛ اکثر سفره‌های زیرزمینی یا خشک شده‌اند یا به سرعت به سمت خشک شدن می‌روند، تمام تالاب‌ها از‌ هامون تا هورالعظیم و از ارومیه تا بختگان خشک شده‌اند، روان‌آب‌ها خشک و سدها به سمت خشکی می‌روند. می‌توان با تکنولوژی‌های جدید آب‌شیرین‌کن را به مناطق بحرانی برسانیم، اما نه تکنولوژی آن را داریم و نه توان مالی و مدیریتی آن فراهم است.
در قحطی بزرگ تاریخ معاصر ایران مردم ناآگاه ایران به طمع استفاده بیشتر، حتی ذخیره غلات مورد نیاز برای کشت آینده خود را نیز به انگلیس‌ها فروختند و اما این‌بار به طمع استفاده بیشتر در حال تمام کردن ذخیره آب‌های آینده خود هستیم.
اگر بتوانیم از تمام بحران‌هایی که ناشی از پیامدهای بی‌آبی مثل جنگ‌های داخلی بر سر مسئله آب است عبور کنیم، چاره‌ای جز رفتن به دامان استعمار نداریم و شاید بار دیگر ایران بدون شلیک حتی یک گلوله اشغال شود.