روزنامه شرق
1396/12/28
سال نافرجام
سیاست خارجی کشور در سال 1396 فرازونشیبهای بسیاری را با موفقیت در برخی حوزهها و ناکامیهایی در بیشتر موارد، پشت سر گذاشت. ارزیابی واقعبینانه دراینباره، نیازمند گزارشی برگرفته از ذکر یکبهیک موارد، عوامل و عناصر تأثیرگذار بر روند سیاست خارجی و تصمیمگیریهای مرتبط با آن است. ذکر این نکته ضروری است که وقتی از سیاست خارجی کشور سخن میگوییم، عملکرد همه دستاندرکاران و تصمیمسازان و نهفقط وزارت امور خارجه مدنظر است. هرچند وزارت امور خارجه در مقابل مجلس پاسخگو است؛ اما بر اساس قانون، این وزارت مسئول تنظیم روابط با کشورهای جهان و سازمانهای بینالمللی و به بیان بهتر، مجری دیپلماسی است. مشکل، زمانی رخ میدهد که رئیسجمهور و دستگاه متولی دیپلماسی دولت (و نظام)، باید در مقابل شرایطی که خود در ایجاد آن نقشی نداشتهاند پاسخگوی مجلس و دیگر مقامات بالادستی نظام باشند که نمونه واضح آن، روابط ایران با عربستان پس از به آتش کشیدهشدن سفارت و کنسولگری این کشور در تهران و مشهد است. در اینجا کارنامه سیاست خارجی ایران را در سال گذشته، به شکل اجمالی مرور میکنم. توافق هستهای در چند سال گذشته مهمترین چالش کشور در عرصه خارجی بود. با این وجود، با گذر پیروزمندانه از ماراتن هستهای و دستیابی به توافقی تاریخی با کشورهای 1+5، مدیریت پسابرجام بهگونهای رقم خورد که با گذشت دو سال از زمان اجرا، این توافق با تهدیداتی جدی روبهروست که در خوشبینانهترین شکل و خارجنشدن آمریکا از آن، نیازمند تمرکز برای نتیجهگیری است. از این منظر، 1396 سال ناموفقی برای توافق هستهای بود که میتوان از آن بهعنوان شرایط «نه اجرا و نه توقف» نام برد و آن را به حالت «نه جنگ، نه صلح» و صلح مسلح تشبیه کرد. دو عامل عمده را در ایجاد این وضعیت میتوان رصد کرد؛ اول پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکا و آغاز سنگاندازی در اجرای توافقی که او قبل از ورود به کاخ سفید آن را بدترین توافق نامیده و وعده پارهکردن آن را داده بود. عامل دوم، ضعف سیاست خارجی ایران در مدیریت این توافق در دو دوره قبل و بعد از پیروزی ترامپ در انتخابات بود که میتوان به سه نکته دراینباره اشاره کرد:اول، 18 ماه باقیمانده از دوره دوم ریاستجمهوری باراک اوباما پس از امضای توافق، دورهای بسیار حساس برای محکمکردن پیچومهرههای توافق هستهای بود که ایران از آن غافل شد. بر کسی پوشیده نیست که اوباما تمام توان سیاسی خود را برای دستیابی به توافق هستهای به کار گرفت و در این مسیر، حتی به تعارض با اسرائیل و نخستوزیر تندرو آن که پایگاهی بسیار قوی در آمریکا دارد و همچنین عربستان سعودی بهعنوان یکی از مهمترین شرکای تجاری خود وقعی ننهاد. اوباما بهصراحت اعلام کرد تا قبل از حصول توافق با ایران، با نتانیاهو ملاقات نخواهد کرد. او آمادگی داشت در موضوعات دیگر، تا جایی که ممکن است، با ایران به توافق دست یابد که در صورت تحقق این مهم، میتوانست دستاندازی خلف او در برجام به حداقل ممکن برسد.
