روزنامه ایران
1396/12/14
روایتی دیگر از مناقشه «داوری»
حافظ موسویشاعر و دبیر نخستین
دوره جایزه شعر احمد شاملو
گروه فرهنگی/ در تاریخ تحولات ادبی و اجتماعی ایران نخستینبار نیست که نام «احمد شاملو» موضوع بحث و گفتوگو میشود و آخرینبار هم نخواهد بود. از سالهای دهه چهل تاکنون و آیندههای پیشرو «احمد شاملو» و آثارش، توجه بیشمار مخاطب را برانگیخته و برمیانگیزد. او نامی شاخص در تاریخ ادبی و اجتماعی نیم قرن گذشته روشنفکری ایران است و از این جهت چندان بیراه یا شگفت نیست که جایزه ای به نام و یاد او ابداع شده باشد. روزنامه «ایران» همانطور که از نامش برمیآید و کارنامهاش، تلاش کرده است صدای همه مردم ایران و نحلههای مختلف فکری و ادبی و هنری باشد. «ایران» نه بر کسی است و نه با کسی. نامیست که تلاش دارد تریبونی باشد برای تمام ایرانیان، اینکه در این تلاش چقدر موفق بوده است بحثیست علیحده و داوری با افکار عمومی و خاطبان است. چهارشنبه دوم اسفندماه دیدگاههای شاپور جورکش و پروین سلاجقه درباره نخستین دوره جایزه شاملو در دو صفحه منتشر شد. ایران بیآنکه الزاماً آن مطالب را به لحاظ محتوایی ، رد یا تایید کند، فقط برای فراهم آوردن فضای نقد و گفتوگو آن مطالب را منتشر کرد. اکنون حافظ موسوی دبیر نخستین دوره جایزه احمد شاملو گزارشهایی از آن دوره را براساس اسناد، مدارک و مستندات ارائه کرده است. طبعاً بههمان شیوه که «ایران» در مقابل منتقدان جایزه شعر احمد شاملو، سلباً و ایجاباً موضعی اتخاذ نکرد در قبال این یادداشت هم الزاماً اظهار نظری در نفی یا تأیید نخواهد کرد. تلاش روزنامه ایران فراهم آوردن زمینههای روشنگری و شفافیت است و در همین راستا دیدگاههای دبیر جایزه شعر احمد شاملو در نخستین دوره را منعکس میکند و موضعی در رد یا تأیید این گزارش ندارد. همچنین خانم آیدا شاملو (سرکیسیان) هم در یادداشتی کوتاه روایتش درباره ادعاهای مطرح شده را ارائه کرده است. داوری نهایی با افکار عمومی و تاریخ است. امید که با سعهصدر و تحمل بیشتر بتوانیم راه گفتوگو را باز نگهداریم، در فضایی که سرزمین عزیز ما ایران بیش از همه تاریخش به مفاهمه و گفتوگو نیاز دارد. « ایران» نفس چنین گفت و گوها و دادو ستدهای نظری را مادام که در چارچوب قانون و اخلاق باشد برای جریان ادبی و هنری و فرهنگی کشور مفید می داند . به هر روی «ایران» به حکم التزام به قواعد حرفه ای و رسانه ای ، پاسخ آقای حافظ موسوی را به دست نشر می سپارد و پرونده این مباحثه را برای درج در این روزنامه می بندد . بدیهی است که این رشته از گفت و گو ها می تواند در رسانه های دیگر دنبال شود.
روز چهارشنبه دوم اسفند، روزنامه ایران در اقدامی تأملبرانگیز دو صفحه از این روزنامه کثیرالانتشار را به واکاوی درباره جایزه شعر شاملو اختصاص داد. نخستین پرسشی که برای من مطرح شد این بود که چه شده است که این روزنامه چنین اهمیتی برای جایزه شعر شاملو قائل شده و تا بدین حد نگران سرنوشت شعر و ادبیات ایران شده است؟! پاسخ این پرسش را شاید بتوان در مقدمهای پیدا کرد که آقای سایرمحمدی - گردآورنده این مطالب - نوشته است. ایشان نوشته است: «از جایزه کتاب سال گرفته تا جایزه قلم زرین، کتاب سال دفاع مقدس جایزه شهید حبیب غنیپور و... همیشه از سوی گروهی بهظاهر مستقل در عرصه ادبیات با این مسأله مواجه میشد که داوری این جوایز حساب شده، هدایت شده است و مستقل و منصفانه نیست بلکه جایزه دولتی و وابسته بهدولت است.» حرف سایرمحمدی کاملاً روشن است. اما در سخن ایشان دو نکته قابل تأمل وجود دارد: نخست اینکه روشنفکران و نویسندگان مستقل واقعاً مستقل نیستند، بلکه «ظاهراً» مستقلاند! نکته دوم و مهمتر اینکه گویا ایشان به این نتیجه رسیده است که دفاع مستقیم از جوایز دولتی در بین اهالی ادبیات خریدار چندانی ندارد، بنابراین تنها راه موجود این است که به مردم چنین القا کنیم که جوایز مستقل ادبی، ازجمله جایزه مهم جایزه شعر احمد شاملو هم مثل جوایز دولتی، هدایت شده و چنین و چناناند! بهعبارت دیگر، حالا که نمیتوانید از آن یکی دفاع کنید، پس این یکی را تخریب کن. همین. نقش دوم این سناریو را، دانسته یا نادانسته خانم پروین سلاجقه بازی کرده است. اینکه میگویم سناریو دلیلش این است که تمام پرسشهایی که پیش روی ایشان و بقیه گذاشتهاند کاملاً جهتدار است. پرسشگر یا مصاحبهکننده که بهعنوان روزنامهنگار، دستکم برای حفظ ظاهرهم شده باید ژست بیطرفی بگیرد، خودش یک پای دعوا و گاه حتی کاسه داغتر از آش است. مثلاً خانم معصومه تیرگریان در مقدمه گفتو گو با خانم سلاجقه میگوید:«اما در جریان برگزاری نخستین دوره جایزه شعر شاملو در کنار شاپور جورکش شاعر و منتقد شیرازی، مسائل پشت پرده و دستهایی که خط میدادند را دیده که به اعتراض برخاست، اما نه فریادش شنیده شد و نه رویکرد مسالمتجو و اعتراضش دیده شد و...» بگذریم.
چرا پروین سلاجقه حقیقت را به مسلخ برد؟
پروین سلاجقه در این گفتو گو حرفهایی زده که متأسفانه هیچ کدامشان حقیقت ندارد. اولاً ایشان میگوید درجریان داوری نخستین دوره جایزه شعر احمد شاملو شاهد وقایع عجیب و غریبی بوده و از جمله متوجه شده است که یک «دست پنهانی» دارد همه امور را دیکته میکند و... (نقل به مضمون) اما جالب اینکه این خانم محترم که این همه از مسئولیت در قبال نام احمد شاملو و ادبیات ایران سخن گفته و میگوید: «خود را مسئول میدانم در برابر وجدان، در مقابل جامعه ادبی و در پیشگاه تاریخ» دستکم تا دو سال پس از آن دوره، هیچگاه اقدام به افشای چنان فجایعی نکرد! ایشان گفته است پس از اتفاقاتی که در آخرین نشست هیأت داوران رخ داد دچار عذاب وجدان شده و خودش را سرزنش کرده که چرا در همان جلسه اعلام انصراف نکرده است و این در حالی است که ایشان با آن همه احساس مسئولیت و عذاب وجدان، بنا به گفته خودشان «بعد از جایزه به صورت تلویحی در مصاحبهای کوتاه نارضایتی خود را اعلام کرده است». کاش میگفتند کی؟ کجا؟ به چه کسی؟ چه گفتهاند؟ چرا کوتاه؟ با آن همه احساس مسئولیت و عذاب وجدان چرا فقط تلویحی؟! اما اصل ماجرا از این قرار است که کتاب «زنی دور از خاورمیانهای نزدیک» ایشان که در سال 94 منتشر شده بود در دوره دوم جایزۀ شاملو در زمره کتابهایی بود که مورد داوری قرار گرفت و رأی لازم را برای ورود به مرحله بعد به دست نیاورد. پس از اعلام نتایج داوری مرحله اول، خانم سلاجقه با من تماس گرفت و بشدت اعتراض کرد به اینکه کتابش جزو کاندیداها اعلام نشده است و از آن پس علم مخالفت با این جایزه را برافراشت. ایشان مدعی است که در اعتراض به ساز و کار و روند داوری دوره اول اعتراضات خود را کتباً به بنیاد احمد شاملو اعلام کرده است. اما نمیگوید چرا این نامه را دو سال بعد، یعنی در مهرماه سالجاری نوشته است؟ و نه پس از اعلام نتایج دوره اول که موجب آن همه عذاب وجدان برای او شده بود! حالا بگذریم از اینکه آن نامه به صورت سرگشاده در کانال تلگرام ایشان و بعداً در روزنامه همدلی منتشر شده و هرگز برای مؤسسۀ الف. بامداد ارسال نشده است. ایشان در همین گفتوگو با روزنامه ایران آشکارا به دیگر داوران جایزه توهین میکند و میگوید: «برخی داوران اصلاً کتابها را نمیخواندند و اینطور در ذهن ما تداعی میشد که این افراد نقش و حضوری تزئینی در جمع داوران دارند.» خانم محترم! کدام یک از داوران؟ فرشته ساری؟ شهاب مقربین؟ محمد ضیمران؟ حسن عالیزاد؟ خلیل درمنکی؟ احمد پوری؟ انوشه سالیانی؟ شاپور جورکش؟ کدام یک از اینها کتابها را نمیخواندند؟ شما از کجا میدانید که نمیخواندند؟
ایشان در ادامه همین مطلب میگوید:«از طرف دبیر جایزه و سرپرست بنیاد به ما داوران اعلام شد که ما یک داور غایب داریم. واقعیت این است که هویت این داور غایب هیچ وقت برای ما مشخص و معلوم نبوده. یعنی به ما گفته شد که این داور غایب یک آقای دکتر روانشناسی هستند که دفتر کار خودشان را در اختیار بنیاد شاملو گذاشتند تا داوران نشستها و جلسات خود را در آنجا برگزار کنند. به همین دلیل بنیاد شاملو خواستند که ایشان هم جزو داوران باشند.» و در جای دیگری از همین گفتوگو میگوید: «این شخص مورد نظر با رأی همان داور غایب برنده نهایی اعلام شد نه رأی گروه داوران یا اجماع اکثریت داوران.» خانم سلاجقه موضوع این به قول خودشان «داور نامریی و غایب» را اخیراً - یعنی دو سال بعد از کشف محیرالعقولشان - با چنان آب و تابی برای رفیق سادهدل من شاپور جورکش بیان کرده است که او در همان شماره روزنامه ایران گفته است: «اما آنچه دکتر سلاجقه همین یک ماه پیش به من گفتند نه تنها خیالم را راحت کرد بلکه سبب شرمساری من شد. خانم دکتر سلاجقه گفتند بعد از مراسم اهدای جایزه دوره اول، آقای حافظ موسوی به ایشان گفتهاند که آن جایزه یک داور مخفی هم از سوی خانم سرکیسیان داشته که خودش برنده اول بوده و این امر یعنی آن داوران اولیه و همه داوران تزریق شده بعدی کارشان کشک بود و نتیجه از پیش رقم خورده توسط یک هیأت یک نفره نظارت و کنترل انتصابی میشده و کل جریان چند ماهه داوری یک نمایش بوده است.» براستی که من هرگز گمان نمیکردم کسی که خود شاهد و ناظر روند داوری بوده و علاوه بر آن در دو سه دوره جایزه کارنامه با من همکاری داشته است به این راحتی چنان دروغ شاخداری را باور کند. اما بگذارید اصل ماجرای آن داور غایب را بگویم تا دستکم آقای جورکش متوجه شود که چه کلاهی سرش رفته است. اما پیش از آن لازم است اشاره کنم که نهادی به نام بنیاد شاملو وجود ندارد. برگزارکننده جایزه شعر احمد شاملو «مؤسسه فرهنگی پژوهشی الف. بامداد» است که سرپرست ندارد بلکه هیأت مدیره و مدیر عامل دارد.
