جای مردان سیاست بنشانیم درخت؟

حکایت‌های روز درختکاری  ظریفی را گفتند این‌طوری که پای برجام ایستادی و هیچ عایدت نشد، اگر چهار سال پای یک درخت از این کودهای انسانی وارداتی از ترکیه می‌ریختی، به اندازه دو هزار بشکه بنزین برای پرواز بازگشتت به وطن بار می‌داد. لبخندی زد و گفت: هیچ وقت یک درخت ایرانی را دست‌کم نگیر!
و بعد دبه به‌دست به سمت پمپ‌بنزین حرکت کرد! عراقچی و بعیدنژاد و تخت‌روانچی گریبان دریدند و اشک‌ها سر دادند و در افق محو همی‌شدند!
نتیجه اخلاقی: هیچ وقت یک دبه به‌دست را بی‌بنزین نگذار!



 عارفی را دیدند که داشت در سکوت به درختی آب می‌داد. پرسیدندش: چه می‌کنی؟
سکوت کرد.
پرسیدندش: این چه درختی است آب می‌دهی؟
سکوت کرد.
پرسیدندش: نطق پیش از دستوری، حرفی، حدیثی، چیزی؟
سکوت کرد.
پرسیدندش: اعتراضی؟ مصاحبه‌ای؟ لیست مهندسی‌شده امیدی؟ چیزی؟
سکوت کرد. خواستند در مورد ژن خوب یک سوالی بکنند، بی‌خیال شدند. یک موز برداشتند و رفتند. هنوز دور نشده بودند که صدایشان کرد. مشتاقانه برگشتند. گفت هر کسی عارف بود داشت درخت آب می‌داد، نماینده مجلس است؟
جماعت بور شدند، پول موز را دادند و در افق محو شدند. نتیجه اخلاقی: هر گردی گردو نیست، هر که هم پسرش دارای ژن خوب بود، عارف نیست.

 یکی از اتفاقات بامزه و درخت‌طور این چند وقت این بود که درختان خیابان ولیعصر از دست هوای کثیف و کمبود آب و شرایط زیست‌محیطی فاجعه و ماست پالم‌دار و گوجه‌فرنگی نیتراتی و وضعیت طرح ترافیک خبرنگاران، دچار بیماری قارچی شدند و شهرداری هم از خدا خواسته همه‌شان را به بهانه «بیماری رنگی» قطع کرد. حالا اینکه بیماری رنگی دیگر چه صیغه‌ای است که حتی کارشناسان و استادان این رشته هم از آن سر درنمی‌آورند را نمی‌دانیم، اما یک اپیدمی داریم به نام رنگ کردن اخلاقی؛ ظاهرا به شهرداری هم سرایت کرده.

 به بقایی گفتند: چرا زنبیل قرمز به‌دست رفتی دادگاه؟ فرمود: انتظار داشتید کیف لویی ویتون دستم می‌گرفتم؟ دیدند حرفش منطقی است، چیز دیگری نگفتند. یک موز برداشتند در افق محو شدند.
نتیجه اخلاقی: یک زمانی قلم توتم بود، الان زنبیل قرمز.
شعار روز: زنبیل قرمزی قهرمان، امشبو بازداشت بمان.

 کاشت درختان جدید در تهران را کنترات دادند به آقای کرباسچی. ایشان هم یک طرحی رشت که طبق آن به ازای هر درختی که کاشته می‌شود، یک لامپی چیزی بگذارند بغل‌دستش که چرخ کارخانه رشت الکتریک هم بچرخد. به هر حال هنوز که با برج 60 طبقه عوض نشده.

 به بابک زنجانی گفتند: اگر ایران نفت نداشت الان کجا بودی؟
فرمود: بالاخره یک چیزی برای قاچاق و دزدی پیدا می‌شد. شما نگران نباشید.

 به آقای رئیسی گفتند تتلو رفته بالای درخت می‌خواهد خودش را بیندازد پایین!
گفت پروپکانی نکن مومن!

 قرار شد که جناب آقای لاریجانی – شعبه اخوان مستقر در بهارستان – بروند درختکاری انجام دهند. استاد کاظم جلالی، رفیق جینگ و طوطی خوان کرم استاد، در مجلس حضور داشتند، دیدند بد نیست از راه تملق جمله‌ای بیان کنند. فرمودند بنده دقت کردم دیدم سطح درختکاری ایشان از سطح درختکاری اکثریت آدم‌های این کره خاکی بیشتر است! بعد از شنیدن این جمله بود که هرچه برگ به تن درختان بود ریخت و مجلس درختکاری لغو شد!
