پای صحبت رسول شریفی از شاگردی گلپا و ایرج تا انتشار آلبوم با آهنگسازی عندلیبی مدیون دو پهلوان خانه نشینم

اجل قبل از اینکه خبر دار شوم، پدرم را با خود برد
«تا که بودیم نبودیم کسی/کشت ما را غم بی هم نفسی/ تا که رفتیم همه یار شدند/ خفته ایم و همه بیدار شدند»کم نیستند آگهی های درگذشت و سنگ مزارهایی که این دو بیت را در صدر خود ثبت کرده‌اند! بارها در دورهمی های خویشاوندی و جمع‌های دوستانه دوره کرده ایم رسم مرده پرستی رایج میان مان را! روزگاری در این ملک کم نبودند هنرمندانِ هنرپروری که هر یک از ظن خودشان یار شدند با مردم و در نگاه امروز چه روزگار دور و دیری است آن روزها! دایره هنرپروروان اما از چهل سال قبل به ناگاه تنگ شد. آنقدر تنگ که شاید شاگردان دیروز و استادان امروزش عرصه را جمع و جورتر از آن دیدند که لختی مجال بدهند به بزرگانش تا لحظه ای فارغ از درد پیری و افسردگی آن ها هم چهارزانو بنشینند گوشه‌ای از سفره‌ای که دیگر مثل گذشته از نعمت لبریز نبود. موسیقی ایرانی با سازها و نواهایش شد قربانی بازی خودی و ناخودی ها! ناگهان گلستانش یک سره سوخت و دیگر از آن عطر و طعم های شرقی در این باغ جز خاطره ای برای قدیمی تر ها و اسطوره ای برای جوانانی چون ما باقی نماند. ایرج و گلپا رفتند گوشه تاقچه خاطره ها! شهیدی و بنان ممنوع شده بودند، دیگر نمی توانستی نام میهن و وطن و ایران را ببری و چه ناسپاسی ها می کند این چرخ واژگون. گویی از نسل تجویدی و خرم و خالقی ها نباید خبری می رسید و این دسته به احتمال با خود می خواندند: من کیستم به دام تو ای چرخ واژگون/ دریادلی که از سر هر آرزو گذشت و چهار دهه گذشت! ناگهانی دوباره از راه رسید این بار نه با نوید یاس، از صداهایی که بی صدا شده بودند و سازهای شکسته دوباره گل امید رویید تا امروز فرزندانِ درختِ تناورِ موسیقی ایران فریاد بزنند سکوت گلپا و ایرج و قوامی و شهیدی را!رسول شریفی خواننده موسیقی ردیفی و دستگاهی ایران یکی از همان جوان های خسته اما مصمم است. او آمده تا صدای آسمانی ایرج ها و گلپا ها را زنده کند اما نه از راه تقلید؛ سبیلی که شاگردان آن استاد مکتب تهران رفته اند، او خبر از تولد دوباره مکتب اصفهان دارد در موسیقی ایرانی! صدای کویری و خسته اش یاد دشتستان و دلوار و جنوب ایران را زنده می کند، شاید روزگاری پس از این جوانانی زنده کنند یاد شریفی ها را! وطنم خوشتر نام قطعه تصویری است با همکاری ملودی پرداز خاطره‌ساز محمدجلیل عندلیبی و خواننده رفسنجانی رسول شریفی. این قطعه تصویری به گواه سازندگانش تحفه‌ای بود از خرمن آلبوم صبوحی زدگان که یک ماه مانده به نوروز در رسانه های مختلف شنیده شد. در همدلی با رسول شریفی همکلام شده ایم تا برایمان از صبوحی زدگان بگوید و مسیری که می خواهد در آن گام بردارد؛ بازگشت به دوره طلایی مکتب اصفهان با نگاهی نوآورانه!