دروغهای شاخداری که شاپور جورکش باور کرد
ما برای مرحله دوم داوری نخستین دوره جایزه قرار بود کارشناسانی از رشتههای مختلف علوم انسانی را که در عین حال خوانندگان جدی ادبیات باشند، برای مشارکت در داوری دعوت کنیم. در حوزه روانشناسی و روانکاوی دو گزینه در جمع هیأت امنا تأیید و تصویب شده بود و قرار بود چنانچه گزینه اول دعوت ما را نپذیرفت بهگزینه دوم مراجعه کنیم. گزینه اول ما آقای دکتر محمد صنعتی بود. من با او تماس گرفتم و ایشان در آن مقطع خاص به علت مشغلهای که داشتند دعوت ما را نپذیرفتند و قول دادند که در دوره بعد حتماً همکاری خواهند کرد و چنین نیز کردند. گزینه دوم ما آقای دکتر انوشه سالیانی بود که من نمیشناختمشان و یکی از اعضای مؤسسه الف. بامداد - نه خانم سرکیسیان - او را معرفی کرده بود. ایشان با اشتیاق فراوان دعوت ما را پذیرفت و همان اول اعلام کرد که بهخاطر موقعیت ویژه شغلیاش ممکن است نتواند در جلسات حضور پیدا کند. اینکه خانم سلاجقه میگوید داور غایب در واقع به این دلیل است که آقای دکتر انوشه سالیانی نتوانست در دو جلسه نهایی هیأت داوران شرکت کند. ایشان تمام کتابها را خوانده بود و علاوه بر اعلام سه کتاب برگزیده خود، معیارهای انتخابهایش را هم جزء به جزء همراه با ریز نمرات هریک اعلام کرده بود. خانم سلاجقه میگوید هویت این داور غایب هیچ وقت برای ما مشخص نشد. داوران دیگر میتوانند شهادت بدهند که من در جلسه هیأت داوران مطلبی را که ایشان در مورد سوابق تحصیلی و علمی خود نوشته بود خواندم و گفتم که ایشان عذرخواهی کردهاند که نمیتوانند بیمارانی را که برای همان روز و ساعت از او وقت گرفتهاند پشت در مطب بگذارند. هیچکس هم اعتراضی به این موضوع نداشت. ضمناً برخلاف ادعای خانم سلاجقه، نه تنها هیچیک از جلسات ما - که البته بیش از دو جلسه نبود و هر دو در دفتر مدیرعامل مؤسسه الف. بامداد تشکیل شد- در دفتر آقای دکتر انوشه سالیانی برگزار نشد، بلکه ایشان جز همین مورد داوری هیچ همکاری دیگری با مؤسسه الف. بامداد نداشته است. من واقعاً نمیدانم هدف خانم سلاجقه از ساختن چنین داستانهای عجیب و غریبی چیست؟! آیا ایشان تصور میکند چون داوران کتاب سال جمهوری اسلامی ایران فلان کتاب او را شایسته دریافت جایزه تشخیص داده است، پس هر هیأت داورانی که کتاب ایشان را نپسندد حتماً زیر کاسه آن جایزه نیم کاسهای هست؟! یا للعجب! آیا اینکه داوران یک جایزه، غلط یا درست، کتاب ایشان را مستحق نامزدی جایزه تشخیص ندادهاند ارزش آن را دارد که انسان بدیهیترین اصول اخلاقی را زیر پا بگذارد؟! این سؤال را به درجاتی خفیفتر از آقای شمس آقاجانی هم میتوان پرسید. حیف یک شاعر نیست که خودش را آنقدر کوچک کند که زبان به انتقاد و گلایه از هیأت داوران یک جایزه - هر جایزهای که میخواهد باشد – بگشاید که چرا کتاب مرا انتخاب نکردهاید؟!
دلیل انصراف شاپور جورکش از داوری جایزه احمد شاملو چه بود؟
خانم سلاجقه گفته است: «دلیل انصراف آقای جورکش ابهاماتی بود که در روند داوری جایزه وجود داشت.» سرکار خانم سلاجقه آیا شما براستی به یاد نمیآورید که موضوع اختلاف آقای شاپور جورکش با بقیه داوران ازجمله خود شما چه بود؟! اگر حوصله کنید و این مطلب را تا انتها بخوانید به یاد خواهید آورد که آقای شاپور جورکش اصرار داشت که کتاب «روبه رو در سه پرده» که از میان جمع 9 نفره داوران فقط یک نفر - یعنی خود آقای جورکش - به او رأی داده بود، حتماً باید جزو برندگان جایزه اعلام شود و دیگران نمیپذیرفتند. اگر یادتان باشد پس از استدلالهای مفصل آقای جورکش در دفاع از کتاب مورد نظرش، شما هم مانند مابقی داوران حاضر نشدید به آن کتاب رأی بدهید و ندادید. چنین شد که او گفت حالا که این طور است پس لطفاً نام مرا از هیأت داوران مرحله نهایی حذف کنید.
فیلمها و اسناد موجود است؛ تخیلات را کنار بگذارید
خانم سلاجقه در بخش دیگری از صحبتهایش میگوید در مراسم اهدای جوایز در منزل احمد شاملو، حافظ موسوی هم بیانیه هیأت داوران را خواند، هم شعرهای خودش را میخواند، هم شعرهای شاعرانی را که کتابشان برگزیده شده بود و اعتراض دارند که چرا اجازه ندادهام خود شاعران شعرهایشان را بخوانند. سرکار خانم دکتر! از شما بعید است که چنین بیپروا و بدون سند و مدرک بگویید. فیلم مراسم موجوداست وغیر از شما دیگرانی هم در آن جلسه بودند. کاش لااقل از یکی سؤال میکردید! اولاً بیانیه را خانم ساری خواند نه من، ثانیاً من کی شعر خودم را در آن جلسه خواندم؟ اگر یادتان باشد من کتابهای برگزیده را جلد کرده بودم برای اینکه پیش از اعلام عنوان کتاب برگزیده معلوم نشود که من از چه کتابی و کدام شاعر دارم شعر میخوانم. نمیدانم چطور به یاد نمیآورید که من پس از خواندن یک شعر از هر یک از کتابهای جلد شده اعلام میکردم که این شعر از کدام کتاب و کدام شاعر است و از آن شاعر دعوت میکردم بیاید حرف بزند یا شعر بخواند، چنان که یکی دو نفر از شاعران برگزیده، ازقضا شعرهای بلندی خواندند. فیلم مراسم هم موجود است. وقتی گزارش کامل مراسم پایانی نخستین دوره جایزه احمد شاملو منتشر شده است و در آن گزارش و فیلمها باطل و دروغ بودن همه ادعاهای او آشکار است، چگونه میتوان دیگر ادعاهای پروین سلاجقه را باور کرد؟! از شما سؤال میکنم اگر صادقانه آن مراسم را به یاد بیاورید پیش وجدان خودتان آسوده خاطر خواهید بود که چنین بیپروا هرچه دلتان خواسته گفتهاید؟!