دوم، برخی تحلیلگران بر این اعتقادند که زبان تعامل با ترامپ، به دلیل پیشینه کاری در تجارت تأکید بر تأمین منافع آمریکا از توافق هستهای و رایزنی با تیم او پس از پیروزی در انتخابات و قبل از ورود به کاخ سفید بود که ایران از آن نیز غافل شد. عربستان سعودی و اسرائیل که حامی کمپین هیلاری کلینتون بودند، بلافاصله پس از تغییر وضعیت با چرخش محسوسی به سمت ترامپ غلتیده و لابیهای فشردهای را با افراد تأثیرگذار تیم او انجام دادند. از اینکه چه عاملی باعث این نگرش ایران شد، میتوان به نوع نگاه به توافق هستهای اشاره کرد که کاهش یا رفع کامل تحریمها، خروج ایران از بنبست اقتصادی ناشی از قطعنامههای شورای امنیت و تحریمهای منتج از آن، برقراری روابط محکم اقتصادی با اروپا و دیگر قدرتهای جهان و کنارگذاشتن آمریکا بود. درحالیکه روشن بود نهتنها ترامپ بلکه هرکس دیگری که بر آمریکا حکومت میکرد، نمیتوانست قبول کند بیشترین تأثیر را در دستیابی توافق هستهای و کمترین بهره اقتصادی را از آن داشته باشد. بنابراین یکی از نقاط ضعف سیاست خارجی در سال 1396، کنارگذاشتن کامل تیمی بود که زمام امور در کاخ سفید و دستگاه تصمیمگیری آمریکا را در دست داشت.
اگر کمی صریحتر باشیم، میتوان نقش کشمکشهای داخل کشور را در این موضوع، استمرار روابط و بلکه کار با آمریکا برای مقومسازی برجام و حلوفصل مشکلات منطقه که تهران و واشنگتن نظرات تقریبا نزدیکی دارند، مشاهده کرد.
سوم، سه کشور امضاکننده توافق هستهای با وجود آگاهی از نظر ترامپ، از توافق هستهای دفاع کرده و حاضر به تمکین در برابر آمریکا نشدند. آنچه موضع این سه کشور را از منظر آنها در مقابل ترامپ تضعیف کرد، موضوعاتی مانند برنامه موشکی ایران و بهخصوص هدفقرارگرفتن عربستان و امارات در جنگ یمن بود که در ظاهر ربطی به برجام نداشت، ولی روشن بود اروپا نیز این تحول را برنمیتابد. به بیان دیگر، این مورد و همچنین تحولات منطقه، اروپا را وادار به همراهی با آمریکا در قبال ایران کرد و تا آنجا پیش رفت که سه کشور برای راضیکردن آمریکا در خارجنشدن از برجام، قصد اعمال تحریم بر ایران در رابطه با برنامه موشکی و منطقه را دارند.
در حوزه منطقهای و همسایگان نیز در سال گذشته با وجود دستاوردهای نظامی در برخی کشورها، عملکرد سیاست خارجی کشور بهطور عام و وزارت امور خارجه بهطور خاص نتوانست گرههای کور در روابط با همسایگان و دیگر کشورهای منطقه را باز کند. به جرئت میتوان گفت ما در وضعیت نامساعدی در سیاست خارجی خود با همسایگان در 40 سال گذشته قرار داریم. تصور میکنم جرقه یا اشتباهی کوچک -عمدی یا سهوی- میتواند شرایطی را ایجاد کند که خروج از آن تقریبا محال خواهد بود. مشکل کشور دراینباره، اول نوع نگرش به منطقه و دیگر جایگزینی رویکردهای فیزیکی بهجای دیپلماسی است. از این منظر، دکتر ظریف و دستگاه دیپلماسی کشور نقش کافی را در تدوین راهبردها در رابطه با منطقه ندارند؛ درحالیکه اجماع ملی و نخبگان تصمیمگیر، بر اساس قانون اساسی از الزامات پیشبرد اهداف و تأمین منافع کشور در منطقه و جهان است. چنانچه در مقدمه ذکر شد، پرداختن به دیگر حوزههای سیاست خارجی در مناطق مختلف جهان در عهده این یادداشت نیست؛ ضمن اینکه وقتی با چالشهای عمدهای در موضوعات هستهای، همسایگان و منطقه مواجه هستیم، نمیتوان معجزهای در حوزههای دیگر مانند آسیا، آفریقا، آمریکای لاتین و... از دستگاه دیپلماسی کشور انتظار داشت و اجمالا باید به سفرهایی که هراز چندگاهی شاهد آن هستیم، بسنده کنیم. در پایان، ذکر این نکته در بررسی کارنامه سیاست خارجی در سال 96 ضروری است که کاهش چشمگیر کارآمدی و توان دستگاه دیپلماسی کشور به دلیل جراحی نابهنگام در سازمان و ساختار نسبتا جاافتاده آن در ماههای پایانی سال که حتی در صورت توافق و همراهی با دکتر ظریف در تغییر ساختار با هدف تزریق انگیزه و چابککردن دستگاه دیپلماسی، باید قبول کرد این جراحی بزرگ در زمانی غیرمناسب صورت گرفت؛ درحالیکه اندک تدبیر مدیریتی میتوانست ارتقای بهرهوری آن در شرایط بحرانزده منطقه و روابط وخیم با همسایگان را در پی داشته باشد.
پربازدیدترینهای روزنامه ها