پدیده احتکار سکه در اقتصاد


یاسمن باقرزاده: بحران در کشورهاي گوناگون معني‌هاي متفاوتي دارد و اين مساله در همه زمينه‌هاي اقتصادي، سياسي، فرهنگي، ورزشي و ديگر بخشها تعريف مي‌شود. اما امروزه اقتصاد در جهان حرف اول را مي‌زند و بر ديگر بخشها اثر مي‌گذارد. بسياري از سياسيون در ناتواني اقتصادي همه آبروي سياسي خود را از دست داده‌اند و مردمي‌که در دوران مديريت آنها با مشکلات اقتصادي رو به رو شده اند، بدون در نظر گرفتن مديريت سياسي، آن مسوولان را به باد تندترين انتقادها گرفته اند. اما امروزه اقتصاد ايران با فراز و نشيب‌هاي فراواني رو به رو شده و مردم از اين سوءمديريت‌ها، زيانهاي جبران ناپذيري ديده‌اند و عده معدودي فرصت طلب، يک شبه ره صد ساله پيموده و به همه چيز رسيده اند. متاسفانه کشور ما ثبات اقتصادي ندارد و هر از گاهي تورم در يک بخش اقتصادي متمرکز مي‌شود و بحران ايجاد مي‌کند. گاهي مسکن متورم مي‌شود، گاهي دلار افسار خود را پاره مي‌کند، گاهي بازار طلا، سکه مي‌شود و گاهي بحران بخش ديگري، همه چيز را به چالش مي‌کشد و تاسف آور اينکه هيچ کس پاسخگوي اين همه بحران نيست. مسوولان از مردم مي‌خواهند تحمل کنند و قول کنترل مي‌دهند، اما درست از هنگامي‌که مسوولان قول کنترل مي‌دهند، نقطه آغار بحران شروع مي‌شود و بحران اولين گام خود را محکم تر بر مي‌دارد. يکي از اين موارد بازار طلاست. در مدت کوتاهي طلا بيش از 30 درصد گران مي‌شود بدون آنکه هيچ توجيهي داشته باشد. براي بررسي اين مساله، با محمد اسدي جوزاني، رييس انجمن پخش کنندگان طلا، نقره و جواهر گفتگو کرديم. وي اعتقاد دارد مسوولان هيچ کنترلي بر بازار ندارند و همه چيز را رها مي‌کنند و هنگامي‌که بحران به اوج خودش مي‌رسد، تازه به فکر بگير و ببند مي‌افتند. اين در حالي است که تورم به اوج خود رسيده و ديگر قابل کنترل نيست. آنچه در ادامه آمده، نتيجه اين گفتگو است.
 يک باره شاهد افزايش قيمت طلا بوديم. دليل اين افزايش ناگهاني چيست؟
قبل از هرچيز بايد بپذيريم که اقتصاد ايران با همه نقاط جهان تفاوت دارد و منحصر به فرد است. بدين معنا که تابع هيچ شرايطي نيست. اگر قيمت کالاهاي جهاني را با کالاهاي ايراني مقايسه کنيد، متوجه مي‌شويد که آن کالاها از يک ثبات قابل توجهي برخوردار هستند در حالي که در جمهوري اسلامي‌ايران هرگز نمي‌توانيد به صراحت اعلام کنيد که فلان کالا در يک ماه آينده چه وضعيتي دارد و همين امر باعث مي‌شود که هيچ توليدکننده‌اي نتواند براي فرداي خودش برنامه‌ريزي داشته باشد. اما مصرف کنندگان اين باور را دارند که اگر امروز هر کالايي را خريداري کنند، بهتر از اين است که پول نقد در بانک داشته باشند و اين تفکر بسيار خطرناکي است که در بين مردم کشورمان ريشه دوانيده است. بحث طلا نيز از اين قاعده مستثني نيست. در تمامي‌سالهاي گذشته شاهد اين بوده‌ايم که هر از چندگاهي تورم در بخشي از اقتصاد خودنمايي کرده و پس از ويران کردن آن بخش، به بخش ديگري کوچ کرده است. يک روز قيمت مسکن چند برابر مي‌شود، روز ديگر ارزاق عمومي‌گران مي‌شود، يک روز قيمت خودرو جهش چشمگيري دارد و يک روز هم دلار و طلا با چالش جدي رو به رو مي‌شود.
