عدالت و بلیت هواپیما

علی سرزعیم* - اخیرا دادستان کشور نسبت به متغیر بودن قیمت بلیت هواپیما و فروش چارتری بلیت و بالارفتن قیمت بلیت در برخی مواقع شدیدا اعتراض کرده و خواستار ثابت ماندن قیمت بلیت هواپیما و حذف فروش چارتری و استردادپذیر شدن بلیت شده است. این مواضع که از سوی یک مقام عالی قضایی مطرح شده باید مورد تحلیل قرار گیرد زیرا اگر به خوبی واکاوی نشود و ابعاد آن شناخته نشود بیم آن می‌رود که زیان مهمی را متوجه صنعت هواپیمایی کند.
نکته اول ثابت یا متغیر ماندن قیمت بلیت است. کدام گزینه بهتر است؟ آیا بهتر است بلیت هواپیما ثابت باشد یا متغیر؟ از دید توده مردم احتمالا ثابت ماندن قیمت بلیت بهتر است زیرا ریسک تغییر نخواهد داشت اما هر معامله‌ای دو سو دارد؛ یک سو متقاضی که مردم هستند و یک سو شرکت‌های هواپیمایی که عرضه‌کننده هستند. شرکت‌های هواپیمایی دوست دارند قیمت منعطف باشد تا با تحولات عرضه و تقاضا بتوانند بازار را طوری مدیریت کنند که سودشان حداکثر شود. به عنوان مثال وقتی تقاضای سفر به دلیل تعطیلات یا بسته شدن راه‌های زمینی یا مناسبت‌‌های مذهبی یا ملی زیاد می‌شود با توجه به عدم تغییر تعداد صندلی هواپیما در کوتاه‌مدت قیمت بلیت آنها بالا می‌رود. این بالارفتن هیچ عیب و ننگی نیست بلکه ناشی از سازوکار عرضه و تقاضاست و سازوکاری است که با استفاده از آن تقاضا کنترل می‌شود! و نباید آن را به شکل سرزنش‌آمیزی به سودجویی سوداگرانه منتسب کرد. وقتی هم که متقاضی کم است کاهش قیمت کمک می‌کند تا مردم را به سفر ترغیب کرد و با صندلی خالی پرواز نکنند. وقتی قیمت‌ها ثابت باشد توده مردم از کاهش قیمت در مواقعی که صندلی‌ها خالی مانده‌اند بهره‌مند نخواهند شد!
تمنای ثبات قیمت بلیت وقتی عرضه و تقاضا تغییر می‌کند نه‌تنها تمنای درستی نیست بلکه تنها رانت یا زیان به همراه دارد و در روابط طبیعی جامعه اختلال ایجاد می‌کند. هم‌اکنون بلیت قطار تحت فشار نهادهای نظارتی به قیمت ثابت فروخته می‌شود. این وضعیت از دید نهادهای نظارتی عادلانه است و از دید آنها سازوکار هواپیمایی‌ها که برای بلیت قیمت منعطف دارند غیرعادلانه است. بیایید نگاهی دقیق‌تر بیندازیم و ببینیم کدام عادلانه و کدام ناعادلانه است؟
وقتی تقاضای سفر زیاد است (مثل عید یا ایام اربعین حسینی) اگر قیمت منعطف باشد با افزایش قیمت می‌توان برخی را از سودای سفر با هواپیما بازداشت و آنها را به شیوه‌های جابه‌جایی جایگزین (مثل قطار، اتوبوس یا خودروی شخصی) رهنمون شد یا به کلی از سفر منصرف شوند. این کسان که از سفر با هواپیما بازداشته می‌شوند چه کسانی هستند؟ بخشی از آنها کسانی هستند که در قیمت‌های بالا توان خرید ندارند و بخش دیگر کسانی هستند که هزینه- فرصت کمتری دارند و برایشان می‌صرفد وقت بیشتری در جابه‌جایی صرف کنند و در عین حال زحمت بیشتری را متحمل شوند ولی پول کمتری دهند. آیا این غیرعادلانه است؟ در نگاه اول به نظر غیرعادلانه است ولی اگر دقیق‌تر نگاه کنیم متوجه می‌شویم که گزینه جایگزین غیرعادلانه است. فرض کنید قیمت بلیت هواپیما مثل قطار ثابت باشد. حال در مواقع خاص که تقاضای سفر زیاد است صف برای خرید بلیت ایجاد می‌شود. در این شرایط یا مسابقه برای زود خریدن ایجاد خواهد شد یا پارتی‌بازی برای خرید بلیت. هم‌اکنون یک مسابقه برای خرید بلیت قطار برگزار می‌شود. در تاریخ خاصی که اعلام می‌شود مردم برای خرید بلیت قطار هجوم می‌برند. طبیعتا به برخی می‌رسد و به برخی نمی‌رسد زیرا معمولا تقاضا بیش از عرضه است. آیا این مسابقه عادلانه است؟ در نگاه اول پاسخ مثبت است اما اگر دقیق‌تر نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که این پاسخ درست نیست. وقتی کسی که هزینه- فرصت کمتری دارد (مثلا یک فرد بازنشسته یا یک فرد بیکار یا یک دانشجو) می‌تواند بلیت قطار یا هواپیما تهیه کند و یک فرد شاغل (مثلا یک پزشک) از این امر محروم می‌شود کارایی در اقتصاد پایین می‌آید زیرا برای اقتصاد بهتر است فردی که زمان برایش اهمیت بیشتری دارد زودتر و راحت‌تر به مقصد برسد و هزینه بیشتری پرداخت کند و کسی که زمان برایش ارزش کمتری دارد دیرتر و با سختی بیشتر برسد و در عین حال هزینه کمتری پرداخت کند. همچنین اگر کسی کار واجبی دارد که باید به هر دلیل زودتر برسد ممکن است در مسابقه خرید بلیت موفق نشود بلیت بگیرد و کسی که عجله و اجباری برای رسیدن سریع به مقصد ندارد ممکن است بلیت به دست آورد. اینها همگی وجوه ناعادلانه تعیین قیمت ثابت برای بلیت است.سوال دیگر آن است که آیا فروش بلیت به صورت چارتری کار درستی است؟ آیا بهتر نیست بلیت با پرداخت جریمه پس گرفته شود؟ فلسفه فروش بلیت به صورت چارتری به مقوله ریسک بر‌می‌گردد. ریسک در اینجا به معنی عدم اطمینان نسبت به فروش بلیت به اندازه صندلی‌های موجود است. طبیعتا همه هواپیمایی‌ها با چنین ریسکی مواجه هستند و ترجیح می‌دهند تا کس دیگری این ریسک را بردارد و آنها ولو آنکه درآمد کمتری به دست آورند از این ریسک نجات یابند. به همین دلیل آن دسته از هواپیمایی‌ها که مایل به ریسک کردن نیستند صندلی‌های خود را به شکل چارتری به آژانس‌هایی واگذار می‌کنند و در ازای دریافت یک پول قطعی ریسک را از خود به آنها منتقل می‌کنند. حال که ریسک به یک نهاد دیگر منتقل شده این نهاد نیز به دنبال آن خواهد بود که ریسک خود را حداقل کند. یک راه ‌متعارف این است که امکان انصراف بلیت حذف می‌شود یعنی اگر کسی به هر دلیل امکان پرواز نیافت، بلیتش سوخت‌ می‌شود. حال هر فرد با دو انتخاب روبه‌رو می‌شود؛ در یک سمت بلیت‌هایی هستند که گران‌ترند ولی امکان انصراف با اخذ جریمه به خریدار می‌دهند و در سمت دیگر بلیت‌های چارتری هستند که امکان انصراف نمی‌دهند ولی ارزان‌ترند. طبیعی است که هیچ کس به درستی ریسک انصراف هر مسافر را نمی‌داند و تنها خود آن مسافر است که ریسک خود را به درستی می‌داند. به همین دلیل با عرضه این دو نوع بلیت وی بسته به ریسک خود انتخاب بهینه را انجام خواهد داد.


حال اگر فروش چارتری و امکان سوخت شدن بلیت را منتفی کنیم اولا ریسک را متوجه شرکت هواپیمایی خواهیم کرد، ثانیا شرکت هواپیمایی ناگزیر می‌شود گزینه بلیت ارزان‌تر را حذف کند زیرا باید ریسک انصراف را روی قیمت تمام بلیت‌ها منعکس کند که این حالت نیز به زیان مسافرانی است که نسبت به عدم انصراف خود تقریبا مطمئن هستند. با این توصیف روشن می‌شود که پیشنهاد دادستان محترم کشور به لحاظ اقتصادی امکان‌پذیر نیست و نباید اگر در نگاه اول امری غیرعادلانه به نظر رسید زود تسلیم شد و به سرعت قضاوت کرد بلکه با مشورت با کارشناسان می‌توان درک بهتری از پیچیدگی مسایل پیدا کرد.
*عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی
gmail.comا@Asz9025