روزنامه ایران
1396/12/14
پشت صحنه سینمای ایران زیر نورافکن نقد
نرگس عاشوری
حسابکشی از روزهای سپری شده عادت و خصیصه اغلب ما ایرانیها در روزهای پایانی سال است. آستانه سال نو انگار دالان آینهکاری شدهای است تا خودمان را در آن ببینیم و با نگاهی به پشت سر، قول و قرارها و برنامههایی را که داشتیم، مرور کنیم. حتی عادت کردهایم دستاوردهای حوزه کاری را محک بزنیم و وعدههای عملی شده و ناشده را یادآور شویم. بر همین اساس و با همین نگاه با محمدعلی سجادی، جواد طوسی و پرویز جاهد قرار گفتوگو میگذاریم تا با نیم نگاهی به کارنامه سینمای ایران در سال 96 وضعیت امروز سینما را بررسی کنیم.
سایه پررنگ سینمای ایدئولوژیک
جشنواره فیلم فجر را ویترین و شاخص بخش مهمی از بضاعت سینمای ایران میدانند، از همین رو خواهی نخواهی در همان ابتدای کار بحثها به مهمترین رویداد سینمایی کشور که تنها چند روزی از اختتامیه آن میگذرد کشیده میشود. جشنوارهای که جواد طوسی «سینمای کاملاً دست به عصا و محافظهکار» را گویاترین عبارت برای توصیف آن میداند: «سه چهار فیلم نسبتاً خوب ذوق زدهمان کرد و بقیه، فیلمهای ضعیف و متوسطی بودند که اساساً نفس تولید و ساخت آن سؤال برانگیز است.» بحث سرمایهگذاری در سینما موضوع دیگری است که از بطن همین جشنواره قد علم میکند. طوسی معتقد است بخش خصوصی به بخش خصوصی نهادی و حتی ایدئولوژیک تبدیل شده است و در عین حال با اشاره به فیلم «تنگه ابوقریب» ابراز امیدواری میکند که اگر قرار است تا اطلاع ثانوی تفکر سینمای ایدئولوژیک روی سر سینمای ایران سایه پررنگی داشته باشد آنقدر سعه صدر وجود داشته باشد که بتواند این بنیه مالی را بهشکل درست خرج کند تا اثری که خلق میشود به یک سند تاریخی تبدیل شود و نه اینکه صرفاً در جهت آن اهداف باشد.
محمد علی سجادی با اشاره بهسرمایهگذاری نهادهای مختلف از بنیاد مستضعفین و حوزه هنری تا سازمان هنری اوج میگوید، این اتفاق جزئی از ذات سینماست و در عین حال هشدار میدهد: «این فعالیت بهنظر میرسد در راستای همان استراتژی کلی باشد؛ یعنی بهدست گرفتن و کنترل همه امور فرهنگی و هنری.»
این فیلمساز بر یک نکته تأکید میکند: «بحث اصلی این است که در شرایط دموکراتیک باید فضای آزاد برای بیان کل واقعیت ایجاد شود. ما باید درک واقعی نسبت بهشرایط تاریخی داشته باشیم و آسیب شناسی کنیم که آنارشی از کجا میآید؟ اما این اتفاق و همدلی در شرایط ثنویت سیاسی - اعتقادی رنگی ندارد. هریک دیگری را سیاه میبینند و ما لابهلای قشرهای خاکستری دست و پا میزنیم، آن هم با افسوس و عبث.»
پرویز جاهد اما تزریق پول توسط سازمان هایی مثل اوج به سینما را واکنش به سینمای هالیوود میداند و در پاسخ به انتقاد سجادی مبنی بر اینکه چیزی که تو میگویی وجه مسلم سینمای هالیوود نیست، میگوید: «ما اینجا جشنوارهای داخلی داریم اما در کن فقط یک یا دو فیلم این شکلی میبینید چون فیلمها از سراسر دنیا انتخاب میشوند ولی در فیلم فجر چون تمام تولیدات داخلی در کنار هم ارزیابی میشوند این گونه به نظر میرسد که این دست فیلمها حضور پررنگ تری در جشنواره دارند.»
