روزنامه همدلی
1396/11/24
چهار دهه تحول موسیقی انقلاب به روایت رضا مهدوی مسئولان موسیقی کمکاری کردند
یاد گرفتهایم اگر واقعی هم نیستیم، رفتار اپوزیسیونگرایانه داشته باشیم، لگد بزنیم و منتقد باشیمهمدلی| مهدی فیضیصفت – نزدیک به چهل سال گذشت از روزهای شور و شعف مردم اما باز هم خاطرهای دور نیست، هنوز زندهاند بسیاری از مردمانی که روزی انقلاب کردند تا به دوران ظلم و ستم شاهنشاهی پایان دهند. اسپریهای سیاهرنگی که روی دیوارهای سیمانی، مرگ بر شاه را حک میکردند، دستکم برای کسانی که آن فضا را نفس کشیده اند، جزئی از خاطراتشان شده. تصاویر سیاه و سفید و گاهی رنگی مردمی با مشتهای گره کرده از جریانهای مختلف که زیر چتر واژه اپوزیسیون جمع شدند، سیلی ایجاد کرد برای به لرزه درآوردن خیابانها در شهرهای مختلف، در نهایت محمدرضا پهلوی پذیرفت که دیگر کار تمام شده: «من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم.» چهار دهه گذشت و نسلها عوض شدهاند اما کودکان و جوانهای امروز بیگانه نیستند با انقلاب، گویی بودهاند ، دیدهاند و شنیدهاند. نقش موسیقی را نمیتوان در این میان انکار کرد. سرودهایی که ساخته شدند و ماندند تا روایتی مستند باشند از روزهایی که مردم حال و هوای دیگری داشتند. با رضا مهدوی همکلام شدیم تا برایمان از موسیقی انقلاب بگوید. این موسیقیدان و پژوهشگر در گفتوگو با همدلی، ماجرای پیش آمده را از دورهای قبل از انقلاب آغاز کرد و به امروز رسید که ماحصلش را در ادامه میخوانید:
موسیقی انقلاب در ایرانِ امروز همچنان جایگاه قابل تعریفی دارد یا این گونه از موسیقی را تنها باید در ظرف زمانی خود دید؟
انقلاب ما با همه دنیا تفاوت دارد، چرا که ریشهای ایدئولوژیک داشته و به همین دلیل جریان انقلاب در کشور ما مستتر است ما در حال حاضر با ایرانِ 1357 فرق زیادی نداریم. هر لحظه امکان دارد انقلاب را از چنگ ما دربیاورند و چون هجمههایی از سوی کشورهای مختلف با سرمایهگذاریهای عظیم صورت میگیرد و نفوذیهایی وجود دارند. همچنین 8 سال جنگ تحمیلی رخ داده و همه اتفاقات بیانگر این موضوع است که ما حالا حالاها رنگ آرامش را نخواهیم دید و باید دائما مبارزه کنیم. در طی این سالها اتفاقات زیادی را دیدهایم و با بررسی شرایط متوجه میشویم حاکمیتهای ادارات موسیقی کمکاری و باور کردهاند همه چیز بعد از جنگ تمام شده، سازندگی صورت گرفته و چهره شهر تغییر کرده اما واقعیت این نیست و همه چیز مانند آتش زیر خاکستر است.
