مردم با چه ترانه‌هایی به یاد نوروز می‌افتند؟ آمد بهار جان‌ها، ای خوش کمر به رقص آ

فاطمه امین‌الرعایا
همراه با فرارسیدن نوروز، گویی هاله‌ای از شادی و جنب و جوش مردم شهرها و روستاها را فرا می‌گیرد. همه به تکاپو می‌افتند تا زندگی رنگ و بویی تازه به خود بگیرد. در روزهای پایانی اسفند، خانه‌تکانی‌ها، خریدهای شب عید، بازار سمنو فروش‌ها همگی نشان از آمدن بهار دارند. گویی نوایی نامرئی همگی را به رقصی شاد و ناخودآگاه وا می‌دارد. اما در میان این شلوغی‌ها هم بعضی سرخوش و خندان ترانه‌هایی بهاری می‌خوانند تا این مهمانی استقبال از بهار به کمال برسد. یکی عمو نوروز بخواند و دیگری سرخوش آمد بهار جانها ای خوش کمر به رقص آ بخواند و مردم خندان میان سبزه‌ها و ادویه‌ها و لباس‌ها بچرخند و مست از بوی بهار شوند. اما چه موسیقی‌هایی مردم را به یاد نوروز و بهار می‌اندازند و آنها با شنیدن‌شان عبور باد بهاری را از میان موهای خود حس می‌کنند؟
نوروز‌خوانی یا بهارخوانی یا نوروزی، گونه‌ای از آوازخوانی است که در گذشته در ایران رواج داشته است. خاستگاه اینگونه آوازخوانی بیشتر در استان‌های مازندران و گیلان بوده است و در حال حاضر این مراسم به صورت محدود در برخی نقاط ایران برگزار می‌شود. پیشینه اینگونه آواز مربوط به دوران قبل از اسلام است که در بعضی از کتب نزدیک به دین زرتشتی و در ستایش اهورا مزدا و همچنین در توصیف طبیعت و زیبایی فصل بهار و ستایش شاهان و امیران آمده است. بعد از ورود اسلام و مذهب شیعه این گونه آواز با مفاهیم مذهبی و روایات اسلامی آمیخته شدند.
در نوروز‌خوانی افرادی که به آنها نوروز‌خوان گفته می‌شده است پیش از آغاز فصل بهار به صورت دوره‌گردی به شهرها و روستاهای مختلف می‌رفتند و اشعاری در مدح بهار یا با ذکر مفاهیم مذهبی به صورت بداهه یا از روی حافظه می‌خواندند. این اشعار به زبان فارسی یا زبان‌های محلی بوده است و پس از اسلام اغلب پس از ستایش خدا در مدح امامان شیعه گفته می‌شده است. این اشعار بیشتر به‌صورت ترجیع بند بوده و توسط یک یا چند شخص همزمان خوانده می‌شده است. اما امروز نوروزخوانی دیگر چندان مرسوم نیست. اما ترانه‌هایی که با حال و هوای بهار خوانده شده است تقریبا جای نوروزخوانی‌ها را گرفته است. اما از همین ترانه‌ها هم کدام‌شان در خاطره‌های باقی مانده است؟


مهشید می‌گوید: ترانه «تا بهار دلنشین آمده سوی چمن ...» که مرحوم بنان خوانده من را خیلی یاد بهار می‌اندازد. من کلا به بنان علاقه دارم. یک ترانه دیگری هم وجود دارد که در آن خواننده می‌خواند: «بهار بازم بیا عشقو بیارش ...» چندان چیزی یادم نمی‌آید. البته عمو نوروز هم کمتر می‌تواند تداعی‌کننده نوروز باشد».
برای فرزان چندین ترانه یادآور بهار و نوروز است. او می‌گوید: بیشترین ترانه‌هایی که ما را به یاد بهار می‌اندازند متعلق به سال‌های دهه 50 است مثل «از ابر سپید تو آسمون مرواریدبنده، انگار که هوا مست بهاره، صدای پای گل میاد دوباره» در خواننده‌های جدیدتر چیزی به ذهنم نمی‌رسد که یادآور بهار و نوروز باشد.
کیان درباره ترانه‌هایی که او را به یاد نوروز بیندازند می‌گوید: ترانه «گل اومد بهار اومد میریم به صحرا ...» من را بسیار به یاد نوروز می‌اندازد. این ترانه برای من بیش از هر چیز یادآور نوروز است و همچنین ترانه‌هایی که حاجی فیروزها می‌خوانند برای من بوی عید را به همراه دارد.