در روزهای پایانی سال 96 قطعه تصویری صبوحی زدگان با آهنگسازی محمدجلیل عندلیبی و صدای شما منتشر شد. برای مخاطبان موسیقی ایرانی نام رسول شریفی تا پیش از این نامی آشنا نبود. همکاری با آهنگسازی که خوانندگان نامدار امروز موسیقی ایرانی با او کار کرده اند و به گفته متخصصین موسیقی ردیفی عده ای از آنها بخش مهمی از شهرتشان را مدیون حضور در کنار او هستند، برای رسول شریفی جوان و گمنام از کجا شکل گرفت؟
در آغاز کلام باید بگویم محمدجلیل عندلیبی از استادان بزرگ موسیقی ایرانی است و بر هیچ کس پوشیده نیست که امروز آهنگسازی با چنین سابقه و تجربه، در کشور ما گوهری گرانمایه است. ایشان مولف آثاری هستند که همیشه در موسیقی ایرانی خواهد ماند و نسل های بعد این کارها را بارها و بارها خواهند شنید. من از سال های نوجوانی مشغول فراگیری موسیقی ایرانی شدم. ردیف آوازی را نزد استاد روانشاد ایرج بسطامی فراگرفتم. مدتی هم در کلاس های حمیدرضا نوربخش حاضر شدم. در زمینه ساز هم در کرمان نزد آقایان منشی زاده و برهانی تلمذ کردم و بعدها سر کلاس استاد ساکت حاضر شدم. سالها بعد در تهران به محضر استاد عندلیبی رسیدم و در این سالها تجربه اجرا در جشنواره موسیقی فجر و فستیوال اکسپو چین به همراه گروه دلنوا را داشتم. زمانی که تصمیم به ارائه اثری در زمینه موسیقی گرفتم چند گزینه پیش رویم داشتم که استاد عندلیبی یکی از اصلی ترین این گزینه ها بود. خوشبختانه از طریق دوست هنرمندم مجید محیط که نوازنده توانمند ساز کمانچه است، توانستم با استاد عندلیبی ملاقات کنم. همین ملاقات باعث شد بتوانم اجرایی در محضر استاد داشته باشم و ایشان از صدای من خوششان بیاید.


ضبط آلبوم چطور آغاز شد؟
قرار بر این شد آهنگ هایی بر اساس ویژگی های صدایی ام ساخته شود. به گمانم اولین قطعه ای که ضبطش آغاز شد آهنگ صبوحی زدگان بود. کارها یکی پس از دیگری آماده و بالاخره امروز پس از گذشت چند سال آماده پخش شده اند و تا چند هفته آینده به امید خدا راهی بازار موسیقی خواهند شد. در اینجا می خواهم درباره وجوه آهنگسازی آقای عندلیبی چند کلامی بگویم. مهم ترین ویژگی آثار استاد عندلیبی ملودی های نابشان است. ملودی های ایشان امضاء عندلیبی را با خود یدک می کشد. برای نمونه شما به عنوان مخاطب در مواجهه با قطعات و آلبوم های ایشان سفری را آغاز می کنید و با تمام شدن کار به ‍پایان می برید؛ به بیان دیگر شنونده در آثار استاد عندلیبی مسیری را گام به گام با اثر سیر می کند و به لحاظ دراماتیک جابه جایی در وجودش اتفاق می افتد. به گمان من یکی از دلایل برجستگی آثار ایشان آن است که آهنگساز در این آثار به ردیف موسیقی ایرانی اشراف کامل دارد بنابراین در هر یک از قطعاتش روی اشعار ملودی های منطقی قرار می گیرد. به بیان دیگر گوشه های موسیقی ایرانی بر روی اشعار بر اساس محتوای معنایی ارائه می شود و مخاطب این گوشه گردانی ها را منطقی درمی یابد.
