اصلا نمی‌دانستیم «مقاله علمی »چیست

حدود 40سال از عمر انقلاب اسلامی می‌گذرد و طی این سال‌ها دانشگاه‌ها نیز   دستخوش تغییرات بسیاری شده‌اند. اما شاید دانشجوهایی که امروز در دانشگاه‌ها مشغول تحصیل هستند درک و شناختی از دانشگاه‌های پیش از انقلاب اسلامی نداشته باشند. اینکه دانشگاه در ایران چگونه و برای چه امری تاسیس شد سوالی است که در جوامع دانشگاهی همچنان مورد پرسش است. برای آنکه تصویری از دانشگاه‌های پیش از انقلاب به دست‌ آید سراغ یکی از اساتید دانشگاه‌ها رفتیم تا او در این باره صحبت کند. علی‌اصغر جعفری، عضو هیات‌علمی دانشگاه خواجه‌نصیر است و به صورت نیمه‌وقت نیز با دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران‌غرب همکاری دارد. دانشجویان رشته مکانیک البته بیشتر او را می‌شناسند؛ چراکه او مسئول آزمایشگاه تحقیقاتی ارتعاشات و خودروی دانشکده مهندسی مکانیک دانشگاه خواجه‌نصیر است. او پیش از انقلاب دانشجو شد و وقتی از آن سال‌ها سخن می‌گفت معلوم بود که وابستگی دانشگاه‌های پیش از انقلاب او را آزرده است. جعفری مساله آزادی در دانشگاه‌های پیش از انقلاب را در حد صفر بیان کرد. متن این گفت‌وگو در زیر می‌آید:
  ابتدا خودتان را معرفی کنید و درباره سوابق تحصیلی‌تان بگویید؟    علی‌اصغر جعفری، عضو هیات‌علمی دانشگاه خواجه‌‌نصیرالدین طوسی در رشته مهندسی مکانیک و استاد‌تمام پایه 41 هستم. تقریبا 41 سال است که در دانشگاه به‌عنوان معلم خدمت می‌کنم. هم فضای پیش از انقلاب اسلامی را درک کرده‌ام و هم فضای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی را. لیسانسم را از دانشگاه صنعتی شریف دریافت کردم. سال 1351 وارد این دانشگاه و سال 1353 از آنجا فارغ‌التحصیل شدم. بلافاصله در مقطع کارشناسی‌ارشد پذیرفته شدم ولی چون موقعیت خوب شغلی پیدا شد، مدتی درس را کنار گذاشتم. من را در دانشگاه سیستان و بلوچستان با مدرک کارشناسی به کار گرفتند و سربازی‌ام را همانجا  رفتم و دو سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی منتقل شدم. وقتی کارشناسی‌ارشد را در سال 1362 برای اولین‌بار در دانشگاه تربیت مدرس گذاشتند همان سال قبول و سال 65 از آنجا فارغ‌التحصیل شدم. به دلیل دفاع مقدس و اینکه برادرم شهید شده بود و بنده تک‌پسر خانواده هم‌ بودم، نمی‌خواستم برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بروم و در اولین فرصت بعد از بازگشایی دانشگاه در دانشگاه تربیت مدرس درس خواندم. البته دانشگاه تربیت‌مدرس بعد از انقلاب فرهنگی تاسیس شد؛ چراکه پیش از انقلاب چنین دانشگاهی نداشتیم و هدف آن نیز تربیت مدرس و استاد آشنا با انقلاب اسلامی و دردمند بود. بعدها این هدف کنار گذاشته شد و صرفا از تربیت مدرس تنها نامی باقی ماند و تنها تفاوت این دانشگاه این است که در دوره تحصیلات تکمیلی فعالیت می‌کند. بنده اولین فارغ‌التحصیل رشته مکانیک در مقطع کارشناسی‌ارشد این دانشگاه هستم. یکی، دو سال بعد چون رشته دکتری مکانیک در کشور نداشتیم به استرالیا رفتم و در سال 1373 از آنجا فارغ‌التحصیل شدم. در تمام این مدت عضو هیات‌علمی دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی محسوب می‌شدم و مامور به تحصیل بودم و زمانی که بازگشتم به‌عنوان هیات‌علمی در آنجا خدمت‌کردم. بنا به ضرورت اگر مرا دعوت می‌کردند در دولت نیز همکاری می‌کردم. سال 1384 دانشگاه جامع علمی ـ کاربردی از بنده به‌عنوان معاون دانشجویی و فرهنگی دعوت کرد و مدت پنج سال آنجا خدمت کردم. بعد از یک‌سال وقفه در دانشگاه آزاد اسلامی به عنوان مدیرکل خدمات آموزشی، حضور داشتم؛ البته الان نیز در دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی حضور دارم. با همکاری بنده و دو نفر از همکاران دوره‌های دکتری رشته مکانیک کاربردی را در واحد تهران غرب راه‌اندازی کردیم. در حقیقت الان بیشتر در حوزه علمی و فرهنگی حضور دارم و به‌عنوان دبیر هم‌اندیشی دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی، سه دوره مسئول این هم‌اندیشی بودم که دوره سوم آن نیز اخیرا شروع شده است.

