انکار مخالف؛ منطق اصلی

محمد هدایتی- در بر همان پاشنه می‌چرخد. در روزهای‌ پر‌التهاب یکی مخالفانش را خس و خاشاک خواند و آن دیگری حالا کم‌عقل.تفاوت‌هایی شاید بین این دو باشد‌ یا بین مخالفان‌شان، اما منطق زیربنایی همان است؛ نفی مخالف، نادیده گرفتن آن. هر دو هم خود را در مقاطعی منادی گفت‌وگو با جهان می‌خواندند. این شاید از جملات بسیار اشتباه حسن روحانی بود. با او قرار بود منطق نه سرهنگی، که از جنس حقوق و استدلال باشد. روحانی فراموش می‌کند که اصل اولیه هر گفت‌وگویی پذیرفتن حقانیت طرف مقابل در گفتن است، فارغ از کیستی آن و آنچه می‌گوید. حتی فارغ از اینکه حملات به او و دولتش سازمان یافته باشد و معطوف به تضعیف او. آن وقت هم او و هم خیلی از طرفدارانش از ضرورت گفت‌وگوی ملی می‌گویند. کسی که رویکردهای دیگر را نابخردانه می‌داند، چگونه می‌تواند گفت‌وگو کند، آن هم گفت‌وگوی منتج به نتیجه. این خصیصه نه روحانی‌ که خیلی از گروه‌های موجود در بلوک قدرت است. منطقی ساختاری که تنها تمجید را می‌پذیرد‌ که اساسا مخالفش را به رسمیت نمی‌شناسد و در صورت امکان کنارش می‌گذارد. این الگوی مدیریتی تمام این سال‌ها بوده است و احتمالا الگوی توزیع منابع و مواهب. اینجاست که حامی‌پروری و رانت و خیلی از بلایای فعلی رخ می‌نماید. چیزی که در تمام این سال‌ها وجود نداشت باور حقیقی به ایده حق همگانی بود، اینکه افرادی با سلایق، مذاهب، جنسیت‌ها و دیدگاه‌های مختلف حق داشته باشند سخن بگویند، حق داشته باشند ایده خود را ترویج دهند، حقی از قدرت داشته باشند و در نهایت قوه استدلال برتر ملاک تصمیم‌گیری‌ها و داوری‌ها باشد. از شوربختی ماست که اصلاح‌طلبان ما‌، هواخواهان تغییر و کسانی که دم از فضایی متفاوت می‌زنند، خود مبتلا به همان بیماری رقبایند؛ نه به مخالف من.این گفته روحانی خیلی از حامیانش را نیز برآشفته است. این گفته شاید قطعه‌ای باشد از پازل روحانی پساانتخاباتی؛ روحانی فاصله‌دار از روح اصلاح‌طلبی.
hedayati.mohammad@yahoo.com