با این توصیف چه باید کرد و چه وظیفهای بر دوش نهادهای متولی موسیقی قرار دارد؟
ما باید حداقل یک جشنواره موسیقی و تئاتر انقلاب داشته باشیم اما میبینیم چند سال پیش جشنواره هنر مقاومت موسیقی را هم حذف کردند. 33 سال از برگزاری جشنواره موسیقی فجر میگذرد اما پس از بازه زمانی 1364 تا 1370، هیچ سرودی در این فستیوال جای نمیگیرد. با این پیشفرض که مخاطب ندارد، به این موسیقی نپرداختهاند اما در واقعیت برخی مدیران ما باور ندارند و فکر میکنند انقلاب در سال 1357 تمام شده است. ما نیاز به یک باور عمومی و ملی در میان مدیران همراه با بودجه مناسب داریم. باید از موسیقیدانان بزرگ و فعالان این عرصه دعوت کنیم تا حس انقلابی با ادبیات دیگری اما با همان ضرباهنگ و ریتم القا شود. به طور مثال فرهنگستان ما از زمانی که آقای علی معلم آمده به نوعی تعطیل شده، در حالی که میتوانست خبرگان موسیقی را دور هم جمع کرده، در رابطه با این آثار صحبت کند و سپس سیاستگذاری انجام دهد. متاسفانه نهادهای دیگر هم به دنبال روزمرگیهای خود هستند. درست است که میگوییم باید شور و حال انقلابی داشت اما این ماجرا، وجه دیگری هم دارد، اگر مدیران، پول تزریق کنند و واقعا بخواهند کار سفارشی خوب بسازند، اتفاقات مثبتی رخ میدهد. جریان انقلابی در خون همه ما وجود دارد چرا که ما هر روز عصبانی، ناراحت و خوشحال میشویم. در تقویممان نیز روزهای خاص زیادی داریم اما وقتی چنین خواستهای وجود ندارد همه دوباره به دنبال اشعار تغزلی میروند. روزانه چندین آهنگ و آلبوم مختلف در گونههای متفاوت ساخته میشود، حتی کارهای عاشقانهای تولید میکنند که در سالهای قبل از انقلاب نبود. به قدری آرامش هست که انگار هیچ مشکلی وجود ندارد اما در واقع متولیان امر به صورت غیر مستقیم، موسیقی را هدایت میکنند و سرمایهگذاریهایی انجام میدهند که خروجیهایشان را در جشنواره موسیقی فجر میبینیم. گویی الکی شاد هستیم و در حقیقت اداره موسیقی ما به بنگاه شادمانی تبدیل شده است. پرداختن به موسیقی مقاومت و موسیقی انقلابی بدین معنی نیست که جامعه را متشنج کنیم. دهه فجر برگزار میشود و چند سرود انقلابی قدیمی را پخش میکنند و دیگر هیچ چیزی وجود ندارد. کارشناسان موسیقی هم وقتی صحبت میکنند، میگویند «موسیقی انقلاب نداریم.» همه گلهمند هستند و این موضوع نشان میدهد آنها نیز میخواهند موسیقی انقلاب باشد ولی باور عمومی را باید با بودجههای دولتی و نگاه مدیریتی ارتقا داد. موسیقی انقلاب، چیزی نیست که بخواهیم به بخش خصوصی واگذار کنیم چرا که این بخش استقبال نخواهد کرد.
به نظر میرسد موسیقی انقلاب بحثی کلیتر از دهه فجر است. بخشی از آثار انقلابی که شعرشان پیش از سال 1357 سروده شد، در هفتههای ابتدایی انقلاب مورد استقبال قرار گرفت و اساسا محصول روزهای پس از انقلاب نیست. از سوی دیگر با وجود جشنوارههای مختلف ممکن است امروز یک آهنگساز، خواننده یا حتی بخش خصوصی بیم داشته باشد که متهم به ارائه هنر سفارشی شود. با این نگاه موافقید یا مخالف؟
حرف شما را قبول دارم ولی به چند دلیل مخالفت میکنم. در چند سال گذشته موسیقیدانان مشهوری، آثاری را به صورت سفارشی برای مراکز مختلف ساختند. این که استقبال شد یا نه در درجه دوم اولویت قرار قرار دارد ولی مردم این موزیسینها را با همین آثارشان میشناسند. به طور مثال مدتها بعد از انقلاب، پرچم در خیابانها دیده نمیشد اما از دهه هشتاد وقتی دیدیم ترکیه هم در هر خیابان، پرچم بزرگی نصب میکند، شهرداران ما هم در سطح شهر دست به چنین کاری زدند. در گذشته هر کسی پرچم میزد، متهم به ملیگرایی میشد اما دیگر کسی نگران نبود. همچنین در گذشته کسی جرات به کار بردن کلمه «ایران» به تنهایی را نداشت و باید میگفت «ایرانِ اسلامی.» نکته سوم این که الان شما میبینید خوانندگان و آهنگسازان مشهور و غیر مشهور، بودجهها را از بخشهای مختلف دولتی میگیرند و از یکدیگر گوی سبقت را میربایند تا درباره «ایران» و «خلیج فارس» کار بسازند. این آثار هم شاید موسیقی ملی میهنی جلوه کند اما در حقیقت موسیقی انقلابی است.