آن طور که آقای عندلیبی هم گفته اند، از زمان آغاز کار تا وقتی آلبوم صبوحی زدگان به مرحله انتشار برسد تقریبا یک دهه به طول انجامید. چه دلایلی باعث طولانی شدن روند ضبط و انتشار کار شد؟
دلایل مختلفی در طولانی شدن پروسه ضبط، آماده سازی و انتشار این آلبوم وجود داشت. من پیش از همکاری با استاد عندلیبی تجربه ضبط استودیویی در زمینه موسیقی ایرانی را داشتم و اگر قرار باشد این قطعات را جمع کنیم، می تواند در دو یا سه آلبوم جای بگیرد اما تجربه ضبط آلبوم در کنار استادی همچون آقای عندلیبی برایم تازگی داشت. کسانی که با آقای عندلیبی همکاری کرده اند، خوب می‌دانند ایشان در زمان ضبط بسیار جدی و سختگیر هستند. البته این سختگیری ها هم در نهایت به بهتر شدن کار منجر می شود. به هر ترتیب این تجربه تازگی هایی داشت و مدتی زمان برد تا من با این شیوه هماهنگ شوم از سوی دیگر من ساکن استان کرمان و شهر رفسنجان بودم و استاد عندلیبی در تهران زندگی می کردند. در آن دوره استاد عندلیبی به دلیل نبود قانونِ کپی رایت به شکل کاربردی، ذوق و شوق چندانی برای انتشار آثار نداشتند به همین سبب چند سالی با وجود فعالیت جدی در ساخت آهنگ و ضبط آثار موسیقایی، خودخواسته کنار کشیدند تا شاید این کناره گیری به نشانه اعتراض باعث شود اوضاع تغییر کند و هنرمندان بتوانند لااقل به بخشی از حقوق مادی و معنوی شان در زمینه تولید آثار موسیقایی برسند. در همین دوره هم بود که مشکلاتی برای شخص استاد پیش آمد که به این دلزدگی دامن زد و روند تولید اثر را کندتر کرد. حاج حسین شریفی پدرم نیز دچار بیماری شد. من در عرصه موسیقی واقعا به ایشان مدیونم و هر چه دارم از حمایت ها و مهربانی های اوست. ایشان بعد از مدتی از دنیا رفت. این موضوع هم در دلسردیِ مقطعی من برای ادامه کار اثرگذار بود.
توشه ای که به عنوان یک خواننده از همکاری با محمدجلیل عندلیبی به دست آوردید، چه بود؟ اصلا این همکاری برای شما دستاوردی داشت؟
تخصص استاد عندلیبی برای همه خوانندگانی که با ایشان همکاری کرده اند، راهگشا بوده است. همنشینی با کسی که در عرصه ای مشخص متخصص است قطعا برای شخص، آورده های زیادی دارد. یکی از این آورده ها ماجرای پیچیده و مهم تلفیق شعر و موسیقی است. در مسیر آماده سازی آلبوم، حتی گاهی ادای یک حرف در یک کلمه برای ایشان بسیار مهم بود. آقای عندلیبی معتقدند نوع ادای آن حرف می تواند در انتقال حس و معنا به مخاطب اثرگذاری باورنکردنی داشته باشد. از سوی دیگر گاهی خواننده می تواند آموخته های بیشتری را از یک آهنگساز کسب کند تا از استاد آوازش. مثلا در همین آلبوم، یک قطعه آواز در مایه دشتی وجود دارد که بر اساس شیوه خوانش استاد اکبر گلپایگانی ساخته و خوانده شده است. البته صدایی که در این آواز می شنوید بدون هیچ تلاشی برای تقلید و با تکیه بر جنس و اصل صدای بنده ارائه شده و همان صدای شخصی من با امضاء رسول شریفی است اما با تمریناتی که مرحله به مرحله در کنار استاد عندلیبی داشتیم نوعی از آواز دشتی در این کار ارائه شد که سال هاست تقریبا شنیده نمی شود.
درباره این قطعه آوازی کمی بیشتر توضیح بدهید...
از خانه کنم یاد که جانان من آنجاست/ هوش سرم و نور دو چشمان من آنجاست مطلع این قطعه آوازی است که با تکنوازی دل انگیز سنتور استاد عندلیبی همراه شده است. این آواز یکی از قطعات آلبوم صبوحی زدگان است که واقعا از شنیدنش هنوز هم لذت می برم. راستش نه به این خاطر که منِ رسول شریفی، خواننده اش بوده ام بلکه بیشتر به این دلیل که شاید این آواز دشتی می تواند ادای دینی به استاد بزرگ موسیقی ایران اکبر گل‍پایگانی باشد. من افتخار می کنم که به شکل غیر مستقیم توانستم مکتب اصفهان را بر اساس شیوه خوانش دو استاد مسلم آواز ایرانی استاد اکبر گل‍پا و استاد حسین خواجه امیری(ایرج) مشق کنم. شاید با خواندن این آواز توانسته باشیم به این دو بزرگوار نشان دهیم هنوز علاقه مندان به شیوه خوانش آنان با وجود سال ها انزوا و بی صدایی این دو عزیز در ایران پهناور نفس می کشند و مردم این سرزمین با وجود تمام بی مهری هایی که به این دو عزیز شده است، هنوز از اعماق جان دوستشان می دارند.