تهمتپراکنی به چه قیمتی؟
اما آقای جورکش در مقدمه مقاله خود «تخمین عیار شعر با شیوه دموکراسی شمارشی» نوشته است: «مگر نه این مسائلی که به وجود آمده به این خاطر است که برخی میخواهند برای دیگران تعیین تکلیف کنند؟ اگر نوشته من هم شائبه تعیین تکلیف درست کند چه؟» من به آقای جورکش توصیه میکنم این مطلب را تا انتها بخوانند تا یادشان بیاید که چه کسی اصرار داشت که الا و بلا باید برای دیگران تعیین تکلیف کند. آقای شاپور جورکش میگوید حافظ موسوی گفته است «مگر درشهرستانها هم شاعر زن وجود دارد؟!» همه کسانی که مرا میشناسند میدانند که این ادبیات، ادبیات من نیست. آقای جورکش اگر انصاف میداشت میتوانست به عملکرد من در کارنامه، اعم از مجله و جایزه و نیز کتابهایی که در انتشارات آهنگ دیگر منتشر کردیم، مراجعه کند تا تخیل خودش را به من نسبت ندهد. ایشان گفته است: «از حافظ موسوی پرسیدم نقش داورهایی که از سایر حوزههای علوم انسانی دعوت شدهاند در تعیین نتایج نهایی چقدر تعیینکننده است و حافظ خیالم را راحت کرد که وظیفه آنان این است که روی همان چند دفتری که از سوی هیأت اولیه داوری انتخاب شدهاند فقط از زاویههای گوناگون نظر دهند.» عجبا! یعنی فقط بخوانند و نظر بدهند ولی حق رأی نداشته باشند! من کی چنین حرفی زدهام؟! من از همان ابتدای کار در بیش از 10 مصاحبه و مطلب بارها اعلام کردم که هدف ما از برگزاری این شکل از داوری چیست. آقای جورکش نوشته است: «حافظ موسوی از حرفهایی که روزهای آخر برای جلوگیری از انصراف من زد این بود که آیدا خانم گفته کتاب نام دیگر دوزخ هم باید جایزه شاملو را بگیرد» . آقای جورکش! من نه در روزهای آخر بلکه در همان روزهای اول که ازشما برای داوری دعوت کردم، بهشما گفتم خانم آیدا با شعرتان آشناست و از قضا در جلسه تعیین داوران جایزه گفته است که برای مثال کتاب نام دیگر دوزخ «میتوانست» برنده جایزه شعر احمد شاملو باشد. دقت کنید: «میتوانست»، نه اینکه میتواند. آخر چطور فکر میکنید من که هم دبیر جایزه کارنامه بودم، هم داور آن جایزه و علاوه بر آن در مورد آن کتاب مطلب نوشتهام و چاپ هم شده است، یادم رفته باشد که ما به آن کتاب در سال 80 جایزه دادهایم؟! آقای جورکش نوشته است:«معنای وسیعتر دموکراسی این است که داوران با بحث اقناعی یکدیگر را متقاعد کنند و بعد رأیگیری شود» مگر ما این کار را نکردیم؟! مگر در دو جلسه طولانی که بیشترین وقتش را به شما اختصاص دادیم، هفت نفر از داوران حاضر در جلسه توانستند شما را متقاعد کنند که چرا اصرار شما مبنی بر اعلام فلان کتاب - یعنی کتابی که تنها یک رأی داشت: رأی شما - بهعنوان یکی از برندگان جایزه، نه عقلانی است نه منطقی و نه اخلاقی. مگر بعد از ساعتها بحث و جدل مجدداً رأیگیری نکردیم؟! آیا شما حاضر شدید نتیجه رأیگیری را بپذیرید؟! آیا بهنظر شما «معنای وسیعتر دموکراسی» این است که همه حق دارند حرف خودشان را بزنند، ولی در نهایت باید حرف من را بپذیرند؟!
آرای، آمار نخستین دوره جایزه
احمد شاملو
آقای جورکش، خانم سلاجقه و گردانندگان و گردآورندگان آن مطالب مدعی شدهاند که عملکرد ما شفاف نبوده است. حالا لطفاً به من اجازه بدهید که کل روند داوری دوره اول و هر آنچه را که گذشته است بهطور شفاف بیان کنم. ما برای داوری مرحله اول، سه داور داشتیم: آقایان شاپور جورکش، خلیل درمنکی و شهاب مقربین. این داوران از بین 159مجموعه شعر 22 مجموعه را برای راه یافتن بهمرحله بعد انتخاب کردند که اسامی آنها در رسانهها اعلام شد. برای داوری در مرحله بعد علاوه بر سه داور نامبرده، خانمها فرشته ساری، پروین سلاجقه، آقایان احمد پوری، انوشه سالیانی، محمد ضیمران و حسن عالیزاده دعوت ما را پذیرفتند و هیأت داوران 9نفره مرحله دوم و نهایی تشکیل شد. این هیأت پس از مطالعه 22 مجموعه یادشده نخستین جلسهاش را روز سهشنبه 24 آذرماه تشکیل داد. در این جلسه که از ساعت چهار بعد از ظهر تا 9 شب طول کشید، آقای انوشه سالیانی چنانکه از پیش اعلام کرده بود حضور نداشت و آرای خود را همراه با شرح سوابق علمیاش و معیارهایی که برای داوری در نظر داشته است بهصورت کتبی فرستاده بود که هنگام رأیگیری قرائت شد. (این متن با دستخط ایشان نزد من موجود است.) آقای جورکش هم در این جلسه حضور فیزیکی نداشت؛ اما از آنجا که قرار بود هریک از داوران دلایل انتخابهای خود را بیان و از انتخابشان دفاع کنند، آقای جورکش طبق قراری که من با ایشان گذاشته بودم از طریق تلفن بهجمع پیوست و فعالانه در بحثها مشارکت کرد. در نهایت رأیگیری کردیم و انتخابهای داوران بهشرح زیر مشخص شد:
