سايه مشکلات بر درخت سياست

غلبه سکون و کم‌کنشي در عرصه سياست داخلي، موضوعي است که اين‌روزها بيش از گذشته خود را نشان مي‌دهد. دليل اين معضل را بايد در چند حوزه جست‌وجو کرد؛ نخست احساس کم‌تأثيري مشارکت سياسي است که جامعه را دچار نوعي سرخوردگي کرده است. البته اين مسئله يک معلول يا بيماري است که به محض رفع آن، فضا تغيير مي‌کند. جنبش دوم‌خرداد نمونه تاريخي اين تغيير رويکرد جامعه است؛ مردم از فضاي قديمي به فضاي نو پرتاب شدند. جامعه بعد از دوم‌خرداد به گفتمان توسعه سياسي رئيس‌جمهور دوران اصلاحات پاسخ مثبت داد و دستگاه‌هاي اجرائي نیز تا حدي که توانستند، رئيس‌جمهور را در رساندن بار فضاي باز سياسي به مقصد ياري کردند. نشاط سياسي آن مقطع تا سال 84 ادامه داشت. نقطه عطف دوران احمدي‌نژاد اين بود که ثابت کرد کار سياسي اگرچه کاملا متوقف نشده، اما پرهزينه است. با‌اين‌حال، کنشگران سياسي و اجتماعي کم‌وبيش دنبال آن رفته و هزينه آن را پرداخت کردند. مشکل از جايي آغاز شد که اين تلقي در جامعه مدني، صنوف و تشکل‌هاي کارگري، فرهنگي و نخبگان دانشگاهي ايجاد شد که اين رويه به نتيجه لازم نمي‌رسد و خودبه‌خود دچار رخوت و ايستايي شدند. توسعه نهادهای سیاسی نیز با معضلات و موانعی مواجه بوده است و معمولا به جز فصول انتخابات، فعالیت مشخص سیاسی در میان احزاب و تشکل‌های سیاسی مشاهده نمی‌شود. این امر البته در میان برخی طیف‌ها نیز طرفدارانی دارد و چندان بی‌میل به آن نیستند.کنش سياسي بايد ثمر بدهد تا امکان تداوم پيدا کند. انتظار اين بود که با تولدهاي سال‌هاي 92 تا 96، اتفاقاتي رخ دهد و محدوديت‌هاي سياسي جاي خود را به گفت‌وگوهاي سياسي بدهند. وقتي چنين نشود، خود‌‌به‌خود نوعي عقب‌نشيني در لايه‌هاي جامعه حتي احزاب و نخبگان سياسي مشاهده مي‌شود. دولت روحاني نيز با وجود آنکه با اين گفتمان توانست رأي مردم را کسب کند، اما نشان نداده که مسئله سياست داخلي را دنبال مي‌کند. اگر رسانه‌ها يا برخي نخبگان درون جامعه و دانشگاه‌ها نباشند، حتما همين سطح فعلي مسائل سياسي نيز فراموش مي‌شود. از سوي دیگر، مسائل اقتصادي و اجتماعي به اندازه‌اي فراگير شده که رنگين‌کمان سياست را کمرنگ مي‌کنند. مسائل دروني و بين‌المللي، شرايط نامساعد روابط منطقه‌اي و جهاني و مسائل اقتصادي داخلي در نقطه بيشينه خود قرار دارند. وقتي مخاطب احزاب و رسانه‌ها دغدغه‌هاي ديگري دارد، آنها هم متأثر از تحولات بيرون از تشکيلات حزبي و رسانه‌ها يعني جامعه عمل مي‌کنند. در دوران اصلاحات رسانه رويش کرد، تشکل‌هاي مدني شکل گرفت و عرصه جديد در مبادلات فکري سياست و اجتماع ايجاد شد؛ چون ثمري را ديده بودند که نتيجه آن کارآمدي و زندگي بهتر و عزتمندتر مردم بود. امروز اما اين مسئله به گونه دیگری است و در سوي مقابل، اين تنه قطور درخت معضلات اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي است که روي درخت سياست سايه انداخته است.