روزنامه جهان صنعت
1396/11/25
51 سال از مرگ فروغ گذشت؛
51 سال از مرگ فروغ فرخزاد میگذرد. از ۲۴ بهمن، ۱۳۴۵ که فروغ سوار بر جیپ از جاده دروس برمیگشت و برای تصادف نکردن با اتومبیل مهدکودک، از جاده منحرف شد و جان باخت؛ شاعری که اگرچه در اوج جوانی درگذشت اما یکی از برجستهترین شاعران معاصر ایران است.سرودن نخستین شعر
فروغ روز هشتم دیماه در خیابان معزالسلطنه کوچه خادم آزاد در محله امیریه تهران از پدری تفرشی و مادری کاشانیتبار به دنیا آمد. فروغ فرزند چهارم توران وزیریتبار و سرهنگ محمد فرخزاد است. از دیگر اعضای خانواده او میتوان برادرش، فریدون فرخزاد و خواهر بزرگترش، پوران فرخزاد را نام برد.
فروغ ۱۲ سال پیش از مرگش، نخستین شعر خود را به مجله روشنفکر سپرد و همان هفته بود که صدها هزار نفر با خواندن شعر بیپروای او با نام شاعری تازه آشنا شدند که چندی بعد به اوج شهرت رسید و آثارش هواخواهان بسیار یافت و در همان روزها بود که یکی از شاعران معروف، او را در بیپروایی و دریدن پرده ریاکران به حافظ تشبیه کرد و نوشت: «اگر در قدرت کلام هم به پای لسانالغیب برسد حافظ دیگری خواهیم داشت.» فروغ با مجموعههای اسیر، دیوار و عصیان در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد.
ازدواج با پرویز شاپور
فروغ در سالهای ۱۳۳۰ در ۱۶ سالگی با پرویز شاپور نویسنده ایرانی که ظاهراً پسرخاله او بود، ازدواج کرد. این ازدواج در سال ۱۳۴۳ به جدایی انجامید. حاصل این ازدواج، پسری به نام کامیار شاپور بود. پرویز شاپور و فروغ فرخزاد، در نامهها و نوشتههای خویش از کامیار، با نام «کامی» یاد میکردند. فروغ پیش از ازدواج با شاپور، با وی نامهنگاریهای عاشقانهای داشت. این نامهها به همراه نامههای فروغ در زمان ازدواج این دو و همچنین نامههای او به شاپور پس از جدایی از او بعدها توسط کامیار شاپور و عمران صلاحی منتشر شد.
سفر به ایتالیا
پس از جدایی از شاپور، فروغ فرخزاد، برای گریز از هیاهوی روزمرگی، زندگی بسته و یکنواخت روابط شخصی و محفلی، به سفر رفت. او در این سیر و سفر، کوشید با فرهنگ غنی اروپا آشنا شود. با آنکه زندگی روزانهاش به سختی میگذشت، به تئاتر و اپرا و موزه میرفت. او در این دوره زبان ایتالیایی و همچنین فرانسه و آلمانی را آموخت. سفرهای فروغ به اروپا، آشناییاش با فرهنگ هنری و ادبی اروپایی، ذهن او را باز کرد و زمینهای برای دگرگونی فکری در او فراهم کرد.
آشنایی با ابراهیم گلستان و کارهای سینمایی فروغ
آشنایی با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز سرشناس ایرانی و همکاری با او، موجب تغییر فضای اجتماعی و درنتیجه تحول فکری و ادبی در فروغ شد. در سال ۱۳۳۷ سینما توجه فروغ را جلب میکند و در این مسیر با ابراهیم گلستان آشنا میشود و این آشنایی مسیر زندگی فروغ را تغییر میدهد و چهار سال بعد یعنی در سال ۱۳۴۱ فیلم خانه سیاه است را در آسایشگاه جذامیان تبریز میسازند و در سال ۱۳۴۲ در نمایشنامه شش شخصیت در جستوجوی نویسنده بازی چشمگیری از خود نشان میدهد. در زمستان همان سال خبر میرسد که فیلم خانه سیاه است برنده جایزه نخست جشنواره اوبرهاوزن شده و باز در همان سال مجموعه تولدی دیگر را با تیراژ بالای سه هزار نسخه توسط انتشارات مروارید منتشر کرد. افتخاری بزرگ بود برای یک زن ایرانی. اگرچه فروغ در جستوجوی افتخارات رسمی نبود و خود در مصاحبهای درباره این جایزه گفت: «این جایزه برایم بیتفاوت بود. من لذتی را که باید میبردم از کار برده بودم. ممکن است یک عروسک هم به من بدهند. عروسک چه معنی دارد؟ جایزه هم عروسک است...»
