روزنامه ایران
1396/11/18
دیگر صفحهها
گزارشی از بیمه تکمیلی فرهنگیان / بیمهای که کفاف هزینه درمان معلمان را نمیدهداگرچه در چند سال گذشته حقوقهای پایین اعتراض فرهنگیان را در پی داشته اما مشکلات بیمهای آنها همچنان یکی از دغدغههای اصلی این قشر به حساب میآید. مشکلاتی که چند سالی است که صدای فرهنگیان را هم درآورده است و در این سالها بارها و بارها با وجود تغییر و تحولات در فرآیند کار، نتوانسته دل معلمان را به دست آورد. امسال برای خرید عینک ۲۰هزار تومان و برای زایمان یک میلیون و ۲۰۰ هزارتومان اضافه کردند که با این مبلغ هیچ فرهنگیای جرأت نمیکند به بیمارستان خصوصی مراجعه کند. معلمان میگویند این بیمه کفاف هزینههای درمان آنها را نمیدهد. میگویند هزینههای درمان بالاست و آنها در خیلی از موارد با قرض و وام پایشان را به مراکز درمانی میگذارند. فرهنگیان که بیمار هستند باید چند ساعت وقت صرف کنند و از این طرف شهر به آن طرف شهر برای مراجعه به منطقه آموزش و پرورش بروند تا ثابت کنند هزینه بیماریشان را پرداخت کردهاند و بیمه باید هزینه آن را پرداخت کند. البته این تنها بخشی از مشکلات بیمهای فرهنگیان است.
در سوی دیگر خیلی وقت ها فرهنگیان برای گرفتن هزینههای درمان خود با مشکل مواجه میشوند و باید ساعتها وقت تلف کنند و به نمایندگی بیمه در مناطق آموزش و پرورش مراجعه کنند و با مشکلات کاغذبازی و ایرادهای مختلفی که نماینده بیمه میگیرد مواجه میشوند. فرهنگیان باید اسناد و مدارک شامل دفترچه، قبض پرداخت خدمات پزشکی و درمانی، گزارش رادیولوژی یا امآرای و نسخه را ارائه دهند. عمدتاً همه این مدارک ارائه میشود و هزینه درمان چند ماه بعد به حقوق فرهنگیان واریز میشود یا در موارد مختلفی در مورد مشخص نبودن تاریخ یا کامل نبودن اسناد و مسائل دیگر ایراد گرفته و از پرداخت هزینه امتناع می شود. بسیاری از فرهنگیان به خاطر این مشکلات و اتلاف وقت قید دریافت هزینه پرداختی را میزنند؛ موضوعی که البته برخی از فرهنگیان هم آن را تأیید میکنند: « متأسفانه مسئولان آموزش و پرورش کمترین هزینه بیمهای را برای بهداشت و درمان معلم ها در نظر گرفتهاند، به عنوان مثال هزینه خرید عینک 50 هزار تومان است و ما اصلاً در زمینه دندانپزشکی تسهیلاتی دریافت نمیکنیم. از آن طرف مراکز طرف قرارداد وزارت آموزش و پرورش هم بسیار کم است. به همین خاطر ما مجبوریم هر مرکز درمانی که میرویم پول پرداخت کنیم بعد فیش آن را به بیمه ارائه کنیم و پول بگیریم که این پروسه برای دریافت هزینه سه یا چهار ماهی طول میکشد. متأسفانه بیمه هم با مراکز خوبی قرارداد نمیبندد. وقتی هم که بازنشسته میشویم دیگر نمیتوانیم از طرح بیمه طلایی استفاده کنیم و هر سال هم وزارت آموزش و پرورش با یک بیمه جدید قرارداد میبندد.»
ما خودمان خبر داریم
بیمه تکمیلی فرهنگیان در سال 89 در دولت دهم و زمانی که حاجیبابایی وزیر آموزش و پرورش بود، شروع شد. گرچه همه کارهای حاجیبابایی شتابزده بود و به زیان آموزش و پرورش تمام شد اما در کارنامه او، راه اندازی بیمه تکمیلی تنها کار مثبت است که اسمش را هم بیمه طلایی گذاشتند؛ موضوعی که مهدی بهلولی دبیر آموزش و پرورش و فعال صنفی معلمان به آن اشاره میکند: « بیمه طلایی در اوایل کارش کارنامه قابل قبولی داشت و از دیگر بیمههای تکمیلی کارمندان دولت و سازمانهایی مانند شهرداری و بانکها، خیلی عقب نبود. مثلاً در سال 89 حدود دویست هزار تومان کمک هزینه دندانپزشکی داشت و 50 هزار تومان کمک هزینه عینک. در آن زمان بیمههای تکمیلی برخی ارگانهای دیگر مثلاً کارکنان مترو یا بانکها، حدود 500 هزار تومان کمک هزینه دندانپزشکی داشتند.اما در چند سال گذشته این بیمه تضعیف شده است. کمک هزینه دندانپزشکی و عینک کاملاً حذف شده در صورتی که بیمه تکمیلی بسیاری از کارکنان دولت یا شرکتهای نیمه دولتی، تا دو میلیون تومان کمک هزینه دندانپزشکی میدهند و کمک هزینه عینک هم طوری است که کسانی که به عینک نیاز دارند در تهیه یک عینک با کیفیت، چندان مشکلی ندارند.