انقلاب به تعبیر ما در این آثار میگنجد؟
این کارها هم حرکات انقلابی هستند و در همان راستا قرار میگیرند. وقتی بیمار میشویم به یک دوره نقاهت و استراحت نیاز داریم. اصطلاحا میگوییم کاشت، داشت، برداشت. وقتی برداشت میکنیم طبیعتا دیگر صحبت از نطفه و بذر کاشته شده نیست. محصول زمانی که آبیاری میشود تفاوت زیادی با زمان برداشت دارد. انقلاب هم الان باید «برداشت» کند. یعنی موسیقیها باید برداشت دوران انقلاب و قبل از سال پنجاهوهفتی باشد که الان موسیقی ملی میهنی شدهاند. مثلا الان کارهایی با مضمون «جانم فدای وطن» ساخته میشود، در حالی که قبلا برای «فدای وطن» مجوز نمیدادند. شرایط به گونهای پیش رفته که در حال تسهیل یا استحاله است. میتوان دُز ماجرا را کمی بالا برد و توسط جشنوارهها یادآوری کرد که هر تغزلی میخوانید و جنبه اجتماعی، ملی میهنی و سیاسی پیدا میکند، فرآورده انقلاب است.
فرآورده اندیشه انقلابی به معنای کل یا فرآورده سال 1357 به بعد است؟
باید بگوییم فرآورده 57 به بعد است. در هشت سال جنگ هم هر چه موسیقی ساختند را میگفتند موسیقی انقلابی. نمیگفتند سرودِ جنگی و با نام سرود انقلابی از این آثار نام میبردند، حتی از مارشهای اتریشی و اروپای شرقی استفاده میکردند. این آثار، ایرانی نبود چون مارشی در کشور تولید نشد که بتواند رزمندهها را تهییج کند، وقتی پیروزی حاصل میشد یا زنگ ناقوس حمله به صدا درمیآمد، به غیر از صادق آهنگران که آثارش، کلام داشت، کارهای بیکلام ما برای تهییج رزمندهها از مارشهای بلژیکی و اروپای شرقی بهره میبرد. این آثار هم هر چند خارجی بودند اما بینالمللی و چند وجهی به شمار میرفتند و جزو دستهبندی موسیقی انقلاب قرار میگرفتند. حالا هم وقتی یک حرکت انقلابی صورت میگیرد یا تهییجی میشود و از مردم میخواهند که بیایند و از حاکمیتشان دفاع کنند، حرکتها و شعارها انقلابی محسوب میشود. شاید لحنها کمی نرم شده باشد اما همچنان فرآوردههای اندیشه فرهنگ انقلاب 57 هستند.
برخی موسیقی انقلاب را «ژانر» میدانند ولی بعضی دیگر از «جریان» صحبت میکنند. الان بستر اجتماعی مد نظر شماست یا فضای فرهنگی؟
موسیقی انقلاب در فضای تخصصی واقعا «ژانر» نیست چون ما به راحتی نمیتوانیم هر چیزی را در «ژانر» تعریف کنیم، ولی بستر اجتماعی، موسیقی انقلاب را یک «نوع» و گونهای جدا از دیگران میداند. شرایط امروز به شدت و حدت سالهای 57 نیست و دیگر نمیتوانیم بگوییم «برادر غرق خون است». جواد آذر چنین شعری را میگوید و محمدرضا شجریان هم میخواند اما امروز فضا نرمتر شده و در قالب سرودهای ملی قرار گرفته است.
اما شجریان «تفنگت را زمین بگذار» را هم میخواند...
شجریان میگوید ولی دیگران که جرات نمیکنند بگویند. اینجا یک بحث سیاسی اجتماعی به وجود میآید که چه کسی توانایی گفتنش را دارد و چه کسی نمیگوید. شاید بسیاری از سرودها ساخته شدهاند که مترصد فرصت هستند ولی در مورد چیزی که نشنیدهایم، نمیتوانیم صحبت کنیم. شجریان هم یک مورد خاص است و چون گونه دیگری ندارد، میشود «شاز». مثل علمایی که نظر متفاوتی از دیگر مجتهدین دارند و میگویند «شاز» هستند. ما اگر نمونه دومی داشتیم، میشد در موردش صحبت کرد.