دانشگاه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با چه هدفی در کشور تاسیس شد؟ بعضی معتقدند این دانشگاه هم در مدیریت کلان خود مجموعه‌ای برای تربیت نیروهای نخبه کشور و گسیل آن به کشورهای غربی بوده است؟ بله همین طور است. یک‌سال پیش تحقیقی را درباره‌ انگیزه ایجاد آموزش عالی در ایران داشتم و در دانشگاه صنعتی شریف نیز سخنرانی‌ای داشتم. براساس آنچه بررسی کردم دانشگاه‌هایی که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در کشور تاسیس شده بودند، اکثرا حتی از لحاظ ظاهری و محتوای علمی نیز نسخه‌برداری شده از غرب بود. به‌طور مثال اسم دانشگاه شیراز پیش از انقلاب اسلامی دانشگاه پهلوی بوده است و همان زمان نیز به ما می‌گفتند این دانشگاه دقیقا نسخه‌برداری‌شده از دانشگاه پنسیلوانیای آمریکاست و حتی دپارتمان‌ها هم دقیقا شبیه به آن دانشگاه بود. بعدها خود آمریکایی‌ها در این دانشگاه تدریس می‌کردند و قراردادی بین این دو دانشگاه بود که اساتید آمریکایی در این دانشگاه تدریس می‌کردند. حتی زبان این دانشگاه نیز انگلیسی بوده و دانشجویان باید در این دانشگاه یک‌سال زبان انگلیسی می‌خواندند و بعد اساتید به آنها درس می‌دادند. در حقیقت دانشگاه مونتاژی بوده است. محتوای دروس نیز عینا غربی بوده و حتی کتاب‌ها به زبان انگلیسی در اختیار دانشجویان قرار می‌گرفت. حتی دانشگاه صنعتی شریف که به اسم آریامهر نامگذاری شده بود وضعیت اینچنینی داشت. آنجا هم از موسسه ام‌آی‌تی آمریکا نسخه‌برداری شده بود و اساتید ایرانی که آنجا تدریس می‌کردند هم کسانی بودند که از بعد از گرفتن دیپلم‌شان به خارج رفته بودند و در آنجا درس خوانده بودند. البته فضای آن زمان کشور طوری بود که فرهنگ غربی را تبلیغ می‌کرد. اساتیدی هم که در جوانی به این کشورها می‌رفتند، از فرهنگ غرب تاثیر می‌گرفتند. افراد نادر و خاصی مانند شهید چمران یا شریعتی داشتیم، مابقی یا افراد بی‌تفاوتی بودند یا به نوعی در سیستم قبلی هضم شده‌بودند.



