مذاکره «ترامپ»« اون» و پرسش های پیش رو

به همان میزانی که باید از رویارویی و جنگ «ترامپ» و «کیم‌جونگ اون» ترسید و هراس داشت، به همان میزان نیز باید از مصالحه این دو بازیگر در ساختار پرآشوب نظام بین الملل راضی و خرسند بود، چراکه این مذاکره قرار است جهان  را قدمی به صلح نزدیک کند.
به واقع این مساهمت و ابتکار اولویت مذاکره بر  منازعه و همچنین اولویت مصالحه بر ترس را در ساختار آنارشیک نظام بین الملل به نمایش می گذارد.
هم اینک و در آستانه نشست این مذاکرات مسئله ای که بیش از همه مطمح توجه است،آن است که چه شده است دو رقیبی که به چیزی از کمتر از نابودی و امحای کامل خود راضی نبودند، باید برای ایجاد مفاهمه و در نهایت ایجاد مصالحه به پای میز مذاکره بنشینند؟ آیا ترس از انزوای بیش از پیش کره شمالی و تشدید تحریم‌ها و تعقیب راهبرد نان در برابر رآکتور، مقامات پیونگ یانگ را به این مذاکره راضی کرده و یا ترس آمریکا از بمب های هیدروژنی و موشک های نقطه زن پیونگ یانگ عامل اصلی این مذاکره  و در نهایت مصالحه بوده است؟ البته چنین انگیزه ها و عواملی هر یک به سهم خود در ایجاد این شرایط نقش داشته اند، اما با تلاشی که برای نشستن بر سر میزه مذاکره آن‌هم از سوی رادیکال ترین رهبران و  بازیگران وقت حاضر جهان صورت گرفته است،این انگیزه ها و عوامل رنگ می بازند و به‌کناری می روند.
به این ترتیب به نظر می رسد که تلاش برای کاهش التهابات در حیات سیاسی شبه جزیره و دماندن روح امید و آرزو برای تکاپوی صلح جاودانه از جمله دلایلی بوده است که لااقل «کیم جونگ اون» در رفتن به میز مذاکره، بدان بی توجه نبوده است. «کیم جونگ اون» به این درجه از عقلانیت رسیده است که عصر انزوای بین المللی و همچنین عصر وداع با اسلحه فرارسیده است و قدرت سیاسی الزاماً از لوله تفنگ در نمی‌آید. چنین تفکری قطعا در نگاه «کیم جونگ اون» به معنای تسلیم و عقب نشینی در مقابل زیاده خواهی های واشنگتن نیست. «اون» به این درجه از تعقل رسیده است که می‌توان هم در سایه رآکتور و تسلیحات موشکی از کیان و منافع ملی دفاع کرد، اما درعین حال بازیگر عاقل و خردمندی بود. محققاً رفتاری را که «کیم جونگ اون» در وقت حاضر از خود نشان داده است، بدون پاداش همسایگانش نخواهد بود. این همسایگان که روزگاری در صف مهمترین بازیگر مخالف و رقیب او قرار داشته اند، هم اینک با نرمش قهرمانانه ای که «اون» از خود نشان داده است، با او همراه می‌شوند و چه بسا که زین پس به بازیگری تبدیل شود که بخواهد نقش تعیین کننده در آسیای خاوری داشته باشد. این چشم انداز با توجه به تمایل شوق انگیزی که «اون» از خود نشان داده است، هم اینک پیداست. نتیجه بدیهی این تمایل شوق انگیز همان چیزی است که «امانوئل کانت» آن را تز آشتی با جهان خوانده است.