در سال ۱۳۴۳ به آلمان، ایتالیا و فرانسه سفر میکند. سال بعد در دومین جشنواره سینمای مولف در پزارو شرکت میکند که تهیهکنندگان سوئدی ساختن چند فیلم را به او پیشنهاد میدهند و ناشران اروپایی مشتاق نشر آثارش میشوند. پس از این دوره، وی مجموعه تولدی دیگر را منتشر کرد. اشعار او در این کتاب تحسین گستردهای را برانگیخت.
این خود شاعر بود که به راستی دیگرباره تولد مییافت. در هیئت یک شاعر جهانی که شعرش از مرزهای بومی سرزمین خویش و زبان مادری خویش گذشته است. (تولدی دیگر) حادثهای فراموشنشدنی بود در تاریخ شعر معاصر ما و در تاریخ ادبیات ما. خود فروغ نیز این کتاب را بیشتر از کتابهای دیگرش دوست میداشت. خودش درباره این کتاب میگوید: من همیشه به آخرین شعرم بیشتر از هر شعر دیگرم اعتقاد پیدا میکنم. دوره این اعتقاد هم خیلی کوتاه است، بعد زده میشوم و همه چیز به نظرم سادهلوحانه میآید. من از کتاب «تولدی دیگر» ماههاست که جدا شدهام. با وجود این فکر میکنم که از آخرین قسمت شعر «تولدی دیگر» میشود شروع کرد....«
و آخرین قسمت شعر (تولدی دیگر) که آخرین شعر این کتاب نیز هست چنین است:
«من پری کوچک غمگینی را
میشناسم که در اقیانوس مسکن دارد
و دلش را در یک نیلبک چوبین
مینوازد آرام، آرام
پری کوچک غمگینی
که شب از یک بوسه میمیرد
و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد.»
پس از آن مجموعه ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد را منتشر کرد.
فروغ زبان ایتالیایی و آلمانی را طی اقامت چند ماهه خود در نخستین سفرش به این دو کشور که در سال ۱۳۳۶ بود، فرا گرفته بود و این دو زبان را به خوبی حرف میزد. زبان فرانسه را هم به قدر احتیاج حرف میزد، ولی با مرتب زبان انگلیسی در چهار سال اخیر، این زبان را هم در حرف زدن و هم در نوشتن و ترجمه کردن، خوب فرا گرفته بود.
نمایشنامه (ژان مقدس) از (برنارد شاو) و سیاحتنامه (هنری میلر) در یونان به اسم (ستون سنگی ماروسی) را به فارسی ترجمه کرده بود که هنوز چاپ نشده. ترجمه (ژان مقدس) که شرح زندگی (ژاندارک) است، به این منظور بود که در سال آینده این نمایشنامه روی صحنه بیاید و خودش میخواست نقش (ژاندارک) را بازی کند.
در تابستان سال ۱۳۴۳ برگزیده اشعار او چاپ شد.
در سال ۱۳۴۴ سازمان یونسکو یه فیلم نیم ساعته از زندگی فروغ تهیه کرد. به پاس شعر و هنر او که اینک در یک سطح جهانی قرار گرفته بود. در همان سال برناردو برتولوچی یکی از کارگردانهای موج نو ایتالیا نیز به تهران آمد و یک فیلم یک ربع ساعت از زندگی فروغ ساخت.
در سال ۱۳۴۵ فروغ یکبار دیگر به ایتالیا سفر کرد و در دومین فستیوال فیلم (مولف) در شهر پذارو شرکت کرد. همین سال از کشور سوئد به او پیشنهاد کردند که به سوئد برود و در آنجا فیلم بسازد و فروغ این پیشنهاد را پذیرفت.