وی تأکید میکند: ما وقتی پای صحبت مسئولان آموزش و پرورش مینشینیم و از ضعیف بودن بیمه تکمیلی فرهنگیان انتقاد میکنیم در پاسخ میگویند که ما خودمان خبر داریم و میدانیم که در مقایسه با بیمههای تکمیلی دیگر ضعیف است اما وضعیت مالی آموزش و پرورش طوری است که اجازه ارائه یک بیمه قویتر را نمیدهد. ادعا میکنند که مثلاً در بانک، خود بانک سهم قابل توجهی از بیمه تکمیلی کارمندانش را میدهد. یعنی اگر الآن از یک کارمند بانک ماهانه هشتادهزار تومان بابت بیمه تکمیلی کم میشود اما سالانه حدود دو میلیون تومان، کمک هزینه دندانپزشکی داده میشود و خود بانک دو سه برابر سهم کارمند به شرکتهای بیمه میپردازد اما آموزش و پرورش چنین پولی ندارد که بخواهد به جای سهم واقعی بیمه شونده به شرکتهای بیمه پرداخت کند. ادعای دیگر هم این است که بیمه تکمیلی نیرومند فرهنگیان، از همان آغاز، سنگ سنگین بود و در نیمه راه ماند و در سال 91 حدود 10ماه از سهمی که آموزش و پرورش باید به فرهنگیان میپرداخت ، نپرداخت.
بهلولی معتقد است: فرهنگیان، ضعف بیمه تکمیلی خود را در ضعف مدیران ارشد وزارتخانه خود میبینند که توانایی جذب بودجه مناسب برای آموزش و پرورش ندارند. الآن طرف بیمه تکمیلی فرهنگیان، شرکت آتیهسازان حافظ است که در میان شرکتهای دیگر بیمه، چندان جایگاهی ندارد. قرارداد آموزش و پرورش با این شرکت به صورت صندوقی است و آموزش و پرورش نمیخواهد که خودش کمکی به این صندوق کند. فرانشیزی که فرهنگیان میپردازند حدود 20 درصد است درحالی که خیلی از کارکنان دیگر، حدود 10 درصد فرانشیز میدهند. سقف خیلی از عملهای جراحی، پایینتر از بیمههای دیگر است. فرهنگیان بسیاری هستند که مثلاً از یک هزینه دو سه میلیونی یک عمل جراحی کوچک، چهارصد پانصد هزار تومان بیشتر دریافت نکردهاند و بقیه را از جیب خودشان پرداختهاند. مدت زمانی هم که طول میکشد تا صندوق سهم خود را به بیمه شونده بپردازد گاهی خیلی طول میکشد.
بودجه هزینههای درمان نداریم
برخی از فعالان صنفی معلمان هم بر این باورند که بیمه تکمیلی فرهنگیان پایینترین رتبه را در مقایسه با دیگر دستگاهها و سازمانهای دولتی دارد موضوعی که رضاخواه فعال صنفی معلمان به آن اشاره میکند: در حال حاضر بیمه تکمیلی فرهنگیان، با بیمه آتیه سازان حافظ قرارداد بسته و این قرارداد بهصورت صندوقی بسته شده است. یعنی به ازای خدماتی که این شرکت به بیمه گذاران ارائه میدهد، حق الزحمهای را بابت خدمات دریافت میکند، از این بابت شرکت بیمه ریسک ضرردهی نخواهد داشت و آموزش و پرورش مطمئن است که سود زیادی بابت دریافت خدمات بیمهای پرداخت نمیکند. از اصلیترین مشکلات بیمه آتیه سازان حافظ هم نبود پوشش قراردادی با اکثریت بیمارستانهای خصوصی و پوشش قراردادی با مراکز بیمارستانی دولتی یا نیمه دولتی است که از نظر کیفیت در سطح پایینی قرار دارد. در حالی که بسیاری از سازمانها و دستگاههای دولتی با بیمارستانهای خصوصی بسیار گرانقیمت، قراردادهای جامعی دارند. اگر فرهنگیان برای درمان به مراکز خصوصی مراجعه کنند، بایستی تمام هزینهها را خودشان پرداخت کنند و بعداً با بردن فاکتور اقدام به دریافت وجوه کنند. در موارد متعددی با محاسبه حق فرانشیز و تطبیق با قرارداد مبلغ ناچیزی پرداخت میشود. در زمانی که فرهنگیان با بیماری های صعبالعلاج یا بیماریهای مزمن مواجه میشوند، این مشکلات هزینههای کمرشکنی را به آنان تحمیل خواهد کرد درحالی که رفع این مشکلات از اهداف اولیه تشکیل بیمههای تکمیلی بوده که اکنون بطور ناکارآمدی در حال اجراست.