صحبت از علاقه مندی به مکتب اصفهان و صدای دو استاد بزرگ موسیقی ایران، ایرج و گلپا شد. روانشاد ایرج بسطامی شاگرد آقای شجریان و هنرآموخته مکتب تهران بود. از مکتب تهران چطور به مکتب اصفهان رهسپار شدید؟
اگر بخواهم اشعار ردیف را بخوانم هنوز به سبک مکتب تهران اجرایشان می کنم چون من شاگرد استاد بسطامی بودم و ایشان هم ردیف آوازی را از استادشان آقای محمدرضا شجریان آموخته بودند. زمانی که من حرکت در عرصه موسیقی ایرانی را آغاز کردم در حوالی محل زندگی مان، استاد بسطامی تنها مدرس نامدار و شناخته شده موسیقی ایرانی بودند. در آن شرایط اصلا امکان حضور در کلاسی که در آن موسیقی ایرانی بر اساس متدهای مکتب اصفهان آموزش داده شود، وجود نداشت. از سوی دیگر استاد ایرج و استاد گلپا سال ها بود که خانه نشین شده بودند و عملا کلاسی برای آموزش نداشتند. اگر هم داشتند اعلام عمومی نشده بود و علاقه مندانی چون من در جریانش قرار نمی گرفتند بنابراین ناگزیر مکتب تهران را در کرمان فراگرفتم. البته استاد عزیزم زنده یاد ایرج بسطامی هم به شیوه اصفهان علاقه مندی زیادی داشتند. اتفاقا تا آنجا که من شنیده ام، نام هنری ایشان ایرج بود و به شیوه خوانش استاد خواجه امیری علاقه مندی فراوانی داشت اما سر کلاس اوضاع طور دیگری بود. من از همان ابتدا شیوه اصفهان را دوست داشتم بنابراین وقتی قرار بود در جلسات هفتگی درس جلسه قبل را در محضر استاد ارائه کنم تحریرها و خوانش این مکتب را در کار وارد می کردم. استاد بسطامی همیشه می گفتند: آقای شریفی من خودم هم به این شیوه علاقه مندم اما برای ارائه ردیف سعی کنید همان مکتب تهران را ارائه کنید.
آشنایی‌تان با موسیقی ایرانی هم با مکتب اصفهان رقم خورده بود یا بعدها به این شیوه علاقه مند شدید؟
من از کودکی موسیقی ایرانی را بر اساس مکتب اصفهان شنیده بودم و از همان دوران دوست داشتم بتوانم به این شیوه بخوانم. پدرم هم به این شیوه علاقه مندی زیادی داشت. خدا ایشان را رحمت کند، همیشه مرا تشویق می کرد و شاید پیگیر ترین شخص در اینکه مسیر آموزش را پی بگیرم و در روزهای آخر بتوانم آلبوم موسیقی با نام خودم منتشر کنم، ایشان بودند. هر زمانی به ایشان می گفتم مثلا امشب فلان جا کنسرت داشتیم، از من می پرسید: رسول جان تحریر(چهچه زدی؟) هم اجرا کردی؟! شاید همین سوال میزان علاقه مندی ایشان به شیوه مورد بحث را نشان دهد. این نگاه هنوز هم می تواند علاقه مندی و شوق مردم ایران در سراسر سرزمین پهناورمان را نشان دهد. پدرم برای انتشار آلبومم لحظه شماری می کرد اما شاید تقدیر الهی غیر از این رقم خورد تا امروز روبه‌روی شما بنشینم و با هم این خاطرات را مرور کنیم.