بیت: که عشق آسان بود اول ولی افتاد برگش‌ها! نکته روز: آب نبات بر دهانی که بی‌موقع باز شود و جشن درختکاری رئیس مجلس را به هم بزند! این همه عکاس آمده بودند عکس بگیرند!   بگو از کدام جناح هستی تا بگویم چگونه درخت بکاری! ظاهر قصه این است که شما یک بیلی را می‌زنی زمین و یک چاله کوچک حفر می‌کنی و بعد درخت را داخل آن می‌گذاری و خاک‌ها را روی آن ریخته، کمی آب پای درخت می‌ریزی و خلاص! این ظاهر کار است. منتها این دستورالعمل برای شهروندان درجه دو و معمولی است و احزاب به گونه دیگری درخت می‌کارند. اعتدالیون: از خانه پنج هزار متری خود سوار ماشین گرانقیمت خود شده و به همراه اسکورت به محل مورد نظر می‌روند. کلنگ دسته ایتالیایی لاکچری را که مخصوص این مراسم سفارش داده شده بود، به زمین کوبیده، درخت وارداتی را در زمین جای داده، لبخند دوست و دشمن‌کش زده، مقادیری در مورد لزوم کاشت درخت به شیوه اعتدالی و همراه با تزریق امید و ایجاد نشاط در جامعه و همزمان ناامید کردن دشمن خارجی و هشتبلکو شدن منتقدان بی‌عقل وبی‌شعور و بی‌تربیت داخلی صحبت کرده و در مصاحبه با خبرنگاران، از زدن لبخندهای فتوژنیک غفلت نمی‌ورزند. اصلاح‌طلبان: بعد از اینکه خیالش راحت می‌شود که شرکت واردات و صادرات پسرش از وزارتخانه مجوزهای لازم را گرفته، تیریپ مظلومیت برداشته با خودروی عمومی به محل کاشت درخت می‌رود. مقادیری در باب لزوم اصلاح درخت‌ها و مراجعه به افکار عمومی و لزوم ایجاد وحدت در کشور و گفت‌وگوی احزاب سخنرانی می‌کند. بعد از صحبت‌های وحدت‌آفرین او یکی از اصولگرایان حاضر تقاضا می‌کند کلنگ را دوتایی با هم زمین بزنند که گام مناسبی برای وحدت رقم بخورد. اینجاست که رفیق‌مان قهر کرده و اعلام می‌کند کلنگ خودم است و به کسی نمی‌دهم. دعوا می‌شود و مراسم به هم می‌خورد! آخر سر با میانجیگری مجری مربوطه کلنگ را می‌زند و به حالت قهر مراسم را ترک می‌کند و همزمان به سردبیر روزنامه‌های خودی زنگ می‌زند که عکسش را روی جلد کار کنند! اصولگرایان: در حالی که از دو هفته قبل داشته زور می‌زده که به مراسم درختکاری مقامات بلندپایه دعوت شود و نشده، سوار ماشین دولتی می‌شود تا به محل کاشتن درخت برود. در طول مدت مراسم متوجه می‌شود ترفیعی که قرار بود بگیرد، به تعویق افتاده. از عصبانیت موقع زدن کلنگ، پای مدیر روابط‌عمومی و نهادی که دعوتش کرده را سوراخ می‌کند.   نجفی داشت برف سنگینی می‌آمد، آقای نجفی فرمود جوان‌ها و نوجوان‌ها سر راه رفتن به مدرسه یک لگدی هم بزنید برف درخت بریزد پایین!
روز بعد باران آمد آقای نجفی فرمود جوان‌ها و نوجوان‌ها سر راه رفتن به مدرسه، کیسه‌های شن را هم در خیابان‌ها جا‌به‌جا کنند سیل تهران را برد!
بعدش توفان خاک و گردوغبار آمد، آقای نجفی فرمود جوان‌ها و نوجوان‌ها مرخصی تحصیلی بگیرند، بروند بیابان‌های عراق را آسفالت کنند!
بعدش زلزله آمد تهران «کل یوم» با خاک یکی شد، آقای نجفی از کیش پیغام داد که جوان‌ها و نوجوان‌هایی که هنوز زنده مانده‌اند اگر راه دست‌شان هست بقیه را نجات دهند!
وسط زلزله زامبی‌ها حمله کردند، گودزیلا و گیدورا علیه ماترا هم تصمیم گرفتند دربی‌شان را وسط تهران برگزار کنند. نجفی از کیش پیغام داد جوان‌ها و نوجوان‌هایی که هنوز زنده‌اند، مقاومت کنند ببینیم چه خاکی توی سرمان بریزیم!
نتیجه اخلاقی: حالا خوب شد همه مشکلات تقصیر دهه شصتی‌هاست و دهه هفتاد و هشتادی‌ها مشکلی ندارند وگرنه چه کسی قرار بود مشکل تهران را برطرف کند!   ملوانان، خلبانان در مجلس یکی از بلایای اجتماعی زندگی مدرن قضیه سلفی گرفتن‌های وقت و بی‌وقت است که باعث می‌شود تا اتفاقاتی رخ دهد که آبرو بر هم هست. یکی از این اتفاقات سلفی‌هایی بود که چندی قبل چند نماینده مجلس با یک درخت گرفتند و البته دیالوگ‌هایی هم ردوبدل شد که خیلی مناسب نبود.