کیمیایی در تیررس تهاجمات تاریخی
همپای حذف فیلم اولیها و گروه هنر و تجربه، غیبت فیلمسازان نسل اول موضوع دیگری است که با جاهد، سجادی و طوسی در میان میگذاریم. جای خالی بزرگان سینما همواره با سؤال اهالی رسانه همراه است با وجود این بزرگان در چند سال اخیر حضور موفقی در سینما نداشتهاند. بهنظر میرسد آثار فیلمسازان با گذر سن پختهتر شود، اما چرا سینماگران ایرانی در مقایسه با نمونههای موفقی مثل اینگمار برگمن در شرایط سنی مشابه فیلمهایشان از روزهای اوج فاصله معناداری دارد؟ سجادی معتقد است فیلمساز ایرانی علاوه بر سختی کار، آنقدر برای مسائل حاشیهای انرژی میگذارد که متن بلعیده میشود. طوسی شرایط فرهنگی اجتماعی ایران را یکی از عوامل تأثیرگذار در این اتفاق عنوان میکند: «در این 40 سال با وضعیت غیرقابل پیشبینی و عجیب و غریب مواجه هستیم؛ یعنی جامعه دائماً در حال تغییر است! هر چقدر هم هوشمند باشیم و شاخکهایمان تیز شود چگونه میتوانیم مرحله به مرحله خودمان را با این میزانسن کج و معوج تطبیق دهیم؟! اگرقدری به حوزههای اجتماعی گرایش داشته باشیم محاسبات را گم میکنیم و کم میآوریم. همانطور که محمد (سجادی) بدرستی گفت باید زمانشناس باشیم و از قافله عقب نمانیم. فیلمسازهایی مثل مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی و نسلهای کهنه کار به خاطر خاستگاه آرمانی خودشان و «تو زرد از آب درآمدن» محاسباتشان ابتدا به ساکن خود به خود در یک حوزه انفعال قرار میگیرند. حالا اگر بخواهند زمینه تطبیق در میانسالی و کهنسالی را هم داشته باشند، حساب کنید چقدر انرژی میخواهد؟!» جاهد با وجود اینکه با مباحث مطرح شده موافق است، اما از نمونههایی مثل عباس کیارستمی یاد میکند: «شاید یکی از دلایلش هم این است که کیارستمی از نظام تولید فیلمسازی ایران جدا شد و خود را به آن وابسته نکرد اما سجادی، کیارستمی را جدا از بدنه سینما و یک استثنا عنوان میکند: «مهرجویی و کیمیایی و... فیلمسازهای ششدانگی هستند که در سینمای ایران خیلی هم تأثیر گذاشتند اما زنده یاد کیارستمی تمام وقت هنرمند بود و لزوماً تکنیسین یا فن سالار نبود. در حقیقت به قول شابرول به سینمای شعر کار داشت و نه با نثر سینما.» جاهد در ادامه این گفتوگو به توقع بعضاً فراتر از حد انتظار برخی مخاطبان از این دست فیلمسازان اشاره میکند اما طوسی در جواب به این گلایه ضمنی میگوید: «خب من وقتی «گوزنها» و «سفر سنگ» و «خط قرمز» را میسازم در مخاطب توقع ایجاد میشود. وقتی کسی خودش را در این حوزه اینقدر بلد معرفی میکند، نباید اینقدر دم لانه زنبور برود. دم لانه زنبور آثار و تبعات خودش را دارد. اگر قواعد بازی را بلد نباشی و طرف مقابل از تو استفاده ابزاری کند و بخواهی پاسخگوی تاریخ و آینده باشی چقدر این مسأله انرژی میخواهد با این شرط که بتواند شرایط متقاعدکنندهای را برای مستمع و بیننده ایجاد کند. متأسفانه کیمیایی بیش از هم نسلهای خود در تیررس این تهاجمات تاریخی قرار گرفت. در بخشی خودش مقصر بود و در بخش دیگر شرایط موجود هوشمندیهایی را اقتضا میکرد که به نظر میرسد در یکسری مقاطع کیمیایی کم آورده بود.»
