بازی با آتشِ سوریه

چند روز پیش و با سقوط یک جنگنده رژیم اسرائیل که به گفته مقامات سوریه به این کشور تجاوز کرده بود، بار دیگر موضوع سوریه و احتمال وقوع برخورد نظامی نیروهای منطقه‌ای و جهانی درگیر در بحران این کشور به یکی از موضوعات مورد بحث در محافل رسانه‌ای و سیاسی تبدیل شد. روز گذشته نیز بحران سوریه و امکان وقوع جنگی بزرگ میان قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای در این کشور از موضوعات اصلی بود که در اجلاس امنیتی مونیخ به آن پرداخته شد.
برخی معتقد بودند که با اعلام پایان حکومت داعش از سوی ایران و روسیه بحران فراگیر در منطقه به خصوص در دو کشور عراق و سوریه به سمت و سوی حل شدن حرکت خواهد کرد اما در عمل شاهد آن بودیم که این اتفاق نه به معنای پایان کامل و واقعی حضور گروه‌تروریستی داعش در سوریه بوده است و نه توانسته است بحران موجود را به سامان برساند. در روزهای اخیر شاهد آن هستیم که کشورهایی همچون روسیه، آمریکا، ایران،‌ترکیه و عربستان و همچنین رژیم اسرائیل هر یک به شیوه‌ای در حال نقش آفرینی در سوریه هستند و در شرایط ضعف قدرت مرکزی در این کشور، سوریه به سمت تجزیه شدن در حرکت است.
برخی بر این اعتقادند که میدان سوریه تبدیل به میدانی جنگی میان قدرت‌های بزرگ جهانی همچون روسیه و ایالات متحده خواهد شد و گروهی دیگر با رد این دیدگاه آینده جنگ در سوریه را به احتمال برخورد نظامی میان ایران و رژیم اسرائیل و یا ایران و عربستان مرتبط می‌دانند. با نگاهی به رخداد اخیرکه منجر به سرنگونی جنگنده اسرائیل در سوریه شد و همچنین برخی واکنش‌ها در ایران به این اتفاق شاهد آن هستیم که گویی برخی چندان هم نگران به وجود آمدن این اتفاق که مشخصا به معنای شعله‌ور شدن بیش از پیش آتش بحران در سوریه است نیستند!
به عنوان مثال اظهارات برخی از مقامات نظامی کشور پس از این اتفاق که به شکلی سخن گفتند که گویی ایران نقشی در آن داشته است و یا برخی مطالب درباره انتقام گیری از اسرائیل که بیشتر در سطح رسانه‌ای و فضای مجازی مطرح شده است نشانگر نوعی نگاه در بخشی از تصمیم گیران کشور است که حضور نظامی در سوریه را مقدمه‌ای برای برخورد نظامی بزرگتر با نیروها و کشورهای مقابل جمهوری اسلامی می‌داند.


از طرف دیگر دیپلمات‌های ایرانی در ساختار وزارت امور خارجه کشور از همان ابتدا با خبر سرنگونی جنگنده اسرائیلی با احتیاط برخورد کردند و تاکید داشتند که حضور ایران در کشور سوریه با اجازه دولت این کشور و تنها در سطح مستشاری است.
 تفاوت این دو واکنش، ناشی از اختلاف نظر موجود و واقعی در ساختار تصمیم‌گیری کشور در حوزه مسائل منطقه‌ای است؛ نگاهی که بحران‌های منطقه‌ای را مقدمه‌ای برای برخورد نظامی بزرگتر می‌داند و در نقطه مقابله نگاهی دیگر که در پی ایجاد مجمع گفتگوی منطقه‌ای و حل و فصل بحران‌های موجود در خاورمیانه از مسیر گفتگو و همکاری‌های بین المللی و منطقه‌ای است. با بررسی دقیق‌تر واکنش‌ها به خبر سرنگونی جنگنده اسرائیل در سوریه شاهد آن هستیم که قدرت‌های جهانی همچون روسیه که ارتباط نزدیکی با ایران و دولت بشار اسد دارند هم نسبت  به آن واکنشی منفی نشان داده و با دعوت هر دو طرف به خویشتنداری نسبت به به وقوع پیوستن برخوردهای سخت در سوریه و پیچیده‌تر شدن این بحران هشدار داده اند. حتی چهره‌ای همچون سیدحسن نصرالله که با معیارهای نظام سیاسی ایران چهره‌ای انقلابی است هم بر خلاف برخی تندروها در ایران با تکذیب دخالت ایران و حزب الله در سرنگونی جنگنده اسرائیل آن را اقدامی از سوی ارتش سوریه و بدون دخالت دیگران دانست. هنگامی که چنین واکنش هایی را در کنار برخی گزارش‌های رسانه‌های شناخته شده ایران و همینطور صداوسیما به عنوان رسانه رسمی نظام می‌گذاریم شاهد آن هستیم که ظاهرا برخی در کشورمان هنوز به درک عمیق و واقعی از شرایط بحرانی منطقه نرسیده‌اند و تصور می‌کنند که می‌توان به سادگی با این آتش بازی کرد. شاید لازم است که بزرگان و تصمیم گیران کشور به برخی از نیروهای تصمیم گیر در سطوح پایین و همچنین رسانه‌ها و‌تریبون‌های عمومی چارچوب‌های منافع ملی و حساسیت‌های بحران‌های موجود در کشورهای منطقه از یک سو و تهدیدهای بالقوه و واقعی که در اطراف کشورمان وجود دارد را صریح‌تر از قبل یادآوری کنند. کوتاه سخن آن که تجارب به جای مانده از برخی سیاست‌های رسانه‌ای و حاکمیتی نادرست و ناپخته در ماه‌های پیش از آغاز جنگ تحمیلی در اواخر سال 1358 و اوایل سال 1359 تجربه گرانسنگی است که شاید بتوان با تطبیق آن روزها با برخی وقایع امروز مسیر درست‌تری را در سیاست خارجی کشور در حوزه مسائل خاورمیانه برگزید.