درباره تبعات استفاده از چنین اساتیدی در دانشگاه‌ها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی توضیح دهید. باید رفتار متولیان سیستم‌های غرب را بررسی کنیم. چه اوباما که با زبان نرم صحبت می‌کرد و چه ترامپ که با زبان آهنین تکلم می‌کند، هر دو، ما را جهان‌سومی می‌دانند و آنچه در رفتارشان نشان می‌دهند این است که آنها به دنبال تبعیض نژادی هستند. حتی همان زمان که در خارج از کشور تحصیل می‌کردیم آنها ایرانی‌ها را نیز عرب می‌دانستند. آن زمان دبیرستان ما آمفی‌تئاتر داشت و امکان نمایش فیلم در آنجا وجود داشت و غربی‌ها  دبیرستان‌های مشرق‌زمین را این‌گونه نشان می‌دادند که دانش‌آموزان باید بیشتر وقت خود را برای قرآن خواندن بگذرانند و دانش‌آموزان را به‌گونه‌ای نشان می‌دادند که  به‌طور مرتب سرشان را بالا و پایین می‌کنند. تبلیغات در آن زمان علیه ما کمتر از الان نبوده است. آن زمان دانشجویان انقلابی دو گروه بودند، یک گروه دیدگاه مذهبی داشتند و گروه دیگر پیرو مکتب مارکسیسم و تحت‌تاثیر انقلاب کوبا و چین و... بودند؛ امروز نیز رگه‌هایی از این تفکر الحادی در دانشگاه‌ها به صورت مخفی و نیمه‌مخفی درحال شکل‌گیری است، البته نه مانند قبل از انقلاب اسلامی ولی وجه‌مشترک آن بی‌دینی است. آن زمان تفکر انقلابی مولفه‌هایی داشت که وجه‌مشترک گروه‌ها محسوب می‌شد که یکی از آنها مخالفت با رژیم بود؛ چراکه رژیم را سمبل استبداد می‌دانستند که حرف دیگران را بر نمی‌تابد. مولفه دوم این بود که رژیم پهلوی خارج از عدالت اجتماعی است و تنها گروه خاصی که معروف به هزارفامیل هستند می‌توانند از امکانات استفاده کنند. در دانشگاه آن زمان کسی نمی‌دانست رای‌گیری به چه معناست؟ چراکه در آن زمان تمام روسای دانشگاه‌ها توسط شاه تعیین می‌شد، همانند اینکه امروز رئیس‌جمهور روسای دانشگاه‌ها را انتخاب کند و وزیر علوم آن زمان در این مساله هیچ نقشی نداشته است و آن هم به علت وجهه قوی سیاسی دانشگاه‌هاست. همین مساله باعث می‌شد تا شاه روسای دانشگاه‌ها را تعیین کند. البته امروز در قانون مربوط به هیات‌علمی، وزارت علوم گروه‌های تخصصی مدیران را خودشان انتخاب می‌کنند و به صورت دموکرات انتخاب می‌شوند و از رئیس دانشکده به بالا توسط رئیس دانشگاه و... است ولی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی اصلا مساله رای‌گیری وجود نداشت و تنها در دانشگاه صنعتی شریف امروز، اساتید این اختیار را داشتند که رئیس دانشکده را به رئیس دانشگاه معرفی کنند و اگر رئیس صلاح دانست، آن را رئیس دانشکده می‌کردند ولی الان در قانون وزارت علوم مدیرگروه توسط رای‌گیری انتخاب می‌شود و آن زمان هیچ نهاد غیررسمی آموزشی در دانشگاه‌ها وجود نداشت و اگر فعالیت انجمن اسلامی وجود داشت به صورت مخفی یا نیمه‌مخفی بود و اصلا این‌گونه نبود که بگویند اعضای انجمن اسلامی چه کسانی هستند و همه آنها افراد ناشناخته بودند، البته احتمالا توسط دستگاه‌ها شناخته می‌شدند، ولی هرگاه فعالیت‌ها چه از لحاظ مذهبی و غیرمذهبی از حالت معمول خارج می‌شد، با آن مقابله می‌کردند و افراد دستگیر می‌شدند و انجمن‌های علمی دانشجویی، کانون‌های فرهنگی و... اصلا وجود خارجی نداشتند، البته چند نفر به‌عنوان گروه صنفی یا تئاتر فعالیت می‌کردند ولی همه آنها به حالت زوری بوده و دانشجویان با زور از رئیس دانشگاه اتاقی را می‌گرفتند.

اتاق‌هایی که دانشجویان پیش از انقلاب اسلامی از روسای دانشگاه‌ها می‌گرفتند، بیشتر برای فعالیت‌هایی مانند موسیقی و تئاتر بوده است؟ بله. هیچ اتاقی با عنوان انجمن اسلامی یا دفتر چریک‌های فدایی خلق و هیچ فعالیتی که بار سیاسی داشته باشد، وجود نداشته است، البته به اسم کوهنوردی و تربیت‌بدنی اتاق به دانشجویان می‌دادند، این اتاق در دانشگاه صنعتی شریف پیش از پیروزی انقلاب کانون فعالیت دانشجویان کمونیست بود یا در حوزه بخش‌های صنفی که مثلا می‌خواستند بر سلف‌سرویس و... نظارت کنند، شرکت تعاونی راه می‌انداختند که این شرکت در اختیار دانشجویان مسلمان بود ولی اصلا عنوان نمی‌شد که اینجا دانشجویان مسلمان هستند، یعنی هیچ ارگان سیاسی و فرهنگی به‌طور رسمی نه در دانشگاه و نه در قانون وجود نداشته است.