وی مشکل دیگر بیمه تکمیلی فرهنگیان را نبود پوشش خدمات دندانپزشکی میداند و میگوید: در طول چهارسال گذشته خدمات دندانپزشکی تحت پوشش بیمه تکمیلی به فرهنگیان ارائه نشده، در حالی که بهعنوان مثال بانکها خدمات دندانپزشکی را به ازای هر سال مبلغ 1 میلیون تومان در اختیار کارمندانشان قرار میدهند و این خدمات در صورت استفاده نکردن، در سالهای بعد بهصورت تجمیعی قابل استفاده خواهد بود. ارائه نشدن هزینههای دندانپزشکی به فرهنگیان باعث آسیب جدی به بهداشت دهان و دندان فرهنگیان و خانوادههای آنان شده و اکثریت فرهنگیان اقدام به ویزیت سالانه یا شش ماه یکبار دندان هایشان نمیکنند و در نهایت ناتوانی در پرداخت هزینههای دندانپزشکی، منجر به کشیدن دندانهایشان میشود. علت اصلی این اختلاف در بیمههای تکمیلی، همان مشکل اصلی آموزش و پرورش، یعنی نداشتن بودجه کافی است. خدمات بیمه تکمیلی مناسب یا خوب بطورکلی خدمات گرانی است.
وی معتقد است: در بیمه تکمیلی مطابق قانون، پنجاه درصد هزینه بیمه، از طرف سازمان یا اداره تحت پوشش پرداخت میشود که این مورد را وزارت آموزش و پرورش رعایت میکند. اما سازمانها و دستگاهها از محل سایر درآمدهای خود، قادر هستند سوبسیدی را علاوه بر کمک اسمی که قانون آنها را موظف کرده، به کارمندان خود اختصاص دهند. در مواردی مانند صندوقهای بیمهای صداوسیما، کارکنان فولاد، مجلس شورای اسلامی، بانکها و غیره، این صندوقها کمکهای چند برابر، به نسبت هزینهای که کارمند پرداخت میکند به صندوق بیمه کمک میکنند. این سوبسیدها، سازمانها را در ارائه خدمات بیمهای خوب توانمند میکند. با چنین دیدگاهی عملاً مشکل بیمه تکمیلی فرهنگیان، زمانی حل خواهد شد که ذینفعان این مسأله مانند نمایندگان مجلس شورای اسلامی که گاهی در حمایت از فرهنگیان مصاحبه یا از تریبون مجلس سخنرانی میکنند، دولت و دستگاههای برنامهریز کشور مانند سازمان مدیریت قبول کنند که خدمات بیمه تکمیلی خدمات گرانی است، این خدمات گران را نمیتوان با پرداخت سهم پنجاه درصدی وزارت آموزش و پرورش تأمین کرد و بایست ردیف بودجهای جداگانه و نسبتاً مناسب از نظر مالی را برای این کار اختصاص و در اختیار آموزش و پرورش قرار دهند.
برش
آموزش و پرورش: بیمه طلایی را بازنگری میکنیم
مدیر کل تعاون و پشتیبانی آموزش و پرورش درباره بیمه تکمیلی معلمان معتقد است: ما هم میدانیم که معلمان در زمینه بیمه تکمیلی شان نگرانیهایی دارند اما به دنبال این هستیم تا با بازنگری بیمه طلایی معلمان سطح رضایت مندی آنها را افزایش دهیم.
گودرز کریمی تأکید میکند: بیمه تکمیلی فرهنگیان با شرکت بیمه آتیه سازان حافظ انجام میشود که نرخ سرانه ماهانه برای هر نفر از کارکنان رسمی، پیمانی و افراد تحت تکفل مبلغ 54 هزارتومان است که27هزار تومان آن توسط کارکنان و مبلغ 27 هزارتومان دیگر آن از محل اعتبارات رفاهی وزارت متبوع تأمین و هر ماه به حساب بیمهشدگان واریز خواهد شد. در راستای حمایت از همکاران فرهنگی قراردادی، طی سال جاری بدون افزایش حق بیمه همچون سال گذشته اقدام خواهد شد و مبلغ سیصد و هفتاد هزار ریال توسط این افراد و یکصد و هفتاد هزار ریال دیگر از محل اعتبارات رفاهی وزارت متبوع تأمین و هر ماه به حساب بیمه شدگان واریز خواهد شد.