جاهد هم با تأکید بر صحبتهای او میگوید: «به هرحال کیمیایی وارد یکسری مناسبات سینمایی شد یا به عبارتی مناسباتی به او تحمیل شد که شاید درست نبود. به ناچار برای بقا و برای ساخت فیلم به هر قیمتی که شده مجبور شد به یکسری قواعد تن بدهد.»
فیلمسازانی که تبدیل به رانت شدهاند
مطرح شدن برخی چهرههای سینمایی بهعنوان رانت در سینما و امیدواری به داشتن بخش خصوصی پویا و کارآمد موضوع دیگری است که در این نشست در میان میگذاریم. جاهد، طوسی و سجادی نگاه امیدوارکنندهای نسبت به این موضوع ندارند. توضیحات سجادی درباره وضعیت موجود، گویای دلایل خوشبین نبودن آنهاست: «حتی در سبد دولت تدبیر و امید هم موقعیت فرهنگی چندانی به چشم نمی خورد. آنهایی که امکانات مالی دارند امکاناتش را هم دارند برای پروپاگاندا؛ اما این طرف قضیه یکسری آدم داریم که خودشان تبدیل به رانت شدهاند؛ سالن دارند، روزنامه دارند، امکان تولید و توزیع هم دارند. مهمترین نکته این است که در این سینمای ورشکسته، سود در تولید است یعنی فلان کسی که آقازادهاش میخواهد پولشویی کند وارد سرمایهگذاری میشود، تهیهکنندهای که عنوان دارد این سرمایه را میگیرد و طوری برنامهریزی میکند که 30درصد آن به جیب خودش برود، دیگر برایش مهم نیست که این فیلم اکران بشود یا نه. در این سالها این اتفاق بویژه برای فیلم اولیها افتاده است. با وجود چنین فضایی من چنین خوشبینیای را ندارم.»
متن کامل این نشست را میتوانید در روزهای پیشرو در سالنامه روزنامه ایران بخوانید.
بازتاب
اگر قرار است تا اطلاع ثانوی تفکر سینمای ایدئولوژیک روی سر سینمای ایران سایه پررنگی داشته باشد آنقدر سعه صدر وجود داشته باشد که بتواند این بنیه مالی را بهشکل درست خرج کند
آنهایی که امکانات مالی دارند امکاناتش را هم دارند برای پروپاگاندا؛ اما این طرف قضیه یکسری آدم داریم که خودشان تبدیل به رانت شدهاند؛ سالن دارند، روزنامه دارند، امکان تولید و توزیع هم دارند. مهمترین نکته این است که در این سینمای ورشکسته، سود در تولید است
سایر اخبار این روزنامه
دومی بدون رسول خادم!
هر گفتوگویی الزاماً مذاکره به معنای خاص آن نیست
لزوم حفظ «امید» و «اعتماد» به شبکه بانکی
اهمیت سفر وزیر خارجه فرانسه به ایران
سودای ترامپ برای ریاست جمهوری مادام العمر
ضربان توسعه در قلب صنعت ایران
مدل نهایی حذف کنکور را طراحی می کنیم
بهاتهام مرتضوی در پرونده زهرا کاظمی رسیدگی می شود
شینآبادیها به خارج اعزام می شوند
در سیاستهای رسانهای تجدیدنظر کنیم
گفت و گوهای ویژه و اختصاصی «ایران» با اعضای کابینه و فعالان سیاسی
نتیجه تکرار اشتباهات نارضایتی و تخریب است
غدههای سرطانی از نظام بانکی خارج شد
تا رسیدن به سکوی جهان میدوم
انتصاب نماینده ولی فقیه درسپاه و رئیس دفتر عقیدتی- سیاسی فرماندهی کل قوا
تمدید صدراعظمی آنگلا مرکل
ظریف: سه سفیر زن پیشنهاد کردهایم
آماده رایزنی و همکاری درباره موضوعات مورد علاقه هستیم
پشت صحنه سینمای ایران زیر نورافکن نقد
روایتی دیگر از مناقشه «داوری»
جاودانگی در خاطرات یک ملت
رقابت بر سر یک لقمه نان