طنز پنجشنبه‌ها دهخدا که بود و چه کرد

عمادالدين  قرشي
 
شادروان «میرزا علی‌اکبر (قزوینی) دهخدا» فرزند خان‌باباخان به سال 1258 در محله سنگلج (تهران) متولد شد. نه‌ساله بود که پدرش را از دست داد. نزد شیخ غلام‌حسین بروجردی و شیخ هادی مجتهد نجم‌آبادی، دروس قدیم (ازقبیل مقدمات صرف و نحو، فقه، اصول، حکمت و کلام) را آموخت و سپس راهی مدرسه علوم ‌سیاسی شد. چندی بعد به بخارست رفت و دوسال دبیر سفارت ایران در بالکان بود. در این مدت با زبان فرانسه و دانش‌های جدید آشنا شد. هم‌زمان با نهضت مشروطیت به ایران بازگشت. ابتدا به کارهای اداری مربوط به راه‌سازی در خراسان گماشته شد، اما چندی بعد پا در عرصه مطبوعات گذاشت.
دهخدا را عامه طبقات جامعه بیشتر به‌عنوان یک دانشمند لغوی می‌شناسند. «لغت‌نامه» و پس از آن «امثال‌وحکم»ش بیش از دیگر آثارش مشهور و زبانزد است، اما دهخدا در ترجمه، تحقیق، شاعری، روزنامه‌نگاری و طنزپردازی، جایگاه ویژه‌ای در عرصه ادب فارسی دارد. مطلع معروف «یاد آر ز شمع مُرده، یاد آر» از اوست. او به‌واسطه آشنایی با فولکلور فارسی و ترکی، از پیش‌گامان ساده‌نویسی در برابر تکلف متملقانه متون اواسط عصر قاجار، و بنیان‌گذار طنز سیاسی در عصر معاصر است. روزنامه هفتگی صوراسرافیل که در آغاز مشروطیت به همت او و جهانگیرخان شیرازی منتشر می‌شد، بین آزادی‌خواهان آن عصر تا به امروز اعتبار خاصی داشته و دارد. این ارزش و اعتبار، تنها از مقالات سیاسی و اجتماعی آن روزنامه ناشی نبود. ستون طنز این روزنامه که دهخدا آن ‌را با عنوان «چرند و پرند» و با امضای مستعار «دخو» می‌نوشت، به گواهی معاصرانش پرخواننده‌ترین بخش روزنامه صوراسرافیل بود. نوشتن درباره عقاید خرافی مردم، نقد سنت‌های بی‌مایه و رفتارهای غلط جامعه، تلاش علیه استبداد در راستای توسعه آزادی بیان و... رویکرد او در این ستون بود. همین بس که طی انتشار 32 شماره، حداقل یک‌بار او را تکفیر و بارها و بارها تهدید کردند؛ «آزادی تو خیال آزادی توست/ این بهره به افسونِ که می‌خواهی جُست/ تا دور جهان است و جهان خواب، تو را/ تعبیر به‌عکس است به تعبیر درست!». با بسته‌شدن مجلس شورای ملی، سرکوب جنبش مشروطه توسط محمدعلی‌شاه و به دار آویختن میرزاجهانگیرخان در باغشاه، فصل تبعید دهخدا به فرانسه و سوییس رقم خورد. سه شماره از «صوراسرافیل» را آنجا منتشر کرد. قطعه معروف «آکبلای» یادگار این دوره است که بعدها توسط محمدعلی افراشته در روزنامه «چلنگر» به «آمیرزا» بدل و الگو شد. دهخدا در سال‌های تبعید سرانجام به ترکیه رفت و حداقل پانزده شماره از «سروش» را سردبیری و منتشر کرد. با برکناری محمدعلی‌شاه، و دعوت سران مشروطه، به ایران بازگشت و نماینده مجلس شد. در کنار نمایندگی، در مطبوعه‌هایی همچون «روح‌القدس»، «آفتاب»، «شورا»، «مجلس»، «شوروی»، «ایران کنونی»، «پیکار» و... مقالاتی منتشر می‌کرد. «دخو» تنها اسم مستعار دهخدا نبود، البته مشهورترینش بود اما او با اسامی دیگری همچون «اسیرالجوال»، «برهنه خوشحال»، «جغد»، «خادم‌الفقرا دخوعلی»، «خرمگس»، «آکبلای»، «دمدمی»، «رئیس انجمن لات‌ولوت‌ها»، «سگ حسن‌دله»، «نخود همه آش» و... نیز طنز می‌نوشت و می‌سرود.
معدود اشعار طنز دهخدا، برخلاف طنزهای منثور فراوانش، متکلف و ادیبانه‌اند. دو قطعه «ان‌شاءالله گربه است» و «دانم‌دانم» از نمونه‌های عالی طنزسرایی او هستند. مجموعه «چرند و پرند» که نخستین‌بار به صورت کتاب در سال 1341 توسط «سازمان کتاب‌های جیبی» منتشر شد، چندین‌بار تاکنون تجدید چاپ شده و بارها الگوی طنزنویسان در دوره‌های مختلف بوده است. دهخدا، به یک تعبیر معلم و راهنمای اکثر طنزنویسان صاحب‌نام ایران است که پس از او، قدم به این عرصه گذاشتند و معدود طنزنویس محبوب سیاسی در مطبوعات ایران می‌توان نام برد که از دهخدا تأثیر نپذیرفته باشند.


وي سرانجام در هفتم اسفند 1334 در خانه‌اش درگذشت و پیکرش در ابن‌بابویه (شهرری) به خاک سپرده شد. از طنزسروده‌هایش چنین است:
چند گویی نبود یك غمخوار / خواجه را گاه جان سپردن او، / بهر میراث‌خوارگان اَسفا، / زآن‌همه درد و رنج بردن او / غله تیم و حاصل ده را، / هفته و روز برشمردن او / چو ز بحر محیط، بوتیمار / خواجه را مال خود نخوردن او... / خواجه، همچون دگر لئیمان مُرد /نسزد بیش یاد كردن او / بهترین كار خواجه در همه‌عمر / هیچ دانی چه بود؟ مُردن او!