باز در همین سال از چهار کشور آلمان و سوئد و انگلستان و فرانسه به فروغ پیشنهاد شد که اجازه دهد اشعارش را ترجمه و چاپ کنند... فروغ دیگر فقط مال ما نبود. جهانی او را میطلبید و احترام میگذاشت.
زندگیاش چنین بود... پربار، پر ثمر و سرشار از تلاش و کوشش و کار و فراموش نکنیم که وقتی مرگ به سراغش آمد هنوز سی و دو سال بیشتر نداشت و به اینجا رسیده بود که گفتیم و یادگارهایی اینهمه پرارج برای ما گذاشته بود...
روحیه و شخصیت راستین فروغ را میباید از شعرهایش شناخت. آخرین شعری که از او به چاپ رسید، به نام (چرا توقف کنم)؟ پاسخی بود عمیق و انسانی به یک هرزه درایی که او را آزرده بود. هر چند حتی هرزه درایان را به هیچ نگرفت، چون میدانست که در عرصه انسانیت کسی شدن جگر میخواهد.
از مادیات زندگی جز آنچه نیازهای ابتدایی یک انسان را برطرف میسازد، چیزی نمیخواست. فروتن بود و پاک نهاد.
زندگیاش در شعر خلاصه میشد. هر کس شعری میگفت، گویی به او مربوط میشد. کنکاش میکرد و همه شعرهایی را که در مجلات یا به صورت کتاب چاپ میشد، میخواند. به شاعران جوان توجه بیشتری داشت و هر بار که میدید یکی از شعرای نامدار زمانه ما، شعری ضعیف ساخته است، غمگین میشد. مثل اینکه خودش دچار خطایی شده است.
پایان زندگی
آخرین مجموعه شعری که فروغ فرخزاد، خود، آن را به چاپ رساند مجموعه تولدی دیگر است. این مجموعه شامل ۳۱ قطعه شعر است که بین سالهای ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۲ سروده شدهاند. به قولی دیگر آخرین اثر او «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد است» که پس از مرگ او منتشر شد.
فروغ فرخزاد در روز ۲۴ بهمن، ۱۳۴۵ هنگام رانندگی با اتوموبیل جیپ شخصیاش، بر اثر تصادف در جاده دروس-قلهک در تهران جان باخت. بدن او، روز چهارشنبه ۲۶ بهمن با حضور نویسندگان و همکارانش در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
از فروغ چندین شعر، دو سناریو برای فیلم، یک رمان نیمهتمام و تعدادی تابلو و طرح نقاشی به یادگار مانده است. دوستانش در نظر گرفتهاند خانهاش را کتابخانهای سازند، باشد که یادش و نامش را نسلهای دیگر گرامی شمارند و گرامیباد یاد او و نام او.
آثار چاپ شده فروغ: ۱۳۳۱- اسیر شامل ۴۴ شعر، ۱۳۳۵- دیوار، ۱۳۳۶- عصیان، شامل ۱۷ شعر، ۱۳۵۲- تولدی دیگر، شامل ۳۵ شعر، ۱۳۴۲- ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، شامل ۷ شعر
فروغ در شعر دیگران
دوست
سهراب سپهری
بزرگ بود
و از اهالی امروز بود
و با تمام افقهای باز نسبت داشت
و لحن آب و زمین را چه خوب میفهمید
صداش
به شکل حزن پریشان واقعیت بود
و پلکهاش
مسیر نبض عناصر را
به ما نشان داد
و دستهاش
هوای صاف سخاوت را ورق زد
و مهربانی را
به سمت ما کوچاند داد
ولی نشد
که روبروی وضوح کبوتران بنشیند
و رفت تا لب هیچ
و پشت حوصله نورها دراز کشید
و هیچ فکر نکرد
که ما میان پریشانی تلفظ درها
برای خوردن یک سیب
چقدر تنها ماندیم.
...
مرثیه
احمد شاملو
به جستوجوی تو
و درگاه کوه میگریم،
در آستانه دریا و علف.