کریمی فر با اشاره به اینکه تعهدات ما در برخی بخشها برای همکاران فرهنگی بدون سقف است،می گوید: تعهدات جراحیهای تخصصی، درمان طبی و دیگر اعمال جراحی و تمامی هزینههای پاراکلینیکی و سرپایی بدون سقف و براساس تعرفههای مصوب کشوراست. همچنین هزینههای مرتبط با درمان نازایی و ناباروری اولیه، ویزیت پزشکان، فرانشیز دارو در تعهد بیمه همگانی و ملزومات دارویی، هزینه تهیه اعضای طبیعی پیوندی با تأیید انجمنهای مربوطه بدون سقف است.
مدیرکل تعاون و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش تأکید میکند: هزینه درمان بیماران خاص اعم از بیمارستانی و دارو بدون در نظر گرفتن هیچ گونه فرانشیز قابل پرداخت است و هزینه داروهای این بیماران نیز بهطور کامل پرداخت میشود. در هیچ ارگانی هزینه بیمار خاص و سرطانی صفر تا صد پرداخت نمیشود.
داستان پرآب چشم بیمه فرهنگیان
شیرزاد عبداللهی
معاونت پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش بدون رعایت تشریفات قانونی معاملات دولتی (برگزاری مناقصه) و بدون نظرخواهی از معلمان، طرح بیمه آتشسوزی و زلزله واحدهای مسکونی فرهنگیان را، با یک شرکت بیمه خاص بخشنامه کرده و برخی ادارات کل هم به صورت اتوماتیک و بدون رضایت معلمان حق بیمه را از حقوق کارکنان کم کردهاند.
به نظر میرسد این طرح، اقدامی در جهت سرپانگه داشتن یک شرکت بیمه ضعیف وابسته به صندوق ذخیره فرهنگیان است. صندوقی که در یکسال گذشته با بحرانهای گوناگونی روبهرو بوده است. بسیاری از فرهنگیان در شبکههای اجتماعی با تردید به این دستورالعمل بیمهای مینگرند. هرچند حق بیمه آتشسوزی شرکتهای بیمه مبلغ ناچیزی است اما جمعیت میلیونی فرهنگیان این قرارداد را برای شرکتهای بیمه کم مشتری و نهچندان معتبرجذاب کرده است.
بیمه درمانی معلمان هم داستانی پر آب چشم است. دفترچه بیمه خدمات درمانی که تنها یک دلخوشی برای روز مبادا است و اعتبارچندانی ندارد. معلمان در کنار آن نوعی بیمه تکمیلی موسوم به بیمه طلایی دارند که قرار بود دغدغههای درمانی آنها را برطرف کند. در حالی که ماهانه بابت بیمه تکمیلی یک خانواده 4 نفری از حقوق یک فرهنگی مبلغ 180 هزار تومان کسر میشود اما هنگام مراجعه به درمانگاه حتی برای یک سرماخوردگی کوچک باید هزینه ویزیت و بخشی از هزینه دارو و تزریقات و... را بپردازند.
در ادبیات بیمه عنوان طلایی به این معنا است که شرکت بیمه (بیمه گر)، صد درصد هزینههای خدمات پزشکی را پوشش دهد. بیمه طلایی از اردیبهشت سال 89 برای فرهنگیان شاغل برقرار شد و بر اساس یک روال اداری، نیمی از مبلغ حق بیمه، توسط وزارتخانه و نیم دیگر توسط شخص بیمه شده پرداخت میشود. وزارت آموزش و پرورش اعتبار مالی بیمه طلایی را از طریق صرفهجویی در منابع دیگر تأمین میکند و تاکنون هیچ یک از وزرای آموزش و پرورش نتوانستهاند منابع مالی پایداری برای بیمه تکمیلی فرهنگیان در بودجه پیشبینی کنند.
