روزنامه اعتماد
1396/11/25
راه سخت اصلاحطلبي
هركدام از ما طرفدار يك روزنامه يا شبكه تلويزيوني هستيم و هرروز و هر شب اخبار و تحليلها را از آنها ميگيريم و جهان را از دريچهاي كه آنها ساختهاند تماشا ميكنيم. سياستمداران، كارهايي كه ميكنند يا نميكنند، حرفهايي كه ميزنند يا از گفتنش طفره ميروند اين رسانهها براي ما تصوير ميكنند. اين رسانهها هستند كه به ما نشان ميدهند چگونه فكر كنيم، از چه كسي بدمان بيايد يا از چه كسي طرفداري كنيم. كسي كه فقط اخبار 20وسي نگاه ميكند با كسي كه فقط اخبار بيبيسي را ميشنود ...دو آدمند با دو دنياي متفاوت. آنها در يك كشور زندگي ميكنند اما در اصل متعلق به دو جهان متفاوتند، با يكزبان حرف ميزنند اما در اصل زبان هم را نميفهمند. در اين آشفتهبازار خبر و نظر كسي به دنبال يافتن حقيقت نيست، دل ميسپرد به جرياني و تا آخر خط با آن ميرود.
در حال حاضر در سپهر سياست ايران جهانبينيهاي متضادي خلق شده كه هرروز كه ميگذرد امكان آشتي، همپوشاني يا پيدا كردن نقاط مشترك ميانشان كمتر ميشود. اصولگرا و اصلاحطلب و خارجنشين هر كدام به گونهاي درباره اوضاع كشور حرف مي زنند كه اگر اسم ايران را از تحليلهايشان برداريد نميتوانيد بفهميد كه موضوع سخن آنها يك چيز است. آنچه اصلاحطلب بحران مينامد، اصولگرا نقطه قوت ميداند و آنچه خارجنشين قبح ميداند، رسانه داخلي حسن ميپندارد.
به طور مثال 22 بهمن فراميرسد، رييسجمهور در ميان همهكساني كه براي جشن انقلاب به خيابان رفتهاند سخنراني ميكند و ميگويد ميتوانستيم برخي افراد را از قطار انقلاب پياده نكنيم. جمعيت خوشحال ميشود و عكس رييسجمهور فرداي آن روز در روزنامههاي اصلاحطلب منتشر ميشود. اما اصولگرايان از اين حرف برداشتي يكسر متفاوت ميكنند. كيهان براي مخاطبش مينويسد «گفتارها و رفتارهاي آقاي رييسجمهور مانند انسانهاي دوشخصيتي شده است. يك روز دستاوردهاي 39 ساله انقلاب را در زندان و اعدام ميبيند روز ديگر انقلابيتر از هر انقلابي ميشود». سرمقالهنويس همان روزنامه هم برخلاف نظر رييسجمهور معتقد است در خود قطار دولت ليبرالهايي نفوذ كردهاند كه مامور به «پيشبرد پروژه بر اندازياند» و آنچه اكنون از نان شب هم واجبتر است «زدن ريشه اين ليبرالها و پاكسازي مراكز مهم دولتي از وجود آنهاست.»
اگر مخاطب روزنامه جوان باشيد با خواندن نوشته مديرمسوول اين روزنامه اطلاعات ديگري هم به معلوماتتان اضافه ميشود و ميفهميد همين روحاني كه امروز با گفتن اين حرف كه «برخي را از قطار انقلاب پياده كرديم كه ميتوانستيم نكنيم» ميخواهد حساب خود را از صف پيادهكنندگان جدا كند در حالي كه ايشان فراتر از پياده كردن دنبال حذف فيزيكي و اعدام بود و در اوج بحران و تجزيهطلبي، درخواست اعدام ارتشيان را داشت كه با مخالفت جدي شهيد چمران مواجه شد. از نظر مدير مسوول روزنامه جوان «گلايه روحاني از پياده كردن همانقدر چندشآور است كه هادي غفاري و خلخالي اصلاحطلب باشند و سخنان گل و بلبلي آنان را در رسانه كار كنيم.»
پس شماي اصولگرا از حرف روحاني هيچ بوي خوشي براي بهبود جهان احساس نميكنيد. بلكه با ديدن او يك فرد «دوشخصيتي» با حرفهاي «چندشآور» ميبينيد كه در كار مملكتداري مانده است و بيشتر در زمين دشمن بازي ميكند و توان حل مشكلات اقتصادي و ارزي و آلودگي را هم ندارد و مجبور است با اين حرفها حاشيه سازي كند.
