فرانسه معتدل؟ حداقل تاریخ بخوانید

«ژان‌ایو لودریان» وزیر امورخارجه فرانسه این هفته در شرایطی به تهران سفر کرد که این سفر حواشی قابل توجهی را به همراه داشت. از خط‌ونشان‌های او و دستگاه تحت امرش برای ایران پیش از سفر گرفته تا نشستن پای میز مذاکره دیپلماتیک غیرمنتظره با یک ژنرال در آغاز روز کاری و به‌طور کلی مواجهه دور از انتظار با هسته سخت نظام، تجربه نه‌چندان مطلوبی را برای او رقم زد و پیرمرد 70 ساله را دست خالی راهی الیزه کرد. به هر ترتیب او آمده بود تا آنچه نگرانی‌های کشورش درباره برنامه موشک‌های بالستیک و رفتارهای منطقه‌ای ایران می‌خواند را با صدای بلند فریاد بزند و با تکرار تهدیداتی که پیش از سفر به تهران کرده بود، خط‌ونشان بکشد و در پایان کار دست پر برگردد. اما نشد که نشد. محاسبات آقای وزیر درست از آب در نیامد و با سه دیدار صورت گرفته نقشه‌ها حسابی نقش برآب شد.
فارغ از این سفر و ابعاد و حواشی آن، بازخوانی نوع مواجهه کشوری که تعدادی از رسانه‌ها در روزهای گذشته همه کار کردند تا از کورس بزک کردن آن عقب نیفتند، با ایران، در دوره‌های مختلف و دولت‌های مختلف خالی از لطف نیست.
هشتم اسفند ماه بود که فرانسه در تدوین قطعنامه ضدایرانی شورای امنیت -که البته با وتوی روسیه ناکام ماند- مشارکت کرد و یک روز بعد در بیانیه‌ای به همراه آمریکا، انگلستان و آلمان، عدم‌پایبندی ایران به تحریم‌های تسلیحاتی یمن را محکوم کرد و از ایران خواست که «هرچه سریع‌تر تمامی فعالیت‌های ناسازگار یا در تناقض» با قطعنامه سازمان ملل که تحریم‌های تسلیحاتی را در سال 2015 برقرار کرد، متوقف کند. روز 26 بهمن نیز امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه که کشورش در ماه‌های گذشته رهبری فشارهای اروپایی بر برنامه موشکی ایران را برعهده داشته، خواستار تشدید نظارت‌ها بر برنامه موشکی ایران شد. «مکرون» در جمع خبرنگاران گفت: «من خواستار دور جدیدی از مذاکرات با طرف‌های منطقه‌ای و اعضای دائم شورای امنیت هستم؛ همانند همان کاری که ما درباره مذاکرات هسته‌ای [با ایران] انجام دادیم، اما این بار می‌خواهیم گفت‌وگوها را به کشورهای منطقه گسترش بدهیم تا بتوانیم این ناامنی را کاهش داده و آن را ریشه‌کن کنیم.» وی اضافه کرد: «لازم است که ما به‌خاطر موشک‌های بالستیک، ایران را تحت نظارت قرار دهیم. این موضوع برای امنیت منطقه ضروری بوده بنابراین لازم است ما سازوکارهای تحریم و کنترلی متناسب با آن را داشته باشیم.»
اظهارنظرهای دیپلماتیک از این دست یکی‌ دوتا نیست و بازخوانی تک‌تک آنها نیز احتمالا از حوصله این بحث خارج خواهد بود. بر این اساس از ایفای نقش پلیس بد مذاکرات هسته‌ای و سنگ‌اندازی‌های پاریس در برجام و... که بگذریم، بد نیست مواردی از صندوقچه تاریخ غبارزدایی شود که شاید این روز‌ها قدری دور از انظار مانده است.