* داداش، داداش یکم اون‌ورتر بشین منم تو سلفی جا بشم.
- تو که می‌گفتی این درخت رو به مجلس راه ندیم؟
* حالا دیگه ضایع بازی در نیار
- ولی چه درختیه
* چه شاخه‌هایی هم داره
- من که تو کف هلوهاشم.
* اوخ، اوخ علی مطهری اومد. بحث رو عوض کنین. ملوانان، خلبانان!
  سلبریتی‌بازی  یکی از اتفاقات بامزه‌ای که این روزها به‌شدت در جریان است، قصه سلبریتی‌های لوسی است که داریم و واقعا گاهی اوقات از فرط روی اعصاب بودن‌شان آدم دلش می‌خواهد سرش را بکوبد به دیوار. فرض کنید یک درخت قطع شده. برفرض قطع شدن این درخت، خواهران و برادران سلبرتیش احتمالا تصاویر زیر را منتشر و حرف‌های زیر را بیان می‌کنند.  همون خانومه که تازگی‌ها با یه شترمرغ‌دار عروسی کرده و به همه میگه شوهرم بیزنس‌منه: «من جدا از اینکه این درخت قطع شده خیلی ناراحتم. همسر ثروتمندم که چند تا شرکت کت و کلفت دارد - چشم‌تان دربیاد- همیشه به من دو تا چیز را تاکید می‌کرد. اولی را نمی‌شود گفت، ولی دومی این بود که با درخت‌ها مهربان باش. متاسفم که این روزها درخت‌ها را قطع می‌کنند تا من شرمنده شوهر ثروتمندم شوم. واقعا متاسفم براتون.» همون بازیگر سینما که اگر به تماشای تئاتر «اتللو و مکبث با هم همبرگر می‌خورند» هم بروی می‌بینی، نقش اولش را بازی می‌کند: «یه سلفی با این درخت بگیریم که بعدا ثابت بشه اولین گروهی که به کمک این درخت محروم و مستضعف اومدن ما بودیم. مدارکش هم موجوده.» همون بازیگری که چهار صبح استوری شیطنتش را منتشر کرد و بعدا انداخت گردن هکرها. ساعت چهار صبح استوری یک درخت در حالتی نامناسب را  می‌گذارد. روز بعدش هم اعلام می‌کند اکانتش را هک کرده بودند و او همه را به خدا واگذار می‌کند. بعد هم یک عکس دوتایی منتشر می‌کند که دومی صورتش را با یک درخت مخفی کرده. زیرش هم می‌زند: «عزیزم! الان کل درخت‌های ایران منتظرند که تو از خودت رونمایی کنی.» سردار آزمون ملقب به مردی که از آن ور آب فقط غر می‌زند: «یعنی واقعا درختای ایران امنیت ندارن و سقوط می‌کنن. من دیگه نمی‌رم زیر یه درخت ایرانی بشینم. امنیت نداریم ما اصلا! اینجا تو روسیه هر درختی بخواد سقوط کنه، خودش از سه روز قبل خبر میده! (یکی از بازیگران زن سینمای ایران را منشن می‌کند)» علی کریمی ملقب به «چه‌گوار»ای تلگرام، در استوری‌اش عکس درخت قطع‌شده را می‌گذارد، بعد می‌گوید: «متاسفم که تو هم تاوان صراحت و صداقتت‌رو دادی درخت جان! اما من نمیذارم کسی ریشه‌مو قطع کنه (الیموجی گرگ ناقلا خرگوش بلا). نه از کمیته انضباطی ترس دارم نه از عادل فردوسی‌پور و کارلوس کی‌روش (ایموجی میمون خندان سه عدد) من یه درختم که به این زودی‌ها نمی‌افتم.» (ایموجی خنده خفاشی دو عدد) کارلوس کی‌روش ملقب به پلنگ لَیسبون: «ظهر امروز به وقت گرینویچ، باخبر شدم که طبق معمول با سوء مدیریت مدیران ایرانی که درک نمی‌کنند فوتبال ایران به چه قواره مهمی دست پیدا کرده، یک درخت در طول مدت غیبت من سقوط کرد. اول اینکه متاسفم برای آقای علی کریمی و اتهامات بزدلانه‌اش که سبب شد این درخت از ریشه خشک شود. درخواست بنده این است که در طول مدت باقی مانده از قراردادم، یک مقدار فاصله شهرهای ایران را کمتر کنید که من وقت کنم به تمام شعب بانکی که با آن قرارداد دارم سر بزنم و در هر کدام نهالی از عشق بکارم تا یاد و خاطره این درخت به‌پافتاده توسط مخالفانم را زنده نگه دارم. همچنین از طریق همین ستون به کلیه مخالفان خودم اعلام می‌کنم که هرچه به ریشه‌های مخالفت شما با خودم فکر می‌کنم، دلیلی جز نادانی و کم‌سوادی و خاک‌بر سری پیدا نمی‌کنم. یکی من خوبم، یکی حسن‌آقا! زنده باد من و موافق من! مرگ بر منتقد من! مرگ بر هر کسی که چشم ندارد من و موفقیت‌های من را ببیند. درود بر یاد و خاطره درخت از دست‌رفته.» عادل فردوسی‌پور: «متاسفانه تصاویری به دست ما رسیده که از قطع شدن یکی از درخت‌ها حکایت دارد. ما از طریق همین تریبون اعلام می‌کنیم اگر یک مرد در سازمان مراتع و جنگلداری پیدا می‌شود، بیاید روی خط تا یک‌طوری حالش را بگیریم که دیگر از این جرات‌ها پیدا نکند. همین جا هم اعلام می‌کنم از زمانی که عموکارلوس سرمربی تیم ملی شده، آمار قطع درخت واقعا کاهش پیدا کرده. امیدوارم بقیه مربیان وطنی هم بروند خانه بنشینند و جایشان مربیانی بیایند که من آنها را بپسندم.» رضا رشیدپور (در حال آمادگی برای اجرای مراسم خبری مربوط به قطع شدن یک عدد درخت): «متاسفم که شاهد این اتفاق ناگوار بودیم. موقع قطع این درخت بنده مشغول اجرای برنامه‌ای در وزارت ارشاد بودم و بعدش هم باید بروم برای جشنواره موسیقی یک اجرایی داشته باشم. فردا تصاویر اختصاصی ما از سقوط این درخت را در برنامه بنده ببینید، ضمن اینکه بعد ازظهر فردا هم مراسمی در سازمان مراتع و جنگلداری در مورد اهمیت درختان برگزار می‌شود که اجرای آن با من است. با ما باشید.»   درخت مسئولان درخت مردم یکی از اتفاقات ناخوشایندی که در سال‌های اخیر به‌شدت دیده شده، اختلاف طبقاتی است که متاسفانه بین مسئولان و مردم دیده می‌شود. در سال‌های اخیر با وجود تلاش‌های مسئولان برای دور شدن از پول، سرمایه، ماشین و ویلای خارج از کشور و موارد مشابه، مردم نیز به آنها تأسی پیدا کرده و از موارد فوق به‌سرعت فاصله گرفتند، به‌طوری که مسئولان مربوطه مثل همیشه غافلگیر شدند و تا چشم باز کردند دیدند بین آنها و مردم یک عالمه شکاف و اختلاف طبقاتی ایجاد شده. حقیقتا خود مسئولان هم راضی نبودند که چنین فاصله‌ای بین آنها و مردم معمولی ایجاد شود اما متاسفانه غفلت مردم سبب شد مسئولان یک بار دیگر ضربه بخورند و از نعمت و شهد شیرین برابری با مردم عادی محروم بمانند. در حقیقت آن مسئول محترمی که در یک خانه دو هزار متری زندگی می‌کند، وضعش بهتر از من و شمایی نیست که در یک خانه اجاره‌ای زندگی می‌کنیم. آن مسئول هم در آن خانه دو هزار متری گاهی وقت‌ها آنقدر احساس تنهایی می‌کند که حد ندارد. شب خسته برگردی به خانه بزرگت. خانمت هزار متر آن‌طرف‌تر، دختر هفتصد متر آن طرف‌تر، پسرت هم که در لندن در حال تحصیل! اصلا حالی به آدم نمی‌ماند که بخواهد به کار دیگری برسد. می‌خواهد یک سر به همسایه بزند می‌بیند همسایه سه هزار متر آن طرف‌تر است. می‌خواهد سری به مردم عادی بزند می‌بیند برای رسیدن به مردم عادی و محروم باید دو ساعت رانندگی کند تا از مناطق فوق‌شمالی تهران تازه به مناطق فقیر‌نشینی مثل تجریش و دروس برسد. من و شما هم مقصریم. من و شما وظیفه داشتیم پابه‌پای مسئولان در ثروت‌اندوزی و رفاه‌طلبی تلاش کنیم و پیش برویم که این بندگان خدا کمبودی احساس نکنند، اما متاسفانه آنقدر درگیر مسائل پیش پا افتاده‌ای چون اجاره، مالیات، مسافرکشی و جور کردن شهریه دانشگاه بودیم که مسئولان را در عمل تنها گذاشتیم. جدا بر هر کدام از شهروندان ایران واجب است که از مسئولان بابت اینکه ناچار شدند این مسیر را به‌تنهایی طی کنند عذرخواهی کنیم. اما در روز درختکاری هم شاهد تفاوت‌های زیادی بین مسئولان و مردم عادی هستیم. مسئولان محترم هرچقدر دل شان می‌خواست که با مردم عادی برابری کنند اما متاسفانه به دلیل اینکه زیرساخت‌های این برابری موجود نیست، از رسیدن به این خواسته به‌حق خود باز ماندند. آناتومی تفاوت درختکاری مسئولان با مردم درختکاری اصولا سرگرمی لاکچری، گرانقیمت و