خانم ساری: مدارک جعلی، منظومه بازگشت و عشق پاشنه آشیلم بود
خانم سلاجقه: اندوه تحمیلی، پذیرفتن، این کشتی پر اسرار
آقای پوری: منظومه بازگشت، پذیرفتن، اندوه تحمیلی
آقای مقربین: منظومه بازگشت، این کشتی پر اسرار، مدارک جعلی
آقای درمنکی: این کشتی پراسرار، خدای مهربان باقی است، مدارک جعلی
آقای سالیانی: منظومه بازگشت، پذیرفتن، درخش شبانه سیب سیاه
آقای جورکش: روبهرو در سه پرده، اندوه تحمیلی، مدارک جعلی
آقای ضیمران: اندوه تحمیلی، منظومه بازگشت، این کشتی پراسرار
آقای عالیزاده: اندوه تحمیلی، این کشتی پراسرار، به مته فکر میکنم
پس از رأیگیری مشخص شد که کتابهای آقایان فرزاد آبادی، علی باباچاهی و شمس لنگرودی هرکدام با پنج رأی مشترکاً برگزیدگان هیأت داوران هستند؛ اما آقای جورکش در همان جلسه با اعلام این سه نفر بهعنوان برگزیدگان جایزه مخالفت کرد و گفت جایزه حتماً باید به سه نفر از جوانها داده شود وگرنه از جمع هیأت داوران کنار خواهد کشید. بقیه داوران با پیشنهاد آقای جورکش موافق نبودند و قرار بر این شد که بیانیه هیأت داوران براساس همین رأیگیری نوشته شود؛ منتها برای جلوگیری از هرگونه سوءبرداشت، ریز آرا نیز در بیانیه گنجانده شود. بر اساس این تصمیمگیری پیشنویس بیانیه هیأت داوران به شرح زیر تنظیم و جهت اخذ تأیید برای تک تک اعضای هیأت داوران ارسال شد:
«هیأت داوران نخستین دوره جایزه شعر احمد شاملو پس از بررسی 22مجموعه شعر راهیافته به مرحله نهایی، آرای خود را به ترتیب حرف الفبایی نام کتابها به شرح زیر اعلام میدارد:
1 – اندوه تحمیلی، اثر فرزاد آبادی، انتشارات بوتیمار، پنج رأی
2 – این کشتی پراسرار، اثر علی باباچاهی، انتشارات نگاه، پنج رأی
3 – به مته فکر میکنم، اثر مریم فتحی، انتشارات نگاه، یک رأی
4 – پذیرفتن، اثر گروس عبدالملکیان، نشر چشمه، سه رأی
5 – خدای مهربان باقی است، اثر آرشالله وردی، یک رأی
6 – درخش شبانه سیب سیاه، اثر م. مؤید، انتشارات داستانسرا، یک رأی
7 – روبهرو در سه پرده، اثر محمد حسن مرتجا، انتشارات بوتیمار، یک رأی
8 – مدارک جعلی، اثر سعدی گلبیانی، نشر چشمه، چهار رأی
9 – منظومه بازگشت، اثر شمس لنگرودی، نشر چشمه، پنج رأی
10 – و عشق پاشنه آشیلم بود، اثر الهام حیدری، یک رأی
توضیح اینکه در این مرحله هریک از داوران از بین 22 اثر یاد شده، سه اثر منتخب خود را اعلام کردهاند که در نتیجه 27 رأی مأخوذه از 9 داور به شرح فوق به 10 کتاب تعلق گرفته است. بدین ترتیب هیأت داوران با تقدیر از خانمها الهام حیدری و مریم فتحی و آقایان آرش اللهوردی، گروس عبدالملکیان، سعدی گلبیانی، محمدحسن مرتجا و م. مؤید، سه مجموعه شعر «اندوه تحمیلی»، «این کشتی پراسرار» و «منظومه بازگشت» را مشترکاً بهعنوان مجموعه شعرهای برگزیده سال 1393 اعلام میکند.»
مخالفت شاپور جورکش با نتایج و مکاتباتش با دبیر جایزه احمد شاملو
آقای جورکش پس از دریافت این پیشنویس در ایمیلی بهتاریخ یلدای 94 که متن آن موجود است مخالفت خود را با نتایج بهدست آمده و بیانیه فوق اعلام کرد. ایشان در آن ایمیل خطاب به من نوشته بود: «حس مسئولیت درباره داوری که خود شما را هم درگیر کرده هرچه پیشتر میرویم مسائل حل نشدهای را برجسته میکند که در وضعیت فعلی راهحلی برای آن نمیبینم. به دو مورد آن اشاره میکنم: الف – انتظارات از برگزاری جایزه شعر آیینی شاملو که تجسد وظیفه در قبال همروزگاران بوده و قرار است سالانه بهشکل سعی و خطا بهبود داشته باشد، شایان آن است که با توجه به آرمانهای آن شاعر بر اساس معیارهایی تعیین شده از سوی بنیاد آغاز کند، یا با صرف وقت بیدریغ با تأملات و بحث اقناعی بر اساس ضروریترین نیازهای جامعه همراه شود.
ب – در سرند اولیه دفترهای شعر کم و بیش با همین معیارها گزینش شد تا بعداً طی بحث و جدلی اقناعی انتخابهای نهایی صورت گیرد؛ شما بهتر میدانید که در ترکیب و شکل فعلی آنچه دست بالا را دارد، آرا شمارشی و بر اساس اکثریت است و بس.
این موارد و موارد دیگر لازم است بهروشنی در بیانیه انعکاس یابند که در این حال بیانیه از شکل خود خارج میشود. لذا جداً فقط به دو راه فکر میکنم؛ خواهش دارم یا به ملاحظه بیحوصلگی نسبت به شرکت در حرف و حدیثهای بعدی نام مرا از فهرست داوران محترم خارج کنید تا ناگزیر نباشم در حاشیههایی که احتمالاً بعد از اعلان نتیجه راه بیفتد وقت خود را صرف بحث و جدلی کنم برای کاری که انجام شده و رفته یا انصراف مرا از مرحله نیمه نهایی به هر شکل و عذری که کمتر درگیرکننده باشد اعلام بفرمایید.»
