صدا و سیما به مثابه اهرم فشار

تلویزیون رسمی کشور باز هم در رفتاری تکراری نسبت به اتفاقات امنیتی داخلی واکنشی شتاب زده از خود بروز داد.
چندی است که جریان اتهامات امنیتی و جاسوسی علیه فعالان محیط زیستی به عنوان مهمترین خبر سیاست داخلی مطرح مي‌باشد.
حال فارغ از صحت و سقم این اتهامات که یقینا دارای روال قانونی مشخصی مي‌باشد مي‌توان به نقش صداوسیما در این پازل امنیتی به‌صورتی شفاف ورود نمود.
صداوسیما سالیان سال است که با ورود نا به هنگام خود به مناقشات امنیتی عملا نقش بازپرس و بازجوی سیاسی و امنیتی را برای خود قائل مي‌شود.


به عنوان مثال،تحلیل‌هاي سیاسی یک جانبه ای که جملگی را مي‌توان به عنوان تایید کننده هر گونه اتهام امنیتی به شمار آورد از کارکردهای این روزهای رسانه اصطلاحا ملی شده است.
جهت دهی افکار عمومی پیش از صدور حکم قضایی و تایید حکم قضایی پیش از مشخص شدن نتیجه فرجام‌خواهی از سوی تیم سیاسی حاکم بر این رسانه، عملا صداوسیما را به اهرم فشار امنیتی بر فعالان سیاسی و مدنی تبدیل کرده است.
سابقه مخدوش تلویزیون در بر هم زدن آرامش اجتماعی چه در سالهای اولیه انقلاب و چه در دوران تصدی گری دولت اصلاحات و در ادامه نحوه ورود رسانه اصطلاحا ملی به بحران سیاسی سال ۸۸ نه تنها سبب کشف حقایق مکتوم سیاسی نمی شود بلکه به بی‌اعتمادی روز افزون جامعه به این رسانه جناحی منجر مي‌گردد.
اتفاقات روزهای اخیر و پخش ویژه برنامه ای امنیتی علیه متهمی که در قید حیات نیست از شگفتی‌هاي برنامه سازی صداوسیما در قریب ۴۰ سال فعالیت محسوب مي‌گردد.
نقض حقوق شهروندی از جانب رسانه رسمی یک کشور نسبت به شهروندان همان کشور امریست که گویا تنها در کشور ما تبدیل به یک رویه امنیتی شده است. صدور حکم قطعی از جانب برنامه سازان صداوسیما نسبت به متهمی که هنوز در دادگاه دفاعیات خود را مطرح نکرده است و انتشار تصاویر خصوصی از وی در فراگیرترین رسانه رسمی نه تنها امری غیر امنیتی قلمداد مي‌گردد بلکه اصول اخلاقی یک رسانه را نیز مخدوش مي‌نماید. هنوز پخش اعترافات تلویزیونی برخی از فعالان سیاسی و مدنی کشور در ذهن ما نقش بسته است. اعترافاتی که در قریب به اتفاق آنها پیش از صدور حکم قطعی دادگاه صورت گرفته است.  حال پرسش اساسی اینجاست که آیا ورود رسانه اصطلاحا ملی به مناقشات امنیتی آن هم پیش از راستی‌آزمایی اتهامات از جانب قوه قضاییه چه هدفی را دنبال مي‌کند؟ آیا صدا و سیما الزاما دارای نقشی امنیتی در حوزه اجتماعی است؟
آیا ایجاد فضای رعب و وحشت دستاوردی غیر از نامریی شدن فعالیت‌هاي حتی قانون مند اجتماعی به همراه دارد؟
آیا کارشناسان سیاسی این رسانه به صرف برداشت‌هاي شخصی خود و مدیران رسانه ای شان دست به این گونه اقدامات ضد امنیتی مي‌زنند؟ و دهها پرسش دیگری که مي‌توان در این مورد مطرح نمود.
آنچه واضح است، همراهی بخشی از نهادهای امنیتی داخلی با رسانه حزبی صداوسیما است. به این مفهوم که صداوسیما در مواردی بدل به اهرم اجرایی قسمتی از نهادهای امنیتی مي‌شود که با رویکردهای مشخص سیاسی در صدد بستن فضای تنفس فعالیت‌هاي قانون‌مند هستند.
باید توجه داشت که ندای قانون مداری به عنوان کار ویژه برون رفت از معضلات و مصایب امنیتی چه درحوزه داخل و چه در حیطه‌هاي فرامرزی تنها آوای شنیدنی رفتارهای مدیریتی در کشور خواهد بود و این گونه رفتارهای قانون گریزانه نه تنها کمترین دستاورد امنیتی ندارد بلکه به عمیق شدن سندروم بی اعتمادی اجتماعی خواهد انجامید.
کوتاه سخن این که صداوسیما با گذشت ۴ دهه از پیروزی انقلاب نه تنها نتوانسته است که خود را به عنوان رسانه مردمی معرفی نماید بلکه با متمایل شدنش به سمت نهادهای فراقانونی، عملا راه خود را از خواسته‌هاي اجتماعی جدا کرده است که این اتفاق خود بزرگترین معضل امنیتی در کشور محسوب خواهد گردید.