طبقاتی‌پسندی نیست. یک نهال از شهرداری می‌گیری، می‌کاری، بعد هم فراموش می‌کنی به آن آب بدهی و خشک می‌شود و کارگران زحمتکش شهرداری آن را می‌کنند و می‌اندازند دور و تا سال بعد همه ما به‌خوبی و خوشی این قصه را فراموش می‌کنیم. منتها این همه ماجرا نیست. در مورد مسئولان محترم قصه به این سادگی نیست که بروند و یک جایی درختی بکارند و بعد فراموشش کنند. مراحل شیوه درختکاری مسئولان محترم این‌گونه است که برایتان شرح می‌دهیم. برنامه‌ریزی قبلی معمولا از سه ماه قبل، کارگروهی در وزارتخانه یا اداره مربوطه تشکیل می‌شود که حدود 15 نفر از اعضای گروه در آن حضور دارند. این 15 نفر برای اینکه جناب مدیر یا وزیر یا مسئول بتوانند به امر مهم و ملی- میهنی- منطقه‌ای- بین‌المللی درختکاری بپردازند، مدام جلسات مختلفی را تشکیل می‌دهند که کار به‌خوبی صورت بگیرد و شهروندان درجه دویی مثل بنده و شما، از اهمیت امر شریف درختکاری آگاه شویم. بخشی از این برنامه‌ریزی‌ها به مکان درختکاری برمی‌گردد. کجا درختکاری کنیم که رسیدن به آنجا هم برای مقام مسئول همایونی راحت باشد هم خبرنگار‌ها و عکاس‌ها بتوانند حضور به هم رسانند. شاید برای شما که با سختی‌ها و مرارت‌های مسئولان محترم آشنایی ندارید درکش دشوار باشد که محل درختکاری چه اهمیتی دارد. مسئول مربوطه هم در سال اول ورود به محیط کاری همین فکر را می‌کرد و در نتیجه یک جایی را انتخاب کرد که عکاس‌ها و خبرنگارها نتوانستند خود را به آنجا برسانند. عکس‌هایی هم که مدیر روابط‌عمومی با موبایلش گرفته بود آنقدر بی‌کیفیت افتاد که هیچ‌رسانه‌ای حاضر به چاپ آن نشد! طبیعتا وقتی عکس بد باشد هیچ‌گزارشی برای مقام مافوق قابل ارسال نیست و در نتیجه امر شریف گزارش و آمار‌سازی هم صورت نگرفت. بنابراین مدیر بالادست در ترفیع و افزایش حقوق مدیر مربوطه کوتاهی کرد و متاسفانه مدیر عزیز ما با وجود زحمات طاقت‌فرسایی که در امر کندن زمین و جاسازی درخت مربوطه انجام داده بود، مزد زحمات خود را نگرفت. بنابراین با بخشی از حساسیت انتخاب محل مناسب آشنا شدید. یکی دیگر از نکات مهمی که مسئول مربوطه برای کلنگ زدن و درخت کاشتن باید در ذهن داشته باشد، این است که چه لباسی بپوشد! حقیقتا این سوالی است که بسیاری از شهروندان این کشور هر وقت قرار است به میهمانی‌ای چیزی بروند از خودشان می‌پرسند و در نتیجه باید به آقای مسئول حق بدهند که برای سوالی به این مهمی نیازمند کارگروه ویژه باشند. ما مدیر و مسئولانی داریم که کت و شلوارهای عید هر سال خود را همان هفته اول اسفند تهیه می‌کنند و فاکتورش را لای هزینه‌های روز ملی میهنی منطقه‌ای درختکاری جاسازی و کارپردازی می‌کنند. پروژه انتخاب کت و شلوار هم معمولا یک‌طرفه نیست و دوستان بخش مالی هم که باید پرداخت کنند، گاهی وقت‌ها در امر شریف درختکاری حضور پیدا می‌کنند و طبیعتا آنها نیز باید با کت و شلوار آبرومندی در مراسم حاضر شوند که آبروی سازمان و نهاد مربوطه نرود. در حقیقت دیده شده برای مراسم روز درختکاری 35 هزار تومان برای نهال، 700 هزار تومان برای اجاره کلنگ! و 500 میلیون تومان برای تهیه کت و شلوار مناسب جهت کلنگ‌زنی هزینه شده. تازه هزینه‌های اتوشویی بعد از مراسم هم بود اما انصافا مدیرانی داریم که به بیت‌المال حساسند و این پول را از جیب خود می‌دهند که فشاری به خزانه نیاید که باید از آنها تشکر کرد. اما این همه ماجرا نیست. کارگروه ویژه روز درختکاری مسئولیت‌های بیشتری هم دارد. آنها از سه ماه قبل شروع به پختن خبرنگاران مربوطه می‌کنند و به مناسبت‌های مختلف به آنها زنگ می‌زنند و حال‌شان را می‌پرسند و در صورت لزوم کارت هدیه و آگهی رپرتاژ می‌دهند که در روز نیاز عقب نمانند. البته این هزینه‌ها هم در تنخواه‌های کلی و هزینه‌های تبلیغاتی فاکتور می‌شود و البته اعضای کارگروه نیز به وقت پر کردن فرم‌های اضافه‌کاری از یاد مقام همایونی دور نمی‌مانند. 