اگر مساله آزادی در دانشگاه را یکی از پارامترها بدانیم، شما مساله آزادی در دانشگاه‌های پیش از انقلاب را چطور دیدید؟ آزادی وجود نداشت و این مساله بیشتر در حوزه اساتید خودنمایی می‌کرد، یعنی استادی که همانند شهید چمران و شریعتی دغدغه‌مند باشد و بخواهد در فعالیت‌های اجتماعی نظر بدهد بسیار نادر بود و بیشتر اساتید به دنبال زندگی شخصی خودشان بودند، البته می‌دیدند که دانشجویان فریاد می‌زنند و مقاله می‌دهند و حتی دستگیر هم می‌شوند ولی اینکه اساتید بخواهند حرکتی انجام دهند و نظر دهند یا جرات این کار را نداشتند یا اعتقادی به آن نداشتند و در حقیقت یک نوع بی‌دردی بر اساتید حاکم بود. ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نسل‌اولی‌ها به نوعی انقلاب اسلامی را ساختند و بعدها خودشان استاد شدند و توانستند در کنار خود نسل‌های بعدی را تربیت کنند و به نوعی روح انقلاب به اساتید نفوذ کند. اینکه الان بسیج اساتید یا تشکل‌های استادی داریم یا امثال آن، دستاوردهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است و اساتید توانستند بلافاصله با انقلاب اسلامی هماهنگ شوند و به‌طور مثال جهاد سازندگی نماد اثرگذاری انقلاب و دانشگاه بر یکدیگر است و این روزها دانشجویان انقلابی حرف اول را در حوزه مشارکت برای رفع نیازمندی‌های مردم می‌زنند. الان دانشجویان انقلابی بسیار خوب عمل می‌کنند و در ایام نوروز هم قرار است تعدادی از دانشجویان برای کمک به زلزله‌زدگان بروند و این مشکلات برطرف شود. حتی در دوران دفاع مقدس نیز بسیاری از دانشجویان شرکت کردند و یکی از معجزات انقلاب اسلامی این بود دانشجویانی که دانشگاه جنگ و افسری نرفته‌اند و حتی درسی درباره جنگ نخوانده‌اند مانند شهید همت و باکری، اما به مرحله‌ای از فرماندهی رسیده‌‌اند که همانند یک ژنرال فرماندهی کرده و دنیا را به تعجب انداخته‌اند و اینها معجزاتی است که در دانشگاه‌ها دیدیم و اساتیدی که فهمیدند جهاد نرم به چه معناست.

با توجه به صحبت‌های شما بحث آزادی در دانشگاه‌های قبل از انقلاب اسلامی صفر بوده است، مساله دیگر بحث استقلال و وابستگی است و اینکه دانشگاه پیش از انقلاب دانشگاهی برای تربیت نیرو برای خارج از کشور بوده است، در این باره هم صحبت کنید؟ تعداد دانشگاه‌ها و افرادی که تحصیل می‌کردند به‌خصوص در مقطع تحصیلات تکمیلی بسیار کم بوده و مساله کمیت نیز در این مهم تاثیرگذار بوده است؛ چراکه بیشتر تحقیقات در مقطع تحصیلات تکمیلی است، در حالی که آن زمان تنها چند دانشگاه در این مقطع تحصیلی فعالیت می‌کردند و همان‌ها نیز به گفته برخی اساتید، می‌خواستند فعالیتی داشته باشند ولی اجازه داده نمی‌شد و ترجیح این بود که کارها به متخصصان خارجی سپرده شود. اینکه دلیل این مساله چه بوده، کمی مبهم است. شاید به این دلیل بود که آنها به اساتید اعتماد نداشتند یا اینکه خارجی‌ها اجازه دسترسی به علم را نمی‌دادند، همانطور که الان می‌بینیم وقتی در انرژی هسته‌ای جلو رفتیم، چه مشکلاتی را برایمان ایجاد کردند. در حقیقت به شهادت خود اساتید صاحب‌نام دانشگاه‌های قبل از انقلاب اسلامی، سیستم حاکم به آنها اجازه ورود به مسائل صنعتی کشور را نمی‌داد.