شرکتهای معتبر بیمه به دلیل ناپایداری وضعیت اقتصادی آموزش و پرورش و بدحسابی در پرداخت بدهی، حاضر به عقد قرارداد طولانی مدت با این وزارتخانه نیستند و هرسال مبلغ حق بیمه بیشتری را طلب میکنند. در مقابل آموزش و پرورش برای گرفتن تخفیف متوسل به چانه زنی بیهوده میشود. نتیجه این فرآیند این است که شرکتهای معتبر با آموزش و پرورش قرارداد نمیبندند. شرکتهای بیمه، مؤسساتی انتفاعی و تجاری هستند و میزان تعهدات آنها بستگی به میزان حق بیمهای دارد که توسط بیمهگذار پرداخت میشود. هرچه حق بیمه بیشتری پرداخت شود، شرکت بیمه خدمات بیشتر و بهتری ارائه میدهد.
وقتی آموزش و پرورش، تقریباً با نصف مبلغ متعارف، با یک شرکت قرارداد میبندد، معنایش این است که اولاً باید با شرکت بیمه دسته چندم قرارداد ببندد. ثانیاً شرکت بیمه هم متقابلاً با گنجاندن بندهایی در قرارداد کیفیت و کمیت خدمات ارائه شده را کاهش میدهد و بیمه شده وقتی برای درمان مراجعه میکند با این واقعیت تلخ مواجه میشود که بیمهاش از جنس طلای تقلبی است. کارکنان سازمانها و نهادهایی که بیمه قوی درمانی دارند از سوبسید مناسب دستگاه متبوع از محل درآمدهای اختصاصی برخوردارند. اما آموزش و پرورش که کیسهاش خالی است، برای پرداخت سوبسید کمتر سراغ شرکتهای بیمه ضعیف و غیرمعتبری میرود که خدمات مناسبی ارائه نمیدهند.
بازنشستگان فرهنگی که با افراد تحتتکفل خود حدود یک میلیون و سیصد هزار نفر هستند، بیش از شاغلان فرهنگی به بیمه تکمیلی قوی و مطمئن و بادوام نیاز دارند، زیرا افراد بالای 60 سال بیشتر در معرض بیماری قرار دارند و پرداخت هزینههای سنگین درمانی یکی از نگرانیهای اصلی بازنشستگان به خصوص بازنشستگان کمدرآمد است. در حال حاضر چشمانداز روشنی هم برای بیمه تکمیلی مناسب بازنشستگان وجود ندارد.
صفحه ویژه «ایران» در پاسداشت داریوش شایگان / تفکر بیخانمان
دکتر بیژن عبدالکریمی
استاد فلسفه
متن زیر بخشی از نوشته بیژن عبدالکریمی با عنوان «هویت چهل تکه و تفکر بیخانمان» در کتابی است با عنوان «مونیسم یا پلورالیسم؟ واکاوی هستیشناسی یک نظریه اجتماعی» که به نقد و بررسی کتاب «افسونزدگی جدید» دکتر داریوش شایگان میپردازد. در این کتاب رضا داوری اردکانی، بیژن عبدالکریمی، مسعود پدرام، محمدمهدی مجاهدی و... به نقد و بررسی کتاب «افسونزدگی جدید» پرداختهاند. این کتاب در روزهای آتی توسط نشر «نقد فرهنگ» تجدیدچاپ خواهد شد. این روزها دکتر شایگان به علت سکته مغزی در بیمارستان بستری است. برای این فیلسوف فرهیخته سرزمینمان آرزوی سلامتی داریم.
اهل تفکر امکانی را درون خود تجربه میکند و همین امکان، افق دید را برای وی از جهان، از خودش و از نسبت خودش با جهان شکل میدهد. مضمون اصلی این نوشته عبارت است از نشان دادن اینکه کتاب «افسون زدگی جدید (هویت چهل تکه و تفکر سیار)»، اثر ارزنده و خواندنی دکتر داریوش شایگان، انعکاسی از یک نحوه زیستن، یک امکان و یک گونه انسان شناختی است، لیکن این امکان و این نحوه زیست، نهایی ترین امکان و افقی نیست که در فرا روی ما قرار دارد و در یک گفتمان فلسفی ـ اونتولوژیک میتوان از امکانی اصیلتر و عمیقتر در فراروی انسان امروز سخن گفت؛ هرچند که این امکان اصیلتر هنوز به صحنه حیات اجتماعی راه نیافته و منجر به ظهورهیچ تیپ اجتماعی در جوامع معاصر نگشته است.
دکتر شایگان در جای جای کتاب، آشفتگی دوران ما را بازگو میکند:
«ما دیگر با دیوارهای استوار اعتقادات گذشته و اونتولوژیهای سفت و سخت سابق روبهرو نیستیم، بلکه با یک هستی درهمشکسته و ویران شده مواجهیم...ما خواه ناخواه، در شرف تکوینِ انسان «چهل تکه» هستیم که دیگر به یک هویت خاص و ویژه تعلق ندارد و مآلاً چندهویتی است. به عبارت دیگر معادلات دوقطبی پیشین که مرزهای فرهنگی را مشخص و از هم جدا میکرد، مانند ما و دیگران، خودی و غیرخودی، شرق و غرب، شمال و جنوب، عمیقاً رنگ باخته است.»