 منظور شما اين است که اين تورم در بحث طلا عادي است؟
اين طور نيست. چرا بايد گراني را آن هم بدين اندازه امري عادي بدانيم؟ منظور من اين است که طلا هم مانند بسياري از بخشهاي ديگر هيچ حساب و کتابي ندارد. هنگامي‌که صحبت از گراني طلا مي‌کنيد و طلا اولين گام را براي گران شدن برمي‌دارد، آيا قيمت طلا در جهان نيز اين رشد را داشته است؟ در بسياري از موارد شاهد بوده‌ايم که قيمت طلاي جهاني سقوط کرده و در ايران شاهد رشد قيمت طلا بوده ايم. به همين دليل است که تاکيد دارم اقتصاد ايران هيچ توجيه منطقي ندارد.
 گراني طلا همزمان با گراني دلار بوده است. طلا و دلار ربطي به هم دارند؟
بسياري از افراد سعي مي‌کنند قيمت اين دو را به هم ربط بدهند، اما اگر اين رابطه درست باشد، بايد بقيه کالاها را نيز تحت تاثير قرار دهد. آيا در همين مدت کوتاه که قيمت طلا 30 درصد گران شد، قيمت بقيه کالاها نيز 30 درصد گران شد؟ البته گراني دلار بر همه چيز اثر مي‌گذارد، اما اين گراني‌ها تا چه اندازه منطقي است؟ آيا اين درست است که وقتي کالايي را گران به ما مي‌فروشند، براي توجيه گران فروشي بگويند که دلار گران شده است؟
 قيمت بر اساس عرضه و تقاضا تعيين مي‌شود. آيا يک باره طلا با تقاضاي زياد رو به رو شده است؟
گراني در کشور ما يک جنگ رواني است. بدين معنا که هر کس به ديگري مي‌گويد دلار گران شده و بقيه کالاها هم گران مي‌شود و مردم هم يک باره شروع به خريد مي‌کنند. اين کالاهايي که خريداري مي‌شود، به مصرف نمي‌رسد، بلکه برخي در گوشه خانه‌ها و برخي نيز در گوشه گاوصندوق‌ها انبار مي‌شود. دلار و طلا هم اين طور است. اما اينکه گمان کنيم مردم براي خريد دلار و طلا هجوم آورده اند، ساده انديشي است. بايد بپذيريم که مافياي سکه و ارز بازار را به چالش کشيده است. همان طور که در بحث ارز افرادي مانند جمشيد بسم ا... داريم و عده‌اي پشت اين فرد هستند که سودهاي کلاني مي‌برند، در بحث طلا هم افرادي را داريم که سرمايه کلاني دارند و يک باره وارد خريد طلا مي‌شوند تا بحران ايجاد کنند. اين افراد هيچ ردپايي از خودشان بر جاي نمي‌گذارند و در همين گمنامي‌سودهاي کلاني مي‌برند. اين افراد همواره در بازار طلا هستند و هرگاه که تصميم بگيرند، بازار را به چالش مي‌کشند و سود خودشان را مي‌برند.


 راهي براي شناخت اين افراد وجود ندارد؟
اين افراد در روز ميلياردها تومان طلا جابه جا مي‌کنند و هيچ ردي از خودشان بر جاي نمي‌گذارند. اين افراد دفتر و دستکي ندارند، ماليات نمي‌دهند و در حالي که سود کلاني مي‌برند، مراقب هستند که شناخته نشوند. کافي است اين افراد در روز يک ميليارد تومان طلا جا به جا کنند و يک درصد سود ببرند که 10 ميليون تومان مي‌شود و البته رقم بسيار بيشتر از اين حرفهاست. اين افراد در روزهاي عادي با توزيع طلاي ساخته شده سودهاي کلان مي‌برند و هنگامي‌که بحران در طلا رخ بدهد، يک شبه ره صدساله مي‌پيمايند. اما پاسخ سوال شما اين است که مسوولان اين افراد را به حال خودشان رها کرده اند. به راستي امکان کنترل حسابهاي بانکي اين افراد وجود ندارد؟ چه دليلي دارد که تاکنون حتي يک بار هم احضار نشده اند؟ چرا مورد بارخواست قرار نگرفته‌اند تا مشخص شود اين پولها را از کجا مي‌آورند و ماليات نمي‌پردازند؟ امروزه بنکداران بسياري هستند که حتي در ليست بدهکاران مالياتي نيستند و اداره داريي آنها را نمي‌شناسد در حالي که بيشتر از توليدکنندگان سود مي‌برند. امروزه يک کارگاه طلاسازي بايد ماليات بدهد اما هرگز بنکداران طلا زير ذره بين نيستند.