 حمایت از صدام
«به هر وسیله ممکن از صدام دفاع می‌کنیم» این را وزیر دفاع فرانسه می‌گوید. 35 سال پیش و درست روزهایی که جمهوری اسلامی ایران در کوران جنگ با رژیم بعث عراق به‌سر می‌برد، وزیر دفاع فرانسه در پاسخ به اعتراضات پیرامون حمایت بی‌سابقه پاریس از ارتش رژیم بعث عراق گفت: «به هر وسیله ممکن از عراق حمایت خواهیم کرد چراکه پیروزی ایران امنیت ما را به خطر می‌اندازد.» نشریه «المجه» چاپ لندن در آخرین شماره خود به نقل از یک منبع نظامی فرانسه فاش ساخت اغلب سلاح‌هایی که از طریق کشور فرانسه برای عراق ارسال شده از انبارهای ارتش این کشور تامین می‌شود و این به دلیل آن است که کارخانه‌های اسلحه‌سازی فرانسه به دلیل محدودیت ظرفیت تولید، دیگر قادر به تامین فوری کلیه نیازهای تسلیحاتی عراق نیستند.

 مأمن منافقین
لکه‌های سیاه کارنامه فرانسه در مواجهه با ایران و رفتارهای غیردوستانه این کشور یکی دوتا نیست. فرانسه سابقه پناه دادن به یکی از خونریزترین گروهک‌های تروریستی در جهان یعنی گروهک تروریستی منافقین یا همان گروهک مجاهدین خلق را نیز در کارنامه دارد.
قرارگاه اروپایی سازمان مجاهدین خلق در نزدیکی شهرک حومه‌ای اورسورواز Auvers-sur-Oise در استان سرژی پونتواز Cergy-Pontoise در کشور فرانسه از زمان پیدایش خود با تایید دولت وقت فرانسه نقش مقر سرفرماندهی جنگ مسلحانه این سازمان علیه جمهوری اسلامی را به اشکال مختلف ایفا کرده است. این مکان به نوعی، نقشی که پادگان اشرف در عراق ایفا می‌کرد را در اروپا برای گروهک منافقین به‌عهده دارد. بعد از سقوط دیکتاتوری صدام حسین در عراق نقش این پادگان دوچندان شد. پادگان مریم رجوی در فرانسه در عین حالی که تنظیم‌کننده مناسبات داخلی(درون تشکیلاتی) سازمان است، روابط بیرونی را نیز تنظیم می‌کند و مسئولیت تمامی اتفاقاتی که از ناحیه منافقان در هر نقطه جهان به وقوع می‌پیوندد به عهده این مقر است.

 ماجرای خون‌های آلوده
پرونده خون‌های آلوده با نام وزیر امورخارجه پیشین فرانسه سخت گره خورده است. لوران فابیوس در دوران ریاست‌جمهوری میتران، در سال‌های ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۶ سمت نخست‌وزیری را در کاخ الیزه فرانسه را برعهده داشت؛ سمتی که با اتهام دست داشتن در ارسال خون‌های آلوده به ایران به پایان رسید. در خلال سال‌های ۶۲ و ۶۳، انستیتو «مریو» فاکتور‌های انعقادی آلوده به «اچ‌‌آی‌وی» را برای استفاده بیماران هموفیلی به برخی کشور‌ها صادر کرد.
 همین مساله باعث شد تعدادی از بیماران هموفیلی و تالاسمی که از این فرآورده‌ها به‌عنوان دارو استفاده کرده‌اند به این ویروس مبتلا شده و جان خود را از دست بدهند. فابیوس در آن مقطع متهم بود که هرگونه تشریفات در زمینه انجام آزمایش‌ها از نمونه‌های خونی را لغو کرده و خون‌های آلوده بدون اینکه مراحل آزمایش را پشت سر بگذارند، وارد بازار شدند. او دستور غربالگری را زمانی صادر کرد که محموله فرآورده‌های خونی آلوده، صادر شده بودند. این پرونده البته بارها از بایگانی تاریخ بیرون آمد اما علی‌رغم اثبات قصور صورت گرفته هر بار ناکام ماند و در نهایت دولت فرانسه هیچ‌گاه غرامت این ماجرا را به ایران پرداخت نکرد.