«این فکر که هر یک از ما جمعیتی در خود نهان دارد، یعنی اشخاص یا تصاویر متعددی را در درون خود گردآورده ، استعارهای گویاست، زیرا بیانگر موقعیت انسان امروز است که دیگر قادر نیست وجود خود را در محدودههای یک هویت معین حفظ کند.» «اما نمیتوان منکر شد که ما همگونی خود را هم از نظر دینی و هم از لحاظ روانی از دست دادهایم. ما بیمحور، پراکنده و ریزوم وار شده ایم.»
دکتر شایگان به نقل از میشل سِر بیان میکند:
«آری، من جمعی کثیرم، مجموعه ای بیشمار از دیگران.»
به اعتقاد دکتر شایگان، «تصورات بشر از تلّون واقعیت آنچنان گوناگون بود و به حیطههایی آنچنان مختلف تعلق داشت که او را دچار سرگشتگی کرد، دیگر نمیدانست به کدام حقیقت تکیه کند.»
«هویت های کهن بیدار و پراکنده شدهاند، اما چارچوبی وجود ندارد که آنها را در خود جای دهد. آنها به گوشه و کنار پراکنده میشوند و بازار مکاره عظیمی به پا میکنند که در آن همه چیز در مرحله طرح باقی میماند... در چنین آشفتهبازاری همه چیز را باید از نو ساخت و بازشناخت. در این میان فقدان معیارهای تعبیر و تأویل امور از همه چیز آزاردهندهتر است.»
دکتر شایگان آشفتگی و سرگشتگی بشر دوران ما را ناشی از «آشفتگی اوضاع فرهنگی خود جهان» میداند، «جهانی که آنچنان مختلف و رنگارنگ شده است که یافتن یک لنگرگاه سکون و دیدی فراگیر بسیار دشوار شده است».
«اما آیا دردی که از درون ما را میخورد از میان میرود؟ افسوس که خود پاسخ این پرسش را نمیدانیم.»
محتوای اصلی نقد اینجانب به دکتر شایگان عبارت از طرح این پرسش است: آیا براستی راهی وجود ندارد تا ما بتوانیم از این هویت چهلتکه و پاره پاره خویش و از این حالت بیمارگونه اسکیزوفرنیک فرهنگی، که اسیر آن گشته ایم، رهایی یابیم؟ آیا هیچ محوری نمیتوان یافت تا ما را از این سرگشتگی وجود شناختی، پراکنده بودن و ریزوموار زیستن برهاند؟ آیا در برابر ما هیچ لنگرگاه سکون و دیدی فراگیر وجود ندارد؟
دکتر شایگان برای یافتن راهی در بازار مکاره جهان معاصر، بدرستی ما را به برقراری یک اعتدال میان روح و عقل، میان هویت سنتی و هویت مدرن یا میان دین و معنویتگرایی شرقی با علم و عقلگرایی جدید دعوت میکند و ما را از افراط و تفریط و از غربزدگی و غرب ستیزی برحذر میدارد:
«اما باید دانست که پذیرش دوباره سرزمین روح تنها با اعاده صریح حقوق خرد ممکن است.» بدین منظور وی ما را به دستیابی به یک هویت مرزی و بینابینی در میان دو حیطه فرهنگ سنتی و قلمرو فرهنگ مدرن دعوت میکند. دکتر شایگان به نقل از مک لارن میگوید: این هویت جدید مرزی،
«نه به معنای نفی دیونوسوسوار خرد است و نه غوطه ور خوردن کورکورانه در اسطورههای واهی، بلکه تلاشی است برای دربرگرفتن و طلبیدن خاطره بدنهای لرزانی که به علت تجاوز مدرنیسم به وجه تمایز فردی، به بوته فراموشی سپرده شدهاند.»
دکتر شایگان دو موضع افراطی نسبت به مدرنیته و تمدن جدید غربی را نفی میکند. وی به تبع هارولد بلوم به وجود یک نظام اصیل غربی قائل و معتقد است که امروزه جهان بینی و ارزش های مدرنیته بخش و لایهای از هویت ما را تشکیل میدهد و انکار آن به منزله مبارزه با بخشی از هویت خودمان است:
«از زمان ظهور مدرنیته، این تمدن دیگر به حیطه غرب محدود نیست. تمدن غرب به برکت نهادهای اجتماعی ـ سیاسی خود، میراث کل بشریت شده است. همه ما با وجود خاستگاه و هویت فرهنگیمان غربی هستیم.»