او درباره آیین‌های نوروزخوانی می‌گوید: آیین‌های نوروزخوانی و موسیقی‌های مرتبط با نوروز در همه شهرها و روستاها وجود دارد. در تهران همین جاجی فیروزها بوی بهار را برایم زنده می‌کنند.
محمد اما با بوی عیدی فرهاد به نوروز به خاطرش می‌آید. او می‌گوید: عمو نوروز هم حال و هوای عید را در ما زنده می‌کند. در اصفهان هم نقاره‌زن ها با موسیقی خود خبر آمدن بهار را به گوش شهروندان می‌رسانند.
سارا ترانه‌ای را با شنیدن نام بهار به خاطر می‌آورد و می‌گوید: «بهار آمد، سوار آمد و مرکب نوروز...» با ترانه «بهار اومد عشقو بیارش» آهنگ‌های زیادی برای من یادآور بهار هستند ولی حضور ذهن ندارم. معمولا نزدیک بهار با حضور در بازارچه‌ها تصویرهایی در ذهن تداعی می‌شود که یک موزیک نامغهومی در پس ذهن نواخته می‌شود. مثلا تصویر سینی‌های برنج شمال و موسیقی و رقص برای من تداعی کننده بهار هستند. این ترانه‌ها بیشتر مرا به یاد بچگی می‌اندازد.
او درباره حاجی فیروز می‌گوید: حاجی‌ فیروز حس خوبی به من نمی‌دهد. چون ما همیشه این افراد را سر چهارراه‌ها می‌دیدیم و به نوعی جلوی راه را سد می‌کردند و من با این موضوع مشکل دارم. برای حس خوبی ندارد. کلا حالت گدایی کردن حاجی فیروز برای من شادی‌آفرین نیست.
زهرا با آهنگ گروه رستاک به یاد نوروز می‌افتد و می‌گوید: ترانه دیگری هم هست که می‌خواند «بهار بازم بیا عشق و بیارش/ بده هر یاری رو دست نگارش». در اصفهان هم که اصالت‌مان به آن‌جا برمی‌گردد نوای معروف سورنا مژده رسیدن بهار را می‌دهد. در تهران هم تنها آن چیزی در خاطرم باقی مانده همان چیزی است که از صدا و سیما پخش ششده است.
محمد می‌گوید: چندین ترانه من را به یاد نوروز می‌اندازند ولی حال خوشی که در دوران بچگی داشتیم بیشتر توسط ترانه‌های نوستالژیکی به وجود می‌آمد که پخش می‌شد و آهنگ‌های مربوط به بهار پخش می‌شد مثل «گل می‌روید به باغ گل می‌روید ...» ترانه دیگری که در ذهنم مانده است، ترانه‌ای است که در سال زلزله بم با این مضمون خوانده شد: «عیده، ما امسال عیدی نداریم».
او درباره ترانه‌های فولکلور هم می‌گوید: حاجی فیروز هم یادآور بهار است همچنین کسانی که با آکاردئون وارد قهوه‌خانه‌ها می‌شدند و می‌نواختند و فضای شادی را به وجود می‌آوردند.
نسترن آهنگ‌های خاطره انگیز بهاری را بیشتر مربوط به دوران کودکی می‌داند و می‌گوید: برای من بیشتر آهنگ معروف فرهاد به ذهنم به یادم می‌آید و آنچه که به مرور تلویزیون از تلویزیون پخش شده است. البته کتمچی‌ها هم نوید آمدن نوروز را می‌دهند. البته چندان چیزی خاطرم نیست.
فرید به غیر از مارش معروف نوروز که توسط سرنا نواخته می‌شود، با چندین ترانه حال و هوای بهار برایش ایجاد می‌شود. او می‌گوید: یکی از ترانه‌هایی که به خاطرم می‌آید «صبح است ساقیا ...» محمدرضا شجریان است که برایم یادآور بهار است. ترانه «آمد بهاران ...» هم برایم تداعی‌کننده نوروز است. ترانه‌های لری‌های بختیاری برای همین حس را ایجاد می‌کند و بعضی تک‌نوروزخوانی‌هایی هم مثل گیلانی، کردی و بندری برایم فضای عید را زنده می‌کند.
او ادامه می‌دهد: حاجی فیروز هم برایم حال و هوای عید را به همراه دارد اما موضوع این است که ما آن را به صورت درست نداریم. آنچه که امروز اجرا می‌شود اجرای نوستالژیکی نیست. ولی اگر اجرای واقعی باشد برایم جذاب است. امروز آهنگ کلاه قرمزی هم خود به خود آدم را به یاد عید می‌اندازد.