 مناسبات هسته‌ای
سال ۱۹۷۴ ایران وامی به مبلغ یک میلیارد دلا‌ر به کمیساریای انرژی اتمی فرانسه داد و از این وام برای ساخت کارخانه غنی‌سازی اورانیوم(متعلق به کنسرسیوم اورودیف) در تریکاستن استفاده شد و در مقابل ایران صاحب 10 درصد از سهام این کارخانه شد.
در ادامه شاه و اکبر اعتماد به پاریس رفتند و قراردادهایی برای ایجاد پنج نیروگاه ۱۰۰۰ مگاواتی، دریافت اورانیوم لا‌زم و نیز تاسیس یک مرکز پژوهشی با فرانسه منعقد کردند. همچنین ایران قراردادی را با شرکت کرافت ورک یونیون آلمانی برای خرید دو نیروگاه آب تحت فشار ۱۲۰۰ مگاواتی برای نصب در بوشهر امضا کرد. همین‌طور قراردادی با شرکت فراماتوم فرانسه برای خرید دو نیروگاه ۹۰۰ مگاواتی برای نصب در بندرعباس امضا شد، براساس این قراردادها شرکت آلمانی و شرکت فرانسوی اورانیوم غنی‌شده اولیه را نیز تحویل می‌دهند و نیاز ایران برای ۱۰ سال بعد را نیز تامین می‌کنند.
یک سال بعد فرانسه موافقت کرد که دو نیروگاه هسته‌ای ۹۰۰ مگاواتی به مبلغ دو میلیارد دلا‌ر برای ایران بسازد. قرار بود این نیروگاه در دارخوین بر کرانه کارون و نزدیک اهواز ساخته شود و سازمان انرژی اتمی ایران این مبلغ را به شرکت‌های فرانسوی فراماتوم، اسپی باتینیول و آلستوم آتلا‌نتیک برای ساخت نیروگاه دارخوین پرداخت کرد.
تا وقوع انقلاب اسلامی در فوریه 1979(بهمن 1357)، رآکتور شماره یک بوشهر به میزان 85 درصد و احداث رآکتور شماره دو نیز 65 درصد پیشرفت فیزیکی داشتند اما با پیروزی انقلاب، تکمیل این نیروگاه‌ها به کلی از دستور کار فرانسوی‌ها خارج شد و هیچ‌یک از دولت‌ها در این کشور حاضر به عمل کردن تعهدات پیشینیان خود نشدند.

 پیمان فین‌کنشتاین
سابقه روابط ایران و فرانسه البته به دوره معاصر محدود نمی‌شود و پیشینه آن فراتر از اینهاست؛ به‌گونه‌ای که در واقع می‌توان نقطه آغاز این روابط را به زمان اعزام سفیر از دربار ارغون شاه به دربار فیلیپ نوبل، پادشاه فرانسه نسبت داد.
210 سال پیش به دنبال حملات پی‏درپی قوای روسیه به مناطق شمالی ایران، دولت قاجار برای دفع این حملات، ابتدا از انگلستان تقاضای کمک کرد. با این حال انگلیسی‏ها به علت اتحاد با روسیه بر ضدفرانسه، حاضر به همکاری با ایران نشدند. بر همین اساس فتحعلی‌شاه به ناچار به ناپلئون بناپارت، امپراتور فرانسه متوسل شد و ناپلئون نیز که برای مقابله با انگلستان به یک متحد در منطقه نیاز داشت درخواست ایران را پذیرفت. از این رو بین طرفین، عهدنامه‏ای به نام فین‌کنشتاین منعقد شد. به موجب این قرارداد، فرانسه تعهد داد که با ارسال اسلحه و کارشناس نظامی، ایران را در باز پس‏گیری گرجستان و دیگر متصرفات روسیه در خاک ایران یاری کند. در برابر ایران هم متعهد شد که تمامی روابط سیاسی و تجاری خود با انگلستان را قطع کند و به این کشور اعلان جنگ دهد و در جنگ فرانسه با انگلیس و روس، متحد فرانسه باشد. همچنین اگر ناپلئون بخواهد از ایران به هند که مستعمره انگلیس بود، لشکرکشی کند، ایران امکانات خود را برای عبور سپاهیان فرانسه در اختیار آنها قرار دهد.
این معاهده البته دیری نپایید و درپی شکست قشون روسیه از ارتش فرانسه، ناپلئون برخلاف قرار خود با روسیه طرح دوستی ریخت. در ادامه و به دنبال انعقاد پیمان «صلح تیلسیت» میان فرانسه و روسیه مستشاران فرانسوی، ایران را ترک کردند و دست ایران را در پوست گردو گذاشتند.