20، 30 میلیون هم اینجا به فاکتورهای روز درختکاری اضافه کنید. روز واقعه سرانجام 15 اسفند از راه می‌رسد. در حالی که برای مکان‌یابی و اجاره مکان مورد نظر و ارسال آژانس به خانه مقامات و دوستانی که باید حضور داشته باشند و همچنین ارسال کارت دعوت به میهمانان رسمی، حدود 10 میلیون هزینه شده، دقیقه 90 یعنی صبح واقعه، مدیر بالادست یا یکی از دوستان به مدیر عزیز زنگ می‌زند و می‌گوید: «من درختم را فلان‌جا می‌کارم که فلانی هم با آقازاده محترمش هست. شما هم درختت را بیاور اینجا بکار دستت را بگذارم در دستش!» در نتیجه در 90 دقیقه تمام نتایج و زحمات کارگروه سه ماهه به باد فنا می‌رود و مراسم درختکاری در جای دیگری صورت می‌گیرد که البته مهم نیست چون برای رفع خستگی اعضای کارگروه نفری 500 هزار تومان پاداش ویژه هم برایشان در نظر گرفته می‌شود که البته بخش مالی هم شامل این پاداش می‌شود. سرانجام هم با وجود تمام تمهیدات لازم و برنامه‌ریزی‌های صورت گرفته، کار به خوبی انجام نمی‌شود. عکس‌ها بد می‌افتند، جناب آقای مسئول موقع کلنگ زدن حسابی خنده حضار را در می‌آورد و عکاس‌ها از اینکه نمی‌توانند از زاویه و نور مناسبی جهت عکاسی برخوردار شوند گلایه می‌کنند که همین موضوع باعث می‌شود تا مدیر روابط‌عمومی کارت هدیه ویژه‌تری نثارشان کند که این موضوع داد خبرنگاران را درمی‌آورد و آنها نیز از این کارت‌های ویژه‌تر بهره‌مند می‌شوند. البته مستحضر هستید که فاکتور تمام اینها به نام روز درختکاری رقم می‌خورد. حالا که با همه دنگ و فنگ‌های درختکاری مسئولان محترم آشنا شدید، ببینید مردم عادی چطور درخت می‌کارند؛ یا از شهرداری می‌گیرند یا می‌خرند. یکجا را می‌کنند و می‌کارند و خلاص! حالا متوجه تفاوت مردم و مسئولان شدید؟   کی چه درختی می‌کاره؟ اقشار اجتماعی در روز درختکاری دقیقا چه درختی می‌کارند؟
ژن‌های خوب: درخت پسته و خاویار!
کارمندان: درخت زیرمیزی!
قهوه‌خانه‌دارها: درخت دوسیب نعناع!
خانم‌های خانه: گل فراموشم نکن!
سلبریتی‌های باکلاس: درخت ماگنولیا
دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی: درخت بار دانش! ( نه بابا؟)
اساتید دانشگاه: درختی که از آن چوب معلمی بسازند که «ار بود محبتی جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را!»
مستاجرها: درخت زبان‌گنجشک! شما مستاجر که باشی اهمیت این جمله را درک می‌کنی!   راهنمای واردات درخت ویژه دارندگان ژن‌های برتر البته همگان می‌دانند که اولویت باید با صادرات باشد تا واردات ولی خوشبختانه یا متاسفانه نان در واردات است مخصوصا وقتی دلار یابو برش داشته باشد و همین‌طوری برای خودش در خیابان چرخ بزند و «هل من مبارز» بطلبد و مسئولان مربوطه هم خودشان را به خواب زده باشند. حقیقتش تا چندی قبل در مورد نحوه واردات یک مقدار شک و تردید داشتیم. یعنی وقتی می‌دیدیم در حال وارد کردن دسته بیل، مهر، تسبیح، کود انسانی و موارد مشابه هستیم، شک داشتیم که دیگر چه چیزهایی مانده که بتوانیم از کشورهای خارج وارد کنیم. به پیوست فهرست چیزهایی را که می‌شود برای وارداتش به آقازاده‌های خوش‌ژن مجوز داد تقدیم مسئولان می‌کنیم بلکه این از قلم‌افتادگی‌ها جبران شود. درخت: تا به حال تنه درخت وارد کرده‌اند ولی درخت زنده را بعید  می‌دانیم کسی از ریشه بیرون بکشد و بعد صادرش بکند. شاید بشود یک یا دو مورد را این‌طوری صادر کرد اما