دوره‌های تحصیلات تکمیلی به چه شکل بود؟ اصل مساله مربوط به دوره‌های تحصیلات تکمیلی است، چراکه بیشتر صنعت، فنی و مهندسی است. بیشتر رشته‌های دوره دکتری نیز برای رشته ادبیات، حقوق و چند رشته علوم انسانی بوده و درخصوص رشته‌های فنی و مهندسی که محور تکنولوژی و فناوری است، اصلا مقطع تحصیلات تکمیلی نداشتیم. تنها دوره کارشناسی‌ارشد داشتیم که آن هم در دانشگاه تهران و دانشگاه تبریز بوده است. در این مورد هم دانشجو باید 170 واحد را همراه با یک پروژه پشت سر بگذارد، در حالی که یک دانشجوی کارشناسی 140 واحد را به همراه یک پروژه می‌گذراند. پروژه کارشناسی‌ارشد در حد سه واحد امروز بوده و به همین دلیل کیفیت تحقیقاتی به معنای تولید علم و مقاله نبوده است. پیش از پیروزی انقلاب اسلامی اصلا نمی‌دانستیم مقاله چیست و تنها اساتیدی که دکتری داشتند، در‌ آمریکا مقاله ارائه می‌دادند. مقاله تنها به‌عنوان خاطره برای این اساتید به شمار می‌رفت. اصلا کسی با فرهنگ مقاله و ISI آشنا نبود، در حالی که نوآوری‌های علمی در مقطع دکتری صورت می‌گیرد. اما ما چنین مساله‌ای را پیش از انقلاب اسلامی نداشتیم. الان به جایگاهی رسیده‌ایم که اکثر دانشگاه‌ها دوره تحصیلات تکمیلی دارند و از لحاظ آموزشی خودکفا هستیم. اصلا نیاز نداریم برای رشته‌ای دانشجویی را به خارج از کشور اعزام کنیم، البته اگر کسی به خارج از کشور‌ می‌رود بنا به علاقه شخصی خودش است.

یعنی امروزه دیگر این‌گونه نیست که ما امکانات و علم رشته‌ای‌ را در کشور نداشته باشیم که کسی مجبور باشد به خارج از کشور برود؟ البته نمی‌توانم درباره امکانات به‌طور قطعی صحبت کنم. غربی‌ها نمی‌گذارند ما انرژی هسته‌ای داشته باشیم و در حوزه‌های دیگر مانند ماهواره و... هم می‌خواهند دخالت کنند. بنابراین به صورت اجباری و به خاطر تحریم از امکانات محروم هستیم؛ د‌ر حالی که پیش از انقلاب اسلامی هر امکانات و وسیله‌ای که می‌خواستند سریعا از خارج خریداری می‌شد، ولی الان در وضعیت تحریم هستیم. الان اگر بخواهیم دستگاه ارتشاعات بخریم باید از چین یا کشور واسطه‌ای بخریم.

تحریم‌ها هنوز هم وجود دارند؟ بله. هنوز هم اصل تجهیزات را به ما‌ نمی‌دهند. به همین دلیل است که الان دستگاه ثبت ارتشاعات در دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی دستگاه منحصربه‌فردی است، در حالی که اگر مشکلی نبود دیگر نیاز به این مهم نبود که افراد زیادی سراغ بنده بیایند و بگویند اجازه استفاده از دستگاه را بدهیم. الان براساس قانون دانشجوی دکتری ما می‌تواند یک سال به خارج از کشور برود و اگر احساس می‌کند وسیله‌ای در دانشگاه‌های خارج از کشور وجود دارد و استادی نیز هست که بتواند خلأ‌های او را در مسیر پایان‌نامه‌اش پر کند، قانون این اجازه را می‌دهد که او به خارج از کشور برود و حتی کمک مالی نیز می‌کند. در حقیقت در حوزه تجهیزات و امکانات هنوز صددرصد نیستیم؛ ولی از لحاظ علم اساتید به خودکفایی رسیده‌ایم. امروزه تقاضای زیادی برای عضویت در هیات‌علمی وجود دارد. هر گاه احساس نیاز کنیم فراخوان می‌دهیم که می‌بینیم تعداد زیادی متقاضی وجود دارد. هم‌اکنون 60 تا 70 هزار فارغ‌التحصیل دکتری داریم. البته این هم بخش انتقادی مساله است. اما تعداد باسوادهای ما پیش از انقلاب اسلامی 53 درصد بوده اما الان 90 درصد است.

