فائق شدن بر مشكلات

ملت‌ها در طول تاريخ حيات‌شان افت‌وخيز‌هاي فراوان دارند، بعضي توان تحمل سختي‌ها را از دست مي‌دهند و مجموعه شرايط، آنان را از صفحه روزگار به كلي حذف مي‌كند اما بسيارند جوامعي كه هزاران سال به فرازوفرودهاي بزرگ گرفتار مي‌شوند ولي جانانه مي‌ايستند و از هويت و تاريخ و زندگي و حتي آينده خويش دفاع مي‌كنند و مي‌مانند. ملت ايران يكي از همين ملت‌هاست كه سختي‌ها و تاراج‌ها و جنگ‌ها و فشارهاي عظيم ديده است ولي خويشتن خويش را چون گوهري گرانبها حفظ كرده و پس از فرونشستن گردوغبارها قد برافراشته و ايستادن خود را به رخ ديگران كشيده است. هنگامي كه ابرهاي تيره فرا مي‌رسند و خورشيد رو به غروب مي‌رود ابهام و ترديد و ترس به جان انسان‌ها مي‌افتد و گاهي نااميدي بر ذهن و دل و فكر آدمي مستولي مي‌شود.
ضعيف‌ترها در چنين شرايطي عقب مي‌نشينند و از ايستادن و مبارزه باز مي‌مانند و گاهي روح و روان مبارزان را مي‌خراشند. درست در چنين موقعيت‌هايي است كه جوهر انسان‌ها نشان داده مي‌شود و سست عنصران از قوي مردان و بزرگ زنان تمييز داده مي‌شوند. امروز هم ما ايرانيان با يكي از دوران‌هاي سخت حيات خويش روبه‌روييم، مشكلات فراوان شده‌اند و انتظارات فراوان‌تر، حوادث پي‌درپي از زلزله گرفته تا آتش‌سوزي نفتكش سانچي تا سقوط هواپيما آن هم در بستري از چالش‌هاي بزرگي چون خشكسالي و بحران آب، گران آمده‌اند و روحيه‌ها را تضعيف ساخته‌اند. مفسدان اقتصادي از راه رسيده‌اند و بدتر از هر عامل ديگري در مردمان احساس بي‌عدالتي را به وجود آورده‌اند. اگر همه مشكلات كشور مضاعف مي‌شدند ولي اختلاس و رانت خواري و بي‌عدالتي نبود مي‌شد با همت مردم خوب سرزمين‌مان به‌سادگي و راحتي از پس همه چالش‌ها برآييم. چيزي كه مردم را براي پنجه‌افكندن در پنجه مشكلات سست و انگيزه صبر و جسارت رويارويي را در آنها زايل مي‌كند همانا احساس تبعيض و بي‌عدالتي است. شايد ما ندانيم كه اخبار هر فساد اقتصادي و برتري‌جويي مال‌اندوزان با روح و روان مردم چه مي‌كند؟ شايد هنوز باور نكرده‌ايم كه نگاه خيره مردم بيش از تمام خبرهاي ديگر نوع خودرويي كه ما مسوولان سوار مي‌شويم و خانه‌اي كه نشسته‌ايم را دنبال مي‌كند... با همه اينها و با علم به دشواري‌هاي گوناگون از هيچكس پذيرفته نيست كه تخم يأس و نااميدي را در ذهن و دل مردم بكارد. تنها كساني عامدانه به اين گناه بزرگ دست مي‌آلايند كه تعلق خاطري به ايران و مردم و ارزش‌هاي الهي و انساني ندارند. ما با همه عيب‌ها و نقص‌ها داراي قدرت‌ها، اراده‌ها، ظرفيت‌ها، سرمايه‌هاي مادي و معنوي عظيم هستيم و بي‌ترديد بر همه مشكلات ريز و درشت كشور فائق خواهيم آمد. بايد خوبان و دلسوزان و وطن‌خواهان از هر دسته و گروه گرد هم آيند و در كاشتن بذر اميد لحظه‌اي درنگ را به خود راه ندهند. اگر مردم در ميان نخبگان خود حس ساختن و آباد كردن و همدردي با محرومان را ببينند قدرت و مشكل‌گشايي اراده ملت دوباره جوشش خواهد كرد و مثل صدها بزنگاه تاريخي ديگر موفقيت دست‌يافتني مي‌شود. اين هنر نيست كه عده‌اي براي رسيدن به اهداف سياسي و جناحي تخم كينه، نفرت و يأس را در دل مردم مي‌كارند و از عواقب هولناك انباشته شدن خشم‌ها ترسي به خود راه نمي‌دهند. مي‌شود دولت را دلسوزانه نقد كرد ولي راه روشن آينده را تيره و تار نساخت. اتفاقا اميدآفريني كاذب و سرپوش گذاشتن بر نارسايي‌ها و ناكارآمدي‌ها اگر در كوتاه‌مدت پاسخ دهد حتي در ميان‌مدت هم كاركرد خود را از دست مي‌دهد و به ضد خود مبدل مي‌شود. ما با واقعگرايي و شناخت دقيق نابساماني‌هاست كه مي‌توانيم به حل مسائل بپردازيم و با پاك كردن صورت مسائل خود و مردم را فريب ندهيم. با سهيم كردن مردم در دانستن و عمل كردن مي‌شود به مديريت اساسي چالش‌ها برخاست. اميد واقعي ناشي از ظرفيت‌ها و سرمايه‌هاي ملي و اجتماعي است نه دل بستن به شعارهاي اغوا‌كننده كه به سرعت خالي بودن آنها آشكار مي‌شود. هنگامي كه مردم به درستي مشكلات موجود را بدانند و محدوديت‌هاي واقعي را بپذيرند حس همدلي و همكاري آنان كه نياز اساسي مديريت كشور است جلب خواهد شد و امكان حل مسائل به وجود خواهد آمد.