جنبش صنفی فرهنگیان و برخی نگرانی‌ها

مهدی بهلولی*- در آغاز سال 97 هستیم‌. می‌توان امیدوار بود که با ورود به سال نو، اندیشه‌ها نیز نو شوند؛ گرچه نو کردن اندیشه، کار چندان آسانی نیست‌. ما فرهنگیان، کنش‌های صنفی پس از انقلاب خود را از سال‌های پایانی دهه 70 آغاز کردیم که تاکنون و با فراز و فرودی چند،همچنان ادامه دارد‌. در اینکه از نظر جامعه شناختی می‌توان این جریان را یک «جنبش اجتماعی» نامید یا نه، با توجه به تعریف‌های گوناگون جنبش‌های اجتماعی، پاسخ‌های متفاوت می‌گیرد‌. اگر همچون آنتونی گیدنز جنبش اجتماعی را «کوشش جمعی برای پیشبرد منافع مشترک، یا تامین هدفی مشترک، از طریق عمل جمعی خارج از حوزه نهادهای رسمی» تعریف کنیم به گمان من می‌توان از وجود «جنبش فرهنگیان» ایران دفاع کرد و پذیرفت که این جنبش هم‌اکنون از نزدیک به دو دهه پیش آغاز شده است‌ اما اگر جنبش اجتماعی را کنشی جمعی به شمار آوریم که باید از ویژگی‌هایی همچون سازماندهی نسبی، آرمان‌ها و ایدئولوژی برخوردار باشد‌ در این صورت بعید است که کوشش گروهی صنفی فرهنگیان را بتوان جنبشی اجتماعی دانست‌ چراکه دست کم در بحث ایدئولوژی، سازگاری آن با کنش صنفی به آسانی امکان‌پذیر نیست‌. کار صنفی در نگاه این نگارنده، نمی‌تواند کاری ایدئولوژیک باشد‌. کار صنفی فرهنگیان، به ایدئولوژی چپ یا راست نیاز ندارد، بلکه به کار و اندیشه کارشناسانه در گستره آموزش نیازمند است و در عمل نیز با در نظر گرفتن برخی هدف‌های کلی همچون بهبود وضع معیشتی فرهنگیان و بهبود وضعیت آموزش، با نگاهی پراگماتیستی پیش می‌رود‌. ایدئولوژی به ویژه از نوع چپ آن، جلوی انعطاف‌های بایسته در کار صنفی را می‌گیرد و بر تنش میان فرهنگیان و حاکمیت می‌افزاید و میدان کار صنفی را به میدانی برای قهرمان‌پروری، بزرگ‌نمایی و دروغگویی بدل می‌سازد‌. یکی از چالش‌هایی که در سال‌های اخیر، ما فرهنگیان در کنش‌های صنفی‌مان پیدا کرده‌ایم این است که برخی از معلمان با خاستگاه اندیشگی چپ به این کنش‌ها پیوسته‌اند و درصدد همسو کردن مفهوم‌های صنفی فرهنگیان با چارچوب‌های نظری و ایدئولوژیک خود هستند‌. مفهوم‌هایی مانند «جامعه مدنی» را قبول ندارند و به جای آن بیشتر بر کار سندیکایی با الگو گرفتن از جریان‌های کارگری تاکید می‌کنند و مفهوم‌های صنفی مهم دیگری همچون «استقلال از قدرت» را تحریف می‌کنند‌. شوربختانه در ایران، گرایش‌های ایدئولوژیک چپ، کمتر می‌توانند با عنوان اصلی خود به فعالیت بپردازند و بنابراین ناگزیر می‌شوند زیر پوشش عنوان‌هایی همچون «کار صنفی» عمل کنند‌.
اما از دید این نگارنده، فرهنگیان جزو طبقه متوسط جامعه با حساسیت‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خود هستند و با رویکرد خاص خود به آنچه در جامعه می‌گذرد می‌نگرند‌. در موقعیت اقتصادی نسبتا متفاوتی نیز با بخش بزرگی از جامعه کارگری کشور قرار دارند‌. در این شکی نیست که یک جامعه مدنی نیرومند، جامعه مدنی همبسته است و فرهنگیان نباید به آنچه در میان کارگران، دانشجویان، زنان و‌.‌.‌. می‌گذرد بی‌توجه و بی‌تفاوت باشند اما این بدین معنا نیست که همچون کارگران عمل کنند و اگر کنش‌های صنفی کارگران، مثلا بیشتر بر گرد تجمع‌های اعتراضی می‌گذرد فرهنگیان نیز باید اینچنین کنند‌. نگارنده البته در بسیاری از گردهمایی‌های اعتراضی گذشته فرهنگیان حضور داشته‌ام و هم‌اکنون نیز درصدد نفی آن نیستم اما بحث این است که به نظر می‌رسد وضعیت فرهنگیان به ویژه با گسترش فضای مجازی، به‌گونه‌ای است که کار صنفی اثرگذار در این صنف را متفاوت می‌سازد‌. چند سال پیش، فرهنگیان چندان ابزاری برای بیان خواسته‌های خود نداشتند و خیلی بیشتر به تشکل‌های صنفی امیدوار بودند که اعتراض آنها را با صدور بیانیه یا اعلام گردهمایی به گوش فرادستان سیاسی کشور برسانند‌ اما هم‌اکنون وضعیت فرق کرده است و خود آنها ابزار بیان دیدگاه‌های خود را دارند‌. به‌طور کلی می‌توان گفت که جایگاه جامعه مدنی در زمانه گسترش رسانه‌ها و فضای مجازی، تا اندازه‌ای دستخوش دگرگونی شده است و دیگر تنها میانجی میان مردم و حاکمیت نیست و اگر می‌خواهد همچنان جایگاه خود را حفظ کند باید در اندیشه به‌روز کردن خود و راهکارهایی باشد که از سوی بدنه مورد استقبال قرار گیرد‌. چیره شدن ایدئولوژی بر کنش صنفی با تاکید بر گفتمان ایدئولوژیک و به ویژه تاکید بیش از اندازه بر یک نوع از شیوه‌های خاص اعتراضی، آن را از انعطاف و نوآوری می‌اندازد‌. به نظر می‌رسد که در ایدئولوژی چپ، رفتن به خیابان یا به کارگیری گفتمان و ادبیات تند و همه بخش‌های قدرت را به یک چوب راندن، جایگاه، پیشینه و گیرایی ویژه‌ای دارد‌. کار صنفی، به دنبال نتیجه گرفتن است و نه اثبات حقانیت ایدئولوژی که تاریخ را بر اساس جنگ و ستیز میان طبقات می‌بیند و تفسیر می‌کند‌. گسترش فضای ایدئولوژیک در کار صنفی- با تند کردن فضا و همچنین افزودن بر جزم‌ها و دگم‌های اندیشگی، از گسترش کار صنفی در میان بدنه جلوگیری می‌کند و در واقع امری خلاف‌زا می‌شود‌. نکته آخر اینکه با گسترش فضای مجازی، به نظر می‌رسد که روز به روز از وجهه هرمی جنبش‌های اجتماعی کاسته می‌شود و بعدی افقی‌تر و گسترده‌تر می‌گیرد‌. چنانچه نهادهای مدنی این دگرگونی‌ها را درک نکنند و همچنان دل به تعریف‌های خاص خود از جنبش‌های اجتماعی ببندند، فاصله خود را با واقعیت و بدنه بیشتر می‌کنند و از اثرگذاری‌شان کاسته می‌شود‌.
* آموزگار و کنشگر صنفی