پیش از پیروزی انقلاب اسلامی سواد مردم در حد خواندن و نوشتن بوده است، ولی امروز منظور از سواد یعنی تحصیلات دانشگاهی. بله، این مساله درست است. افراد زیادی علاقه دارند به دانشگاه بیایند. الان چهار و نیم میلیون دانشجو در کشور داریم، در حالی که قبل از انقلاب 175 هزار دانشجو داشتیم. البته بخش انتقادی به مساله این است که درصد بالای از بیکاران فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ هستند. به عبارت دیگر انقلاب اسلامی افراد را به سمت تحصیل سوق می‌دهد ولی به علت مشکلات اقتصادی ایجاد شده، دستاوردهای مثبت ما منجر به مسائل منفی برای انقلاب اسلامی شده است؛ چرا که نیروی انسانی متخصص مورد استفاده قرار نمی‌گیرد.

ما شاهد هستیم که کشورمان از لحاظ علمی تحریم می‌شود، این به خاطر آن است که از لحاظ علمی به جایگاهی رسیده‌ایم که مورد‌توجه است یا اینکه پشت‌پرده آن محدودسازی ایران از لحاظ سیاسی است؟ باید قبول کنیم که ما تمدن قوی داشتیم و تخت‌جمشید و افرادی مانند خواجه‌نصیرالدین طوسی، ابوریحان و... نشان‌دهنده این مساله است، البته ما در مقطعی به خاطر حمله مغول درجا زدیم و در غرب نیوتن و... علم امروزی را ایجاد کردند، ولی انقلاب اسلامی باعث شد ما به نوعی درحال بازگشت به خویشتن خویش باشیم و آنها این بازگشت را تحمل نمی‌کنند. هرچند که صرفا مقاله‌نویسی را نمی‌توان شاخص علم دانست، ولی در شاخص‌های بین‌المللی مقاله‌نویسی مهم است و این نشان می‌دهد که اگر ما آرامش داشته باشیم و فناوری‌هایمان تحریم نشوند، پیشرفت زیادی در علم خواهیم داشت.

مجله نیچر هم در مطلبی عنوان کرده بود که اگر قرار است شیب علمی ایران متوقف شود، باید یا اغتشاش ایجاد کرد یا ایران را تحریم کرد. اغتشاشات اخیر را نگاه کنید که به‌طور همزمان در 60 شهر رخ داد و خود غربی‌ها عنوان کردند این اغتشاشات بی‌سابقه بوده و کاملا مشخص است که این کار توسط خودشان برنامه‌ریزی شده بود و آنها از استقلال علمی ما نگران هستند.

آیا می‌توان گفت پیروزی انقلاب اسلامی باعث نجات دانشگاه‌های کشور شده است؟ به این مساله معتقدم ولی مشکل این است که الان برخی دوستان‌مان ارزش این محیط مطهر را نمی‌دانند. امام چندین‌بار عنوان کردند که دانشگاه مبدا تحول است و این نشان‌دهنده اهمیت این مکان است ولی برخی قدر این اهمیت را نمی‌دانند و زمانی که درگیر مباحث سیاسی می‌شوند، فراموش می‌کنند که باید قدر این محیط را دانست. به خاطر انقلاب اسلامی استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی در دانشگاه نفوذ کرده و این حالت مقدسی است و آزادی وسیله‌ای است که می‌توان از آن به خوبی یا اشتباه استفاده کرد، در مواقعی برخی به جای اینکه انرژی مثبت به جوانان بدهند، سیاه‌نمایی کرده و به‌گونه‌ای جلوه می‌دهند که مهد آزادی در غرب است. به‌گونه‌ای القا می‌شود که حاکمیت سخت می‌گیرد، درحالی که تمام فرمانداران و روسای دانشگاه‌ها و... را دولت تعیین می‌کند، آن وقت می‌گویند که حاکمیت محدودیت ایجاد می‌کند و از سوی دیگر از ناهنجاری‌های اخلاقی تحت عنوان آزادی حمایت‌می‌کند.