با توجه به اینکه آلبوم صبوحی زدگان را برایمان پخش کردید، به گمانم امروز روح پدرتان از داشتن پسری هنرمند آرامش داشته باشد و از اینکه با این شرایط قرار است آلبوم منتشر شود، احساس خوشنودی کند...
من خوشحالم آلبوم صبوحی زدگان که پدرم آرزویش را سالها با خود داشت، بالاخره به پایان رسید. راستش از کلیت کار رضایت دارم. راستش خودم دوست می داشتم وقتی قرار است رونمایی آلبوم صبوحی زدگان را برگزار کنیم، ایشان در ردیف اول نشسته باشد و من با بوسه بر دستان او در آن مجلس حاضر شوم. نمی توانم صادق نباشم بنابراین ناچارم بگویم از نبودش در این روزها حسرت می خورم و بارها تکرار می کنم ای کاش این اتفاق در زمان حضورش کنارمان می افتاد. یک جمله می گویم و تمام: حیف شد که رفت! گمان می کنم در زندگی برای همیشه افسوسی برایم باقی مانده و آن اینکه دوست داشتم فرصت می شد تا پدرم کار را به شکل میکس شده بیش از آنچه توانست، گوش بدهد. ایشان چندبار به من گفت یک دستگاه پخش برایم بگیر تا در بستر بیماری بتوانم شب و روز به آن گوش بدهم. آن روزها فکر می کردم آلبوم زودتر از اینها بیرون می آید و می توانم کار را با مُهر و نشان رسمی به ایشان هدیه کنم. آه و صد افسوس که اجل قبل از اینکه خبر دار شوم، پدرم را با خود برد.
کمی بغض کرده اید شاید برای خروج از این حال غمگین بهتر باشد درباره برنامه های آینده خودتان در زمینه موسیقی هم برایمان بگویید...
به امید خدا قرار است آلبوم در سالروز تولد استاد عندلیبی در تهران رونمایی شود. یک رونمایی دیگر هم در زادگاهم رفسنجان خواهیم داشت که با لطف و همیاری ایشان به زودی در آنجا برگزار خواهد شد. قرار است در این رونمایی یک کنسرت هم برای همشهریانم در رفسنجان اجرا کنیم و در حقیقت تور کنسرت صبوحی زدگان در ایران با همان اجرا آغاز شود پس از آن به شهر کرمان خواهیم رفت و اگر خدا بخواهد در تهران هم این کنسرت را اجرا خواهیم کرد. شاید شنیدن این خبر هم برایتان جالب باشد که در حال بررسی قطعات آلبوم دیگری به آهنگسازی استاد عندلیبی هم هستیم و اگر برنامه ها همانطور که پیشبینی شده، انجام شود، این بار انتشار آن اثر خیلی زودتر از آلبوم قبل انجام خواهد شد و به امید خدا سال 97 را با انتشار دومین آلبوم رسمی ام در کنار استاد عندلیبی به پایان می رسد. این اثر با اشعاری از ابوسعید ابوالخیر همراه است و به سبک و سیاق جدیدی ارائه می شود و در زمینه ارکسترال با سازهای کلاسیک، ساخته شده است. در این آلبوم از آثار ریتمیک و آوازی به شکل توامان استفاده شده است. من اطمینان دارم این آلبوم( که درباره اش گفتم) اتفاق خوبی را در موسیقی ایرانی رقم خواهد زد.
این روزها بیشتر سرگرم چه کاری هستید؟
تحصیلات من در زمینه مهندسی مکانیک بوده اما با توجه به اینکه در خانواده ای کشاورز متولد شدم، از همان ابتدا به فعالیت در این زمینه علاقه مند بودم. البته چند سالی در زمینه تحصیلات دانشگاهی‌ام فعالیت کردم اما در این روزها به شکل جدی به شغل خانوادگی مان که همان کاشت پسته است، سرگرم هستم. از سوی دیگر در دو آموزشگاه «هزار دستان» و «محیط»در شهر رفسنجان هم مشغول تدریس ساز تار و سه تار هستم.