 مسوولان از وجود اين افراد خبر ندارند يا اتفاق ديگري پشت پرده داريم؟
من شواهد را کنار هم مي‌گذارم و شرايط را تشريح مي‌کنم، سپس خودتان به اين سوال پاسخ بدهيد. حسابهاي بانکي اين افراد قابل کنترل است که به حساب نمي‌آورند، ميزان سرمايه آنان قابل بررسي است که بررسي نمي‌شود، دايم در خصوص وجود آنها هشدار مي‌دهيم که گوش شنوايي نيست. آيا اين پذيرفتني است که بگوييم هيچ کس از وجود اين افراد خبر ندارد؟ اين بنکداران طلا عاملان ايجاد بحران هستند. البته هرگز قصد ندارم همه بنکداران را متهم کنم. بي شک بنکداران پاکدست زيادي هستند که سالم و شرعي کسب و کار مي‌کنند که جاي تقدير از آنان وجود دارد. اما سخن ما در مورد عده‌اي خاص است که مافياي طلا را هدايت مي‌کنند و بقيه نيز بدون آنکه بخواهند يا بدانند، دنباله رو آنان هستند.
 شما حاضر به معرفي آنان هستيد؟
اول اينکه قرار نيست من براي معرفي آنان راه بيفتم، بلکه دولتمردان بايد به دنبال شناسايي کساني باشند که بحران طلا را مديريت مي‌کنند. دوم اينکه اگر مسوولان از من کمک بخواهند، شک نکنيد که به صورت مستند و مستدل با آنان همکاري مي‌کنم. اما سوال من ايجاست که تا به امروز کداميک از مسوولان به سراغ منتقدان آمده‌اند و پاي صحبت آنان نشسته اند؟ بارها از دولتمردان شنيده‌ايم که انتقاد باعث رشد مي‌شود و نقاط ضعف را برجسته مي‌کند. بارها مسوولان گفته‌اند که انتقاد بايد همراه ارايه راهکار و پيشنهاد باشد تا منظور از انتفاد، تخريب نباشد. اما تاکنون يک بار نيز به سراغ منتقدان نيامده اند. اگر من و امثال من انتقاد مي‌کنيم، حاضر هستيم اين سودجويان را به نام معرفي کنيم و بگوييم که چه کار مي‌کنند، اما دولت پس از آن از ما حمايت مي‌کند که در بازار مورد تحريم و تهديد قرار نگيريم؟
 در بحث دلار شاهد بوديم که يک باره نيروي انتظامي‌به ميان دلارفروشان آمد و عده‌اي را دستگير کرد. در مورد طلافروشان نيز مي‌توان اين قبيل اقدامات را کرد؟
اين قبيل حرفها جاي بحث دارد. نيروهاي بسيج، سربازان گمنام امام زمان(ع) و افراد بسياري هستند که همه چيز را زير نظر دارند. چگونه است که مي‌توانيم ريگي را هنگام عبور از آسمان ايران شناسايي کنيم و هواپيمايش را بر زمين بنشانيم و دستگيرش کنيم؟ چگونه مي‌توانيم نيروهاي داعش را قبل از اقدامات خرابکاري با مقدار زيادي سلاح و مواد منفجره دستگير کنيم، چگونه مي‌توانيم مرزهاي گسترده ايران را با اين دقت زير ذره بين داشته باشيم و قاچاقچيان را بازداشت کنيم، اما نمي‌توانيم بحران آفرينان بازار سکه و ارز را شناسايي و دستگير کنيم؟ چرا کنترل بازار سکه و ارز را به نيروهاي مخلص بسيج نمي‌سپاريم؟ چرا بايد عده‌اي گردش مالي هزاران ميليارد توماني داشته و سودهاي کلان ببرند و همه چيز را زير سوال ببرند و بعد از آنکه اقتصاد را ويران کردند، آنگاه دستگيرشان کنيم؟
 دولت اقدام به پيش فروش سکه کرد تا بازار را کنترل کند. اين روش جوابگو هست؟
بهتر است اين سوال را با سوال جواب بدهيم. چه اتفاقي در کشور افتاده که يک باره تقاضا براي خريد سکه به اندازه‌اي بالا رفته که هرچقدر بانک مرکزي سکه وارد بازار مي‌کند، باز هم خريدار وجود دارد؟ آيا يک باره آمار ازدواج صد برابر شده و زوجهاي جوان مي‌خواهند طلا بخرند يا ميزان طلاق يک باره صدبرابر شده و ميخواهند سکه‌هاي مهريه را بدهند؟ آيا حقوق کارگر و کارمند يک باره چند برابر شده که مي‌خواهند براي همسرانشان طلا بخرند؟ به راستي هيچ اتفاقي نيفتاده است. بنابر اين وقتي سکه را به دست مردم مي‌دهيم، بهتر است دنبالش برويم و ببينيم از کجا سردر مي‌آورد و من به شما مي‌گويم که اين سکه‌ها در گاوصندوقهاي سرمايه داراني جا خشک مي‌کند که به دنبال چالش براي اقتصاد کشور هستند.
