خیمه شب بازی شاه برای محکم کردن پایه های دیکتاتوری

  گروه اندیشه
info@khorasannews.com

اعمال قدرت یک جانبه، خودکامگی و تمرکز فوق‌العاده قدرت، رانت‌خواری و فساد اقتصادی دربار و نزدیکان، سرکوب شدید مخالفان توسط دستگاه‌های نظامی و اطلاعاتی ـ امنیتی، وابستگی تمام ارکان حکومت به شخص شاه و نظارت شدید وی برتمام امور، از جمله ویژگی‌های رژیم پهلوی طی سال‌های 1342 تا 1357 (هـ.ش) بود. به گزارش مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، در این دوره، شاه علاوه بر آن‌که با قدرت خود مستقیماً به سرکوب مردم می‌پرداخت، توان خود را در زمینه اعمال قدرت از طریق ساختارهای گوناگون نیز به کار می‌بست تا از این طریق، به ترمیم وجهه رژیم خود بپردازد. این نوع اجبار که از طریق وضع قوانین و مقررات علیه مخالفان رژیم اعمال می‌شد، معمولاً به وسیله دیوان سالاری دولتی، مجالس فرمایشی، احزاب دروغین، دولت‌های دست‌نشانده و ... به اجرا در می‌آمد.
ژست دموکراتیک با تشکیل احزاب


شاه پس از کودتای 28 مرداد 1332 به منظور متمرکز کردن قدرت، ‌بارها مدعی حمایت از احزاب شده بود و به ظاهر از تشکیل آن ها حمایت می‌کرد. این ژست ظاهراً دموکراتیک باعث شد که وی طی سال‌های 1336 و 1337، به تأسیس احزاب فرمایشی مردم و ملیون (‌که به ترتیب نقش اقلیت و اکثریت را بر عهده داشتند) اقدام کند. حزب مردم در اردیبهشت 1336، به دستور شاه و توسط اسدا... علم تأسیس شد. سران این حزب، غالباً چهره‌های دانشگاهی و شخصیت‌‌های سیاسی و حکومتی بودند. رهبر عملی این حزب تا پایان حیات سیاسی آن، اسدا... علم بود. از دیگر بنیان‌گذاران این حزب می‌توان از پروفسور یحیی عدل، دکتر پرویز ناتل خانلری، دکتر موسی عمید، دکتر حسن ستوده تهرانی و دکتر احمد فرهاد نام برد. حزب ملیون در سال 1337 توسط نخست‌وزیر وقت، منوچهر اقبال، تأسیس شد. اعضای این حزب بیشتر از میان وزیران، نمایندگان مجلس، مقامات وقت و رجال سیاسی و اداری رژیم بودند. هیئت مؤسس حزب از افرادی مانند محمود جم، عزالممالک اردلان، سید اسدا... موسوی، دکتر محمد‌علی‌هدایتی، حسام دولت‌آبادی، محمد حجازی و دکتر شاهکار تشکیل می‌شد. این هیئت، ریاست و دبیر کلی حزب ملیون را به نخست‌وزیر وقت و مؤسس حزب، دکتر منوچهر اقبال، واگذار کرد. بعدها حزب ایران نوین، عملاً جای حزب ملیون را در بازی سیاسی محمدرضاپهلوی گرفت.در حالی که به نظر می‌رسید حتی در نظام دو حزبی هم، ‌مخالفان رژیم امکانی برای تحرک نخواهند یافت و ثبات سیاسی حاکمیت، بیش از هر زمان دیگری تضمین شده است، شاه در اقدامی بی‌سابقه، در دهه‌ 1350 و با توجه به وضع اقتصادی جدید (افزایش بهای نفت)، از اعتقاد دیرینه خود مبنی بر این‌که سیستم تک‌ حزبی معمولاً به دیکتاتوری منجر خواهد شد، دست برداشت و تلاش خود را در زمینه تأسیس حزبی نوین متمرکز کرد. در واقع شاه تصمیم گرفت سیاست فعال‌تری را برای پشتیبانی از خود اتخاذ کند. از این رو، با ادغام حزب ایران نوین به رهبری امیرعباس هویدا و حزب مردم به ریاست اسدا... علم، حزبی به نام «رستاخیز» را ایجاد کرد.
قانون همه یا هیچِ شاه!