نویسنده «افسون زدگی جدید» به کمک ادبیات پست مدرنیستی، هم به نقد استیلای مطلق عقلانیت غربی و هم به انتقاد از بنیادگرایی و موضع کینه توزانه نسبت به فرهنگ و تمدن غرب میپردازد و خواهان این است به نحو توأمان از نوعی معنویتگرایی شرقی به موازات عقلانیت انتقادی مدرن دفاع کند و در عین حال به کاستیهای هر یک از آنها نیز اشاراتی دارد.
دکتر شایگان خواهان تأکید بر این امر است که «پذیرش دوباره سرزمین روح تنها با اعاده صریح حقوق خرد ممکن است» و ما را به این امر دعوت میکند که باید به نحوی میان تفکر عرفانی ـ شرقی با نگرش عقلی ـ علمی مدرن وحدت و هماهنگی ایجاد کنیم. اما آیا این همان آرزوی دیرینهای نیست که همواره در میان متفکران و مصلحان ما از سیدجمالالدین اسدآبادی گرفته تا اقبال، شریعتی و سروش وجود داشته است؟ آیا پروژه اجتماعی ـ فرهنگیای که امروز در دیار ما «روشنفکری دینی» خوانده میشود حاصل چیزی جز آرزوی آشتی دادن ارزشهای دوران روشنگری و عقلانیت مدرن با ارزشهای کهنِ دینی و سنتی یا، به تعبیر دیگر، پیوند دادن دل و عقل بوده است؟
اما ما هنوز نتوانستهایم از صرف نوعی التقاط و کنار هم گذاشتن این ارزش ها و جهان بینیهای متعارض فراتر رفته و به یک نظام فکری وحدت بخش دست یابیم. به این اعتبار، افسون زدگی جدید گامی به جلو محسوب نمیشود،هرچند که جهتگیری کلی مسیر را بدرستی نشان میدهد.
دکتر شایگان از ظهور نوعی معنویتگرایی جدید در دل بشر امروز سخن میگوید و بر همین اساس ما را به عرفان و معنویت شرقی دعوت میکند. اما وی هیچگونه اصول و مبانی وجودشناختی، معرفت شناختی و انسان شناختیای را عرضه نمیکند که بر اساس آن عرفان و معنویتگرایی قابل دفاع باشد. به همین دلیل عرفانی که وی روی آن دست میگذارد تا سر حد حالاتی روانشناختی تقلیل مییابد. حتی گاه به نظر میرسد که دکتر شایگان هنوز اسیر وجودشناسی و معرفت شناسی دکارتی ـ کانتی است، یعنی اسیر آن نحوه نگرشی که آدمی را منِ بستهای تلقی میکند که فاقد توانایی فرا روی و استعلا به سوی وجود یا امر قدسی است:
«پنجره فراسوی جهان همچنان به روی ما بسته است، چرا که قطبنمایی نداریم که در تعیین جهت یاریمان دهد یا برای جهش به آن سو و دستیابی به سطوح دیگری از ادراک دستگیرمان باشد.»
«همین مأوای فراسوست که تقارن انواع، هماهنگی بینش ها و تشابه رابطهها و تناسبات را موجب میشود... همین منزلگاه مفاوضه است که از افق شناخت ما خارج است. غیبت «رسمی» این منزلگاه است که میان شیوه هستی و شیوه شناخت ما شکاف ایجاد کرده، میان محسوس و معقول فاصله انداخته و پیوند آن را در «هرمنوتیکی فرارونده و استعلایی ناممکن ساخته است».
دکتر شایگان آنجا که جهانشناسی مندرج در عرفان هندی و در دیدگاههای شانکارا را بواسطه تمثیلهایی بازگو میکند، اظهار میدارد:
«آنچه در این مثالها مورد نظر ماست، دقیقاً فضای فراسوی این جهان... است، تا آنجا که میدانیم علاوه بر آنکه ما هیچ وسیله ای برای رخنه کردن به چنین فراسویی نداریم، خود این قلمروها نیز در چارچوب رسمی شناخت مدرن ما هیچ جایگاه ویژه و محلی از اعراب ندارند.»
همانگونه که این جمله اخیر و نیز عبارات متعدد دیگری در متن نشان میدهد، دکتر شایگان در میان سطوح مختلف آگاهی، محوریت را به شناخت مدرن ما، یعنی عقلانیت انتقادی و علمی میبخشد و شناختهای اسطوره ای را بهدلیل نقدناپذیری آن میکوشد در سایه معرفت مدرن ما قرار دهد:
«تنها هویت مدرن ماست که صاحب قوه نقد است، تنها این هویت میتواند همه چیز را به بوته نقد کشد و... ارتباطات همه جانبه آنها را میسر سازد، یعنی جهانهایی را که در اعصار مختلف میزیند، به هم پیوند دهد.»