صادرات عمده‌اش خیلی دردسر دارد. از هزینه‌های سالم بیرون کشیدن درخت حساب کنید تا جابه‌جایی به‌گونه‌ای که به ریشه‌اش آسیبی وارد نشود. البته ثابت شده که وقتی پای اراده سود یک آقازاده در میان باشد کار نشد ندارد! الان که بازار کاکتوس، بن‌سای و درختچه‌های تزئینی وارداتی داغ است، بد نیست اگر یکی از آقازاده‌های عشق‌وطن همت کند و از کشورهای خارج یک نوع درختچه جدید وارد ایران کند. کار دشواری هم نیست و دو داستان جعلی در فضای مجازی منتشر می‌کنیم که این درخت در مکزیک یا تایلند یا کاستاریکا یا جزایر لانگرهاوس سمبل عشق است و زوج‌هایی که از این درختچه‌ها به هم هدیه بدهند، انگار که تشت شیر پر از گل سرخ زیر پای همدیگر گذاشته باشند! همین را در فضای مجزای جا بیندازید نصف راه فروش طی شده. میوه کاج کانادایی: البته میوه درخت کاج که فت و فراوان در خیابان‌ها پیدا می‌شود و زیر درخت‌های کاج ریخته و کافی‌شاپ‌های خوش‌ذوق هم از آن استفاده می‌کنند ولی اگر یکی از آقازاده‌های خوش‌ژن لطف کند میوه درخت کاج کانادایی وارد ایران کند، قصه‌اش فرق می‌کند. این تین‌ایجر‌هایی که ما در ایران داریم، عشق چیزهای خارجی و وارداتی هستند و فقط کافی است به آنها بگویی کلاس دارد. جماعتی که برای گوشت گاو بتهوون گوش کرده کیلویی 900 هزار تومان پرداخت می‌کنند، و هویج آمریکایی را کیلویی 90 هزار تومان می‌خرند، برای کاج کانادایی خوشگل و باکلاسی که در جعبه کادو بگذاری چقدر پول می‌دهند؟   جهانگیری آقای جهانگیری در خیابان در حال متردد شدن بود که به یک مشت درخت پلاسیده و کم‌رمق و نادخ رسید و گفت: ‌ای درخت‌ها! چرا اینقدر بی‌برگ و بارید؟ چرا میوه نمی‌دهید؟ چرا در رشد و توسعه فضای سبز نقش بسزایی ایفا نمی‌کنید؟ چرا به خودتان نمی‌آیید؟ چرا عین این دهه شصتی‌ها همش آویزان دولت می‌شوید؟ روی پای خودتان باشید، مستقل شوید، به خودتان بیایید، رشد کنید، برگ بدهید، بار بدهید. اینجا هم از مظلومیت دولت باید برایتان حکایت کنم که دختر مظلوم وزیر قبلی، طفلی کار نداشت، از ایتالیا لباس وارد کرد! شما هم به خودتان بیایید، برای خودتان ثبت سفارش کنید، از خارج کود وارد کنید، خاک خوب وارد کنید، خلاصه یک کاری بکنید. به خودتان بیایید. در این لحظه یکی محترمانه به عرض معاون اول رساند که اینها درخت مصنوعی هستند و نمی‌توانند به خودشان بیایند. استاد یک نگاه عاقل اندرسفیهی به درخت‌ها کرد و دیگر چیزی نگفت و در افق محو شد.   به مناسبت روز درختکاری کی کجا چی می‌کاره؟ با در نظر گرفتن اینکه روز درختکاری از راه رسیده و بر همه آحاد ملت است که بلند شوند بروند از خودشان یک درختی «درو کنند»، به پیوست خدمت شما عزیزان عرض می‌کنیم که چه کسی کجا چه درختی می‌کارد!
حضرت استاد: درخت وارداتی ایتالیایی اصل را در یکی از هزاران هکتار زمین خانه اش می‌کارد، در مراسم کاشت دو ناسزای جدید هم برای منتقدانش رونمایی می‌کند!
نهاوندیان: درخت کاج کانادایی با بلوط آمریکایی در کنار اتاق بازرگانی!
اسحاق جهانگیری: یه درخت خوش یمن به نیت آزادی داداشش! محلش هم خیلی فرق نمی‌کنه. اصلا دم اوین!
محمود احمدی‌نژاد: رحیم مشایی را با پیت حلبی زیرش  کنار همان میوه فروشی محل‌شان می‌کارد که گوجه فرنگی‌هایشان ارزان بود!
عارف: درخت سکوت همراه با کود طبیعی دارای ژن مناسب که در مرحله نهال بودن تا رسیدن به اوج را دو هفته‌ای طی کند! نمی‌دانید کودهای برآمده از ژن طبیعی چه معجزاتی می‌کند.
رحمانی‌فضلی: درخت مهندسی شده خوش دست که اخبار رشد و نموش به صورت مهندسی شده و باتاخیر فراوان جهت جلوگیری از ایجاد حاشیه بین مردم در بیانیه‌های رسمی اعلام می‌شود.