پاسخ دبیر جایزه
به درخواست انصراف شاپور جورکش
من همان روز در پاسخ به ایمیل فوق، ایمیلی بهشرح زیر برای آقای جورکش فرستادم: «شاپور جان سلام. تمام تلاش من این بود که بتوانیم به نتیجهای برسیم که همه داوران از کلیت آن دفاع کنند. اشتباه من این بود که فکر میکردم لزومی ندارد همه داوران از قبل با هم همنظر بوده باشند؛ وگرنه میشد چند نفر را انتخاب کنیم که از قبل معلوم است که به چه کتابهایی رأی خواهند داد. هدف ما این بود که آثار راهیافته به مرحله دوم را در معرض داوری افرادی با دیدگاههای متفاوت قرار دهیم تا انتخابهای نهایی ما یکسونگرانه نباشد. من گمان میکنم این هدف در انتخابهای ما تا حدودی تحقق یافته است. هر آدم منصفی اگر بیانیه ما را بخواند و ببیند که مثلاً فلان کتاب از 9 رأی فقط 5 رأی کسب کرده است درخواهد یافت که آن کتاب از دیدگاه هیأت داوران ما در چه سطحی ارزیابی شده است. بنابراین چرا باید نگران اعلام این نتایج باشیم؟! ما خیلی صریح و روشن اعلام کردهایم که این 9 نفر داور بودهاند و این کتابها این تعداد رأی آوردهاند. حالا ممکن است کسی بگوید این داورها واجد صلاحیت لازم نیستند. من مطمئنم هر گروه دیگری اگر به جای این گروه داوران بودند باز هم کسانی همین ایراد را میگرفتند. البته من که در انتخاب این داوران نقش اصلی را داشتهام از ترکیب این هیأت داوران و از صلاحیت تک تکشان در حوزهای که مد نظر من بوده است دفاع میکنم. بنابراین شاپور عزیز خواهش میکنم خیلی صریح و روشن به من بفرمایید با کجای کاری که صورت گرفته است مشکل دارید؟ خودتان خوب میدانید که من برای حساسیتها و وسواسهایتان همیشه احترام قائل بودهام، اما خواهش میکنم شما هم بپذیرید که دستکم بعضی وقتها باید به عقیده جمع احترام گذاشت و در کار جمعی چارهای جز پذیرش رأی اکثریت نیست. امیدوارم در ایمیل بعدی موافقت خودتان را اعلام و مرا از این سردرگمی خلاص کنید.»
شاپور جورکش؛ نمیخواهم سبب دردسر شوم
چند ساعت بعد آقای جورکش پاسخ مرا در ایمیلی به شرح زیر داد: «حافظ عزیز مطمئن باشید که نظر من این نیست که با کنار کشیدن شانه خالی کنم و بودن یا نبودنم سبب درد سر شود. جایزهای بهنام شاملو در خود طنین صدای خسته نیما و محمد مختاری را دارد که با «درک حضور دیگری» گره خورده و همین مفهوم هنوز برجستهترین نیاز جامعه از نظر من است و گمانم این است که از میان هیأت داوران 9 نفره که انتخاب شما بوده، کمتر کسی حوصله داشته باشد تن به جر و بحثهای بعدی بدهد، جز پیش از همه خودشما، آقای درمنکی، خانم سلاجقه و من و خلاصه افرادی که دستی به ارتکاب نقد داشتهایم. میدانم افراد مورد نظر شما کسانی مثل آقایان محمد صنعتی، بابک احمدی، ناصر تقوایی و یوسف اباذری بودند که بههر دلیل – و شاید بهخاطر تجربه و شناخت از همین وضعیت – نپذیرفتند. اما هیأت فعلی هم که فقط به انتخاب شما بودند برای من همگی شایستهاند تا وقتی که مجال دیالوگ بدهند و به خاطر نداشتن وقت خود را از گفتوگو معاف نکنند و اگر شما دغدغهای داشته باشید، نباید از سوی من باشد که میدانید تمام وقت در حضور بودهام. چگونه دفاع میشود کرد از هیأتی که شما میدانستهاید وقتشان این همه ارزشمندتر از کاری است که بهعهده گرفتهاند؟! بگذریم. من تا این مرحله نیمه نهایی انتخاب 10 کتاب همه چیز را بهعهده میگیرم ولی باور کنید اصلاً نمیتوانم از بقیه کار یعنی اعلان نتایج سه نفره دفاع کنم. اگر بهخاطر نبود وقت قضیه را ماستمالی کنیم و برویم، شاید دوستانی که کمتر درگیر نفس شعرند بروند؛ اما شما و من دستکم نرفتهایم و تا مدتها درگیر خواهیم ماند و در نهایت هر پیشنهادی دارید بهشرطی که به کاری مجبور نشویم که دلمان را راضی نمیکند، در خدمتم. چون دستکم اینجا هیچ دلیلی وجود ندارد که آدم بهکار اجباری تن دهد که بعد بخواهد زیرش بزند. اگر از بن معتقد به چیزی نباشد و نتواند دفاع کند یک جا وا میدهد. بیانیه باید بتواند نشان دهنده تلاش و پیگیری هیأت داوران باشد که بهنظر من نشان دهنده این تلاش نیست. آنچه بهعقل ناقص من میرسد این است که جلسه حضوری بازتری بگذاریم و بنا بر ادله افراد بحثهای اقناعی جمعبندی شود و من هم در هر جلسهای که بگذارید حاضر میشوم. وگرنه همین دودلیها و تشتتی که در رأیگیری بوده هم در بیانیه نشان داده شود تا خود نشان وضعیت کلی شعر ما باشد. دلیل ندارد که بخواهیم با سیلی صورت خود را سرخ کنیم. شما در جریان بیشتر داوریها بودهاید و میدانید که مسئله جایزهها بیش از یک رفع تکلیف نبوده، این بار شاید به خاطر نام شاملو بشود کاری اساسیتر کرد. پیشنهاد دیگری داشته باشید ارادتمند در حضور شما هستم.»