به جستوجوی تو
در معبر بادها میگریم،
در چهر راه فصول،
در چهارچوب شکسته پنجرهای
که آسمان ابر آلوده را
قابی کهنه میگیرد.
نامت سپیدهدمی است که بر پیشانی آسمان میگذرد
ـ متبرک باد نام تو! ـ
و ما همچنان
دوره میکنیم
شب را و روز را
هنوز را...
...
تمام شب
پوران فرخزاد
در میان عمیقترین تاریکیها
به دو چشم غمگینی میاندیشم
و به پنجههایی که
خاک، خاک مهربان آن را میپوشاند
تمام شب
گذشته را در عکسها میدیدم
و صداها را از جرزها میشنیدم
جزیرهای دور را میدیدم
که فرو رفته بود در مهی سیاه
و پرنده سفیدی را
که در مه فرو میرفت
تمام شب
صدای زجه مادرم را میشنیدم
و تلاوت قرآن را
در تیرگی غبار از آینهها میستردم
و میدیدم
که باکرهای معصوم را
که در کوچه اقاقیا
از گذشته به آینده میپیوستند
و در خط زمان
به پوچی و بیهودگی میپیوستند
تمام شب
در میان عظیمترین پنجهها
صدای کلنگ گورکنی را میشنیدم
... خاک، خاک سنگینی روی سینهام فشار میآورد
و به مرگ میاندیشیدم
و به قلب خواهرم
که در دل خاک میپوسید
تمام شب
در میان عمیقترین تاریکی
برای خواهرم گریه میکردم
...
مهدی اخوانثالث
دریغ و درد
چه دردآلود و وحشتناک
نمیگردد زبانم که بگویم ماجرا چون بود
دریغا درد
هنوز از مرگ نیما من دلم خون بود…
بسی پیغامها، سوگندها دادم
خدا را با شکستهتر دل و با خستهتر خاطر
نهادم دستهای خویش چون زنهاریان بر سر
که زنهار، ای خدا، ای داور، ای دادار
تو را هم با تو سوگند،آی
مکن، مپسندین، مگذار
ببین، آخر پناه آوردهای زنهار میخواهد
پس از عمری همین یک آرزو، یک خواست
همین یک بار میخواهد
ببین، غمگین دلم با وحشت و با درد میگرید
خداوندا، به حق هرچه میدانند
ببین، یک مرد میگرید…
چه سود اما، دریغ و درد
در این تاریک نای کور بی روزن
در این شبهای شوم اختر که قحطستان جاوید است
همه دارایی ما، دولت ما، ورما، چشم چراغ ما
برفت از دست
دریغا آن پریشا دخت شعر آدمیزادان،
نهان شد، رفت،
از این نفرین شده مسکین خرابآباد.
دریغا آن زن مردانهتر از هر چه مردانند،
آن آزاده، آن آزاد
دریغا آن پریشا دخت
نهان شد در تجیر ابرهای خاک
و اکنون آسمانها زچشم اختران دوردست شعر
به خاک او نثاری هست، هرشب، پاک
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
افزایش مالیات دست کردن در جیب مردم نیست
دوئل کریمی- ساکت در برنامه 90؛
شیعه و سنی در دشوارترین میدانها کنار یکدیگرند
کاهش نقش آمریکا در خاورمیانه
سازمان بورس باید نماد بانکها را باز کند
مرکز آمار ایران اعلام کرد؛
51 سال از مرگ فروغ گذشت؛
نابودی طبیعت و استثمار منابع ملی برای پول؛
گفتن واقعیت
شوخی شوخی!
زوال پول ملی
پاسخ وزیر راهوشهرسازی به انتقاد فرمانده نیروی دریایی سپاه از سازمان بنادر؛
نهاوندیان تاکتیک جدید دولت برای مهار بازار ارز را تشریح کرد ؛
شریعتمداری از عملکرد دولت پیشین انتقاد کرد:
دردسر خودکشیها
دردسر خودکشیها
آلودگی هوا در اهواز به شرایط فوقخطرناک رسید
اقتصاد ایران قفل شد
گام بلند پرسپولیس برای فتح آسیا
عدالت و بلیت هواپیما
عدالت و بلیت هواپیما
عدالت و بلیت هواپیما