با توجه به این که خود شاه، دو حزب ملیون و مردم را به وجود آورده و بارها آن دو حزب را بهترین نماد مشارکت مردم در امور سیاسی و اجتماعی خوانده بود، برای توجیه تضادی که پس از تشکیل حزب رستاخیز در ذهن مردم ایجاد شده بود، می‌گفت: «تمام احزابی که در این اواخر فعالیت داشته‌اند، ‌صد درصد نسبت به کشور وفادار بوده‌اند و احزاب وفادار، نیازی به منحل شدن ندارند، منتها شکل و فرم آن ها دیگر کارایی نداشت؛ زیرا حزبی که به قدرت می‌رسید، از ثمرات پیشرفت برخوردار می‌شد و احزاب اقلیت صد در صد بازنده بودند، اما اکنون با ایجاد حزب جدید، سیاستمداران اقلیت نیز امکان آن را دارند که با دولت به همکاری بپردازند.» وی، به طور ناگهانی، روز یک شنبه 11 اسفند 1353، ضمن انحلال تمام احزاب قانونی و غیر قانونی (احزاب مخالفی که از سوی رژیم پهلوی، غیر قانونی خوانده می‌شدند)، عضوگیری اجباری در حزب جدید رستاخیز ملت ایران را نیز اعلام کرد. به این معنا که مردم یا می‌بایست به عضویت حزب درمی‌آمدند یا در ردیف خائنان به کشور، روانه زندان می‌شدند یا با اخذ گذرنامه، کشور را ترک می‌کردند. شاه در کنفرانس بزرگ مطبوعاتیِ اعلام موجودیت حزب رستاخیز، اعلام کرد:«به هر حال کسی که وارد این تشکیلات سیاسی (حزب رستاخیز) نشود، دو راه در پیش دارد یا فردی است متعلق به یک تشکیلات غیر‌قانونی، یعنی به اصطلاح خودمان توده‌ای و یک فرد بی‌وطن است. یا اگر بخواهد، فردا با کمال میل، بدون اخذ عوارض، گذرنامه‌اش را در دستش می‌گذاریم و به هر جایی که دلش خواست، می‌تواند برود؛ چون ایرانی نیست. وطن ندارد.»
ساختار حزب رستاخیز
حزب رستاخیز مهم‌ترین وظیفه و رسالت خود را برپایه‌های تحکیم موقعیت شاه و سلسله پهلوی در کشور و ممانعت از گسترش مخالفت‌ها و کنترل مخالفان قرار داده بود. از این رو، حزب مذکور به لطف درآمدهای روز افزون نفتی، طی بیش از سه سال و شش ماه فعالیت خود، تشکیلات و سازمان‌های اداری و اجرایی گسترده‌ای در سراسر کشور به وجود آورد. زیرا حزب، طبق دستور، موظف بود به حزبی فراگیر تبدیل شود و تمام ایرانیان را به عضویت خود درآورد. شاه در نخستین گام، امیرعباس هویدا را که در تملق‌گویی و چاپلوسی بی‌همتا بود، به سمت دبیر کل حزب رستاخیز منصوب کرد. امیرعباس هویدا نیز، بلافاصله پس از انتخاب به سمت دبیر کلی حزب رستاخیز، طی تلگرافی به استانداری‌ها و فرمانداری‌ها، دستور دایر کردن دفاتری را برای تسهیل در ثبت عضویت همه طبقات مردم در حزب رستاخیز، صادر کرد. رژیم در گام بعدی، تمام کارمندان دولت را مجبور به عضویت در حزب کرد و برای تبلیغات بیشتر، در زمینه شناساندن حزب به مردم، پنج روزنامه‌ رستاخیز یومیه، رستاخیز کارگران، رستاخیز کشاورزان، رستاخیز جوانان و اندیشه رستاخیز را به عنوان ارگان‌های خبری به راه انداخت. از سوی دیگر، هوشنگ نهاوندی و جمشید آموزگار، به عنوان رهبران دو جناح محافظه‌کار و ترقی‌خواه منصوب شدند تا پوششی برای فرمایشی بودن حزب باشند. حزب که هدف خود را افزایش کمیت اعضا قرار داده بود، در سال 1354، دو میلیون و 400 هزار نفر و در سال 1355 ، پنج میلیون و 400 هزار نفر را به عضویت کانون‌های گوناگون خود پذیرفته بود.  با این حال، افرادی که به عضویت حزب درآمدند، تنها نام خود را در دفاتر حزب وارد کرده بودند و عملاً گامی در جهت اهداف واقعی حزب بر نمی‌داشتند. این مسئله را آخرین سفیر شاه در انگلیس، در خاطرات خود، چنین شرح می‌دهد: «گرچه فقط در عرض چند ماه، عده زیادی ظاهراً به عضویت حزب رستاخیز درآمدند، اما گفتنی است که رستاخیز، علی‌رغم تعداد کثیر اعضایش، از کمترین حمایت مردمی برخوردار بود. در حقیقت حالت انجمن فرصت‌طلبان سیاسی را داشت که در آن، عده‌ای دور هم می‌نشستند و کاری جز تدوین وظایف حزب و ستایش از اعمال شاه انجام نمی‌دادند.»