من هم بلافاصله به ایمیل ایشان پاسخ دادم که «شاپور جان پیشنهاد شما را عیناً به داوران دیگر منتقل میکنم تا ببینم نظر آنها چیست. نتیجه را اطلاع خواهم داد.» چند روز بعد به تاریخ پنجم دیماه 94 از آقای جورکش ایمیل دیگری دریافت کردم بهعنوان «یک راه پیشنهادی دیگر» که به این شرح بود:«حافظ عزیز، مرا ببخش که با وجود همه احساس دینی که در دوستی با شما داشتهام شاید با چنین تأخیری موجب تأخیر در اعلان نتایج داوران محترم و عقب افتادن برنامه هیأت محترم امنا و بخصوص رنجش شخص شما شدهام که نتوانستهام تا آخرین لحظه رأی قاطعی بههمراهی با نتیجه فعلی داوری داشته باشم. نظر من همچنان این است که یا انصراف مرا از مرحله بعد از انتخاب 22 یا 10 کتاب شعر و انتخاب سه کتاب خواهشمندم بپذیرید یا نهایتاً اگر چنانچه قرار باشد بیانیه فعلی را همراهی کنم چنین نظری را – که بهگمانم با هر معیاری بسنجم – برایم قابل دفاع است با ترفندی در توضیح علت تأخیر عیناً یا با تغییراتی قید بفرمایید که؛
پنج کتاب مشترکا به جامعه فرهنگی معرفی میشود:
کتاب منظومه بازگشت به خاطر زبان سلیس و خوشخوان در ستایش طبیعت مادر
کتاب اندوه تحمیلی به خاطر بازجست خاطرههای جنگ بهزبانی تازه
کتاب این کشتی پراسرار بهخاطر تلاشهای شاعر در ثبت آموزههایی چون تکثیر حقیقت، نسبیگرایی در شعری چند صدایی
کتاب روبهرو در سه پرده بهخاطر درنظرداشتن تاریخ قومی و درونی کردن مفهوم درک دیگری و نگاه متوسع بهسایر نحلههای فکری درشعر
کتاب مدارک جعلی به خاطر به منظومه کشیدن دغدغهها و مسائل فرهنگی – تاریخی ما در بیانی زبان محور.
مخالفت داوران با نظر شاپور جورکش
باوجود آنکه مایل نبودم اعلام نتایج خیلی زیاد به تأخیر بیفتد پیشنهاد آقای جورکش را با داوران دیگر در میان گذاشتم و خواهش کردم که موافقت کنند تا نشست دوم برگزار شود. من با توجه به اینکه آقای جورکش در ایمیل خود بر مفهوم «درک حضور دیگری» بهعنوان برجستهترین نیاز جامعه تأکید کرده بود، به نتیجه نشست پیشنهاد شده خیلی خوشبین بودم. به هر حال دوستان موافقت کردند و نشست دوم داوران مدتی بعد در روز یکشنبه 13 دی ماه برگزار شد. آقای جورکش زحمت کشید از شیراز به تهران آمد و جلسه با حضور ایشان و درغیاب آقای انوشه سالیانی و با اعلام اینکه آرایشان همانی است که قبلاً اعلام کرده است، برگزار شد. جلسهای طولانی و تا حدودی پرتنش بود. آقای جورکش مفصلاً به دفاع از کتاب «روبهرو در سه پرده» پرداخت و دلایل خود را در مورد اینکه آقایان علی باباچاهی و شمس لنگرودی نیازی به جایزه ندارند و بهتر است از آنها فقط تقدیر و جایزه به جوانها و از جمله آقای مرتجا داده شود، بیان کرد. داوران دیگر هم در رد پیشنهاد ایشان نظراتشان را گفتند ولی هیچیک از طرفین نتوانست دیگری را متقاعد کند. اینکه گفته شده اغلب داوران ساکت بودهاند دروغ محض است، خانمها ساری و سلاجقه و آقایان ضیمران، پوری، درمنکی و مقربین فعالانه در بحثها شرکت داشتند. خوشبختانه صحبتها و گفتو گوهای هر دو نشست در صورتجلسه ثبت شده و موجود است. کاش میشد متن کامل این صورتجلسهها را منتشر کنیم. بگذارید فقط چند نمونه را که با بحث اصلی ارتباط بیشتری دارد نقل کنم:
سلاجقه و جورکش در جلسه داوری چه گفتند؟
«آقای جورکش: سپاسگزارم که این فرصت به من داده شد. خاضعانه میخواهم خواهش کنم دوستان رأیهاشان را به من بدهند؛ من جبران خواهم کرد.(با خنده). بهنظر من پنج کتاب به جامعه فرهنگی معرفی شود: منظومه بازگشت، اندوه تحمیلی، این کشتی پراسرار، روبهرو در سه پرده و مدارک جعلی... شاملو شاعر ملی است. در شهرستانها بسیار هوادار دارد. هیأت امنا از تهران بوده، داورها از تهرانند و 32شهرستان نادیده گرفته شدهاند. انتخاب این 9 نفر اشتباه بوده، باید چهار نفر از شهرستانها انتخاب میشدند. از این پنج نفر که من پیشنهاد میکنم حداقل یک نفرشان از شهرستان است (روبهرو در سه پرده) شاعرش آدمی خاکی است. شعرش سنتز شعر ما است.»
«خانم سلاجقه: من تا حدودی با مسائل موافق بودم، اما بعد بهنظرم رسید که با توجه به پیشنهاد آقای جورکش که اگر گوش ندید به من کنار میروم، احساس کردم داوری در چرخه معیوبی قرار گرفته. داوری مشکل دارد. یا باید از قبل بگویم شوراییه یا آرایی؟! وقتی آرایی است نمیشود یکی بیاد فقط نظراتش را بگوید و بقیه صرفاً رأی بدهند. اگر اقناعی است، باشد، اگرنه رأی بگیریم و رأی اکثریت تعیینکننده باشد. مسائلی که دارد مطرح میشود اگر از قبل میدانستم شرکت نمیکردم. مثلاً وقتی به ما میگویند کتابهایی که در یک سال منتشر شده، این متنها فارغ از پیشکسوتی، طبقه اجتماعی، جنسیت و... است. من فقط با متن سر و کار دارم نه چیز دیگر... فراخوان به همه کتابهای ایران بوده، من خودم داور تهرانی نیستم؛ کرمانی هستم. همه ما همین طوریم. من به پیش فرضهای پیشامتن اعتقاد ندارم.»
«آقای درمنکی: نباید حتماً به جوانها سهم بدهیم. جایزه شاملو محل کشف استعداد نیست. جایزههای کوچک این کار را میکنند. اما جوایز مهم و اصلی چنین ریسکهایی نمیکنند. نام احمد شاملو سرمایه نمادین ادبیات ما است؛ نباید باهاش بازی کرد.»
«آقای جورکش: من شعر نیمایی را ترجیح میدهم. جوانها میتوانند راه نیما را ادامه دهند. نسل من نمیتواند، جوانها میتوانند شعر دراماتیک بگویند.»
«آقای درمنکی: شما میخواهید ارزشی به نام شعر دراماتیک را بگذارید وسط. ممکن است من مفروضات دیگری داشته باشم. من نمیگویم به جوانها جایزه ندهیم؛ میگویم به صرف جوانگرایی جایزه ندهیم؛ نمیشود بگوییم چون این جایزه نظر مرا تأیید نمیکند من کنار میکشم. اگر آقای جورکش بخواهد به این دلیل کنار بکشد باید در بیانیه نوشته شود.»