پس «بهاران خجسته باد» چنین شرایطی دارد؟ این اثر «شاز» بود و بعد از انقلاب جزو هنر و جریان انقلابی قرار گرفت؟
بله، همچنین کار «دیو چو بیرون رود فرشته درآید» را که آقای ابرآویز ساخت، حالا ممنوع کردهاند و پخش نمیکنند چون معتقدند معنای دیگری پیدا کرده است، در حالی که برای ورود امام خمینی سرودند و ساختند. گذر زمان، معانی و تعابیر را تغییر میدهد.
نمیتوان در حوزه موسیقی مثال عینی زد اما در جشنواره فیلم فجر میبینیم بسیاری حاضر نیستند حتی یک فیلم در مورد دفاع مقدس بسازند، چون به ذهنشان خطور میکند که مخاطب ممکن است به آنها برچسب بزند...
دوره این حرفها گذشته است. در حال حاضر خیلی از هنرمندانی که فکر میکنیم حتی طاغوتی هستند، حاضرند بیایند و کار کنند. البته فیلم جنگی ساختن کار راحتی نیست، یعنی امکانات را به راحتی در اختیارتان قرار نمیدهند و بین سپاه و ارتش پاسکاری میشوید. از طرفی سانسور زیاد است. در ضمن باید توجه کنیم در مقایسه با تعدادی که آلمانیها ساختند، فیلمهای جنگی زیادی بعد از انقلاب نداشتهایم. ما این فیلمها را میبینیم و لذت میبریم ولی جنگ مهم ما که هشت سال هم طول کشید، چیز خوبی برایش ساخته نشد. اشکال اینجاست که آنها نگران هستند مثل قبلیها بسازند و کارشان دیده نشود،ولی الان فکر نمیکنم کسی از چیزی بترسد. گروههای مختلف خیالشان راحت شده که انقلاب ماندنی است و اگر پول خوب ببینند، میآیند. به طور مثال افرادی بودند که سمفونینویس نبودند ولی آثاری را نوشتند که سمفونی انقلاب شد.
اما همان کسانی که بودجه هم میگیرند، نمیروند شعری در مدح دهه فجر بخوانند...
الان شعرها دیگر کاربردی هم ندارد چون مربوط به همان دوره است. در حال حاضر سطح شعر خیلی بالا رفته است. ما اگر بخواهیم شعرهای آن دوره را بررسی کنیم، میبینیم به لحاظ وزنی، ایقاعی، عروضی و ... اشکالات فراوانی دارد ولی به قدری زیباست و خوش نشسته که نباید به آنها دست زد. طبیعتا موسیقی، ریتم و حتی تفکر امروز متفاوت شده است و مفهوم اهمیت دارد.
زمانی برای درگذشت خسرو گلسرخی ممکن بود در هر نقطهای از دنیا با بهرهبرداریهای متفاوت، اثری را بیرون بدهند و اسم او را هم ببرند ولی در این روزها بعید به نظر میرسد راجع به شخصیتها کاری تولید کنند...
این موضوع به شکل فراخوان و از سوی جشنوارهها ارائه میشود ولی گاهی اتفاقات عجیبی میافتد. مثل رای آوردن محمود احمدینژاد؛ در شهرهایی رای آورد که هیچکس تصور نمیکرد و آدمهایی به او رای دادند که 30 سال بود رای نمیدادند. ما ملتی هستیم که روحیهمان همیشه در تعارض، جنگ، چالش و مخالفت کردنهای بیخود است. چیزی ندیدهایم ولی دوست داریم نظر بدهیم و داغ هم نظر میدهیم اما وقتی آرام میشویم، میبینیم اصلا اطلاعاتی نداشتهایم. تاکید میکنم باید جشنواره و همایش خاص و مقالات ویژهای جمعآوری شود تا شاید یک سری افراد بیایند و ما را متعجب کنند. به طور مثال یک برنامه تلویزیونی در ایران پخش میشود که میگویند بسیاری حاضر به شرکت در آن نیستند ولی خیلی از افراد مشهور میگویند «ما میآییم اما سیستم مشکل دارد و میگوید نمیتوانید بیایید». این آدمها مربوط به دوران گذشتهاند و متقاضی هستند به برنامه بروند ولی یک عده میگویند «نروید چون ساز نشان میدهند».