اگر از آن دسته مردمي هستيد كه ماهوارهاي را در پشتبام خانهتان جاساز كردهايد و حرفهاي آنوريها را قبول داريد، جهانتان شكل ديگري ميگيرد. از نظر شما رييسجمهور و مخالفانش سروته يك كرباساند و مملكت در حال رفتن به قهقراست و اعتياد و اعتراض و بيخانماني و بدبختي از سرتاپاي مملكت بالا ميرود و امروز انقلاب نشود فردا حتما ميشود. اگر فيلترشكن داشته باشيد و با موبايلتان سري به توييتر بزنيد در عرض چند لحظه پرتاب ميشويد به وسط معركه يك لشكر سرباز مستعار كه در حال رجزخواندن و نفسكش طلبيدنند و هركسي را كه در 240 كاراكتر ارادت و تعلق خود را به براندازي و انقلاب كردن و زيرورو كردن همهچيز نشان ندهد در طرفهالعيني با خاك يكسان ميكنند و براي گفتن ركيكترين فحشها و بدترين تهمتها ثانيهاي درنگ نميكنند.
در اين آشفتهبازار، اصلاحطلب بودن سختترين كار است چرا كه بايد هم از كيهان تهران فحش بخوريد هم از كيهان لندن. در گوشه رينگي گرفتار ميشوي كه اگر در مقابل برانداز بايستي با آنكسي كه معتقد است در قطار جايي براي تو نيست همكاسه ميشوي و اگر انتقادي كني پيادهنظام آنهايي ميشوي كه در خارج نشستهاند و جز با ويراني هرچه تو ساختهاي به هيچچيز راضي نميشوند. آنها كه براندازند اصلاحطلبي را خيانتي بزرگتر از اصولگرا بودن ميدانند. از نظر آنها اصلاحطلبان در حال بزك كردن سيستماند و باعث ميشوند مردم ديرتر به ياري آنها بشتابند و فرش قرمز فتح و ظفر را برايشان بگسترند. در محاسبات آنها اگر اصلاحات نبود، اگر اصلاحطلبان مردم را فريب نميدانند كه اين سيستم قابل اصلاح است، اگر آنها تكرار نميكردند كه بايد در انتخابات شركت كرد، الان حتما پروژه تغيير رژيم به بار نشسته بود و آنها داشتند در تهران محصول آن را برداشت ميكردند.
تصور اصولگرايان از اصلاحطلبان هم تصوير خوشايندي نيست. از نظر آنها اصلاحطلبان «ماموريت دارند در پوشــش، «مطالبه آزادي»، «شــفافيت» و «مدارا» پروژه براندازي خود را پيش ببرند... آنها مامورند با نفوذ در بدنه مراكز تصميمگير و تصميمساز، اولويتها را وارونه جلوه دهنــد تا پروژه خود را پيش ببرند.»
اصلاحطلبي هميشه در ميان اين دو لبه قيچي گرفتار بوده است؛ دو لبهاي كه بارها به هم آمدهاند و از وسعت قلمرو اصلاحات كاستهاند و اين موقعيتي است كه اصلاحات بالذات به آن دچار است، چرا كه با صداي بلند ميتوان فحش داد اما حرف منطقي را بايد شمرده زد. با رگ گردن باد كرده ميتوان كلنگ دست گرفت و خراب كرد اما ساختن صبر ميخواهد و حوصله و الان با نهايت تاسف بايد اعلام كرد كه قدرت رسانهها به دست كساني افتاده كه بلندتر فرياد ميزنند و متاع اميد و اصلاح را بيخريدار ميكنند. آنها كه در خارج از كشور نشستهاند وظيفه خود را انجام ميدهند و بر آنها حرجي نيست، پولي اگر ميگيرند بايد به همان اندازه خدمت كنند اما رسانههاي داخلي با چه منطقي اميد مردم را نااميد ميكنند و منفعت جناحي را بر منافع ملي ترجيح ميدهند؟
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
خطيب اعتدال
در انتظار تحول اخلاقي
شيعه و سني در دشوارترين ميدانها كنار يكديگرند
مذاكره دور از چشم ترامپ
مسووليت زنداني و سازمان زندانها
اصليترين عامل انقلاب
راه سخت اصلاحطلبي
«كيپ تاون» شدن دور از انتظار نيست
همهپرسي و طرح دو پرسش
روش بهتر اداره زندانها
انرژي جنبشي دلار
فرصتهاي كنفرانس عراق
كريمي، كيروش و آديداس
قانون دسترسي متهم به وكيل