 شما به عنوان تشکل صنفي نمي‌توانيد کمک کنيد؟
البته که تشکلها بهترين ابزار براي شناسايي متخلفان است. امروزه چندين تشکل در زمينه طلا و جواهر فعاليت مي‌کنند، اما کدام مسوولي به اين تشکلها مراجعه کرده و از آنان کمک خواسته است؟ کافي است به کشورهايي که با بحران رو به رو بودند و امروزه توانسته‌اند آن را کنترل کنند، صحبت کنيم. روزگاري ترکيه نيز مشکل داشت. اما مسوولان ترکيه‌اي با تشکلها و توليدکنندگان طلا جلسات متعددي برگزار کردند و پاي صحبت شان نشستند. البته نکته مهمتر اين بود که جلسه فقط به گفتن، ميوه و ناهار خوردن مختص نشد. امروزه در کشور ما جلسات بسياري برگزار مي‌شود و اطلاعات ارزشمندي در آنها مطرح مي‌شود، اما به راستي کداميک از اين جلسات خروجي دارد؟ مسوولان آمار بدهند که پس از همايشها و جلسات چه کرده اند. امروزه فضاي مجازي از فسادهاي زيادي پرده برمي‌دارد، تاکنون کدام بار به دنبال آنها رفته اند؟ بايد بين خواستن و نخواستن تفاوت قايل شويم. مسوولان بايد بخواهند که مقابل فساد و رانت بايستند.
 اين رانت و فساد که باعث گراني طلا و سود طلافروشان شده است. وقتي سود مي‌بريد، چرا اعتراض داريد؟
متاسفانه اين نگاهي از بيرون است و در داخل براي توليدکننده طلا هيچ تقاوتي ندارد. بارها از قاچاق طلا سخن گفته‌ايم اما هيچ بازخوردي نداشته است. کدام بار آقايان به سراغ توليدکنندگاني رفته‌اند که کارگاهشان را تعطيل کرده و به مشاغل کاذب روي آورده اند؟ اکنون طلاساز ماهري را سراغ داريم که پيک موتوري شده تا براي خانواده‌اش نان شب تامين کند. هزاران مورد از طلاسازان درجه يک کشورمان به واسطه گري و مشاغل آنچناني روي آورده اند، کدام مسوولي به سراغ آنان رفته و سوال کرده که چرا کار توليد را با رانندگي موتور و ماشين عوض کرده اند؟ متاسفانه طلاي ساخت ترکيه، هند، پاکستان و ... را به صورت قاچاق وارد کشور مي‌کنند و به نام توليد ايراني مي‌فروشند و هيچ کس هم صدايش در نمي‌آيد؟ آنچه شما مطرح مي‌کنيد، ربطي به توليدکننده طلا ندارد، بلکه سودي است که به جيب بنکدار و فروشنده مي‌رود، در حالي که زيرساختهاي طلاي کشور در حال نابودي است. اگر به موزه‌ها نگاه کنيم، درصد بسيار بالايي از آثار موزه‌ها ساخته دست ايراني و ايرانيان بوده است، اما اکنون ايراني عاشق واسطه گري شده و به صورت قاچاق طلاي ساخته شده را از کشورهاي ديگر وارد مي‌کند و به نام طلاي ايراني به فروش مي‌رساند تا سود کلاني به جيب بزند.
 به تازگي مقدار قابل توجهي طلاي ساخته شده که مي‌خواستند وارد ايران کنند، در گمرک توقيف شد. آيا طلا به صورت قاچاق وارد مي‌شود يا از مبادي قانوني به کشورمان مي‌آيد؟
خودتان مي‌گوييد که طلاي ساخته شده در گمرک توقيف شده است. بنابر اين عده‌اي آنقدر مطمئن بوده‌اند که طلا را از طريق گمرک بياورند و کسي کاري به کارشان نداشته باشد و شايد بارها اين کار راکرده‌اند و اين بار گير افتاده اند. نبايد زياد دور دستها را بگرديم. رانت و فساد در همين نزديکي‌هاست، فقط بايد چشمهايمان را باز کنيم. گردش مالي طلا بسيار زياد است و يکي از پايه‌هاي اقتصاد کشور، روي طلا استوار است.بنابر اين بايد نگاه ويژه‌اي به طلا داشته باشيم. طلا به هر طريق ممکن وارد کشور مي‌شود. گاه از مبادي قانوني مي‌آورند و گاه از مرزهاي غير قانوني به بازار ايران راه پيدا مي‌کند، اما شناخت هيچکدام مشکل نيست. مي‌توان به سادگي و با استفاده از نيروهاي توانمند، دست فرصت طلبان را از بازار طلا کوتاه کرد.