«آقای جورکش: شمس و باباچاهی باید جایزه یک عمر شاعری را بگیرند، نه این جایزه را.»
«آقای درمنکی: اگر اسم آقای مرتجا در فهرست نهایی بود شما راضی بودید.»
متأسفانه معلوم شد خوشبینی من در مورد ادعای «درک حضور دیگری» نابجا بود. آقای جورکش نیامده بود گفتوگو کند؛ آمده بود دیگران را «متقاعد» کند و تعجب میکرد که چرا هیچکس در آن جمع حاضر نیست در برابر حقیقتی! که او به تنهایی کشف کرده است سر تعظیم فرود بیاورد؛ و نهایتاً استعفای خود را اعلام کرد و حاضر نشد در رأیگیری شرکت کند. در نتیجه و به ناچار بدون مشارکت ایشان، بار دیگر رأیگیری صورت گرفت و نتیجه زیر بهدست آمد (برگه آرای داوران با دستخط خودشان موجود است.)
چطور کتابی، با یک رأی میتواند برگزیده باشد؟
خانمها فرشته ساری و پروین سلاجقه و آقایان احمد پوری، شهاب مقربین، خلیل درمنکی، انوشه سالیانی و محمد ضیمران آرای قبلی خود را بدون تغییر وهمانند دفعه قبل اعلام کردند. اما آقای عالیزاده با توجه به بحثهای مطرح شده رأی خود را با اندکی تغییر بهشرح زیر اعلام کرد:
آقای عالیزاده: اندوه تحمیلی، این کشتی پر اسرار، مدارک جعلی
بدین ترتیب نتیجه رأیگیری به این صورت تغییر کرد:
این کشتی پراسرار و منظومه بازگشت هرکدام پنج رأی
اندوه تحمیلی و مدارک جعلی هرکدام چهار رأی
پذیرفتن سه رأی
وعشق پاشنه آشیل من بود، خدای مهربان باقی است، درخش شبانه سیب سیاه، هرکدام یک رأی (جمعاً 24رأی) بدین ترتیب دو کتاب «این کشتی پراسرار» و «منظومه بازگشت» مشترکاً بهعنوان برگزیدگان اول و دوکتاب «اندوه تحمیلی» و «مدارک جعلی» مشترکاً بهعنوان برگزیدگان دوم معرفی شدند. با این حال آقای جورکش گویا همه آن بحث و جدلها را فراموش کرده و این بار با فیگوری حق بهجانبتر پا به میدان گذاشته و به قول خودش همه را زیر سؤال برده است. اکنون من باردیگر از ایشان میپرسم آخر چهطور میتوان انتظار داشت که یک کتاب با فقط یک رأی در فهرست برندگان گنجانده شود. من نمیدانم آقای جورکش با کدام منطق میتواند همین حق را برای هریک از آن سه کتاب دیگر که هرکدام یک رأی داشتند قائل نشود! آیا مایی که زیر بار چنین باجخواهی آشکاری نرفتیم، به آرمان احمد شاملو و جایزهای که به نام اوست خیانت کردهایم، یا آنهایی که با دروغ و تهمت و افترا از هیچ کوششی برای تخریب جایزه شعر احمد شاملو، آن هم با ماسک طرفداری از شاملو، فروگذار نمیکنند؟!
از سخنان ناراست مکدر و دلشکستهام
آیدا شاملو
پیرو مطالب دو نفر از داوران گرامی نخستین دوره جایزه شعر شاملو در مورد روند داوری در آذر- دی 1394 که به تاریخ چهارشنبه 2 اسفند 1396 (در شماره 6723) روزنامه ایران منتشر شد، لازم بهتوضیح میدانم که پاسخ جامع و منطقی دبیر آن دوره، حافظ موسوی، گویا و روشنگر است. در تکمیل مطلب ایشان، لازم است بگویم که از سخنان ناراست مکدر و دلشکستهام. داور غایبی در کار نبوده تا از سوی مؤسسه و من اعمال نظر کند، چرا که آرا در جلسه هیأت داوران شمارش شده و نتایج بر اساس شمارش آرا بوده است. در هر سه دوره، رأی هیأت داوران برای ما حجت بوده و هیچ اعمال نظری در آرا و نتایج آن صورت نگرفته است. حتی با آنکه در نظر داشتیم هر سال تنها یک مجموعه برنده جایزه شعر شاملو باشد، با این حال به رأی داوران محترم نخستین دوره که چهار مجموعه را برگزیدند، تمکین کردیم. زیرا که داورهای جایزه شعر شاملو افرادی صاحبنظر بودند که با آرای اعضای مؤسسه و حافظ موسوی از میان جامعه فرهیختگان انتخاب شده بودند. از اینکه مورد اهانت قرار گرفتهاند، از صمیم قلب متأسفم.
10 اسفند 1396
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
دومی بدون رسول خادم!
هر گفتوگویی الزاماً مذاکره به معنای خاص آن نیست
لزوم حفظ «امید» و «اعتماد» به شبکه بانکی
اهمیت سفر وزیر خارجه فرانسه به ایران
سودای ترامپ برای ریاست جمهوری مادام العمر
ضربان توسعه در قلب صنعت ایران
مدل نهایی حذف کنکور را طراحی می کنیم
بهاتهام مرتضوی در پرونده زهرا کاظمی رسیدگی می شود
شینآبادیها به خارج اعزام می شوند
در سیاستهای رسانهای تجدیدنظر کنیم
گفت و گوهای ویژه و اختصاصی «ایران» با اعضای کابینه و فعالان سیاسی
نتیجه تکرار اشتباهات نارضایتی و تخریب است
غدههای سرطانی از نظام بانکی خارج شد
تا رسیدن به سکوی جهان میدوم
انتصاب نماینده ولی فقیه درسپاه و رئیس دفتر عقیدتی- سیاسی فرماندهی کل قوا
تمدید صدراعظمی آنگلا مرکل
ظریف: سه سفیر زن پیشنهاد کردهایم
آماده رایزنی و همکاری درباره موضوعات مورد علاقه هستیم
پشت صحنه سینمای ایران زیر نورافکن نقد
روایتی دیگر از مناقشه «داوری»
جاودانگی در خاطرات یک ملت
رقابت بر سر یک لقمه نان