پشت پرده فعالیت های حزب رستاخیز
نگاهی به آمار و ارقام بودجه‌ حزب نیز، برای درک بهتر نحوه و رویکرد فعالیت آن، خالی از لطف نیست. با نگاهی به بودجه حزب رستاخیز در سال‌های 1356 و 1357 درمی‌یابیم که این بودجه، از تفاوتی دو میلیارد و 32 میلیون ریالی برخوردار است. در حالی که کل بودجه حزب در سال 1356، معادل سه میلیون و 645 هزار و 454 ریال بود، در سال 1357، به میزان دو میلیارد و 36 میلیون ریال افزایش یافت. این افزایش در حالی صورت گرفت که بودجه اختصاص یافته به خدمات عمومی، از 357 هزار ریال در سال 1356، به 257 هزار ریال در سال 1357 کاهش پیدا کرد. حزب رستاخیز تلاش زیادی برای ترویج ایدئولوژی ساختگی شاهنشاهی کرد و با توسل به سیاست‌های ضددینی، مانند تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی، اهداف خود را پیش برد. حزب که علما و روحانیون را مورد حمله تبلیغاتی شدید قرار داده بود، بازرسان ویژه‌ای را برای بررسی و سرکشی به موقوفه‌های مذهبی می‌فرستاد. حزب زنان را به نپوشیدن چادر در اماکن عمومی تشویق می‌کرد.  
آخر و عاقبت حزب رستاخیز
حزب رستاخیز که با هدف تحکیم بخشیدن به پایه‌های رژیم پهلوی، ترمیم وجهه این رژیم و کنترل بیش از پیش مخالفان، به وجود آمده بود، نه تنها در پیشبرد اهداف از پیش تعیین شده خود ناتوان و ناکام ماند، بلکه به یکی از عوامل تسریع کننده سقوط شاه نیز مبدل شد. در واقع، عملکرد و موضع‌گیری‌های شاه و رهبران حزب، اکثریت خاموش ولی معترض مردم را نیز، به حرکت واداشت. زیرا از یک سو، روابط تعریف نشده‌ حزب با شخص شاه‌، دولت و مجلسین و از سوی دیگر، فقدان نظمی انسجام یافته میان بخش‌های مختلف آن، موجب تضعیف قدرت و یکپارچگی‌اش شد.  از این رو، هیچ کدام از مخالفان جدی رژیم پهلوی، حتی به ظاهر هم، درصدد تأیید حزب رستاخیز و عضویت در آن برنیامدند. امام خمینی (ره) به عنوان رهبر انقلاب اسلامی که در آن هنگام در خارج از کشور و در تبعید به سر می‌بردند، در مهم‌ترین موضع‌گیری علیه تشکیل حزب رستاخیز فرمودند: « نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم حرام و کمک به ظلم ... و مخالفت با آن از روشن‌‌ترین موارد نهی از منکر است.» به این ترتیب، امام خمینی (ره) از اولین روزهای تشکیل حزب رستاخیز، ‌آن را خلاف شرع و قانون اعلام کردند و با روشن‌بینی خاص خود، به مخالفت با آ‌ن پرداختند. به عقیده ایشان، حزب رستاخیز نه تنها ناقض حقوق فردی و آزادی‌های مصرح در قانون اساسی و حقوق بین‌المللی بود، بلکه قصد نابودی اسلام، از میان بردن کشاورزی، مصرف منابع ملی برای خریدهای بی‌مصرف و تاراج کشور به نفع آمریکا را داشت. با روشنگری های امام(ره) حزب رستاخیز در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، عملاً منحل شده بود و دیگر برای رژیم کارایی نداشت.