آخوندی: درخت بادام جهت استفاده از میوه آن در حلوای قربانیان هواپیما و قطار و کشتی و سوانح جاده‌ای!
علی لاریجانی: درخت زیتون به نیت ترویج صلح در منطقه و توسعه باغ‌های خانوادگی!
محمدجواد ظریف: درخت چنار بدون میوه بدون شاخ و برگ جهت جایگزینی هلوهای نرسیده برجام. همچنین درختی که هیزم خودش خوب باشد جهت سوزاندن چوب آن برای تامین سوخت پروازهای بعدی!
بقایی: گل همیشه‌بهار!
احمد توکلی: گل همیشه شفاف!
عباس جدیدی: درخت شاخ قوچ جهت شکستن آن توسط منتقدان نامبرده! البته درختی که زاویه‌اش برای سلفی هم مناسب باشد بد نیست.
سعید جلیلی: درخت همیشه در سایه جهت زیر نظر گرفتن درختان دیگر و تنظیم گزارش‌های لازم.
چمران: درخت همیشه در قدرت! مناسب جهت حضور طولانی‌مدت روی صندلی‌های خوش‌نشین!
محمدباقر قالیباف: درخت 96 درصدی چهار درصد خوار!
ضرغامی: گل هرگز فراموشم نکن دم در ساختمان ریاست‌جمهوری به نیت شگونش برای دوره پیش‌رو!
سلطانی‌فر: درخت معاونت اخوی‌شان در وزارت فرهنگ و ارشاد!
صالحی امیری: یک درخت المپیک‌پسند رای‌آور!
حجتی: سال قبلش که استاد از میوه‌ای به نام پرتقال دریایی رونمایی کرد طوری که پرتقال را می‌ریختند توی رودخانه سر از دریا درمی‌آورد و به ساحل برمی‌گشت! ببینیم امسال چه در چنته دارند؟
میرسلیم: درخت همیشه توضیح! اینو چی می‌گی؟
حدادعادل: درخت بید مجنون مناسب با احوال شعرا و عرفا.
و درخت عرعر: مناسب حال جناب استاد نتانیاهو!

قیمت دلار یکی از دستاوردهای دولت در سال 96 این بود که قیمت دلار را تا بالای درخت چنار تبریزی بالا برد تا نشان دهد که هم توانش را دارد هم قوه‌اش را! دلار در یک بازه زمانی دو ماهه، از یک درخت کاج ساده، ثابت و تکان نخورده به سرو روانی تبدیل شد که «عین بالابلند عشوه‌گر» شعر حافظ، هی نرخ را بالا می‌برد!
 یعنی اگر جای دوستان مسئول، چهار بوته تازه شمشاد کاشته بودیم احتمالا قیمت دلار در چهار هزار و 500 تومان ترمز می‌کرد و بعد به خودش می‌آمد تا چهار هزار تومان دنده عقب برمی‌گشت!

روباه مکار این روزها یکی از نکاتی که حیف است به آن اشاره نشود، این است که در مبحث موسسات سرمایه‌گذاری پول بخور و پس نده، اگر چهار نفر مسئول داشتیم که عین درخت تزئینی دم خانه‌ها، بی‌حرکت، سایلنت و دست و پا بسته نبودند، الان کار مردم به اینجا نمی‌کشید که بیایند وسط خیابان جیغ و داد کنند و به زمین و زمان فحش بدهند بلکه دوزار از پولی که داخل موسسات گذاشته بودند زنده شود. بگذریم از اینکه عملکرد مدیران این موسسات مالی هم دقیقا آدم را یاد گربه نره و روباه مکار می‌اندازد که به پینوکیو درخت پول را پیشنهاد کرده بودند. البته باز هم شرفِ گربه نره و روباه مکار که فقط کلاه یک نفر را بلند کردند. ما در بعضی از موسسات خودمان یک دایناسورهای مکاری داریم که پول صدها هزار نفر را بالا کشیده‌اند و پس هم نمی‌دهند!   احمدی‌نژاد  روز درختکاری، محمود احمدی‌نژاد یک درخت برداشت برد داخل باغچه بکارد که دید رحیم مشایی قیافه گرفته؟
پرسید عشقم چرا این‌طوری شدی؟
شنید مگه من خودم درخت نیستم؟ اون چیه گرفتی ورداشتی آوردی تو این خونه؟
جواب داد عشقم! این درخت برای این باغچه‌س! شما رای کل ایرانی! نامه نوشتم گفتم کل انتخابات مجلس و ریاست‌جمهوری باید از نو انجام بشه، بعد هم قوه قضائیه باید کلش عوض بشه. می‌خوام همه این سه تا رو جمع کنم شما رو عین درخت بذارم اون وسط!
اینجا بود که اخم‌های رحیم مشایی باز شد و اشک در چشمش حلقه زد. شما هم دعا کنید دیگر بین عشاق سوءتفاهمی ایجاد نشود!