انگیزه این افراد شاید دیده شدن باشد...
اگر هنرمندان تراز اول ما حاضر نیستند کار درجه یک ارائه دهند، همه به رفتار مدیریتی غلط برمیگردد. آدمهای توانمند هیچوقت در راس کار نبوده و نتوانستهاند اعتماد جلب کنند. زمانی هم که اعتماد جلب میکنند با رفتار بدشان دیگر همه را میگریزانند. نمونهاش را چند وقت پیش دیدیم و شاهد بودیم رفتارها به سمتی میرود که جناحی عمل میکنند. مشخصا معاونت هنری و زیر مجموعهاش مد نظر هستند که هر دوره همین رفتار را داشتهاند. یک طیف کاملا مشخص چه در جشنواره، چه در مدیریتها، چه در مناسبتها و چه در انتخاب شدنها بهرهبرداری کرد، حتی بخش خصوصی هم وقتی جشنواره برگزار میکند همان اشتباهات را تکرار میکند چون مشخصا در پشت پرده مورد حمایت بخش دولتی است.
به نظر شما وقتی از بالا دستور میدهند یک هنرمند خاص نباید در برنامه تلویزیونی حاضر شود، چه باید کرد؟
به طور مثال یک آدم خیلی مشهور، یک جایگاه را رد میکند و بعد که جایزهای را رئیس جمهور درِ منزلش میفرستد، قبول میکند. بعد مصاحبهای انجام میدهد که «هیچکس در انتخابات شرکت نکند چون همه چیز خراب است». اگر همه چیز خراب است چرا تقاضای برگزاری بیشترین کنسرت را میدهید؟ بیشترین امکانات را میگیرید و بیشترین حمایتها را برای کنسرت در خارج از کشور دریافت میکنید؟ ما یاد گرفتهایم اگر واقعی هم نیستیم، رفتار اپوزیسیونگرایانه داشته باشیم، همیشه یک لگد بزنیم و منتقد باشیم. اگر شرایط خوب هم بشود، پیشداوری میکنیم که همه چیز منفی است. بهترین بهرهبرداریها را انجام میدهیم، بهترین امکانات را میگیریم و بیشترین تعظیمها هم مقابل ما انجام میشود اما باز هم ساز مخالف میزنیم.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
احمد توکلی: فساد دشمن دین، اخلاق، رشد، پیشرفت، همبستگی و عدالت اجتماعی است
چهار دهه تحول موسیقی انقلاب به روایت رضا مهدوی مسئولان موسیقی کمکاری کردند
صحبتهای جنجالی ابراهیم حاتمیکیا و واکنشهای مردم هنوز ادامه دارد
کارشناسان سیاسی بعد از گفتههای رئیسجمهوری، نقش همهپرسی برای گشایش در گرههای سیاسی و اجتماعی را ارزیابی کردند
«خودکشی» به بازداشتیهای حوزه محیط زیست هم رسید؛ نمایندگان مجلس خواستار بررسی قوه قضائیه شدند
«همدلی» از حاشیههای افزایش قیمت دلار در چهارراهاستانبول گزارش میدهد دهنکجی دلار به ریال
نگاهی به شعر و زندگی فروغ در سالروز درگذشتش عصیان در آستانه فصلی سرد
پیام رهبر انقلاب درپی حماسه ۲۲ بهمن ملت نهیب ملت ایران دشمن را به عقب میراند
احمد توکلی: فساد دشمن دین، اخلاق، رشد، پیشرفت، همبستگی و عدالت اجتماعی است
دکتر یداله مهرعلی زاده چند مشکل مدیریتی لایحه بودجه 1397
احمد توکلی: فساد دشمن دین، اخلاق، رشد، پیشرفت، همبستگی و عدالت اجتماعی است
احمد توکلی: فساد دشمن دین، اخلاق، رشد، پیشرفت، همبستگی و عدالت اجتماعی است