«شیوههای مختلف شناخت که ذهن ما در سیطره آنهاست، هر یک کلید خاصی برای تفسیر میطلبد. هماهنگی عمودی میان این شیوهها، دشوارترین وظیفه انسان است. با این حال چنین ارتباطی... مستلزم تحقق دو شرط اساسی است: نخست وجود آگاهی مدرن بازتابنده و خودآگاه که قادر است ردّ و نشان اعصار را در کنار یکدیگر قرار دهد و آنها را در چشم اندازی دربرگیرنده در معرض دید گذارد، دوم، گشاده نظری و سعه صدر...».
می بینیم که دکتر شایگان وجود آگاهی مدرنِ خودآگاه را نخستین شرط برای تحقق نظامی وحدت بخش از شیوههای مختلف شناخت میداند. ایشان بدرستی ما را به گام نهادن در راه سوم دعوت میکند، راهی که میکوشد بر دوگانگی مراحل و حیطه های متعدد آگاهیهای حاصل از سنت و دوران مدرن غلبه کند.
لیکن گویی خود از یافتن چنین راهی ناامید است. در عبارت زیر، وی ابتدا بر ضرورت یافتن راه سوم دست میگذارد اما در عبارت بعدی یأس و ناامیدی خویش را از یافتن یک چنین راه وحدت بخشی برای حیطههای گوناگون آگاهی آشکار میکند:
«ما در محل تلاقی حیطه های متعدد تأویل {هستی} قرار داریم.... پس باید این مراحل {آگاهی و تاریخی} را دوباره ارزیابی کرد و در سرزمینی که از آنِ خودشان است جای داد. این هنر ترکیب و سامان بخشیدن به فضاهای ناهمگون به گمان من راه سوم و تازهای است؛ راهی است که هم از تقلیلِ حاصلِ از شناخت یکدست اجتناب میکند و هم از توهمات آرمانهای تحققناپذیر. با اختیار این راه شاید بتوانیم بر دوگانگی شخصیت خود غلبه کنیم، یا به عبارت دیگر شاید بتوان این راه را، راه دوپارگی آگاهانه و رام شده تلقی کرد.»
این عبارت آخر و تعبیر «راه دوپارگی آگاهانه و رام شده» از ناتوانی و ناامیدی دکتر شایگان از دستیابی به یک نظام معرفتیای حکایت میکند که بتواند ما را در غلبه بر دوگانگی شخصیت خود که حاصل از تعارضات سطوح مختلف آگاهی است، یاری دهد. دفاع دکتر شایگان از نظریه مشهور ابن رشد، مبنی بر وجود حقیقتِ مضاعف، آشکارا باور وی، مبنی بر نبود هر گونه نظام وجودشناختی و معرفت شناختی وحدت بخش به شقوق مختلف آگاهیهای ما و در نتیجه نبود راهی برای غلبه بر هویت دوپاره و اسکیزوفرنیک ما را نشان میدهد.
این مقاله اگرچه با جهتگیری کلی دکتر شایگان موافق است و همچون وی میپذیرد که عرفان یا معنویتگرایی شرقی و عقلانیت مدرن هر یک سطحی از سطوح گوناگون آگاهی های بشری را تشکیل میدهند، که امروز توأمان در ما حضور دارند، لیکن نگارنده صرفاً خواهان دست گذاشتن روی این نکته است که زمانی ما از هویت اسکیزوفرنیک، پاره پاره و چهل تکه فرهنگی خودمان خارج میشویم که سطوح گوناگون آگاهی را در یک نظام واحد وجودشناختی، معرفت شناختی و انسان شناختی وحدت و هماهنگی بخشیم. درغیر این صورت، ما در نحوه ای از آشفتگی، بیسروسامانی و برخورداری از هویتی چهل تکه و پاره پاره باقی خواهیم ماند.
سایر اخبار این روزنامه
چشم بهراه هوای پاک
پلاسکو تکرار میشود؟
برای زنان حصارکشی نکنیم
دیگر صفحهها
پیش شرط های مهار آلودگی هوا
بهرهبرداری از پیشرفتهترین <ایکس ری> کامیونی کشور
نقد کاهش بودجه زنان سرپرست خانوار
پایبندی ایران به برجام منوط به پایبندی طرف مقابل است
احتمال ریزش بخشی از ساختمان برق حرارتی وزارت نیرو
قطعاً سال آینده بنزین ، گران نمیشود
توصیه ارزی روحانی