آرزوی خداحافظی

امیرحسین میراسماعیلی- سالی دیگر بر عمر ما افزوده شد و قصد دارم در همین شروع کار آرزو کنم که شاهد وقوع این چهار اتفاق در سال پیش رو باشیم تا کام‌مان قند و عسل باشد‌. البته تحقق تمام این آرزوها کمی محال است و در حد سوییس، اما اگر یکی از آنها هم عملی شود بسی فرخنده خواهیم شد‌.
آرزوی اول این است که تصمیم‌گیران اصلی مملکت تندروی را کنار بگذارند‌. اصلا تا وقتی می‌شود آهسته و پیوسته پیش رفت چرا بدو بدو؟ به کجا می‌خواهید برسید؟ خودتان پشت تریبون‌های هفتگی از وضعیت وخیم اقتصادی می‌گویید و اینکه دولت کاری نکرده، آن وقت باز در ادامه گیر می‌دهید به کنسرت و شادی و حرکات موزون؟ خب مردم می‌خواهند برقصند تا همان مشکلات اقتصادی را فراموش کنند و اگر شما همچنان مانع این کار شوید، فکر نمی‌کنید که همین مردم به فکر کارهای خطرناک‌تر بیفتند و پایشان بخورد به پایه صندلی شما؟ پس هرچه شل‌تر بگیری دردش کمتر می‌شود جناب تندرو‌.
آرزوی دوم هم درمان بیماری فراموشی جناب رییس‌جمهور است‌. قرار بود اقتصاد را درست کنی آقای روحانی، اما حالا اقتصاد دارد ما را درست می‌کند‌. حرف از رفع برخی محدودیت‌ها و خم شدن میله‌ها و آزادی‌های اجتماعی برای زنان بود که، نبود؟ پس دیگر دستگیری80 نفر از اعضای شرکت‌کننده در تجمع «سکوت» مقابل وزارت کار را چطور هضم کنیم؟ دستگیری زنان در مقابل ورزشگاه آزادی را چطور؟ حس نمی‌کنید هرچه بیشتر به جلو می‌رویم این بیماری فراموشی هم حادتر می‌شود؟
آرزوی سوم اما ایجاد حس تقصیرپذیری در تمام مسوولان است‌.


به خدا یک عذرخواهی یا استعفا خار ندارد و سایر مقامات در کشورهای غربی که مثلا به خاطر پرداخت نکردن هزار دلار مالیات استعفا می‌دهند، از سیاره‌ای دیگر نیامده‌اند‌.
از ستاد مدیریت بحران و هلال‌احمر شروع کنید تا صاحب کشتی سانچی و مدیران وزارت کار و ارشاد و ‌. ‌. ‌. که همه در برابر حوادث گوناگون و تندروی افراطی‌ها فقط بلدند خوب نگاه کنند و تاسف بخورند و اینکه بسیاری از زلزله‌زده‌ها هنوز در چادرند یا فیلم‌ها و کنسرت‌ها لغو مجوز می‌شوند، به سکان کشتی آقایان هم نیست‌.
و آرزوی آخر نیز خداحافظی است، خداحافظی با باعثان غم و ناامیدی و گرسنگی و تاریکی‌.